حمل (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حمل از اصطلاحات به کار رفته در
قرآن کریم و (به فتح اوّل) به معنای برداشتن بار و بار و (به کسر اول) به معنای بار ظاهری است.
«فَاَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَ..»
بر آنها خرجی دهید تا بار خویش را بگذارند.
حمل (بکسر اوّل) بار ظاهری مثل باری که بر دوش گیرند مثل «نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ اَنَا بِهِ زَعِیمٌ»
پیمانه پادشاه را میجوئیم هر که آن را بیاورد برای اوست یک بار شتر و من به آن عهده دارم.
راغب گوید: حمل یک معنی دارد و در چیزهای بسیار بکار میرود فعل آن در همه یکی است ولی در مصدر آن فرق گذاشته به اشیائی که در ظاهر حمل میشوند مثل باری که بر دوش گیرند حمل (بکسر اوّل) گفتهاند و به اشیائی که در باطن حمل میشوند مثل فرزند در شکم، آب در ابر، میوه بر درخت، حمل (بفتح اوّل) گفتهاند.
طبرسی ذیل آیه ۷۲
یوسف فرموده: حمل به کسر اوّل بار منفصل و به فتح اوّل بار متصل است. در
صحاح از
ابن سکّیت نقل میکند: حمل (بفتح) آنست که در شکم و بر درخت باشد و حمل (بکسر) آنست که بر سر یا بر دوش باشد.
ولی فعل آن در بار متصل و منفصل و معنوی یکسان است مثل «حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً..»
و مثل «وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً»
و مثل «اِنَّا لَمَّا طَغَی الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ...»
.
«خالِدِینَ فِیهِ وَ ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلًا»
«وَ اِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ اِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ».
در این دو آیه مراد از حمل (بکسر اوّل) بار
گناه است ولی چرا حمل گفته شده بنا بر آنچه از
اهل لغت نقل شد لازم بود حمل (بفتح) گفته شود زیرا گناه بار متصل و بار معنوی است؟
باید دانست گناه بار منفصل و مانند بار بر دوش است گر چه در دنیا مجسّم و محسوس نیست، آیات «لِیُرَوْا اَعْمالَهُمْ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»
«کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ اَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ»
«یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ»
مجسّم و محسوس بودن آن را روشن میکند علی هذا باید به آن حمل (بکسر) گفته شود چنانکه در
قرآن مجید آمده است.
آیه گذشته خود از دلائل روشن این مسئله است و ما قبل آن چنین است مَنْ اَعْرَضَ عَنْهُ فَاِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وِزْراً. خالِدِینَ فِیهِ وَ ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلًا ضمیر «فِیهِ» به «وزر» راجع است یعنی آنها در آن وزر ابدیاند علی هذا وزر یک موجود خارجی است. پس آن بار منفصل میباشد.
«وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً فَالْحامِلاتِ وِقْراً. فَالْجارِیاتِ یُسْراً».
تحمیل: به معنای بار کردن است. «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ؛
یعنی
تورات بر آنها بار شده و به آنها داده شده است» «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ؛
پروردگار ما آنچه را که طاقت نداریم بر ما بار مکن»
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حمل»، ج۲، ص۱۸۱.