• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم اطاعت از یعقوب (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



هنگامی که فرزندان یعقوب (علیه‌السلام) به خاطر خشکسالی، برای گرفتن آذوقه قصد مصر کردند، پدر به ایشان امر فرمود که همگی از یک دروازه وارد مصر نشوند، بلکه از درهای متعدد وارد گردند.



فرزندان یعقوب از وی، در ورود از دروازه‌های متعدد، از پدر اطاعت کردند: «وقال یـبنی لا تدخلوا من باب وحد وادخلوا من ابوب متفرقة... • ولما دخلوا من حیث امرهم ابوهم ما کان یغنی عنهم من الله من شیء الا حاجة فی نفس یعقوب قضـها...؛ (هنگامی که می‌خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت فرزندان من! از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای متفرق وارد گردید ...• و هنگامی که از همان طریق که پدر به آنها دستور داده وارد شدند این کار هیچ حادثه حتمی الهی را نمی‌توانست از آنها دور سازد جز حاجتی در دل یعقوب (که از این راه) انجام شد (و خاطرش تسکین یافت) ...»

۱.۱ - ورود از درهای جداگانه

این کلامی است که یعقوب به فرزندان خود گفته است وقتی که فرزندانش آن موثق را که پدر از ایشان خواسته بود آورده و آماده کوچ کردن به سوی مصر بودند. و از سیاق داستان چنین استفاده می‌شود که یعقوب از جان فرزندان خود که یازده نفر بودند می‌ترسیده نه اینکه از این ترسیده باشد که عزیز مصر ایشان را در حال اجتماع ، وصف بسته ببیند، زیرا یعقوب (علیه‌السلام) می‌دانست که عزیز مصر همه آنها را نزد خود می‌طلبد، و ایشان در یک صف یازده نفری در برابرش قرار می‌گیرند، و عزیز هم می‌داند که ایشان همه برادران یکدیگر و فرزندان یک پدرند، این جای ترس نیست، بلکه ترس یعقوب بطوری که دیگران هم گفته‌اند، از این بوده که مردم ایشان را که برادران از یک پدرند در حال اجتماع ببینند و چشم بزنند، و یا بر آنان حسد برده (و برای خاموش ساختن آتش جسد خود، وسیله از بین بردن آنان را فراهم سازند) و یا از ایشان حساب ببرند و برای شکستن اتفاقشان توطئه بچینند، یا بقتلشان برسانند و یا بلای دیگری بر سرشان بیاورند.
آنچه از دقت و تدبر در سیاق آیات گذشته و آینده بدست می‌دهد (و خدا داناتر است) این است که مراد از وارد شدنشان از آن جایی که پدر دستورشان داده بود، این باشد که ایشان از درهای مختلفی به مصر و یا به دربار عزیز وارد شده باشند، چون پدرشان در موقع خداحافظی همین معنا را سفارش کرده بود، و منظورش از توسل به این وسیله این بود که از آن مصیبتی که به فراست، احتمالش را داده بود جلوگیری کند، تا جمعشان مبدل به تفرقه نگشته از عددشان کاسته نشود،

۱.۲ - برآورده نشدن حاجت یعقوب

و لیکن این وسیله آن بلا را دفع نکرد، و قضاء و قدر خدا برایشان گذرا گشته عزیز مصر برادر پدریشان را به جرم دزدیدن پیمانه توقیف نموده، و برادر بزرگترشان هم در مصر از ایشان جدا شد و در مصر ماند، در نتیجه، هم جمعشان پراکنده شد و هم عددشان کم شد، و یعقوب و دستورش ایشان را از خدایی بی نیاز نساخت.
و اگر خداوند نقشه یعقوب (علیه‌السلام) را بی اثر، و قضای خود را گذرا ساخت برای این بود که می‌خواست حاجتی را که یعقوب در دل و در نهاد خود داشت برآورد، و سببی را که به نظر او باعث محفوظ ماندن فرزندان او بود و سرانجام هیچ کاری برایش صورت نداد بلکه مایه تفرقه جمع فرزندان و نقص عدد ایشان شد، همان سبب را وسیله یعقوب به یوسف قرار دهد، زیرا بخاطر همین بازداشت یکی از برادران بود که بقیه به کنعان برگشته و دوباره نزد یوسف آمدند، و در برابر سلطنت و عزتش اظهار ذلت نموده و التماس کردند، و او خود را معرفی نموده پدر و سایر بستگان خود را به مصر آورد، و پس از مدتها فراق ، پدر و برادران به وی رسیدند.
پس اینکه فرمود: «ما کان یغنی عنهم من الله من شی ء» - معنایش این است که یعقوب و یا آن وسیله‌ای که اتخاذ کرد به هیچ وجه نمی‌تواند فرزندان را بی نیاز از خدا بسازد، و آنچه را که خداوند قضایش را رانده که دو تن از ایشان از جمعشان جدا شوند دفع نمی‌کند، و سرانجام همان که خدا مقدر کرده بود تحقق یافت، یکی از ایشان بازداشت شد و یکی دیگر که برادر بزرگتر ایشان بود ماندگار مصر شد.


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.    
۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۸.    
۳. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۹۷.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۱.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم اطاعت».    



جعبه ابزار