خاندان تجانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تِجانی، خاندانی بزرگ، از اهل علم و ادب و متصدی امور دیوانی در دولت حفصیان تونس (حک ۶۲۵-۹۸۱ق/ ۱۲۲۸-۱۵۷۳م). این خاندان به قبیلۀ تِجان در مراکش منسوب است (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۷).
ظاهراً ابوالقاسم تجانی (د ح ۵۵۵ ق/۱۱۶۰م) نخستین فرد از این خاندان بوده است که به تونس درآمد و به همراه سپاه موحدون، به فرماندهی عبدالمؤمن بن علی (حک ۵۲۴- ۵۵۸ق/ ۱۱۳۰-۱۱۶۳م) در فتح تونس حضور یافت (عبدالوهاب حسن حسنی،؛ نک: فروخ، ج۶، ص۳۷۶). وی سپس در دیوان رسائل تونس به کار پرداخت. در همان روزگار، فرزندش، محمد به دنیا آمد که بعدها در خدمات دولتی و دیوانی، جانشین پدر شد (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۸). محمد در تونس شاهد قیام بنوغانیه، از بازماندگان مرابطون، و تسلط یحیی بن اسحاق بر آن سرزمین بود. در این مدت، بنوغانیه هزینههای سنگینی به عنوان جریمه بر دوش او نهادند (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۸).
در ۶۲۵ق/ ۱۲۲۸م، حفصیان در تونس استقلال یافتند و ابراهیم و احمد، فرزندان محمد به دستگاه دیوانی آنان پیوستند. این دو تن از چهرههای صاحبنام و پرنفوذ در دربار ابوزکریای اول (حک ۶۲۵-۶۴۷ق)، مؤسس سلسلۀ حفصیان بودند (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۹). گویند ابراهیم (د ح ۶۶۰ق/۱۲۶۲م) در حمایت از ابنابار (ﻫ م) که برای نجات شهر بلنسیه در قصیدهای از ابوزکریای اول یاری جسته بود، کتاب موازرة الوافد و مبارزة الناقد فی الانتصار لابنالابار را نوشت که شگفتی و تقدیر فراوان معاصرانش را در پی داشت (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۹-۱۰). برخی از چهرههای علمی و ادبی، از فرزندان و نوادگان این دو برادر ایناناند:
۱. ابوالحسن علی بن ابراهیم (۶۳۵-۷۱۳ق/ ۱۲۳۸-۱۳۱۳م)،فقیه، ادیب و شاعر چیرهدست تونسی. وی از ابوعبدالله ابنابّار قُضاعی اجازۀ روایت دریافت نمود. ابوالحسن نزد مادر شاعر خود کسب دانش کرد (نک: ابنطواح، ص۱۶۲) و المقامات را نزد پدر فرا گرفت. او در محضر درس ابوعلی غسانی، ابنشقر، سوسی رعینی و دیگران نیز حضور یافت. وی همچنین مدایح بسیاری دربارۀ ابنطیر قابسی سروده است (ابنطواح، ص۱۶۳). ابوالحسن پس از مرگ استاد خویش، ابنغماز (د ۶۹۳ق)، به جمعآوری اخبار و آثار او در کتاب تسلیة القلب الحزین فی میراثی قاضی قضاة المسلمین پرداخت (نک: ابنعبدالملک، ج۱، ص۴۱۳؛ محفوظ، ج۱، ص۲۱۵). برخی کتاب علامة الکرامة فی کرامة العلامة را اشتباهاً به او منسوب میدانند (محفوظ، ج۱، ص۲۱۶). عبدری در رحلۀ خود، وی و خانوادۀ عالمش را بسیار ستوده، و خود را همنشین و شاگرد او در ادب خوانده، و اخبار و اشعاری از وی نقل کرده است (نک: عبدری، ص۲۵۷-۲۶۳). ابوالحسن مدتی ناخواسته در طرابلس اقامت گزید و در ۶۸۴ق راهی مکه شد و پس از به جای آوردن مناسک حج به تونس بازگشت. ابنطواح (ابنطواح، ص۱۶۵) تاریخ درگذشت او را ۷۱۳ق و در حدود ۸۰ سالگی دانسته، اما عبدالوهاب (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۳) پس از ۷۰۸ق/ ۱۳۰۸م نوشته است.
۲. ابوحفص عمر بن ابراهیم، برادر ابوالحسن، دبیر دانشمند. عبدری (نک: عبدری، ص۲۶۲) در تونس با وی دیدار کرده است. خواهرش، زینب نیز از ادبای مشهور تونس بود (نک: عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۳-۱۴). عبدری او را به نام نخوانده، اما دو قطعه از شعرش را به نقل از برادرش، علی آورده است (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۳-۱۴).
۳. ابوالفضل محمد بن علی بن ابراهیم (د ح ۷۱۸ق/ ۱۳۱۸م)، ادیب، شاعر و دبیر نامدار عصر حفصیان. وی به روزگار سلطان ابوعصیده (حک ۶۹۴- ۷۰۹ق)، ابویحیى زکریا لحیانی (حک ۷۱۱-۷۱۷ق) و پسرش، محمد ابوضربه (حک ۷۱۷- ۷۱۸ق)، در خدمت دولت حفصیان بود (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۵؛ محفوظ، ج۱، ص۲۱۷).
او در ۷۱۸ق در جریان نبرد سلطان ابوضربه با ابوبکر حفصی، حاکم مراکش کشته شد (عبدالوهاب،مقدمه...، ص۱۵-۱۶؛ محفوظ، ج۱، ص۲۱۷). پسرعمویش، عبدالله، مؤلف رحلة، سخت شیفتۀ وی و فصاحت گفتارش بود. قصاید و نامههای فراوانی که این دو به یکدیگر نوشتهاند، در رحلة (نک: تجانی، رحلة، ص۸۸- ۸۹؛ تجانی، رحلة، ص۲۲۱-۲۲۷؛ تجانی، رحلة، ص۲۸۰-۲۹۵) موجود است. کتاب الناسم، یا الناسخ دربارۀ دانشمندان زمان (تجانی، رحلة، ص۲۲۳) و الحلی التیجانیة و الحلل التجانیة (نک: ابنطواح، ص۱۶۴؛ مقری، ج۴، ص۱۲۱) از آثار او ست که اینک در دسترس نیست (نک: عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۶-۱۷).
وی برادری به نام ابوزکریا یحیى داشته که در رحلۀ عبدالله تجانی (تجانی، رحلة، ص۱۹۰-۱۹۱) از او به عنوان فقیهی بزرگ یاد شده، و مؤلف در نامهای به وی، ابراز لطف، اشتیاق و تفاخر نموده است.
۴. ابوعبدالله محمد بن احمد بن محمد (د پس از ۷۱۰ق/ ۱۳۱۰م)، شاعر، ادیب و دبیر دورۀ حفصیان. در منابع کهن و متأخر گاه میان او و شخصیت و آثار فرزندش، عبدالله خلط شده است(نک: زرکشی، ص۶۳؛ حاجی خلیفه، ج۱، ص۳۷۰؛ حاجی خلیفه، ج۱، ص۷۱۳؛ بغدادی، ج۲، ص۱۴۱؛ زرکلی، ج۵، ص۳۲۴؛ کراچکوفسکی، ج۱، ص۳۸۳ بب (. اما در رحلۀ فرزندش، عبدالله، نام وی محمد آمده است (نک: تجانی، رحلة، ص۲۳۵، سطر ۱۱؛ تجانی، رحلة، ص۲۸۱، سطر ۶؛ تجانی، رحلة، ص۲۹۶، سطر۱). ابنطواح (ابنطواح، ص۱۶۵-۱۶۶)، دانش او را ستوده، و پنداشته که وی راوی ابنابار (د ۶۵۸ق) بوده است (نک: مقری، ج۴، ص۱۲۰-۱۲۱). محمد نزد علما و ادیبان مشهوری چون ابنبرطله، احمد غماز بلنسی (د ۶۹۳ق)، قاضی تونس، ابنعمر هواری و دیگران دانش آموخت (عبدالوهاب، مقدمه، ص۱۷).
وی در ۶۸۴ق/۱۲۸۵م به درخواست امیر بجایه، به آن شهر رفت و از ندیمان الواثق باللـه ابوزکریا یحیى (حک ۶۸۳- ۶۹۸ق) شد. سپس به دستور ابویحیى زکریای لحیانی (حک ۷۱۱-۷۱۷ق) به تونس بازگشت و مقام ارجمندی در دیوان انشاء برعهده گرفت (عبدالوهاب، مقدمه، ص۱۷- ۱۸). آنگاه امیر لحیانی در ۷۰۶ق/۱۳۰۶م، به قصد حج، تونس را ترک گفت و محمد را در رأس دیوان انشاء نهاد (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۸). این امیر نامهای در احوال فرزندش، عبدالله، به خط خود، برای تجانی فرستاد (نک: تجانی، رحلة، ص۱۹۴-۱۹۶). این امر، درجۀ تقرب او را نسبت به امیر آشکار میسازد. عبداللـه، فرزندش، اشعاری را که وی در مناسبتهای گوناگون سروده بود و نیز برخی قصاید و نامههای پدر را در رحلة گرد آورده است (نک: تجانی، رحلة، ص۱۱۷؛ تجانی، رحلة، ص۱۲۹-۱۳۰؛ تجانی، رحلة، ص۱۹۴-۱۹۶؛ تجانی، رحلة، ص۱۹۸؛ تجانی، رحلة، ص۲۳۴-۲۳۵؛ تجانی، رحلة، ص۲۹۴).
مضمون بیشتر قصاید و نامههای وی، ابراز اشتیاق به فرزند و امیر لحیانی و ابومحمد ازدی عسیلی و شِکوه از دوری آنان است. مقری تلمسانی (مقری، ج۴، ص۱۲۱؛ مقری، ج۵، ص۱۸۲-۱۸۳) نیز ابیاتی از او را در کسب مجوز روایت از ابنابار و ۲ بیت حکمتآمیز آورده است. اسماعیل بن یوسف غرناطی، حاکم اندلس، قلم شیوا و اشعار زیبای او را در کتاب مستودع العلامة ستوده است (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۸). برخی تحفة العروس و نزهة النفوس و الوفاء ببیان فوائد الشفاء را اشتباهاً به وی منسوب نمودهاند (نک: حاجی خلیفه، ج۱، ص۳۷۰؛ بغدادی، ج۲، ص۱۴۱-۱۴۲؛ Arberry، V, p۶۲؛ زرکلی، ج۵، ص۳۲۴). از او فرزند دیگری هم به نام ابوالعباس احمد بر جای مانده بود (عبدالوهاب، مقدمه...، ص۱۹) که در شعر و ادب توانا بوده (نیفر، ج۱، ص۲۹۲)، و قصیدۀ بلند و زیبای او خطاب به برادرش، عبدالله در رحلۀ عبدالله تجانی (نک: تجانی، رحلة، ص۱۹۸-۲۰۳) آمده است.
۵. ابومحمد عبدالله بن محمد بن احمد (میان سالهای ۶۷۰-۶۷۵ ـ پس از ۷۱۸ق/ ۱۳۱۸م)، دبیر، فقیه، شاعر و سفرنامهنویس مشهور تونسی در عصر حفصیان (حک ۶۲۵-۹۸۱ق). از زندگی وی، بهرغم شهرت و اعتبار فراوانی که داشته، اطلاعات بسیار اندکی دردست است و در برخی منابع، میان شخصیت و بعضی از آثار او با پدرش خلط شده است. حتى دربارۀ نام او نیز اتفاق نظر وجود ندارد. پژوهشگری که دربارۀ او و خاندانش بیشترین اطلاعات را به دست میدهد، حسن حسنی عبدالوهاب، محقق رحلۀ وی است. در جاهای مختلف این اثر، نام او عبدالله و کنیهاش ابومحمد ضبط شده است، اما در عنوان کتابش تحفة العروس و نزهة النفوس (به کوشش ابوهاجر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م)، وی را ابوعبدالله محمد بن احمد خواندهاند که نام پدرش است. حاجی خلیفه (حاجی خلیفه، ج۱، ص۳۷۰) و زرکشی (زرکشی، ص۶۳) نیز او را چنین خواندهاند، با این تفاوت که زرکشی (زرکشی، ص۶۳)، وی را فرزند ابراهیم میداند و حاجی خلیفه (حاجی خلیفه، ج۱، ص۳۷۰) او را بجایی گفته که تصحیف است.
عبدالله در تونس متولد و بزرگ شد (نک: نیفر، ج۱، ص۲۸۳؛ عبدالوهاب، ورقات...، ج۳، ص۱۶۲). وی نزد پدرِ عالم و ادیب خویش دانش آموخت و در مجالس تفسیر، حدیث و علوم ادبی حضور یافت (عبدالوهاب، ورقات...، ج۳، ص۱۶۲). از دیگر استادان او میتوان به ابوبکر بن عبدالکریم عوفی (د ۶۹۸ق)، ابوالقاسم کلاعی، علی و عمر تجانی، و ابوعلی عمربن علوان (د ۷۱۰ق) اشاره کرد (عبدالوهاب، ورقات...، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۴).
عبدالله در آغاز سدۀ ۸ق/۱۴م، در زمان سلطان ابوعصیده (حک ۶۹۴- ۷۰۹ق/۱۲۹۵- ۱۳۰۹م) به عضویت دیوان انشاء درآمد و با دبیران مشهوری چون ابنحسینه (د ۷۴۰ق/ ۱۳۳۹م)، عبدالرحمان ابننزار، ابوعبدالله محمد هواری، محمد بن ابی زالی بلوی، محمد بن یعیش، احمد رصافی و دیگران ارتباط یافت (عبدالوهاب، ورقات...، ج۳، ص۱۶۸). سپس ابویحیى لحیانی او را به عنوان دبیر مخصوص خود برگزید. عبدالله تجانی در رحلة (تجانی، رحلة، ص۴) مینویسد که وی در ۷۰۶ق/ ۱۳۰۶م به همراه امیر لحیانی برای ادای فریضۀ حج از تونس خارج شد و پس از ۹۷۵ روز در صفر ۷۰۸ق/ ۱۳۰۸م به تونس بازگشت (تجانی، رحلة، ص۳۹۳). او در این سفر، همراه سرور خویش از تونس و بخشی از غرب لیبی کنونی دیدن کرد (نک: تجانی، رحلة، ص۳۶۲؛ تجانی، رحلة، ص۳۷۶، ۳۹۳؛ فروخ، ج۶، ص۳۷۸). امیر لحیانی در نامۀ خود به پدر عبداللـه در تونس احوال فرزند او را وصف کرده است (تجانی، رحلة، ص۱۹۴). وی پس از جلوس بر تخت سلطنت در تونس در ۷۱۱ق/۱۳۱۱م، عبدالله تجانی را به ریاست دیوان انشاء برگزید (نک: زرکشی، ص۶۲-۶۳؛ نیز نک: ص۱۱ EI۲) و چندی بعد (۷۱۷ق/ ۱۳۱۷م) وظیفۀ مهرداری سلطان نیز به او واگذار شد (زرکشی، ص۶۳). عبداللـه ظاهراً به طور مستمر از کتابخانۀ حفصیه سود میجسته، و بیشک، کتب نفیس و مخطوطات ارزشمندی در اختیار داشته است (عبدالوهاب، مقدمه، ص۲۴؛ نک: ،ص۱۱ EI۲).
با کنارهگیری امیر لحیانی از قدرت در ۷۱۷ق و انتقال سلطنت به فرزندش، محمد ابوضربه، دیگر خبری از عبدالله تجانی و اعضای خاندان او نیست. شاید آنها در پی نبرد دشوار ابوضربه با سلطان ابوبکر حفصی، حاکم قسنطینه کشته شده، و یا به سرزمینهای دور گریخته باشند (عبدالوهاب، مقدمه، ص۲۸- ۲۹؛ فروخ، ج۶، ص۳۷۷). برخی تاریخ درگذشت او را ۷۲۱ق/۱۳۲۱م نوشتهاند (نک: مخلوف، ص۲۰۶؛ زرکلی، ج۴، ص۱۲۵)، اما عبدالوهاب (عبدالوهاب، مقدمه، ص۲۹) این ادعا را بیاساس خوانده است. عبدالله ظاهراً فرزندی به نام علی داشته است (عبدالوهاب، مقدمه، ص۱۰)، اما از احوال او اطلاعی دردست نیست.
آثـار:
الف ـ چاپی: ۱. رحلة، که مهمترین اثر عبدالله تجانی است و به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب، همراه با مقدمهای سودمند و فهارس جامع در تونس (۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۸م) منتشر شده است. این اثر، پیشتر به کوشش ویلیام مارسه در تونس (۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م) چاپ شده بود؛ اما با استقبال چندانی مواجه نشد (نک: عبدالوهاب، مقدمه، ص۴۴-۴۵).
اسلوب رحلۀ عبدالله تجانی ادیبانه و نثر آن مرسل و به دور از تعقیدات و تکلف و تصنع است. این سفرنامه با ستایش خداوند آغاز شده است (نک: تجانی، رحلة، ص۳) و با قصیدۀ اندرزآمیز مؤلف در مدح پیامبر (ص) و توسل جستن به وی پایان مییابد (تجانی، رحلة، ص۳۹۳-۳۹۵). رادس نخستین اقامتگاه وی پس از خروج از تونس بود. عبدالله آنگاه از حامة الجزیرة، مرناق، جزیرۀ شریک، باشو، صلتان، اهریقلیه، سوسه، منستیر، وردانین، جمّ، ساحل، صفاقس، جبنیاته، لبیده، محرس، قابس، جربه، قشتیل، طره، بشری، تاکمرت، توزر، غمراسن، زواوه، زواغه، زنزور، طرابلس، تاجوره، مهدیه و... دیدن کرده، و به معرفی امیران، شاعران، دانشمندان، پارسایان و فقهای آنها پرداخته است. او ویژگیهای
نظامی، وسعت، وجه تسمیه، محصولات کشاورزی، قدمت و دیگر خصوصیات اماکن مزبور را نیز تشریح کرده، و پیوسته جنبههای تاریخی را با مسائل جغرافیایی و ادبی درهم آمیخته است. عبدالله تجانی به مؤلفان مختلف و کتابهای معتبری چون المسالک ابوعبید بکری، الانموذج ابنرشیق، انسابِ قریش زبیر ابنابیبکر، خریدة القصر عمادالدین کاتب اصفهانی و... استناد کرده، و نامهها و اشعار دوستان و بعضی از افراد خاندان خویش را به تفصیل آورده است (نک: ص ۸۸- ۸۹، ۱۱۷، ۱۲۹-۱۳۰، ۱۴۰، ۱۴۷- ۱۴۸، ۱۶۴- ۱۶۸). وی همچنین مکاتباتی با دانشمندان و فقیهان و ادیبان عصر خویش داشته که متن آنها را در اثر خود آورده است (نک: ص ۱۴۰، ۱۴۸- ۱۴۹، ۱۶۹-۱۷۲، ۱۹۱، ۲۲۴- ۲۲۷، جم).
ابنخلدون (د ۸۰۸ق/۱۴۰۶م) از سفرنامۀ وی ستایش بسیار کرده، و در کتاب العبر خود، در فصل ویژۀ شمال افریقا، از آن استفادۀ فراوان برده است (نک : کراچکوفسکی، ۱/۳۸۴). روسو۱، خاورشناس فرانسوی نیز گزیدهای از رحله را در ۱۲۶۸- ۱۲۶۹ق/ ۱۸۵۲-۱۸۵۳م ترجمه کرده است؛ اما ترجمۀ او بر طبق اصول معینی نبوده، و گاهی به کج فهمی درافتاده است (نک : EI۲). آماری۲ نیز گزیدههای بلندی از آن را به ایتالیایی ترجمه، و منتشر کرد. بل۳ هم بخش کوتاهی از رحله را در کتاب «بنوغانیۀ» خود (چ الجزیره، ۱۳۲۱ق/۱۹۰۳م) به فرانسوی ترجمه کرد (نک : همانجا).
۲. تحفة العروس و نزهة النفوس، کتابی است در ۲۵ باب. این اثر دائرةالمعارف جامعی است در باب آداب معاشرت با زنان، اخلاق و صفات و وصف اعضای ایشان، عفاف، زینت، آیین استفادۀ عطر، حقوق متقابل زن و مرد، تعصب نکوهیده و پسندیده و جز آنها. خاتمۀ آن مشتمل بر داستانهای خندهآور و دلانگیز دربارۀ زناشویی است و در آن از آیات و احادیث و شرح و تفسیر آنها استفاده شده است (نک : ص ۱۲-۱۵).
۱. A. L. Rousseau ۲. Amari, M., Biblioteca arabo-sicula, ۱۸۵۷. ۳. Bel, A., Les Benoû Ghânya.
عبدالله تجانی به اشعار شاعران بزرگی چون نابغۀ ذبیانی، اعشى، فرزدق، شریف رضی و دیگران نیز استشهاد کرده است. تحفة العروس پیشتر در ۱۳۰۱ق/۱۸۸۳م در قاهره منتشر شده بود؛ سپس در ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م به کوشش ابوهاجر در بیروت تجدید چاپ شد. در همین سال، محمدابراهیم دسوقی آن را در قاهره چاپ کرد. روسو نیز متن مختصر و بسیار مغلوطی از آن را به فرانسوی برگردانده که در ۱۲۶۴ق/ ۱۸۴۸م در الجزایر و پاریس چاپ شده است (عبدالوهاب، ورقات، ۳/۱۸۴؛ نیز نک : EI۲). عبدالله تجانی در این اثر به شیخ خود، ابنعلوان هذلی و درگذشت او در ۷۱۰ق/۱۳۱۰م اشاره نموده است(نک : دسوقی، ۶).
از اینرو، تاریخ تألیف این اثر فوق را باید پس از آن تاریخ و شاید به گفتۀ بغدادی (۲/۱۴۲)، ۷۱۱ق/۱۳۱۱م دانست.
ب ـ خطی: الوفاء ببیان فوائد الشفاء، و آن شرحی بوده است بر الشفاء بتعریف حقوق المصطفى اثر قاضی عیاض در ۴ جزء که اکنون دو جزء آن در کتابخانۀ جامع الزیتونه موجود است (فهرس...، ۱/۶۱-۶۲؛ عبدالوهاب، همان، ۳/ ۱۷۸).
ج ـ یافت نشده:
۱. اداء اللازم فی شرح مقصورة حازم، که آن را در ۶۹۹ق/۱۳۰۰م در شرح الفیۀ حازم قرطاجنی در مدح خلیفه مستنصر بالله بن ابی زکریای اول حفصی تألیف نمود (عبدالوهاب، همان، ۳/۱۷۷).
۲. الدرر النظیم (تجانی، رحلة، ۳۶۶)، در ادبیات و شرح حال شاعران و ادیبان حفصی (عبدالوهاب، همان، ۳/ ۱۷۹-۱۸۰).
۳. نفحات النسرین فی مخاطبة ابنشبرین، که حاوی گفتوگوها و مکاتبات وی با ادیب اندلسی، ابنشبرین سبتی بوده است (تجانی، همان، ۱۶۴).
۴. تقیید على صحیح مسلم، که آن را در طرابلس در ۷۰۷ق/۱۳۰۷م پس از قرائت صحیح مسلم نزد عبدالعزیز سبائی نوشته است (نک : همان، ۲۵۵؛ عبدالوهاب، مقدمه، ۳۵، ورقات، ۳/۱۸۰).
۵. تقیید علی المسند الصحیح للبخاری، که در همان سال و همانجا تألیف شده بود (تجانی، همان، ۲۵۶؛ عبدالوهاب، همانجاها).
۶. علامة الکرامة فی کرامة العلامة، که ظاهراً در تشریح اهمیت علامت کوچک و بزرگی بوده که با قلم درشت در بالای فرمانها و اوامر سلاطین حفصی و حاکمان مراکش مینوشتهاند (عبدالوهاب، همان، ۳/۱۸۲).
۷. احکام مغیب الحشفة، و آن چنان که از تحفة العروس تجانی (ص ۳۴۲) برمیآید، از نخستین آثار او در جوانی و مشتمل بر ۵۰ حکم در تصحیح و تکمیل آراء ابنعلوان هذلی (د ۷۱۰ق) بوده است.
شعر تجانی: از عبدالله اشعاری پراکنده در رحله باقی مانده که در مناسبتهای مختلف و خطاب به فقیهان، علما و ادیبان عصر خویش و غالباً در پاسخ به مکاتبات آنان سروده شده است؛ اما سرودههای وی، غالباً از مضامین بکر و زیبا و تخیلات شاعرانه تهی است.مخاطبان شعر او در رحله ایناناند: ابننزار سهمی (نک : ص ۱۴۰)، ابوبکر نفزاوی و ابراز ارادت و اشتیاق نسبت به وی (ص ۱۴۷- ۱۴۹، ۱۷۵-۱۷۷)، ابوبکر محمد بن شبرین (ص ۱۶۹-۱۷۱)، ابومحمد عبدالواحد بن ابی یغمور هنتاتی (ص ۱۷۱)، ابوابراهیم بن حسینه (ص ۱۷۱، ۱۹۲-۱۹۴، ۲۳۱-۲۳۲)، دو پسر عمویش، ابوالحسن علی تجانی (ص ۱۹۰-۱۹۱) و ابوالفضل محمد (ص ۲۲۴-۲۲۶، ۲۸۰-۲۸۱، ۲۸۵-۲۸۷)، ابوعبدالله محمد هواری و محمد بلوی (ص ۲۲۸-۲۳۰، ۲۹۷- ۲۹۹)، ابومحمد عبدالله ازدی (ص ۲۳۶)، ابوعبدالله محمد بن یعیش (ص ۲۹۵، ۳۰۴-۳۰۵)، احمد رصافی (ص ۳۰۰)، ابوالقاسم بن محمد بن ملجوم (ص ۳۰۱)، محمد بن رأس حجله (ص ۳۰۱-۳۰۲)، محمد جزری (ص ۳۰۲-۳۰۳)، شیخ عبدالعزیز بن عبید (ص ۳۰۶-۳۰۷) و مدح پیامبر اکرم(ص) و توسل جستن به وی در قصیدهای زیبا و اندرزگونه (ص ۳۹۳-۳۹۵) که در آن از آیات قرآنی اقتباس نموده است (مثلاً نک : ص ۳۹۳، بیتهای ۲، ۵، ص ۳۹۴، بیتهای ۱، ۲، ۶، ۷) و شاید بتوان آن را زیباترین و بهترین سرودۀ او برشمرد.
فهرست منابع:
(۱)ابنطواح محمد، سبک المقال لفک العقال، به کوشش محمد مسعود جبران، بیروت، ۱۹۹۵م؛
(۲)ابنعبدالملک محمد، الذیل و التکملة للکتابی الموصل والصلة، به کوشش محمد بن شریفه، بیروت، دارالثقافه؛
(۳)بغدادی، هدیه؛
(۴)تجانی عبدالله، تحفة العروس و نزهة النفوس، به کوشش ابوهاجر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م؛
(۵)تجانی عبدالله، رحلة، به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب، تونس، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۸م؛
(۶)حاجی خلیفه، کشف؛
(۷)دسوقی ابراهیم، مقدمه بر تحفةالعروس تجانی، قاهره، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م؛
(۸)زرکشی محمد، تاریخ الدولتین الموحدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م؛
(۹)زرکلی، اعلام؛
(۱۰)عبدالوهاب حسن حسنی، مقدمه بر رحلة (نک : هم ، تجانی)؛
(۱۱)عبدالوهاب حسن حسنی، ورقات عن الحضارة العربیة بافریقیة، به کوشش محمد عروسی مطوی، تونس، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م؛
(۱۲)عبدری محمد، رحلة، به کوشش محمد فاسی، رباط، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م؛
(۱۳)فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، دارالعلم للملایین؛
(۱۴)فهرس المخطوطات المصورة، ادب، کویت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م؛
(۱۵)کراچکوفسکی ا. ی.، تاریخ الادب الجغرافی العربی، ترجمۀ صلاحالدین عثمان هاشم، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م؛
(۱۶)محفوظ محمد، تراجم المؤلفین التونسیین، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
(۱۷)مخلوف محمد، شجرة النور الزکیة، بیروت، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۵م؛
(۱۸)مقری احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر؛
(۱۹)نیفر محمد، عنوان الاریب، به کوشش علی نیفر، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م؛
(۲۰)Arberry؛
(۲۱)EI۲؛