گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عليه السّلام، بَعْدَ انْصِرافِهِ مِنْ صِفِّينَ
از خطبه های آن حضرت است، پس از بازگشت از صفّین
«اَحْمَدُهُ اسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ، وَ اسْتِسْلاماً لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتِعْصاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ»خداى را سپاس که تتمیم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جویایم، و پناه او را از نافرمانیش خواهانم
«وَ اَسْتَعينُهُ فاقَةً اِلى كِفايَتِهِ، اِنَّهُ لا يَضِلُّ مَنْ هَداهُ،»از او درخواست یارى دارم که به کفایتش نیازمندم، آن را که او هدایت کند گمراه نشود
«وَ لا يَئِلُ مَنْ عاداهُ، وَ لا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفاهُ،»و هر که را او دشمن بدارد، نجات نیابد و هر که را او کفایت کند، محتاج نگردد
«فَاِنَّهُ اَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ اَفْضَلُ ما خُزِنَ»زیرا او سنگینترین وزنهها و بهترین اندوختههاست
«وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ»و شهادت مىدهم که جز خداى یگانه خدایى نیست و او را شریکى نمىباشد
«شَهادَةً مُمْتَحَناً اِخْلاصُها، مُعْتَقَداً مُصاصُها»شهادتى که خلوصش از امتحان گذشته و بر حقیقتش پایبندم.
«نَتَمَسَّكُ بِها اَبَداً مااَبْقانا، وَ نَدَّخِرُها لاِهاويلِ ما يَلْقانا»تمسک داریم تا زمانى که خدا زندهمان میدارد و آن را براى دشواریهاى قیامت ذخیره مىکنیم
«فَاِنَّها عَزيمَةُ الاْيمانِ، وَ فاتِحَةُ الاْحْسانِ، وَ مَرْضاةُ الرَّحْمنِ، وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطانِ»که این گواهى استوارى ایمان، سرلوحه احسان، مایه خشنودى حق و عامل طرد شیطان است.
«وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،»و شهادت مىدهم که محمّد بنده و رسول اوست،
«اَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ، وَ الْكِتابِ الْمَسْطُورِ، وَ النُّورِ السّاطِع ِ، وَ الضِّياء اللاّمِع ِوَ الاَْمْرِ الصّادِع ِ،»او را به دین مشهور و نشانه معروف و کتاب مسطور و نور درخشان و چراغ فروزان و دستور روشن و آشکار به سوى مردم فرستاد،
«اِزاحَةً لِلشُّبُهاتِ وَ احْتِجاجاً بِالْبَيِّناتِ، وَ تَحْذيراً بِالاْياتِ، وَ تَخْويفاً بِالْمَثُلاتِ»تا شبهههاى آنان را برطرف سازد و با دلایل روشن بر آنان اتمام حجت کند و به آیات قرآن مردم را از هلاکت برحذر داشته و از عواقب شوم معصیت بترساند،
«وَ النّاسُ فى فِتَنٍ انْجَذَمَ فيها حَبْلُ الدِّينِ»رسالت او به وقتى بود که مردم دچار فتنهاى بودند که ریسمان دین از اثر آن گسسته
«وَ تَزَعْزَعَتْ سَوارِى الْيَقينِ، وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ، وَ تَشَتَّتَ الاَْمْرُ»و پایههاى یقین متزلزل و اصل دین گرفتار اختلاف و همه امور در هم ریخته بود،
«وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ، وَ عَمِىَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدى خامِلٌ، وَ الْعَمى شامِلٌ»و مصدر هدایت پوشیده، چراغ راهنما خاموش و گمراهى نسبت به همه فراگیر بود.
«عُصِىَ الرَّحْمنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطانُ، وَ خُذِلَ الاْيمانُ،»خداوند نافرمانى مىشد و شیطان یارى داده مى شد، ایمان ورشکسته،
«فَانْهارَتْ دَعائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعالِمُهُ، وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ، وَ عَفَتْ شُرُكُهُ.»پایههایش فروریخته، نشانههایش متغیر و ناشناخته، راههایش ویران و پوشیده و آثار جادههایش از بین رفته بود.
«اَطاعُوا الشَّيْطانَ، فَسَلَكُوا مَسالِكَهُ، وَ وَرَدُوا مَناهِلَهُ.»شیطان را فرمان برده، راههاى او را پیموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند.
«بِهِمْ سارَتْ اَعْلامُهُ وَ قامَ لِواؤُهُ،»آثار شیطان به وسیله متابعانش به کار افتاده، و پرچمش برافراشته شده بود،
«فى فِتَن داسَتْهُمْ بِاَخْفافِها، وَ وَطِئَتْهُمْ بِاَظْلافِها، وَ قامَتْ عَلى سَنابِكِها.»در فتنههایى که همچون حیوان چموش آنان را لگدمال مىکرد، و زیر سم خود مىکوبید و باز هم (به انتظار فتنهاى بیش) بر سر سُم خود ایستاده بود.
«فَهُمْ فيها تائِهُونَ حائِرُونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ، فى خَيْرِ دار وَ شَرِّ جيران.»در آن فتنه سرگردان و حیران و نادان و دچار حیله شیطان بودند، آن بزرگوار در بهترین خانه و کنار بدترین همسایگان جاى داشت.
«نَوْمُهُمْ سُهُودٌ، وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ،»خوابشان بیدارى بود و سرمه چشمشان اشک سوزان،
«بِاَرْض عالِمُها مُلْجَمٌ، وَ جاهِلُها مُكْرَمٌ»در سرزمینى مىزیستند که آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود.
وَ مِنْها يَعْنى آلَ النَّبِىِّ عليهم السّلام
قسمتی از آن درباره آل پیامبر علیهم السّلام است
«هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَلَجَأُ اَمْرِهِ، وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ، وَ جِبالُ دينِهِ.»اهلبیت رسول جایگاه راز حق، و پناهگاه امر یزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا و مخازن کتابهاى پروردگار، و کوههاى پشتوانه دین الهىاند.
«بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ فَرائِصِهِ»به وسیله آنان کژیهاى دین را راست و لرزش بدنـه آییـن را آرام نمـود.
وَ مِنْها يَعْنى قَوْماً آخَرينَ
قسمتی از آن درباره قومی دیگر
«زَرَعُوا الْفُجُورَ، وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ، وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ»مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشیدند، و آب فریب پاى آن ریختند، و بدبختى و سقوط درو کردند.
«لا يُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ هذِهِ الاُْمَّةِ اَحَدٌ»با آل محمّد ـ درود خدا بر او و آل او باد ـ احدى از این امت را نمىتوان مقایسه کرد،
«وَ لا يُسَوّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ اَبَداً.»و هیچ گاه آنان را که نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است، نمىشود همپایه آنان دانست.
«هُمْ اَساسُ الدِّينِ، وَ عِمادُ الْيَقينِ. اِلَيْهِمْ يَفىءُ الْغالى، وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التّالى»آنان پایه دین و ستون یقیناند. افراط گرایان به آنان بازگردند، و عقب ماندهها به ایشان رسند (تا هدایت شوند)،
«اِلَيْهِمْ يَفىءُ الْغالى، وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التّالى»افراط گرایان به آنان بازگردند، و عقب ماندهها به ایشان رسند (تا هدایت شوند)،
«وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلايَةِ، وَ فيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِراثَةُ.»ویژگیهاى حقّ ولایت مخصوص آنان، و وصیت و ارث پیامبر خاص ایشان است.
«اَلاْنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ، وَ نُقِلَ اِلى مُنْتَقَلِهِ»اکنون حق به حقدار رسـیده، و خلافت به جایگاه خودش بازگشته است.