زهد فاطمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با توجه به این که حبّ دنیا سرچشمه همه گناهان است، چنانکه در حدیث معروف نبوى آمده «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» و همه تجربیات و مشاهدات ما نیز نشان مى دهد که تمام تجاوزها، جنایت ها، ظلمت ها، و ستم ها، دروغ ها، خیانت ها به خاطر همین دلبستگى شدید به مال، مقام و شهوت صورت مى گیرد، روشن مى شود که زهد و وارستگى پایه اصلى تقوا و پاکى و صلاح است.
ولى «زهد» به معناى ترک دنیا و رهبانیت و بیگانگى از اجتماع نیست، بلکه حقیقت زهد همان آزادگى و عدم اسارت در چنگال دنیاست.
«زاهد» کسى است که اگر تمام دنیا را در اختیار داشته باشد دلبسته و وابسته به آن نباشد.
اگر یک روز ببیند رضاى خدا در این است که از همه آن چشم بپوشد، به این معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگوید: هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس.
و اگر یک روز حفظ آزادگى و شرف و ایمان در چشم پوشى از مال و جان و زندگى بود فریاد «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ» بلند کند.
و به گفته قرآن مجید زاهد کسى است که نه بر گذشته و آنچه از دست داده تأسف بخورد، و نه از آن چه فعلا در اختیار دارد زیاد خوشحال باشد.
«(لِّکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ);(۱) این بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید».
با این فراز کوتاه به سراغ شخصیت فاطمه(علیها السلام) در این زمینه از دیدگاه احادیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در کتب دیگران مى رویم:
۱ـ ابن حجر و دیگران در روایتى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند، او هنگامى که از سفر باز مى گشت نخست به سراغ دخترش فاطمه زهرا(علیها السلام) مى آمد، و مدتى نزد او مى ماند، ولى یک بار براى فاطمه زهرا(علیها السلام) دو دست بند از نقره و همچنین یک گردن بند و دو گوشواره ساخته بودند، و پرده اى بر در اطاق آویزان کرده بود.
هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد و این منظره را دید بیرون آمد در حالى که آثار غضب در چهره اش نمایان بود، به مسجد آمد و بر منبر نشست.
فاطمه(علیها السلام) دانست که ناخشنودى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر همان مختصر زینت است، همه را نزد پدر فرستاد تا در راه خدا صرف کند.
هنگامى که چشم پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آن افتاد سه بار فرمود:
«فَعَلَتْ، فِداها اَبُوها».(۲)
فاطمه آنچه را که مى خواستم انجام داد، پدرش به فدایش باد.
واضح است یک جفت دست بند نقره و گردن بند و گوشواره اى که از نقره چندان بهایى ندارد، و از آن بى
بهاتر پرده ساده اى است که انسان بر در اطاق بیاویزد، ولى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) همین را دون شأن فاطمه مى شمرد، و افتخار و فضیلت او را در سجایاى انسانیش مى دانست.
فاطمه(علیها السلام) این درس را از محضر پدر به خوبى آموخت، هم زرق و برق دنیا را ترک گفت و خود را از اسارت آن رهایى بخشید، و هم آنچه داشت در راه خدا و بندگان محروم صرف کرد.
در حدیثى که سابقاً از «حلیة الاولیاء» (تحت شماره ۳) نقل کردیم، خواندیم که فاطمه زهرا(علیها السلام)حتى پوشش کافى در خانه براى آمدن میهمان هاى نامحرم نداشت که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عباى خود را به او داد تا خود را بپوشاند و آماده براى آمدن میهمانان جهت عیادت او در بیماریش گردد.
داستان جهیزیه فاطمه(علیها السلام) و مراسم شب زفاف او که در نهایت سادگى برگزار شد دلیل روشن دیگرى بر زهد و وارستگى کامل اوست.
خدمات او در خانه على(علیه السلام) تا آن جا که با یک دست گندم را براى پختن نان آسیاب مى کرد، و با دست دیگر طفلش را در آغوش مى گرفت، همه شاهد گویاى مقام زهد اوست، گواه این معنا حدیث زیر است:
۲ـ ابونعیم اصفهانى چنین نقل مى کند:
«لَقَدْ طَحَنَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) حَتّى مَجَلَتْ یَدُها، وَ رَبا، وَ اَثَّرَ قُطْبُ الرَّحى فِی یَدِها;(۳) فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آن قدر با دست خود آسیاب کرد که دستش تاول زد، و ورم کرد، و آثار دستاس در دستش نمایان گشت».
۳ـ در «مسند احمد» که از معروف ترین منابع اهل سنّت است از انس بن مالک چنین نقل شده که : روزى بلال براى نماز صبح، دیر به خدمت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) آمد، رسول خدا فرمود: چرا دیر آمدى؟
عرض کرد: از کنار خانه فاطمه(علیها السلام) مى گذشتم در حالى که با دست خود آسیا مى کرد، و کودکش گریان بود، گفتم: اگر اجازه فرمایى من آسیا مى کنم و شما کودک را آرام کنید، و اگر اجازه فرمایید من کودک را آرام مى کنم و شما آسیا کنید.
او گفت : من نسبت به فرزندم از تو مهربانترم; (و من مشغول آسیا کردن شدم و او کودکش را آرام کرد) و این امر باعث تأخیرم شد.
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«فَرَحِمْتَها رَحِمَکَ اللهُ».(۴)
تو نسبت به فاطمه رحم و محبّت کردى، خداوند تو را مشمول رحمتش کند!
فضایل اخلاقى بانوى اسلام از جمله شجاعت و شهامتش در مقام دفاع از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در مقابل مشرکان مکّه، و آمدنش به میدان اُحد براى بستن زخم هاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مطلبى است که بر کسى پوشیده نیست، و در احادیث گذشته اسناد و مدارک آن آمد.
او از لحظه تولد در مسیر عبودیت و بندگى خدا بود و این امر تا آخرین لحظات عمرش ادامه داشت، حدیث زیر شاهد گویاى این معناست:
۴ـ در داستان تولد بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) و انعقاد نطفه او از میوه بهشتى و آمدن چهار زن با شخصیت جهان ـ همچون مریم و... ـ به هنگام تولّد او آمده است:
«فَوُلِدَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) فَوَقَعَتْ حِینَ وَقَعَتْ عَلَى الاَْرْضِ ساجِدَةً».(۵)
به این گونه فاطمه متولّد شد و در حین تولّد براى خدا سجده کرد.
۵ـ مقام عفت او به آن حد بود که در همان کتاب از اسماء بنت عمیس داستان عجیبى به این شرح نقل شده است:
روزى فاطمه(علیها السلام) به من فرمود: من از کار مردم
مدینه که زنان خود را بعد از وفات به صورت ناخوشایندى براى دفن مى برند، و تنها پارچه اى بر او مى افکنند که حجم بدن از پشت آن نمایان است ناخرسندم.
اسماء گفت: من در سرزمین حبشه چیزى دیده ام که با آن جنازه مردگان را حمل مى کردند، سپس شاخه هایى از درخت نخل را برداشت و به صورت تابوت مخصوصى درآورد که پارچه اى را روى چوب هاى آن مى افکندند، و بدن را درون آن مى گذاردند، به گونه اى که بدن پیدا نبود.
هنگامى که فاطمه بانوى بزرگ اسلام(علیها السلام) آن را مشاهده کرد فرمود: بسیار خوب و عالى است (و هنگامى که من از دنیا رفتم مرا با آن بردارید)...
و در ذیل همین حدیث آمده است: هنگامى که فاطمه(علیها السلام) چشمش به آن افتاد تبسم فرمود، و این تنها تبسم او بعد از وفات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود!(۶)
۱ . حدید، آیه ۲۳ .
۲ . الصواعق المحرقه، صفحه ۱۰۹ .
۳ . حلیة الاولیاء، جلد ۲، صفحه ۴۱ .
۴ . مسند احمد، جلد ۳، صفحه ۱۵۰ .
۵ . ذخائر العقبى، صفحه ۴۴ .
۶ . همان مدرک، صفحه ۵۴ .