• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سلطان بایسنغر بهادرخان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بایْسُنْغُر میرزا، غیاث الدین بن شاهرخ بن امیر تیمور ملقب به سلطان بایسنغر بهادر خان، امیر زاده تیموری و سیاستمدار و حامیِ هنر و معماری و از خوشنویسان طراز اوّل بوده است.




گاه لقب او را معزّ الدین ذکر کرده اند.
[۱] نظام الدّین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۳۴، چاپ فلکس تاور، پراگ ۱۹۳۷ ـ ۱۹۵۶.
[۲] آ.زریاب، گزارشی در مورد جانشینی تیمور، ج۱، ص۷۹، پایان نامه دکتری، ماینز ۱۹۶۰.
به جایِ بایسنغر و بایسنقر، تلفظ های دیگری چون بَیسُنقر
[۳] وی وی بارتولد، چهار مطالعات انجام شده در تاریخ آسیای مرکزی، ج۱، ص۵۸، لیدن ۱۹۵۸.
نیز ممکن ولی بعید است
[۴] جی دوئرفر، عناصر ترکی و مغولی در زبان فارسی، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۷.
این نکته درباره تلفظ قطعاً یونانی سوگور نیز صادق است.
[۵] جی مراوچیک، Byzantinoturcica، ج۱، ص۲۸۳ و بعد، برلین، ۱۹۵۸.




بایسنغر در ۸۰۲ در هرات متولد شد
[۶] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۱۸، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
و در جمادی الاولی ۸۳۷ در قصر باغ سفید، نزدیک هرات، درگذشت (سنه‌هایی که در منابع دیگر آمده نا محتمل تر می‌نماید)
[۷] غیاث الدین بن همام الدّین خوان دمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص۶۲۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸] بابر، امپراتور هند، بابرنامه، J.L. Bacque Grammont، کتاب بابر، پاریس ۱۹۸۵.
[۹] دائرة المعارف جهان اسلام، ذیل «بایسنغر»، تر ک، ذیل "Baysungur" ( به اصلاح سنوات).
مادرش، گوهر شاد بیگم، مهم ‌ترین و شاخص ‌ترین همسر شاهرخ بود.
[۱۰] نظام الدّین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۳۴، چاپ فلکس تاور، پراگ ۱۹۳۷ ـ ۱۹۵۶.




بایسنغر معرف برجسته فرهنگ اسلامی از سنخ ترک و ایرانی بود که به اهمیت و ارزش او تنها در دهه های اخیر و در تحقیقات جدید توجه شده است.
نولدکه
[۱۱] نولدکه، ص ۲۰۵.
که با زندگی بایسنغر آشنا بود، درباره نقش او در حیات فرهنگی آن عصر به نظر قطعی نرسید. در متون تاریخی قدیم و جدید، بایسنغر تحت الشعاع برادر بزرگترش، اُلُغ بیگ (۷۹۶ـ۸۵۳)، قرار گرفته است. جعفری مورّخ، وی را تنها به منزله امیر زاده ای دلیر و سخی ستوده است.
[۱۲] آ.زریاب، گزارشی در مورد جانشینی تیمور، ج۱، ص۷۹، پایان نامه دکتری، ماینز ۱۹۶۰.
در واقع، بایسنغر سیاستمداری (دولتمردی) تواناتر از الغ بیگ بود و دستاورد های فرهنگیش، گرچه در زمینه های دیگری بود، به هیچ روی کمتر از دستاورد های برادرش نبود.



به عقیده براون،
[۱۳] ای جی براون، تاریخ ادبی ایران، ج۱، ص۳۸۵، لندن، ۱۹۰۲-۱۹۲۴.
بایسنغر را شاید بتوان مستعد ‌ترین پسر شاهرخ دانست. دلایل این‌که چرا وی این همه مدت نا شناخته مانده کاملاً روشن است. بایسنغر هرگز مانند الغ بیگ به منصب رفیعِ ولایتعهدی در سمرقند دست نیافت، بلکه تنها به عنوان بازوی راست پدرش در هرات خدمت می‌کرد. دیگر این‌که هیچ محقق جدیدی درباره دستاورد های بزرگ او مطالعه خاصی نکرده است، در صورتی که زیج‌ها و رصد خانه الغ بیگ در سمرقند از عهد نیوتن در قرن یازدهم /هفدهم به این سو برای دانشمندان اروپایی شناخته شده بود و بارتولد رساله ای را به بررسی زندگی او اختصاص داده است.
[۱۴] وی وی بارتولد، چهار مطالعات انجام شده در تاریخ آسیای مرکزی، ج۱، ص۱۹۵۵، لیدن ۱۹۵۸.
توجه منصفانه تر به اهمیت بایسنغر حاصل پیشرفت در تاریخ نگاری هنر در سال های اخیر است. ولیدی طوغان در مقاله مهمی
[۱۵] دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر»، ذیل "Baysungur" (توسط ولیدی طوغان).
غفلت نسبت به بایسنغر را مطرح کرده و کوشیده است تا توجه همگان، خصوصاً مورّخان هنر، را به او جلب کند.



بایسنغر در اداره امور حکومت تیموری سهمی عمده داشت. هنگامی که امیر تیمور در ۸۰۷ درگذشت، او هنوز کودک بود. هفده ساله بود که والی طوس و نیشابور و استر آباد شد، و بنا به گفته خوافی
[۱۶] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۷۵، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
در ۸۱۹ امیرِ دیوان شد، واین احتمالاً به معنای سرپرست «دیوان عالی امیری» یا شورای عالی شاهرخ در هرات بوده است.
[۱۷] دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «علیشیر».
[۱۸] اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۸۵، ویسبادن، ۱۹۵۲.
[۱۹] اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۱۶۹، ویسبادن، ۱۹۵۲.
[۲۰] اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۱۷۱، ویسبادن، ۱۹۵۲.
[۲۱] اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۱۸۲، ویسبادن، ۱۹۵۲.

فصیح خوافی به چندین تن که به این سمت گماشته شدند، یا برخی چون خود او که تنبیه و از دیوان معزول شدند اشاره می‌کند. اظهارات او نشان می‌دهد که بایسنغر نه تنها عضو این دیوان بلکه امیر آن نیز بوده است.
[۲۲] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۷۰، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
[۲۳] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۶، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
[۲۴] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۸، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
[۲۵] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۲۰۷، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.

در ۸۲۴ و پس از آن ظاهراً مدّتی والی تبریز بود، امّا بعد به مقام پیشین خود بازگشت. تا جایی که وظایف مملکتی اجازه می‌داد، خوش داشت که به جای اقامت در ولایات، در هرات نزد پدرش بماند، زیرا در مسئولیت های خطیر، پدر به او اعتماد می‌کرد؛ از جمله در ۸۱۷ که شاهرخ در پایتخت نبود، نیابت سلطنت را بر عهده گرفت. هر چند رسماً به جانشینی منصوب نشده بود، اما عملاً ولیعهد شمرده می‌شد.
[۲۶] دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر»، ذیل "Baysungur"، (توسط ولیدی طوغان).
فقط برای سرکشی به «سُیُورْغال» هایی (زمین‌ها یا عواید زمین‌هایی که به جای حقوق یا به عنوان مستمری می‌بخشیدند) که به او پیشکش شده بود، گاهی به مشرق ایران و ظاهراً بیشتر در بهار برای شکار به ناحیه مشهد ـ طوس سفر می‌کرد.
[۲۷] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۲، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
[۲۸] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۴ـ ۱۹۵، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
[۲۹] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۷، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
[۳۰] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۹، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
امّا بعضی از این سفرها ممکن است به قصد بازرسی و به دستور پدرش صورت گرفته باشد، از جمله این‌که طی فرمانی به تاریخ ۱۵ صفر ۸۳۵، دستور یافت که امیر علاء الدین عَلیکه کُوکَلْتاش را در سفری زمستانی به استرآباد همراهی کند.
[۳۱] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۲۰۶، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.




بایسنغر با خطرناک ‌ترین دشمنان تیموریان به نبرد برخاست. در ۸۲۴ و ۸۳۲ در لشکرکشی شاهرخ برای جنگ با ترکمان‌ها در شمال غربی او را همراهی کرد و در ۸۳۰ برای نبرد با بُراق ازبک، که شکستی سخت بر الغ بیگ وارد کرده بود، به شمال شرقی شتافت. به محض آن‌که براق عقب رانده شد، بایسنغر به هرات بازگشت، ظاهراً بدان سبب که الغ بیگ از پدر خواسته بود او را بازگرداند، زیرا بنا به دلایلی بیم داشت که بایسنغر جایش را بگیرد.
باید حقیقتی در این گفته‌ها باشد که دلیل اصلی بازگشت مکرّر بایسنغر به هرات، عشق و علاقه او به پدر و مادرش بوده است؛ امّا دلیل دیگر ممکن است حیات فرهنگی شهر باشد که در واقع بیش‌تر با تلاش پدر و مادرش پدید آمده بود و بایسنغر در هیچ جای دیگر نمی‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را بدان خوبی تعقیب کند.



یکی از این علاقه‌ها شعر و شاعری بود. هر چند از زبان او نقل می‌کنند که گفته است امیر نباید به سرودن شعر بپردازد،
[۳۲] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۲۰۹، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
ابیات پراکنده ای از او در تذکره دولتشاه نقل شده است.
[۳۳] دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۰۵ـ۳۵۱، چاپ ادوارد براون، لیدن (۱۳۱۹/۱۹۰۱).
[۳۴] دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر».
بایسنغر به زبان فارسی و عربی و نیز ترکیِ شرقی، که زبان مادریش بود، کاملاً تسلّط داشت. با برادرانش، الغ بیگ در سمرقند و ابراهیم در شیراز، درباره شعر فارسی مکاتبه داشت و اشعار امیر خسرو دهلوی را بر اشعار نظامی گنجوی، که الغ بیگ می‌پسندید، ترجیح می‌داد.
 


علاقه تیموریان را به معماری های باشکوه و هنر های ظریف می‌توان به دو دلیل دانست: نخست تمایل معمول فرمانروایان آن عهد به کسب اعتبار با تبدیل دربار به صورت مرکزی فرهنگی، و دوم راه و رسم امیر تیمور که معماران و هنرمندان و صنعت گران و محقّقان و شاعران را از شهر های فتح شده به آسیای مرکزی فرستاد و آنان را در این ناحیه، و بیش‌تر در پایتخت خود سمرقند، به کار گماشت؛ و البته این کار را بیش‌تر برای افزایش جلال و شکوه خود می‌کرد نه از سرِ هنردوستی. انگیزه بعضی از بازماندگان او نیز همین بود.
[۳۵] جی اوبَن، "حمایت ازطرح های دوره تیموری شهر شیراز" استودیا اسلامیکا، ج۱، ص۷۱ـ۸۸.




امّا در عهد شاهرخ، در هرات چنین نبود. بایسنغر حتماً در هنرهای بصری و موسیقی قریحه ذاتی داشته، گرچه در شعر از چنین ذوقی برخوردار نبوده است. او توانایی هایش را بیش‌تر در خوشنویسی به کار می‌برد، و این امر در نمونه‌هایی که از آثار او بر جای مانده مشهود است. بایسنغر نه تنها از استادان برجسته این هنر حمایت می‌کرد، بلکه خود بر اقلام شش ‌ ‌گانه خط فارسی تسلّط داشت.
[۳۶] آی شوکین، نسخه های خطی تیموریان، ج۱، ص۱۵، پاریس ۱۹۵۴ (کتابشناسی مطالعات پیشین).
خطوط زیبای مسجد باشکوهی که به دستور مادرش گوهرشاد در مشهد بنا شده، به قلم خودِ بایسنغر به تحریر درآمده و سپس بر کاشی‌ها انتقال یافته است.
کار او را، که به خط ثلث و به رنگ سفید بر زمینه سرمه ای مات نوشته شده، و با آیاتی به خطّ کوفی تزیین یافته، هنوز هم می‌توان بر کاشی های درخشان ایوان جنوبی مسجد یافت
[۳۷] دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر».
؛ هر چند بعضی از این کاشی ها، پس از زلزله ۱۰۸۷ به دستور شاه عباس دوم با کاشی های جدید تعویض شده است. ولیدی طوغان به کاشی های واحدی نیز اشاره می‌کند که به خطّ رِقاع نوشته شده و هنگامی که آن‌ها را در ترکستان دیده جزو مجموعه ای خصوصی بوده است. در باب این نظر
[۳۸] دائرة المعارف جهان اسلام، ذیل «خط»، تر ک، بخش ۲، (توسط ولیدی طوغان).
که قرآن مشهور به بایسنغری، که اوراقی از آن برجای مانده، به خطّ خود امیر باشد اطمینان نیست؛ زیرا تاریخ اتمام آن، یعنی ۸۳۷، مقارن با زمان مرگ اوست.



سهم بایسنغر در شکوفایی هرات به عنوان مرکزی فرهنگی در حکومت تیموری از ۱۳۳۰/۱۹۱۲ با کوشش مارتن شناخته شد.
[۳۹] ای جی براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۳۹۵ و بعد، لندن، ۱۹۰۲-۱۹۲۴.
او اشاره می‌کند که این امیر، گذشته از آن‌که کتاب دوستی بزرگ بود، حامی آثار هنری خصوصاً به سبک هراتی به شمار می‌رفت و در این مقام چنان مرتبه والایی داشت که عده انگشت شماری از امیران اروپایی معاصر او می‌توانستند به عنوان مشوّق ادب و هنر به حدّ او برسند. این که شاهرخ، سلطان وقت، نیز حتماً در شکوفایی مکتب هرات سهیم بوده، درک اهمیت نقش بایسنغر را با دشواری روبرو کرده است. کونل
[۴۰] ارنست کونل، " تاریخچه نقاشی میناتوری و طراحی "، ج۱، ص۱۸۴۹ـ۱۸۵۳.
و اِتینگهاوزن
[۴۱] آر اِتینگهاوزن، هنر اسلامی در موزه متروپولیتن از هنر نیویورک ۱۹۷۲، ج۱، ص۱۹۵۹ـ ۱۹۶۸.
سهم او را ستوده اند، ولی چندان به وصف نقش وی نپرداخته اند؛ در صورتی که محقّقان دیگری نظیر شوکین
[۴۲] آی شوکین، نسخه های خطی تیموریان، ج۱، ص۱۵ و بعد، پاریس ۱۹۵۴ (کتابشناسی مطالعات پیشین).
و بالاتر از همه گری
[۴۳] باسیل گری، هنرهای کتاب در آسیای مرکزی، قرن ۱۴ تا قرن ۱۶، لندن ۱۹۷۹. (جا های مختلف کتاب)
[۴۴] باسیل گری، هنرهای تصویری در دوره تیموریان، ج۱، ص۸۴۳ ـ ۸۷۶، در تاریخ ایران کمبریج، کمبریج ۱۹۸۶ (کتابشناسی مطالعات متأخر).
حق مطلب را ادا کرده اند.



هنر دیگری که بایسنغر خود به آن اشتیاق داشت، شاعری بود. او دنباله روِ سنتِ شعرِ درباری بود، که در آن ایّام دیگر به مدیحه سرایی محدود نمانده بود بلکه دامنه بسیار گسترده تری داشت. بایسنغر از ستایش گران امیر خسرو دهلوی بود، بنابراین جای شگفتی نیست که تصمیم گرفت کلیه اشعار او را گردآوری کند؛ امّا، بنا به قول دولتشاه،
[۴۵] دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۲۰، چاپ ادوارد براون، لیدن (۱۳۱۹/۱۹۰۱).
این اشعار بالغ بر نیم میلیون بیت بود، و بایسنغر پس از گردآوری ۰۰۰، ۱۲۰ بیت، چون پایان مشخصی برای این کار ندید، از ادامه آن منصرف شد.
علاقه خاص بایسنغر به امیر خسرو نشان می‌دهد که، به رغم وسعت معلوماتش، فرزند زمان خویش بود؛ زیرا در همان ایّام گرایش به تصنّعات و تکلّفات ادبی که یک قرن پیشتر امیر خسرو (متوفی ۷۲۵) آن را زمینه سازی کرده بود، با عنوان سبک هندی اندک اندک به صورت سبکی عوام پسند درآمد. این گرایش را بسیاری از محقّقان جدید منحط می‌شمارند.
[۴۶] جی ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۲۶۱، ۱۹۶۸.
[۴۷] ز صفا، "ادبیات فارسی در دوره های تیموریان و ترکمن ها (۷۸۲-۹۰۷/۱۳۸۰-۱۵۰۱)، ج۱، ص۹۱۴، در تاریخ کمبریج از ایران، کمبریج ۱۹۸۶، ۹۱۳-۹۲۸.
[۴۸] احسان یار شاطر، شعر فارسی در عهد شاهرخ، تهران ۱۳۳۴ ش.

ذوق شعر دوستی بایسنغر متوجه شاهنامه نیز شد و سبب تهیه نسخه ای جدید از کار فردوسی شد (شاهنامه بایسنغری). گرچه معمولاً دیباچه این نسخه را به قلم خود بایسنغر دانسته اند، محمد قزوینی
[۴۹] جی ریپکا، ج۱، ص۱۹۵، حاشیه ۷۷، تاریخ ادبیات ایران، ۱۹۶۸.
ثابت کرده است که این انتساب بی پایه و احتمالاً نادرست است.



بایسنغر مشوّق تاریخ نگاری به زبان فارسی نیز بود. گرچه هیچ‌یک از تاریخ نگاران عهد تیمور و تیموریان به مقام والای رشید الدّین فضل الله و جوینی در دوره مغول دست نیافتند، امّا بعضی از آن‌ها آثار برجسته ای از خود به جای گذاشتند. مهم ‌ترین آن‌ها حافظِ ابرو (متوفی ۸۳۳) است که سخت مورد تشویق و توجه بایسنغر بود.
حافظ ابرو، احتمالاً به توصیه شاهرخ، چهارمین قسمت مجمع التواریخ را به صورت کتابی مستقل تحریر و پس از اتمام در ۸۳۰، با عنوان «زبدة التواریخ بایسنغری»، به بایسنغر هدیه کرد
[۵۰] استوری ـ بریگل، ص ۳۴۶.
[۵۱] آر اِتینگهاوزن، "نسخه خطی تذهیب شده حافظ ابرو در استانبول بخش یک " ۱۹۵۵، ج۱، ص۳۰ـ۴۴.
این کتاب در دو بخش تدوین شده است: بخش اول استنساخی است از ظفر نامه، تاریخ عهد تیمور به قلم نظام الدین شامی؛ و بخش دوّم تاریخ سلطنت شاهرخ تا زمان اتمام کتاب.



تذهیب با تهیه نسخه های خطّی پیوندی نزدیک داشت. پس از آن‌که بایسنغر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمانان در ۸۲۳ بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنغری، استاد مسلّم خط نستعلیق و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد.
[۵۲] آی شوکین، نسخه های خطی تیموریان، ج۱، ص۹، پاریس ۱۹۵۴ (کتابشناسی مطالعات پیشین).
با این همه مرکز نگارگری به حمایت ابراهیم، برادر بایسنغر، چند گاهی شیراز و مدّتی نیز اصفهان بود؛ امّا عاقبت توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنغر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه ای نازل تر قرار گیرد؛ هر چند گاه گاه آثار برجسته ای نیز در این مراکز خلق می‌شد.
 


مکتب هرات، که در عهد شاهرخ و بایسنغر بدین پایه رسید، هرات را به صورت مرکزی علمی و هنری درآورد که قریب چهل هنرمند و دانشمند در آن سرگرم کار بودند. در این شهر، سبک جدیدی از کتاب آرایی و در واقع فن کتاب سازی‌ به‌طور کلّی، از جمله خطّاطی و تذهیب و تجلید، پدید آمد. هر چند نشانه‌هایی از سبک های دیگر، گاه در آثار هنرمندانی که از شهر های دیگر برخاسته بودند مشاهده می‌شد، سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگی های آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً از مبادله سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئت های سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته اند؛ یکی از آنان، به نام غیاث الدین نقّاش، که بایسنغر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده است.
[۵۳] حافظ ابرو، سفارت ایران در چین: چکیده از زبدة التواریخ، حافظ ابرو، لاهور ۱۹۳۴.
[۵۴] دی ام دانلپ "حافظ ابرو، نسخه سفارت تیموریان به چین در۱۴۲۰"، در انجمن شرقی دانشگاه گلاسگو (توسط Ali Alparslan)، ج۱، ص۱۵ـ۱۹.

سبک هراتی، که گاه بایسنغری نیز خوانده می‌شود، در حدود ۸۲۸ پدید آمد. از جمله هنرمندان صاحب نام این سبک مولانا جعفر تبریزی، خواجه علی، قوام الدین، امیر خلیل، و سید احمد تبریزی هستند. از میان شاهکارها تنها می‌توان چند نمونه را در اینجا ذکر کرد.

۱۴.۱ - شاهکارهای سبک هراتی


کهن ‌ترین آن‌ها یکی نسخه دو جلدی مُذَهّب (تذهیب شده) از گلستان سعدی است که استاد جعفر در ۸۳۰ فراهم آورده، و دیگری جُنگی از محمد بن حُسام، معروف به شمس الدین سلطانی، است که در همان سال تحریر کرده است. نسخه ای از همای و همایون خواجوی کرمانی یک سال بعد تهیه شده که کار شمس الدین سلطانی است. نسخه دیگری از کلیله و دمنه کار محمد بن حسام و نسخه مشهور شاهنامه فردوسی استنساخ جعفر بایسنغری متعلق به ۸۳۳ است. نسخه خطی گلستان، که اینک در کتابخانه چستربیتی در دوبلن نگهداری می‌شود، یکی از بزرگترین شاهکارهای هنر نگارگری (مینیاتور) است.
گری
[۵۵] باسیل گری، هنرهای تصویری در دوره تیموریان، ج۱، ص۸۵۴ و بعد، در تاریخ ایران کمبریج، کمبریج ۱۹۸۶ (کتابشناسی مطالعات متأخر).
در بررسی ویژگی های سبک هراتی، اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر می‌دهد که با اشارات معنی دار جان گرفته اند. او خاطرنشان می‌کند که این سَر زندگی و تحرک، کاملاً مغایر با خشکی و بی روحی چهره‌ها در نگارگری های جلایری است. همچنین، صحنه‌ها با قرارگرفتن افق در نزدیک لبه بالایی، عمق بیشتری یافته اند. زمینه های فیروزه ای متمایل به آبی و سبز، رنگ های عمده در این نگارگری‌ها هستند.
بایسنغر را نباید یگانه مشوّق مکتب هراتی دانست؛ زیرا شاهرخ نیز در شکوفایی این مکتب بسیار کوشیده است. بنا به نظرِ گری، بایسنغر به تهیه و مصوّر کردن متون تاریخی بیش‌تر از نسخه های دیوان اشعار توجه داشت. به هر حال، می باید وی تأثیری عمیق و پایدار بر جای گذاشته باشد، زیرا مکتب هرات پس از مرگش نیز، تا زمان درگذشت شاهرخ در ۸۵۰، به حیات خود ادامه داد.
 


مرگ زودرس بایسنغر به دلیل شیوه ناسالم زندگی او بود. مدفن او در گورستان محصوری است متعلق به مدرسه ای که گوهرشاد در هرات ساخت. این مدرسه در ۱۳۰۲ ویران شد، لیکن آثار مقبره‌ها را هنوز نیز می‌توان دید.
[۵۶] دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «هرات»، ذیل "Herat" (توسط ولیدی طوغان).
[۵۷] دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل حاشیه ۱۳ راجع به نقشه کف مقابل ص۴۳۳.
روشن نیست که خسارات بعدی این گورستان ناشی از گذشت زمان است یا به دلیل جنگ اوایل دهه ۱۳۶۰ ش که براثر آن، بخش قدیم هرات شدیداً آسیب دید.



هر چند اهمیت بایسنغر در تاریخ هنر قطعی است، لیکن با توجه به اشارات مختصر ریپکا
[۵۸] جی ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸، ۱۹۶۸.
[۵۹] جی ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۲۸۱، ۱۹۶۸.
و به رغم نظر دولتشاه و ادوارد براون، خدمات بایسنغر در زمینه ادبیات فارسی نیازمند مطالعه و تحقیق بیشتری است. او قطعاً یکی از نمایندگان و شاید مهمترین نماینده آمیزش فرهنگ ترکی و فارسی در آسیای مرکزی و غربی در عهد تیموریان است.



(۱) احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
(۲) غیاث الدین بن همام الدّین خوان دمیر، تاریخ حبیب السیر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳) دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، چاپ ادوارد براون، لیدن (۱۳۱۹/۱۹۰۱).
(۴) عبد الرّزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ محمد شفیع لاهوری، لاهور ۱۳۶۰ ـ ۱۳۶۸، ج ۱.
(۵) نظام الدّین شامی، ظفرنامه، چاپ فلکس تاور، پراگ ۱۹۳۷ ـ ۱۹۵۶، ج ۱ و ۲.
(۶) احسان یار شاطر، شعر فارسی در عهد شاهرخ، تهران ۱۳۳۴ ش.
(۷) Ismail Aka, Mirza ahruh zaman i nda Timurlu I mparatorlug u (۱۴۱۱-۱۴۴۷) , Habilitation thesis, Ankara ۱۹۷۸;.
(۸) جی اوبَن، "حمایت ازطرح های دوره تیموری شهر شیراز" استودیا اسلامیکا.
(۹) بابر، امپراتور هند، بابرنامه، J.L. Bacque Grammont، کتاب بابر، پاریس ۱۹۸۵.
(۱۰) وی وی بارتولد، چهار مطالعات انجام شده در تاریخ آسیای مرکزی، لیدن ۱۹۵۸.
(۱۱) ویلکینسون - بی گری، نقاشی مینیاتور فارسی، آکسفورد ۱۹۳۳.
(۱۲) ای جی براون، تاریخ ادبی ایران، لندن، ۱۹۰۲-۱۹۲۴.
(۱۳) جی دوئرفر، عناصر ترکی و مغولی در زبان فارسی.
(۱۴) عناصر مغولی در فارسی، ویسبادن، ۱۹۶۳.
(۱۵) دی ام دانلپ "حافظ ابرو- نسخه سفارت تیموریان به چین در۱۴۲۰"، در انجمن شرقی دانشگاه گلاسگو (توسط Ali Alparslan).
(۱۶) آر اِتینگهاوزن، "نسخه خطی تذهیب شده حافظ ابرو در استانبول بخش یک " ۱۹۵۵.
(۱۷) آر اِتینگهاوزن، هنر اسلامی در موزه متروپولیتن از هنر نیویورک ۱۹۷۲.
(۱۸) باسیل گری، هنرهای کتاب در آسیای مرکزی، قرن ۱۴ تا قرن ۱۶، لندن ۱۹۷۹.
(۱۹) باسیل گری، هنرهای تصویری در دوره تیموریان، در تاریخ ایران کمبریج، کمبریج ۱۹۸۶ (کتابشناسی مطالعات متأخر).
(۲۰) کی ام مایترا، حافظ ابرو، سفارت ایران در چین: چکیده از زبدة التواریخ، حافظ ابرو، لاهور ۱۹۳۴.
(۲۱) وی هینز، "مطالعات منبع در تاریخ تیمور لنگ"، ۹۰ (۱۹۳۶)، ۳۵۷-۳۹۸.
(۲۲) دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل "Baysungur"، "Herat" (توسط ولیدی طوغان).
(۲۳) ارنست کونل، " تاریخچه نقاشی میناتوری و طراحی ".
(۲۴) جی مراوچیک، Byzantinoturcica، برلین، ۱۹۵۸.
(۲۵) " حماسه ملی ایران، "طرح اساسی در زبان شناسی تاریخی و تطبیقی واژه شناسی ایران، (۱۸۹۶-۱۹۰۴)، ۱۳۰-۲۱۱.
(۲۶) قاضی احمد، خوشنویسان و نقاشان، وی مینورسکی، واشنگتن ۱۹۵۹.
(۲۷) اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ویسبادن، ۱۹۵۲.
(۲۸) اچ آر رومر، "جانشینان تیمور"، در تاریخ کمبریج درباره ایران، کمبریج ۱۹۸۶، ۹۸-۱۴۶.
(۲۹) جی ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ۱۹۶۸.
(۳۰) ز صفا، "ادبیات فارسی در دوره های تیموریان و ترکمن ها (۷۸۲-۹۰۷/۱۳۸۰-۱۵۰۱)، در تاریخ کمبریج از ایران، کمبریج ۱۹۸۶، ۹۱۳-۹۲۸.
(۳۱) آی شوکین، نسخه های خطی تیموریان، پاریس ۱۹۵۴ (کتابشناسی مطالعات پیشین).
(۳۲) CA Storey, persidskaya literatura: bio - bibliografichki i § obzor , ed and tr Yu E Bregel, Moscow ۱۹۷۲;.
(۳۳) آ . زریاب، گزارشی در مورد جانشینی تیمور، پایان نامه دکتری، ماینز ۱۹۶۰؛


 
۱. نظام الدّین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۳۴، چاپ فلکس تاور، پراگ ۱۹۳۷ ـ ۱۹۵۶.
۲. آ.زریاب، گزارشی در مورد جانشینی تیمور، ج۱، ص۷۹، پایان نامه دکتری، ماینز ۱۹۶۰.
۳. وی وی بارتولد، چهار مطالعات انجام شده در تاریخ آسیای مرکزی، ج۱، ص۵۸، لیدن ۱۹۵۸.
۴. جی دوئرفر، عناصر ترکی و مغولی در زبان فارسی، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۷.
۵. جی مراوچیک، Byzantinoturcica، ج۱، ص۲۸۳ و بعد، برلین، ۱۹۵۸.
۶. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۱۸، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۷. غیاث الدین بن همام الدّین خوان دمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص۶۲۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸. بابر، امپراتور هند، بابرنامه، J.L. Bacque Grammont، کتاب بابر، پاریس ۱۹۸۵.
۹. دائرة المعارف جهان اسلام، ذیل «بایسنغر»، تر ک، ذیل "Baysungur" ( به اصلاح سنوات).
۱۰. نظام الدّین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۳۴، چاپ فلکس تاور، پراگ ۱۹۳۷ ـ ۱۹۵۶.
۱۱. نولدکه، ص ۲۰۵.
۱۲. آ.زریاب، گزارشی در مورد جانشینی تیمور، ج۱، ص۷۹، پایان نامه دکتری، ماینز ۱۹۶۰.
۱۳. ای جی براون، تاریخ ادبی ایران، ج۱، ص۳۸۵، لندن، ۱۹۰۲-۱۹۲۴.
۱۴. وی وی بارتولد، چهار مطالعات انجام شده در تاریخ آسیای مرکزی، ج۱، ص۱۹۵۵، لیدن ۱۹۵۸.
۱۵. دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر»، ذیل "Baysungur" (توسط ولیدی طوغان).
۱۶. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۷۵، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۱۷. دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «علیشیر».
۱۸. اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۸۵، ویسبادن، ۱۹۵۲.
۱۹. اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۱۶۹، ویسبادن، ۱۹۵۲.
۲۰. اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۱۷۱، ویسبادن، ۱۹۵۲.
۲۱. اچ آر رومر، نامه دولت تیموریان، ج۱، ص۱۸۲، ویسبادن، ۱۹۵۲.
۲۲. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۷۰، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۲۳. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۶، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۲۴. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۸، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۲۵. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۲۰۷، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۲۶. دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر»، ذیل "Baysungur"، (توسط ولیدی طوغان).
۲۷. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۲، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۲۸. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۴ـ ۱۹۵، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۲۹. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۷، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۳۰. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۱۹۹، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۳۱. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۲۰۶، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۳۲. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۲۰۹، چاپ DYYasupova، تاشکند ۱۹۸۰.
۳۳. دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۰۵ـ۳۵۱، چاپ ادوارد براون، لیدن (۱۳۱۹/۱۹۰۱).
۳۴. دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر».
۳۵. جی اوبَن، "حمایت ازطرح های دوره تیموری شهر شیراز" استودیا اسلامیکا، ج۱، ص۷۱ـ۸۸.
۳۶. آی شوکین، نسخه های خطی تیموریان، ج۱، ص۱۵، پاریس ۱۹۵۴ (کتابشناسی مطالعات پیشین).
۳۷. دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «بایسنغر».
۳۸. دائرة المعارف جهان اسلام، ذیل «خط»، تر ک، بخش ۲، (توسط ولیدی طوغان).
۳۹. ای جی براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۳۹۵ و بعد، لندن، ۱۹۰۲-۱۹۲۴.
۴۰. ارنست کونل، " تاریخچه نقاشی میناتوری و طراحی "، ج۱، ص۱۸۴۹ـ۱۸۵۳.
۴۱. آر اِتینگهاوزن، هنر اسلامی در موزه متروپولیتن از هنر نیویورک ۱۹۷۲، ج۱، ص۱۹۵۹ـ ۱۹۶۸.
۴۲. آی شوکین، نسخه های خطی تیموریان، ج۱، ص۱۵ و بعد، پاریس ۱۹۵۴ (کتابشناسی مطالعات پیشین).
۴۳. باسیل گری، هنرهای کتاب در آسیای مرکزی، قرن ۱۴ تا قرن ۱۶، لندن ۱۹۷۹. (جا های مختلف کتاب)
۴۴. باسیل گری، هنرهای تصویری در دوره تیموریان، ج۱، ص۸۴۳ ـ ۸۷۶، در تاریخ ایران کمبریج، کمبریج ۱۹۸۶ (کتابشناسی مطالعات متأخر).
۴۵. دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۲۰، چاپ ادوارد براون، لیدن (۱۳۱۹/۱۹۰۱).
۴۶. جی ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۲۶۱، ۱۹۶۸.
۴۷. ز صفا، "ادبیات فارسی در دوره های تیموریان و ترکمن ها (۷۸۲-۹۰۷/۱۳۸۰-۱۵۰۱)، ج۱، ص۹۱۴، در تاریخ کمبریج از ایران، کمبریج ۱۹۸۶، ۹۱۳-۹۲۸.
۴۸. احسان یار شاطر، شعر فارسی در عهد شاهرخ، تهران ۱۳۳۴ ش.
۴۹. جی ریپکا، ج۱، ص۱۹۵، حاشیه ۷۷، تاریخ ادبیات ایران، ۱۹۶۸.
۵۰. استوری ـ بریگل، ص ۳۴۶.
۵۱. آر اِتینگهاوزن، "نسخه خطی تذهیب شده حافظ ابرو در استانبول بخش یک " ۱۹۵۵، ج۱، ص۳۰ـ۴۴.
۵۲. آی شوکین، نسخه های خطی تیموریان، ج۱، ص۹، پاریس ۱۹۵۴ (کتابشناسی مطالعات پیشین).
۵۳. حافظ ابرو، سفارت ایران در چین: چکیده از زبدة التواریخ، حافظ ابرو، لاهور ۱۹۳۴.
۵۴. دی ام دانلپ "حافظ ابرو، نسخه سفارت تیموریان به چین در۱۴۲۰"، در انجمن شرقی دانشگاه گلاسگو (توسط Ali Alparslan)، ج۱، ص۱۵ـ۱۹.
۵۵. باسیل گری، هنرهای تصویری در دوره تیموریان، ج۱، ص۸۵۴ و بعد، در تاریخ ایران کمبریج، کمبریج ۱۹۸۶ (کتابشناسی مطالعات متأخر).
۵۶. دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل «هرات»، ذیل "Herat" (توسط ولیدی طوغان).
۵۷. دائرة المعارف جهان اسلام، تر ک، ذیل حاشیه ۱۳ راجع به نقشه کف مقابل ص۴۳۳.
۵۸. جی ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸، ۱۹۶۸.
۵۹. جی ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۲۸۱، ۱۹۶۸.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «سلطان بایسنغر بهادرخان»، شماره۴۴۲.    



جعبه ابزار