غزوه تبوک (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غزوه تبوک یا جنگ تبوک آخرین جنگ
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
ماه رجب سال
نهم هجری مقابل رومیان در منطقه
تبوک بود. ایشان بر اساس نزول آیاتی از
قرآن سپاه خود را جمع، و روانه تبوک کردند و بدون درگیری و جنگ به مدینه برگشتند. گروهی از
صحابه از دستور حضرت تخلف کردند که برخی از آنان بعدا
توبه نمودند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قبل از حرکت،
حضرت علی (علیهالسلام) را جانشین خود در
مدینه نمود.
منافقین برای تضعیف روحیه سپاه اسلام تلاش میکردند و گروهی از آنان برای ترور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اقدام کردند که با اعجاز حضرت خنثی شد. این
غزوه آثار و برکاتی برای مسلمانان داشت از جمله: گسترش حوزه حکومت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، آشنایی مردم با منافقین، دفع تهدید رومیان، شناخته شدن جایگاه ویژه امام علی با بیان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که به
حدیث منزلت شهرت یافت.
نام تبوک در منابع اسلامی به سبب غزوهای که در اواخر زندگانی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در آنجا رخ داد، مشهور گشت. در این میان، نبردی با رومیان رخ نداد؛ اما ویژگیهای این اعزام به یکی از دورترین و حساسترین مناطق
شبه جزیره، آن هم در برابر قدرت بزرگ جهان آن روز، بر اهمیت این غزوه میافزاید.
تبوک نام یک وادی در شمالیترین نقطه
حجاز بین سرزمین حِجر و
شام است.
برخی این سرزمین را بخشی از قلمرو شام دانستهاند.
این وادی در ۴ منزلی حجر، ۶ منزلی
مَدین، ۱۲منزلی مدینه و ۱۱منزلی
دمشق و در میانه راه مدینه و دمشق قرار دارد.
در وجه نامگذاری تبوک اختلاف است. برخی این نام را برگرفته از سخن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره چشمهای در آن سرزمین دانستهاند.
اما بعضی به استناد روایتی از
معاذ بن جبل، تبوک را نام این چشمه پیش از حضور رسول خدا در تبوک
دانستهاند.
بطلمیوس در کتاب جغرافیای خود، آن را «
تپوا» خوانده است.
تبوک با قدمت ۲۵۰۰ ساله
در سال ۵۰۰ق. م. (۵۰۰ سال قبل از میلاد) شاهد تمدن بزرگ
نَبَطیها بود.
این سرزمین سکونتگاه
اصحاب اَیکه بود که حضرت شعیب (علیهالسلام) پیامبر آنان به شمار میرفت.
چاه ثمود که
ناقه صالح (علیهالسلام) باید از
آب آن مینوشید، در سرزمین حجر و در مسیر همین وادی قرار دارد.
اعراب قحطانی (جنوبی) بنیعُذره
و
بنیکلب از زیرمجموعههای
قُضاعه و نیز
قبایل جُذام،
لخم،
بنیعَبس،
مُره، و
ذِبیان از ساکنان تبوک در
دوران جاهلی و آغاز
دوره اسلامی بودند.
حِسمی در شمال غربی و
شَرَورَی در شمال شرقی تبوک، از کوههای این منطقه هستند.
چشمه معروف تبوک با نام
مُولَه که به برکت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پرآب شد و تا
۱۳۶۷ق همچنان پرآب بود و ساکنان و حاجیان از آن استفاده میکردند،
قلعه تبوک که این چشمه در آن قرار دارد، دیواری که پیامبر بر آن تکیه داد،
و مسجد توبه که
عمر بن عبدالعزیز (حک: ۹۹-
۱۰۱ق) به سال
۹۹ق آن را در جایی ساخت که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ۱۰ شب در آن
نماز گزارده بود،
از آثار اسلامی به جا مانده در این سرزمین هستند.
تبوک از راههای حج حاجیان شام است
و آن را پنجمین منزل این راه در پی حرکت از شام شمردهاند.
محمد بن رُشید (م،
۷۲۱ق) و
صلاحالدین صفدی (م.
۷۶۴ق) و
ابن بطوطه (م.
۷۷۹ق) از تبوک دیدار کرده و از سنت ورود حاجیان به تبوک با شمشیرهای برهنه با اقتدا به رفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در غزوه تبوک، گزارش دادهاند.
به گزارشی، حاجیان چهار روز کنار چشمه تبوک استراحت میکردند و سپس با برداشتن آب کافی از این چشمه، آماده حرکت به سوی
مکه میشدند.
از آنجا که تبوک استراحتگاه حاجیان بود، عثمانیها قلعههایی برای استراحت حاجیان ساختند که به
حِصن حُجاج معروف است.
امروزه ناحیه تبوک بزرگترین منطقه در شمال
عربستان است
که به مرکزیت شهر تبوک
یکی از ۱۳ ناحیه پادشاهی سعودی است و از پنج استان
املج،
حَقل،
وَجه،
ضَباء،
تیماء و دهها روستا تشکیل شده است.
رشد و گسترش امروزین تبوک، مدیون راهآهنی است که در سالهای
۱۳۲۴ق تا
۱۳۲۶ق/۱۹۰۶-۱۹۰۸م. حجاز را به شام پیوند داد. پیش از آن، تبوک تنها یک آبادی بود که حدود ۲۰۰ تن جمعیت داشت.
اما امروزه این تعداد به ۱۵۰ هزار تن افزایش یافته است.
راههای آسفالت متعدد، این شهر را به دیگر شهرها پیوند داده و در این میان، راه تبوک به مدینه به مسافت ۷۰۰
و به نقلی ۶۷۴
کیلومتر مهمترین راه آسفالت تبوک به شمار میرود و فرودگاه آن مهمترین فرودگاه شمال عربستان است. این شهر به سبب وجود یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی عربستان در مرز
اردن و
سوریه، از اهمیتی ویژه برخوردار است.
به سال نهم ق بازرگانان نبَطی که با مدینه روابط تجاری داشتند، از تصمیم
هراکلیوس/ هرقل، امپراتور روم شرقی، برای حمله به مسلمانان گزارش دادند. بر اساس این گزارش، هراکلیوس با فراخوانی قبایل عرب مسیحی سرزمینهای مرزی شام و حجاز همچون
غَسّان، جُذام و لَخم، سپاهیان خود را با شمار۴۰۰۰۰ تن تا
بلقاء، از شهرهای شام در
اردن امروزی، پیش راند و خود نیز در
حمص، از شهرهای شمالی سوریه، مستقر شد.
برخی علت این لشکرکشی را نامه مسیحیان عرب به هراکلیوس میدانند که در آن به دروغ، از درگذشت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و قحطی سخت در شبه جزیره و ناتوانی اقتصادی مسلمانان گزارش داده و از امپراتور روم خواسته بودند تا برای برچیدن این دین و پیروانش تلاش نماید.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پی احساس خطر از رومیان، با نگاشتن نامههای گوناگون و اعزام نمایندگانی، قبایل مسلمان بیرون از مدینه را به نبرد با رومیان فراخواند.
در این میان، نامهنگاری با قبایلی چون
غَطَفان،
تمیم و
طی و اعزام
بریدة بن حصیب،
ابورُهم غِفاری،
نُعیم بن مسعود،
بدیل بن وَرقاء،
جُندب و رافع فرزندان
مکیث،
ابوواقد لیثی،
ابوجعد ضُمَری، و
عباس بن مِرداس به سوی قبایل
اسلم،
غفار،
بنیاشجع،
بنیکعب بن عمرو خُزاعی،
جُهَینه،
بنیلیث،
بنیضَمره و
بنیسُلیم گزارش شده است.
در منابع، از اعزام نماینده پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای دعوت از قبایل تازهمسلمان ساکن در مکه و پیرامون آن گزارشی در دست نیست. این شاید به سبب مسافت طولانی مکه تا مدینه و تلاش پیامبر برای شتاب در گردآوری و اعزام نیرو باشد.
گردآوری نیرو برای رویارویی با روم در حالی رخ داد که به سبب برخی عوامل، انگیزههایی دوچندان برای همراهی با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در شماری از
صحابه و مسلمانان پدید آمده بود و در همین حال، برخی عوامل بازدارنده نیز بسیاری از آنان را برای حضور در نبرد به تردید و سستی افکنده بود.
جبران شکست مسلمانان در
سریه مؤته (
۸ق) و ستاندن انتقام خون
جعفر بن ابیطالب که همراه برخی از بهترین صحابه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در این نبرد به دست رومیان به
شهادت رسیده بود، از انگیزههای اصحاب برای حضور در سپاه به شمار میرفت.
گرفتن
جزیه از
اهل کتاب که با نزول آیه ۲۹
سوره توبه برای مسلمانان مجاز شمرده شده بود، عاملی دیگر بود که برخی از مسلمانان را برای رویارویی با رومیان ترغیب میکرد؛ زیرا پیشتر در پی نزول آیه ۲۸ سوره توبه
و منع حضور
مشرکان در
مسجدالحرام و از میان رفتن زمینه تجارت قریش با بازرگانان غیر مسلمان در
ایام حج، نگرانیهایی برای قریشیان پدید آمده بود. با صدور فرمان نبرد با رومیان همزمان با نزول آیه ۲۹ سوره توبه
که مسلمانان را به نبرد با آن دسته از اهل کتاب که با دین اسلام دشمنی میورزیدند، فراخواند و گرفتن
جزیه از آنان را برای مسلمانان مجاز ساخت، نگرانیهای مالی و اقتصادی مسلمانان از میان رفت.
شاید ازاینرو است که برخی گزارشهای تفسیری بهترین مصداق آیه ۱۲۳ سوره توبه
را نبرد با رومیان دانستهاند. خداوند در این آیه، مسلمانان را به نبرد با کافرانی فراخوانده که به مناطق اسلامی نزدیکترند.
در برابر این عوامل، نگاه نومیدانه بسیاری از مسلمانان را که قدرت روم را در نبرد مؤته تجربه کرده بودند، میتوان از مهمترین عوامل بازدارنده مسلمانان شمرد. بهانه کردن مسافت طولانی مدینه تا تبوک و نیز وقوع نبرد در تابستانِ آن سال که گرما سخت بود و مسلمانان دچار قحطی بودند و هنوز محصولات کشاورزی خود را برداشت نکرده بودند،
از همین عامل برخاسته است. ازاینرو، برخی به رغم توانمندی مالی از پیامبر عذر خواستند و شماری نیز تعهد سپردند که پس از چند روز خود را به سپاه برسانند. گروهی نیز با این بهانه که نتوانستهاند برای حضور در تبوک از پدر و مادر خویش رخصت بگیرند،
از همراهی سپاه خودداری کردند. منابع در ذکر نام این عذرآورندگان، تنها از برخی
انصار یاد نموده و از بیان نام
مهاجران متخلف خودداری کردهاند. افرادی چون
مرارة بن ربیع و
هلال بن امیه از تیرههای
اوسی بنیعمرو بن عوف و
بنیواقف، و
کعب بن مالک خزرجی و ابوخیثمه
مالک بن قیس از تیرههای خزرجی
بنیسلمه و
بنیسالم بن عوف، در شمار این افراد هستند.
ابوخیثمه، خود، در گزارشی از پشیمانی خود آنگاه که با اجازه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه ماند، سخن رانده است. در این گزارش آمده که وی از اینکه پیامبر دچار دشواری گشته و او در کنار همسرانش و زیر سایبان درختان باغش به استراحت مشغول است، پشیمان شد و به سرعت خود را آماده سفر برای نبرد کرد و در حالی که ۱۰ روز از حرکت سپاه از مدینه گذشته بود، از شهر بیرون رفت و هنگامی که رسول خدا در تبوک به سر میبرد، به سپاه مسلمانان ملحق شد.
منابع تاریخی از سرپیچی و عذرآوری برخی از بیاباننشینان پیرامون مدینه نیز یاد کرده و از قبایلی چون
مُزینه،
جُهینه،
اشجع،
غِفار و
اَسلم نام بردهاند.
واقدی با ذکر نام
خُفاف بن ایماء غفاری در زمره این عذرآورندگان، شمار غفاریان بازمانده از سپاه پیامبر را ۸۲ تن میداند.
ابن سعد نیز عذرآورندگان صحرانشین را همین تعداد دانسته
و
زُهری به گزارش از
کعب بن مالک، شمار متخلفان را هشتاد واندی آورده است.
در میان این عذرآورندگان افرادی نیز بودند که به سبب ناتوانی جسمی یا مالی، امکان همراهی با سپاه و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را نداشتند.
مقداد بن اسود زهری به سبب وزن فراوان
و
عبدالله بن زائده معروف به
ابن ام مکتوم از
بنیعامر بن لؤی به سبب نابینایی نزد پیامبر آمدند و از ایشان اجازه ماندن گرفتند. شش
یا هفت تن
که با عنوان
بکّائین مشهور شدند و در تعیین نام آنان اختلاف شده، به سبب فقر مالی، نزد پیامبر آمدند تا با کمک ایشان سپاه را همراهی کنند و چون خبر یافتند که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز توان کمک به آنان را ندارد، گریان محضر ایشان را ترک کردند.
فقر و ناتوانی مالی بسیاری از مسلمانان میتوانست حرکت سپاه را به مخاطره اندازد. ازاینرو، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از همه توانمندان خواست تا برای فراهم شدن زمینه حضور تعداد بیشتر مسلمانان در این نبرد، از ناتوانان دستگیری کنند.
بسیاری از توانمندان به فقرا یاری رساندند و آنان را تجهیز کردند. همان گروه بکّائین را افرادی چون
یامین بن عمرو از
یهودیان تازه مسلمان شده
بنینضیر،
عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر، و نیز
عثمان بن عفان تامین مالی کردند.
از
عبدالرحمن بن عوف،
زبیر بن عوام،
طلحة بن عبیدالله،
سعد بن عباده و
عاصم بن عدی نیز در شمار انفاق کنندگان در این نبرد یاد شده است.
افزون بر اصحاب ثروتمند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، بسیاری از
زنان و
مردان کم توان نیز با
انفاق و اهدای مالی اندک در تجهیز سپاه همراهی کردند.
اختلاف در نام انفاق کنندگان و میزان بخشش آنان به ویژه افرادی چون
عثمان بن عفان که از تهیه بند مشکهای آب به دست او نیز یاد شده
و نیز اختلاف در
شان نزول برخی از
آیات انفاق،
بیانگر توجه ویژه گزارشگران و مفسران به این ماجرا است. در این میان، گاه تلاشهایی متعصبانه با هدف فضیلتتراشی برای آن افراد صورت گرفته است.
بررسی گزارش تخلف مسلمانان از حضور در سپاه کنار گزارشهایی که به انفاق صحابه ثروتمند اشاره دارند، این واقعیت را آشکار مینماید که همواره تلاش شده تا نام مهاجران از شمار متخلفان حذف گردد و تنها از حضور پرتعداد آنان در میان انفاقکنندگان یاد شود.
دوری فاصله تبوک از مدینه که مدت غیبت پیامبر و سپاه مسلمان را از مدینه به درازا میکشاند، فرصتی مناسب برای اجرای توطئههای منافقان و تهاجم کینهتوزان
عرب بود.
ازاینرو، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همانند همه جنگهایی که خود سپاه را همراهی میکرد، کسانی را برای حفظ امنیت و جان مسلمانان و اداره شهر در مدینه گذارد. اینجا بود که نخستین بار از علی بن ابیطالب (علیهالسلام) که همیشه در همه غزوهها دوشادوش پیامبر بود، برای جانشینی و کارگزاری خود بهره گرفت
و هیچ فرد دیگر را شایسته این کار ندانست.
برخی
علی (علیهالسلام) را فقط جانشین ایشان در میان خویشاوندان و اهل بیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانستهاند
و از افرادی چون
سباع بن عرفطه،
محمد بن مَسلمه،
ابورُهم و
ابن ام مکتوم به عنوان عامل
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
مدینه یاد کردهاند؛ اما سخن ایشان با علی (علیهالسلام) جانشینی وی را بر همه مدینه تایید میکند.
پس از تعیین
ثنیة الوداع به عنوان اردوگاه و استقرار سپاه در این منطقه،
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در سخنانی شهادت را بهترین گونه مرگ و حمایت خداوند را برترین پشتیبانی خواند و از خداوند برای خود و امتش آمرزش خواست.
سپاه مسلمانان در روز دوشنبه
یا پنجشنبه
از روزهای آغازین
ماه رجب به سوی تبوک رهسپار شد و بدینترتیب، سومین لشکرکشی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای رویارویی با رومیان پس از اعزام به
دومة الجندل (
۵ق) و نبرد
موته (
۸ق) آغاز گشت. سپاه مسلمانان را از۳۰ هزار تا ۷۰ هزار تن دانستهاند.
پیامبر فرماندهان قسمتهای گوناگون سپاه را تعیین کرد و مسؤولیت پرچمها و لواهای سپاه را به چندین تن سپرد.
طلحة بن عبیدالله تیمی فرمانده جناح راست و
عبدالرحمن بن عوف فرمانده جناح چپ سپاه شدند. پرچم مهاجران به
زبیر بن عوام؛ پرچم
خزرج به
ابودجانه و لوای آنان به
حباب بن منذر؛ و پرچم اوس به
اسید بن حضیر واگذار شد.
هر یک از تیرههای گوناگون نیز لوا و پرچمی داشت که به دست افرادی از همان گروه سپرده شد.
زید بن مالک لوای
مالک بن نجّار،
ابوزید پرچم
بنیعمرو بن عوف،
عمارة بن حزم پرچم
بنینجار، و
معاذ بن جبل پرچم
بنیسلمه را در دست داشتند.
برخی منابع زبیر را صاحب پرچم اصلی سپاه؛ و
ابوبکر را دارنده لوا
و یا پرچم اصلی
دانستهاند.
پیمودن مسافت طولانی در گرمای سخت
تابستان در حالی که سپاه از کمبود
آب و
غذا در رنج بود، سفر را بر سپاهیان سخت دشوار کرده بود. توشه برخی تنها خرمای خشکیده و جو کرمزده بود. گاه تنها یک دانه
خرما غذای دو مسلمان در یک روز بود. در این حال، هر چند تن از یک چارپا استفاده میکردند و ناچار بودند بسیاری از مسافت را پیاده بپیمایند. شدت تشنگی گاه به حدی میرسید که هماناندک شتران نیز
نحر میشدند تا مسلمانانِ تشنه با رطوبت اَمعا و احشای آنها خود را از
مرگ برهانند.
گزارشهای پرشمار درباره گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و نیز گزارش
معجزات گوناگون پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای فراهم کردن آب و غذا، گواه سختیهایی است که سپاه با آن دست به گریبان بود. ازاینرو، بسیاری منابع از این سپاه با عنوان «
جیش العُسْره» یاد کرده
و مقصود از «
ساعة العسره» در آیه ۱۱۷ سوره توبه
را دشواریهای مسیر حرکت سپاه تبوک دانستهاند.
در این آیه، خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و مهاجران و انصاری دانسته که هنگام سختی و مشقت از او پیروی کردند، از آن پس که نزدیک بود دلهای شماری از آنها از حق منحرف شود و از میدان نبرد باز گردند. این آیه به خوبی نشان میدهد که آن دشواریها طاقت شماری از سپاهیان را ربوده و تردید و پشیمانی را بر آنان تحمیل کرده بود. با ورود سپاه به سرزمین
حِجْر که سکونتگاه قوم عذاب شده «
ثمود» بود،
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مسلمانان را از هرگونه بهرهگیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده بر حذر داشت
و حتی آنان را از
وضو گرفتن نهی کرد.
بر پایه روایت
جابر بن عبدالله انصاری، ایشان یاران خود را به عبرت گرفتن از سرگذشت آن قوم فراخواند و محل معجزه
حضرت صالح و بیرون آمدن
ناقه پیامبر را به آنان نشان داد و آنگاه با پیراهن خود سر مبارکش را پوشاند و شتابان از این سرزمین بیرون شد.
ازاینرو، با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و آنان سخت دچار تشنگی و دشواری شدند و از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گله کردند.
اما در پی نماز رسول خدا
و
طلب باران از خداوند، مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند.
معجزات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و تامین غذای سپاه نیز گزارشهایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.
نیز گفتهاند آنگاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای ایشان، اندک غذای مانده چنان
برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند.
فراوانی اینگونه گزارشها درباره قحطی آب و غذا و معجزات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، بیانگر دشواریهای بزرگ در راه حرکت این سپاه است.
سرانجام پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در روز سهشنبه
از
ماه شعبان سال نهم ق پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مسافت ۱۲روزه
مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنکتر با توجه به گرمای شدید هوا، میتواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد.
ابن هشام از ۱۷
مسجد برای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده که به اسامی توقفگاههای سپاه، نامگذاری شدهاند و بعدها مسلمانان برای تبرک جستن، در آن مکانها مسجدی بنا نهادند. این مساجد عبارت بودند از:
ثَنِیَّة مَدِران،
ذات الزِراب،
اَخْضر،
ذات الخِطْمی،
علاء/ اَلاء،
طرف البَتْراء،
شقّ تارا،
ذی الجِیفه،
صَدْر حوضی،
حِجر،
صَعِید،
وادی القُری،
رَقْعه،
ذی مَرْوه،
فَیفْاء،
ذی خُشُب،
تبوک.
ابن حبّان و یاقوت به برخی از این مساجد اشاره کردهاند.
سمهودی تعداد مساجد میان راه را تا ۲۰ مسجد دانسته است.
رفعت پاشا (م،
۱۳۵۳ق) نیز از وجود این مساجد در زمانه خود سخن گفته است.
سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن
یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر میدانند.
مدت حضور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در تبوک را بیش از ۱۰ روز
و تا ۲۰ روز
و حتی بیش از آن
دانستهاند.
در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی شام همچون
یُحَنَِّة بن رُؤْبه، حاکم یا
اسقف شهر اَیْلَه در ساحل
دریای سرخ،
در دیدار با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با قبول پرداخت
جزیه سالانه به مقدار ۳۰۰ دینار، با ایشان پیمان بستند. او در برابر، از پیامبر خواست تا امنیت کشتیها و کاروانهای تجاری او را تامین کند.
از
مصالحه مردم
اَذْرُح، از شهرهای شام،
به مقدار ۱۰۰ دینار،
ساکنان
جَرْباء به فاصله سه روز تا اذرح
و مردم شهر
مَقنا نیز در منابع یاد شده است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نامه به مردم مقنا به آنان اختیار بخشید تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند.
برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش دادهاند.
بسیاری از منابع، این نامهنگاری را گزارش کردهاند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشارهای ندارند.
از این رو، گمان میرود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد.
اعزام
خالد بن ولید به
دَومة الجَندل نزدیک شام که امروزه با نام
جوف در مرز شمالی عربستان قرار دارد،
از دیگر کارهای پیامبر در آن مدت بود. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پس از آن که با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک کند، خالد بن ولید را همراه ۴۲۰ تن از جنگجویان به سوی تیرههای کِنانی ساکن در این سرزمین فرستاد. کنانیها در این منطقه زیر حکومت مردی مسیحی از
کندیان یمن به نام
اُکَیْدر بن عبدالملک زندگی میکردند.
واقدی و ابن سعد هنگام اعزام خالد را
رجب سال نهم ق میدانند.
با توجه به آن که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در ماه شعبان وارد تبوک شد و در
رمضان به سوی مدینه بازگشت
و اعزام خالد نیز هنگام بازگشت از تبوک بود،
باید این اعزام را در رمضان همان سال دانست.
رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت
خالد درآمد. خالد در برابر ۲۰۰۰ شتر، ۸۰۰ برده، ۴۰۰ زره، ۴۰۰ نیزه و ۵۰۰ شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ببرد.
بدینترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.
عمرو بن امیه ضُمری از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برساند.
سپاه اسلام به فرمان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در رمضان سال نهم ق از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.
گزارشهای فراوان از معجزات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.
حضور و نقشآفرینی
منافقان در همه مراحل این نبرد با توجه به حساسیت و اهمیت غزوه تبوک، همواره مورد توجه مفسران و تاریخنگاران قرار گرفته است. اعزام سپاه در آن وضع دشوار، موقعیتی مناسب را برای فتنهانگیزی منافقانی که همواره در پی تفرقه و شکست مسلمانان بودند، فراهم آورد. ازاینرو، در میان انبوه گزارشهایی که به رویدادهای غزوه تبوک میپردازند، آنچه بیش از دیگر رویدادها توجه تاریخنگاران را به خود جلب کرده، واکنشهای منافقان در برابر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و مسلمانان بوده است. برخی از منافقان مانند
جُدّ بن قیس خزرجی به بهانه ضعف در برابر زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ آنگاه که از بهانهتراشی و نافرمانی پدرش آگاه شد، وی را از نزول آیات قرآن در نکوهش او بیم داد.
جدّ در تلاشی دیگر، قبیلهاش را نیز از همراهی با پیامبر و سپاه اعزامی به تبوک، به بهانه گرمای هوا بر حذر داشت.
روایات تفسیری از نزول آیات ۴۹
و ۸۱-۸۲ سوره توبه
در شان جد بن قیس حکایت دارند. خداوند در این آیات، جد را در شمار منافقانی یاد میکند که به سبب نافرمانی، خود را در
بلا و
دوزخ افکندهاند.
بهانهتراشی بیش از ۸۰ تن از منافقان و رخصتگیری از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای اقامت در مدینه
؛ همایش برخی از منافقان در منزل
سُویلم با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
؛ و نیز جدایی بسیاری از منافقان را که همراه عبدالله بن اُبَی از تیره بنیعوف خزرج از منزل جُرف در سه میلی مدینه به سوی شام از سپاه پیامبر جدا شدند و به مدینه بازگشتند، باید از دیگر کارهای تفرقهافکنانه منافقان مدینه دانست.
خداوند در آیات ۴۵-۵۰ سوره توبه
نشانهها و ویژگیهای منافقان را بیان میکند و آنان را افرادی میشمرد که قلبهایشان با تردید درآمیخته است و به
خدا و
روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند، میتوانستند مقدمات سفر خود را فراهم سازند. خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدینسبب، این
توفیق از آنان سلب شد و آنها همنشین کودکان و پیران و بیماران شدند. حضور اینان سبب
فتنه و اضطراب و تردید در میان افراد کمروحیه سپاه میشد. این منافقان همان کسانی هستند که هر گاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی میرسید، اندوهگین میگشتند و از رسیدن مصیبتها و مشکلات به مسلمانان خوشحال میشدند. در آیات ۵۱-۵۴ سوره توبه
نیز خداوند از پیامبر میخواهد که به منافقان بگوید: هیچ رویدادی برای مسلمانان رخ نمیدهد، مگر آنچه خداوند برای آنان مقرر کند و خدا سرپرست آنان است. انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا به خدا و پیامبر باور حقیقی ندارند و نمازشان با کسالت و انفاقشان با ناخرسندی همراه است.
منافقان که از حضور علی (علیهالسلام) در مدینه ناخرسند بودند و او را مانع دستیابی به اهداف خود در غیبت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میدانستند، با شایع کردن این ادعا که بازماندن علی (علیهالسلام) از سپاه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نتیجه نارضایتی پیامبر از او است، کوشیدند تا فضای مدینه را بر ضد ایشان متشنج کنند. علی (علیهالسلام) برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه
ثنیة الوداع نزدیک مدینه و در مسیر شام
یا
توقفگاه جُرف به پیامبر رساند
و از علت ماندن خویش پرسوجو کرد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پاسخ، علی را برای خود همچون
هارون برای
موسی خواند
و او را
ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد.
به گزارش از
براء بن عازب و
زید بن ارقم، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا
علی (علیهالسلام) در
مدینه منوط کرد
و هیچ فرد دیگر را شایسته این امر ندانست.
توطئههای منافقانِ حاضر در سپاه که با هدف سست کردن
ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، در منابع تاریخی گزارش شده است. اینان از طریق به
سخره گرفتن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند. منافقانی چون
ودیعة بن ثابت،
جُلاس بن سوید،
مخشی بن حمیّر و
مَخشی بن حُمیَّر که شکست مسلمانان را قطعی میدانستند، گاه با سخنان خود، امیدواری پیامبر و مسلمانان به شکست رومیان را ریشخند میکردند. البته خود نگران بودند که در پی این سخنان، آیاتی در شان آنان نازل شود و نفاقشان بر همگان آشکار گردد. مخشی بن حُمیَّر سوگند یاد کرد که آماده است ۱۰۰
تازیانه بخورد؛ اما آیهای از قرآن برای این گفتهها نازل نشود. آنگاه که سخنان آنها به گوش پیامبر رسید، این سخنان را شوخی دانستند.
به گزارش قتاده، آیات ۶۵-۶۶ سوره توبه
در شان این گروه از استهزا کنندگان نازل شد.
در این آیات، خداوند سخنان منافقان را
تمسخر خدا و رسولش و دلیل کفرشان دانسته است.
گم شدن شتر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مسیر راه، بهانهای دیگر به دست منافقان داد.
زید بن لُصَیت، از یهودیان
بنیقینقاع که به نفاق اظهار اسلام میکرد، آنگاه که از گم شدن شتر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آگاه شد، با این سخن که پیامبری که از آسمانها گزارش میدهد، از شتر خود آگاهی ندارد، به تمسخر پیامبر پرداخت. رسول خدا که با الهام خداوند از گفتار توهینآمیز زید آگاه شد، بدون نام بردن از وی، سخنانش را نزد اصحاب خود که
عمارة بن حزم نیز در میان آنان بود، بازگفت. سپس از مکانی که شتر در آنجا مهار شده بود، خبر داد. آنگاه اصحاب توانستند شتر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را بیابند و نزد ایشان بیاورند. عماره آنگاه که نزد اطرافیان خود بازگشت، سخنان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ماجرای پس از آن را گزارش داد و چون از آنان شنید که همه این گفتههای توهینآمیز را زید بر زبان رانده، او را از اقامتگاه خود دور ساخت.
در میان این رویدادها، آنچه بیش از همه توجه تاریخنگاران و سیرهنویسان را جلب کرده، توطئه ترور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در گردنه کوهی است که مکان آن مشخص نیست. در این توطئه ۱۲ تا ۱۵ تن
از منافقان حاضر در سپاه مصمم شدند که شتر ایشان را در گردنه کوهی رم دهند، بدان امید که پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود. اما در حالیکه خود را به شتر پیامبر نزدیک کرده بودند، ایشان از نقشه آنان آگاه شد و
حذیفه را مامور دور ساختن آنها کرد و با تهدید افشای نام خود و پدران و قبایلشان، نقشه آنان را ناکام نهاد.
در تعیین ماهیت این افراد اختلاف فراوان به چشم میخورد.
ابن قتیبه از افرادی چون
عبدالله بن ابیّ که در تبوک حضور نداشت و نیز از
مُلیح تیمی که هیچ اطلاعی از او در منابع تاریخی و نسبشناسی به چشم نمیخورد، نام برده است.
برخی همه یا شماری از این منافقان را از
قریش و
بنیامیه میدانند.
بعضی آنان را از انصار میشمرند.
این اختلاف را میتوان برآمده از رخدادهایی سیاسی پس از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانست که سبب شد نام برخی افراد از زمره منافقان عقبه حذف گردد و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند. برخی برآنند که جز پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حذیفه و
عمار نیز از نامهای این منافقان آگاه بودهاند؛ بدینسان که پیامبر آن دو را از نام آنها آگاه کرد
و یا خود آن دو با منافقان روبهرو شده بودند.
برخی این توطئه را در
عقبه به سال
دهم ق و در
حجة الوداع دانستهاند.
پیامبر در توقفگاه «
ذی اوان» در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان که پیش از حرکت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به سوی تبوک، مسجدی نزدیک
مسجد قبا در جنوب مدینه بنا نهاده بودند، امید داشتند تا از آن برای دستیابی به اهداف خصمانه خود بهره گیرند. ازاینرو، از رسول خدا خواستند که پیش از خروج از مدینه، نخستین بار در آن نماز بگزارد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این کار را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت با وحی خداوند از هدف بانیان مسجد آگاه شد و
مالک بن دُخشم از
بنیسالم بن عوف و نیز
مُعن بن عدی و برادرش
عاصم از
بنیعجلان را فرمان داد که از سپاه جدا شوند و خود را به آن مسجد رسانند و آن را ویران کنند و در آتش بسوزانند.
خداوند در آیات ۱۰۷-۱۱۰ سوره توبه
از این مسجد با نام
مسجد ضرار یاد کرده و به اهداف بانیان آن اشاره نموده است.
ورود به مدینه و برخورد با غایبان غزوه: سرانجام پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در رمضان
یا آخر
شوال سال نهم ق پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت.
در همانحال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.
آنچه اکنون بسیار اهمیت داشت، گونه برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به دلیلهای گوناگون از همراهی سپاه خودداری کرده بودند. این افراد را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: ۱. عذرآورندگان. ۲. معترفان به گناه (توابین). ۳. دروغگویان و بهانهتراشان (منافقان). گروه اول که شمارشان فراوان بود، پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند. ایشان با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان،
مهاجر بن ابی امیه که گمان میرود بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش بود، با واسطه قرار دادن ام سلمه، همسر پیامبر، از ایشان طلب بخشش کرد.
گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانهتراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستونهای مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.
بسیاری
ابولبابة بن عبدالمنذر از
بنیعمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانستهاند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این توبه کنندگان را خیانت او در
غزوه بنیقریظه (
۵ق) شمردهاند.
منابع در نام دو تن دیگر اختلاف دارند و از افرادی یاد مینمایند که نسب مشخصی از آنان در منابع به چشم نمیخورد.
وداعة بن خدام/ خذام/ حرام،
اوس بن خذام،
اوس بن ثعلبه، و
ثعلبة بن ودیعه از جمله این افراد هستند.
این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را
صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد
تا آیات۱۰۳-۱۰۴ سوره توبه
نازل شد
و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد.
منابع برآنند که
کعب بن مالک از
بنیسلمه خزرج،
هلال بن امیه از
بنیواقف، و
مرارة بن ربیع از
بنیعمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) توبه کردند.
اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبهشان پذیرفته شود.
زهری به گزارش از کعب بن مالک آورده که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. ازاینرو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود میگریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد میآمد و بیاعتنایی مسلمانان را تحمل میکرد.
پس از گذشت ۴۰ روز، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر
هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از ۵۰ روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.
گروه سوم منافقانی بودند که با بهانهتراشی و عذرهای دروغین از همراهی پیامبر سر باززدند و پس از بازگشت ایشان نیز به جای اعتراف به گناه و سهلانگاری خود، بر همان بهانههای واهی پای فشردند. اینان پس از ورود
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با ایشان تجدید
بیعت نمودند و
سوگند یاد کردند که از آن پس تخلف نکرده، در همه جنگها همراه پیامبر خواهند بود. خداوند پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیات ۹۴-۹۶ سوره توبه
نوع رفتار رسول خدا و همراهانش را با این گروه معین فرمود و عذر این دسته را ناپذیرفتنی شمرد و از مسلمانان خواست تا از آنان دوری گزینند.
ازاینرو، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیش از رسیدن ایشان به مدینه و در توقفگاه ذی اوان بود.
اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تا شمالیترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهمترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را میتوان چنین برشمرد: قدرتنمایی مسلمانان در مرزهای
روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی همپیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئتهای نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه علی (علیهالسلام) نزد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای مسلمانان در پی سخن پیامبر که به
حدیث منزلت مشهور گشته و به
تواتر از زبان بزرگان صحابه گزارش شده است.
۱. الاختصاص: المفید (م، ۴۱۳ق.)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
۲. الارشاد: المفید (م، ۴۱۳ق.)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
۳. سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م، ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
۴. الاستغاثه: ابوالقاسم الکوفی (م، ۳۵۲ق.).
۵. الاستیعاب: ابن عبدالبر (م، ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
۶. اسد الغابه: ابن اثیر (م، ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی.
۷. الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م، ۸۵۲ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۸. الاعلاق النفیسه: ابن رسته (م. قرن۳ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۲م.
۹. اعلام الوری: الطبرسی (م، ۵۴۸ق.)، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
۱۰. الاماکن: محمد الحازمی (م، ۸۵۴ق.).
۱۱. اعلام قرآن: خزائلی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۱ش.
۱۲. بحار الانوار: المجلسی (م، ۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۱۳. البدایة و النهایه: ابن کثیر (م، ۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۱۴. بغیة الطلب فی تاریخ حلب: عمر بن احمد ابن العدیم (م، ۶۶۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر.
۱۵. بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجانی (م، ۶۹۹ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۲۰۰۲م.
۱۶. تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م، ۸۰۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
۱۷. تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م، ۲۴۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
۱۸. تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م، ۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
۱۹. تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م، ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۲۰. تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م، ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
۲۱. التبیان: الطوسی (م، ۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۲۲. التعریف بما آنست الهجره: محمد المطری (م، ۷۴۱ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۶ق.
۲۳. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م، ۷۷۴ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
۲۴. تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان): الثعالبی (م، ۸۷۵ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
۲۵. تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م، ۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۲۶. تفسیر القمی: القمی (م، ۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
۲۷. تقویم البلدان:
اسماعیل ابوالفداء (م، ۷۳۲ق.)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۲۰۰۷م.
۲۸. التنبیه و الاشراف: المسعودی (م، ۳۴۵ق.)، بیروت، دار صعب.
۲۹. تهذیب الکمال: المزی (م، ۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق.
۳۰. الثقات: ابن حبان (م، ۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
۳۱. جامع البیان: الطبری (م، ۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۳۲. جغرافیای حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م، ۸۳۳ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۷۵ش.
۳۳. الخراج و صناعة الکتابه: قدامة بن جعفر (م، ۳۲۸ق.)، به کوشش الزبیدی، بغداد، دار الرشید، ۱۹۸۱م.
۳۴. الخرائج و الجرائح: الراوندی (م، ۵۷۳ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی.
۳۵. الخصال: الصدوق (م، ۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۳۶. خطط الشام: محمد کرد علی، بیروت، مکتبة النوری، ۱۴۰۳ق.
۳۷. الدر المنثور: السیوطی (م، ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
۳۸. الدرر فی اختصار المغازی و السیر: ابن عبدالبر (م، ۴۶۳ق.).
۳۹. دلائل النبوه:
اسماعیل الاصفهانی (م، ۵۳۵ق.)، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه.
۴۰. دلائل النبوه: البیهقی (م، ۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
۴۱. رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م، ۷۷۹ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، ۱۴۱۷ق.
۴۲. الرحلة الحجازیة المسماة الارتسامات اللطاف: الامیر شکیب ارسلان، به کوشش حسن السمامی، بیروت، دار النوادر، ۱۴۲۸ق.
۴۳. زاد المسیر: ابن الجوزی (م، ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
۴۴. سبل السلام: الکحلانی (م، ۱۱۸۲ق.)، مصر، مصطفی البابی، ۱۳۷۹ق.
۴۵. سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م، ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
۴۶. السنن الکبری (سنن النسائی): النسائی (م، ۳۰۳ق.)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۴۷. سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م، ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
۴۸. السیرة النبویه: ابن کثیر (م، ۷۷۴ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
۴۹. السیرة النبویه: ابن هشام (م، ۲۱۳ق./۲۱۸ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
۵۰. شمال الحجاز: دکتر حمود بن ضاوی، العصر الحدیث، بیروت، ۱۴۱۲ق.
۵۱. الصافی: الفیض الکاشانی (م، ۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق.
۵۲. الصحاح: الجوهری (م، ۳۹۳ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
۵۳. الصحیح من سیرة النبی۹: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق.
۵۴. صفة جزیرة العرب: الحسن بن احمد الهمدانی (م، ۳۳۴ق.)، به کوشش محمد الاکوع، صنعاء، مکتبة الارشاد، ۱۴۱۰ق.
۵۵. صورة الارض: محمد بن حوقل النصیبی (م، ۳۶۷ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۳۸م.
۵۶. الطبقات الکبری: ابن سعد (م، ۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر.
۵۷. عمدة عیون صحاح الاخبار: ابن البطریق (م، ۶۰۰ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
۵۸. عیون الاثر: ابن سید الناس (م، ۷۳۴ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ق.
۵۹. فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م، ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
۶۰. فتوح البلدان: البلاذری (م، ۲۷۹ق.)، به کوشش صلاح الدین، قاهره، النهضة المصریه، ۱۹۵۶م.
۶۱. فی شمال غرب الجزیره: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، ۱۴۰۱ق.
۶۲. الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م، ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
۶۳. کشف الغمه: علی بن عیسی الاربلی (م، ۶۹۳ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق.
۶۴. کنز العمال: المتقی الهندی (م، ۹۷۵ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
۶۵. لباب النقول: السیوطی (م، ۹۱۱ق.)، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۶۶. مجمع البیان: الطبرسی (م، ۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
۶۷. المحبّر: ابن حبیب (م، ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
۶۸. المختصر فی اخبار البشر:
اسماعیل ابوالفداء (م، ۷۳۲ق.) ، بیروت، دار المعرفه.
۶۹. مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م، ۷۳۹ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
۷۰. المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م، ۳۴۶ق.)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، ۱۳۸۱ق.
۷۱. المسالک و الممالک: الحسن الهلبی العزیزی (م، ۳۸۰ق.)، به کوشش تیسیر خلف.
۷۲. المسالک و الممالک: عبیدالله بن خرداذبه (م، ۳۰۰ق.)، به کوشش محمد المخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۷۳. مسند احمد: احمد بن حنبل (م، ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر.
۷۴. المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م، ۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
۷۵. المعارف: ابن قتیبه (م، ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
۷۶. معانی القرآن: النحاس (م، ۳۳۸ق.)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعةام القری، ۱۴۰۹ق.
۷۷. معجم البلدان: یاقوت الحموی (م، ۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
۷۸. المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیه: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه.
۷۹. المعجم الکبیر: الطبرانی (م، ۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۸۰. معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م، ۴۸۷ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
۸۱. المعرفة و التاریخ: الفسوی (م، ۲۷۷ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.
۸۲. المغازی النبویه: ابن شهاب الزهری (م، ۱۲۴ق.)، به کوشش زکار، دمشق، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۸۳. المغازی: الواقدی (م، ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
۸۴. المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م.
۸۵. ملء العیبه: محمد بن رشید الفهری (م، ۷۲۱ق.)، به کوشش ابن الخوجه، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
۸۶. مناقب آل ابیطالب: ابن شهرآشوب (م، ۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
۸۷. الموسوعة الذهبیه: فاطمه محجوب، قاهره، دار الغد العربی.
۸۸. الموسوعة العربیة العالمیه: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، ریاض، ۱۴۱۹ق.
۸۹. موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م، ۱۲۹۰ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، ۱۴۲۴ق.
۹۰. نزهة المشتاق: محمد الادریسی (م، ۵۶۰ق.)، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۹ق.
۹۱. النهایه: مبارک ابن اثیر (م، ۶۰۶ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
۹۲. نیل الاوطار: الشوکانی (م، ۱۲۵۵ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.
۹۳. وفاء الوفاء: السمهودی (م، ۹۱۱ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «غزوه تبوک»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۹/۵.