• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فخر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




فَخْر از واژگان قرآن کریم به معنای باليدن به مال و جاه است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: فَخور (به فتح فاء) و فَخّار (به فتح فاء و تشدید خاء) که هر دو صيغه مبالغه‌اند، به معنای بالنده و نازنده از روی کبر می‌باشند.



فَخْر: باليدن به مال و جاه است.
«الْفَخْرُ الْمُباهاةُ فِى الأشْياءِ الْخارِجَةِ عَنِ الإنْسانِ كَالْمالِ وَ الْجاهِ».


مشتقات این واژه در آیات قرآن:

۲.۱ - فخار

فَخّار: (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ‌ كَالْفَخَّارِ) (انسان را از گلِ خشكيده‌اى همچون سفال آفريد) معنى آيه در صلصال گذشت.

۲.۲ - فخور

(إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ‌ فَخُورٍ) مختال به معنى متكبّر و فخور به معنى بالنده و نازنده است. تکبّر در نفس آدمى و فخر اظهار و شمردن اسباب تکبّر و باليدن بر آنهاست و هر دو صيغه مبالغه‌اند، يعنى: «خدا هيچ متكبّرِ نازنده را دوست ندارد».


فَخور چهار بار در قرآن مجید آمده، سه بار توأم با «مختال» و يک‌بار با فَرِح: (إِنَّهُ لَفَرِحٌ‌ فَخُورٌ) (غرق شادی و غفلت و فخرفروشی مى‌شود) فَرِح نيز شادى از روى تكبّر است. آیات به نظر می‌دهند كه باليدن از لوازم تكبير است.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۵۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۲۷.    
۳. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۴۸۰.    
۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۳۶.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۲۷.    
۶. الرحمن/سوره۵۵، آیه۱۴.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۱.    
۸. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۸.    
۹. هود/سوره۱۱، آیه۱۰.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۲.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فخر"، ج۵، ص۱۵۵.    






جعبه ابزار