فری خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در فقه پر بار اسلام، تحقق عقد و قرارداد ،صحیح، شرایط و مقررات ویژه ای را می طلبد که بر دو قسم است:
الف. شرایط عمومی؛
ب. شرایط خ،صو،صی.
فقها و حقوق دانان اسلامی، تعلیق را موجب بطلان عقد می دانند، زیرا تنجیز از شرایط عمومی عقد و ایقاع است.
در این نوشتار، سعی شده، تا بر اساس منابع و متون معتبر فقهی و حقوقی، ابعاد و زوایای مختلف و مبهم مسأله تعلیق، بررسی شود.
آن چه در پی می آید، مفهوم تعلیق و تنجیز، حقیقت و ماهیت تعلیق، تحلیل فقهی و حقوقی تعلیق، اقسام و احکام تعلیق، ادله بطلان و موارد جواز تعلیق است.
مفهوم تعلیق
الف. مفهوم لغوی تعلیق: واژه تعلیق، م،صدر باب تفعیل از ریشه (علق یعلق علقاً وعلوقاً)، در لغت، معانی چندگانه ای، چون: (درآویختن چیزی را به چیز دیگر، بند کردن، علاقه و دل بستگی)( لغت نامه دهخدا, كلمه تعليق)، (مت،صل کردن چیزی را به چیز دیگر)۲ و (جعل و ایجاد بستگی بین چیزی با چیز دیگر)۳ دارد.
ابن منظور در لسان العرب گفته است:
(علق الشیء بالشیء تعلیقاً: ناطه.)
چیزی را به چیز دیگر ارتباط داد.۴
جوهری، مؤلف ،صحاح اللغه و طریحی، مؤلف مجمع البحرین نیز تعلیق را آویختن چیزی به چیزی دیگر دانسته اند.۵
اگرچه واژه تعلیق، در مرحله کاربرد، معانی متعددی دارد، معنای ا،صلی آن در لغت: درآویختن چیزی به چیز دیگر و ایجاد بستگی و ارتباط بین دو چیز کاملاً به هم وابسته است. برای همین، بسیاری از دانش مندان علم لغت، (عَلِقَ به) را (نَشِبَ به) تفسیر کرده اند.۶
بدین جهت، در لغت، به قطعه خونی که به رحم چسبیده و از مبادی نشو آدمی است و یا کرمی که به بدن چسبیده و خون می خورد (زالو)، علقه، و به بستنِ در، تعلیق الباب گویند.
در نتیجه، معنای لغوی واژه تعلیق، مت،صل کردن چیزی به چیز دیگر و ایجاد ارتباط و بستگی چیزی به چیز دیگر است. این مفهوم، به مفهوم فقهی تعلیق نزدیک تر می نماید.
ب. مفهوم فقهی تعلیق: واژه تعلیق در ا،صطلاح علم فقه، وابسته کردن به شرط یا و،صفی است که طرفین در عقد (منشاء) انشا می کنند برای مثال: فروشنده در عقد بیع، تملیک و تملک را به آمدن زید از سفر بداند، به طوری که اگر زید آمد، مشتری مالک مبیع شود و در غیر این ،صورت، مالک آن نگردد.۷
به دیگر سخن، هدف از اجرای هر عقدی، تحقق عقد و آثار آن است، چنانکه قانون گذار و طرفین در عقد بیع، بس از اجرای عقد، مالک کالا شدن خریدار و مالک بها شدن فروشنده را ق،صد می کنند. حال، اگر عقدی چنان جاری شود که پس از ایجاد آن، آثارش تحقق نیابد و به فعلیت نرسد، بدان عقد معلّق در برابر منجّز گویندکه بس از اجرا، آثارش تحقق می یابد و به فعلیت می رسد.
بیشتر فقهای اسلام، در مباحث فقهی درباره تعلیق، از تعریف آن سخنی نگفته اند و تنها در این باره، مثال آورده اند و چه بسا، در تعریف آن، به جمله (عقد معلّق آن است که منجّز نباشد)، بسنده کرده اند. (من شرطها ان تقع منجزة فلو علقت بشرط متوقع أو وقت متجدد لم ي،صح) (شرايع الاسلام، ج۲، ،ص۴۲۵؛ شرايع الاسلام، ج۲، ،ص۴۲۵، شرايع الاسلام، ج۲، ،ص۴۲۵)
گفتنی است، تعاریفی که در علم فقه و بسیاری از علوم دیگر بیان می شود، چنانکه محقق خراسانی در کفایةالا،صول ۹ بدان ت،صریح کرده، تعاریف حقیقی نیست، تا از آن سوی، به حقیقت و کنه اشیا و مفاهیم آن، پی ببریم، بلکه بیشتر، تعریفهای شرح الاسمی و لفظی است. افزون بر آن که به اعتقاد برخی از دانش مندان، بیان تعاریف حقیقی محال بوده ۱۰ و حتی تعاریفی که از آن در علم منطق و فلسفه، به تعاریف حقیقی یاد می شود، اشکال و ایراد دارد.
(۱) لغت نامه دهخدا, كلمه تعليق.
(۲)
لسان العرب, محمد بن مكرم ابن منظور
برگرفته از يادآورى هاى كتبى دكتر ابوالقاسم گرجى بر اين گفتار.
لسان العرب.
تاج اللغة و،صحاح العربيه, اسماعيل بن حماد جوهرى, ماده علق;
مجمع البحرين, شيخ فجرالدين طريحى, ماده علق.
تاج اللغة و،صحاح العربيه, ماده علق, ج۴،ص۱۵۳۲; لسان العرب, ج۴،ص۴۰۹, ماده علق; اساس البلاغة, ابوالقاسم زمخشرى،ص۳۱۱, ماده علق; مجمع البحرين, ج۳،ص۲۳۱, ماده علق; المنجد فى اللغة, لويس معلوف،ص۵۲۶, ماده علق.
يادآورى هاى كتبى دكتر گرجى
شرايع الاسلام, محقق حلّى، ج۲،ص۴۲۵.
علامه حلّى, در تذكرة الفقهاء, ج۲،ص۸۶ فرمود: (مسأله التنجيز فلو علّقه بمجىء الشهر وقدوم زيد لم ي،صح); شهيد ثانى, در شرح لمعه, ج۴،ص۳۶۸ فرمود: (ويشترط فيها التنجيز فلو علّقت على شرط متوقع كقدوم المسافر و،صفة مترقبة كطلوع الشمس لم ي،صح.) نيز ببيند: كشف اللثام, محمد فاضل هندى, ج۲،ص۱۲۴; مسالك الافهام, شهيد ثانى، (چاپ جديد) ج۵،ص۲۳۹; الجامع للشرايع, ابوسعيد حلّى،ص۴۷۶.
كفاية الاصول, محمد كاظم محقق خراسانى.
المنطق, محمدرضا شيخ مظفر, ج۱،ص۱۰۱.