فضل بن سهل سرخسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فضل بن سهل سرخسی، کنیهاش ابوالعباس، وزیر ایرانی
مأمون خلیفۀ عباسی بود.
خاندان او را از بازماندگان خاندانهای حکومتگر ایرانی پیش از
اسلام (اولاد ملوک الفُرس المَجوس) دانستهاند.
از نسبت او به سرخسی
برمیآید که که زادگاهش شهر
سرخس در
خراسان بوده است.
سال تولد او معلوم نیست.
پدر وی،
سهل بن زادانفروخ ، در دورۀ خلافت
مهدی عباسی یا پسرش
هارونالرشید از آیین زردشتی بهاسلام گروید و تحت حمایت
یحیی بن خالد برمکی ، وزیر هارون، وارد دستگاه دیوانی
برمکیان شد.
پسران وی، حسن و فضل، هم زمان با او اسلام آوردند.
گفته شده است که حسن و فضل در ابتدا با
طالعبینی گذران زندگی میکردند،
اما در پی ورود پدرشان به دربار عباسی، این دو نیز به خدمت فرزندان یحیی درآمدند.
فضل در دستگاه دیوانی برمکیان ارتقا یافت و در شمار ملازمان
جعفر بن یحیی برمکی قرارگرفت.
این پیشرفت زمانی آغاز شد که نکتهسنجی و کاردانی فضل نزد یحیی برمکی آشکار شد و یحیی او را به هارون معرفی کرد و از او ستایش نمود و توانایی او موجب توجه هارون به وی گشت.
سپس فضل بن سهل با وساطت جعفر بن یحیی به خدمت مأمون، که در آن هنگام ولیعهد بود، پیوست.
پس از آن، مأمون کارهای خراسان را بهر عهدۀ فضل بن سهل گذشت.
به روایتی، در همین روزگار و در سال ۱۹۰ فضل به دست مأمون اسلام آورد.
نقش سیاسی فضل بن سهل از زمانی آشکار شد که هارون چندی پس از انتخاب پسرش امین به ولایتعهدی، در ۱۸۳ پسر دیگرش مأمون را بهعنوان ولیعهد دوم برگزید و
حکومت سرزمینهای شرق خلافت اسلامی، از همدان تا خراسان و سند، را بهطور مستقل به مأمون واگذار کرد
در سال ۱۹۲ هارون، با وجود بیماری، برای فرونشاندن شورش
رافع بن لیث ، قصد
سفر به خراسان را کرد و مأمون، به توصیۀ فضل بن سهل، با اصرار از هارون خواست همراه وی برود، چون به گفتۀ فضل، با حضور
زُبَیده مادر امین و داییهای او از
بنی عباس ، امکان لغو ولیعهدی مأمون در صورت وفات هارون بسیار بود.
با
مرگ هارون در
طوس در سال ۱۹۳ و آشکار شدن اختلاف امرای سپاه در حمایت از امین یا مأمون، فضل بن سهل کوشید تعهدات امرای سپاه را در وفاداری به مأمون به آنان یادآوری نماید.
در این هنگام مأمون، برای سرکوب شورش رافع بن لیث، در مرو بود.
امین تصمیم گرفت برای پسرش، موسی،
بیعت بگیرد و مأمون را از ولایتعهدی خلع کند و او را به
بغداد فراخواند.
از این رو، مأمون برای حفظ میراثش در امور خراسان سخت نگران بود و سرانجام، به توصیۀ فضل بن سهل و حسن بن سهل، تصمیم گرفت در خراسان بماند.
امین به تحریک
فضل بن ربیع (وزیر) و علی بن
عیسی بن ماهان (سردار لشکر)،
خلافت خود را در بغداد تثبیت نمود و عهدنامۀ ولایتعهدی مأمون را لغو و فرزند خود را ولیعهد اعلام کرد و به این ترتیب، مناسبات امین و مأمون منازعهآمیز گردید
فضل بن سهل، به رغم ناامیدی مأمون در این باره و حتی تمایلش به کنارهگیری از ولایتعهدی، او را به مقاومت تشویق کرد و مسئولیت پیگیری این امر را برعهده گرفت.
بعدها پس از کشتهشدن امین و تثبیت خلافت مأمون در ۱۹۸، مأمون که خود را مدیون فضل بن سهل میدانست، به او لقب ذوالریاستین (ریاست
قلم و
شمشیر ) داد و دیوان و سپاه را به فضل سپرد و وی را در
رجب سال ۱۹۶ حاکم تمام سرزمینهای شرق، از
همدان تا
تبت و از
دریای خزر تا
خلیجفارس و دریای هند، ساخت.
به این ترتیب، فضل نخستین وزیری بود که امارت و وزارت را باهم عهدهدار شد.
مأمون حتی دستور داد به نام وی سکههایی زدند که لقب ذوالریاسین بر آنها حک شده بود.
اوجاقتدار فضل سال ۲۰۱ و زمانی بود که فضل درخواست کنارهگیری کرد، که ظاهراً نمایشی سیاسی برای کسب اختیارات بیشتر بود.
مأمون نیز با تجلیل فراوان از وی در مقام وزارت، اختیار کامل تدبیر امور نظامی و اداری
حکومت خود را به وی تفویض کرد و اموال و مواجب بسیاری به او و برادرش بخشید.
مأمون قاضیان و فقیهان و سرداران را بر این نامه شاهد گرفت، آن را به تأیید
امام رضا علیهالسلام بهعنوان ولیعهد رسانید و دستور داد نسخهای از آن را در تمام بلاد پخش کنند.
در این سند شرح خدمات فضل در تثبیت خلافت مأمون، ازجمله غلبه بر امین و نیز سرکوب شورش
ابوالسرایا • و
یوسف بَرْم • و برخی دیگر، ذکر شده و از تدابیر نظامی وی برای تسلط ترکان خلجی و امرای مناطقی چون
طبرستان ،
دیلم ،
کابل ،
جبال ،
غَرجستان ،
غور ، جبل تبت، ارمینیه و
حجاز تقدیر گردیده است.
در این زمان، جایگاه و موقعیت ممتاز سهل به گونهای بود که به دستور مأمون
پرچم و علامتی مخصوص، به شکل نیزهای دو شاخ، به او اختصاصیافت.
پرچم را
نُعَیم بن خازم (از سرداران
عرب ) و علامت را
علی بن هشام (از بزرگان و اشراف ایرانی
خراسان ) حمل میکردند.
مأمون در تمام امور دینی و سیاسی با او
مشورت میکرد.
همچنین گفته شده است فضل بن سهل مأمون را به انتخاب امام رضا علیهالسلام به ولایتعهدی متمایل ساخت.
به نظر بزرگان دربار مأمون، این مطلب با پیشنهاد فضل صورت گرفت.
همچنین مخالفان عمدتاً نظامی و عربتبارش، از جمله
هَرثَمةبن اَعْین و
نعیم بن خازم ، او را متهم میکردند که این «مجوسیزاده» (فضل بن سهل) بهبهانۀ آل
علی علیهالسلام، قصد دارد خلافت را به سوی سلطنت پادشاهان قدیم و کسراییان
ایران سوق دهد.
در
عراق نیز چنین شایع شده بود که فضل کاملاً بر مأمون مسلط گشته و انتخاب امام رضا علیهالسلام به ولایتعهدی نیز ناشی از
فکر و نفوذ اوست.
با انتخاب امام رضا علیهالسلام به ولایتعهدی، رنگ سیاه پرچم و لباس
عباسیان به سبز تغییر یافت، که به زعم عدهای همان رنگ لباس شاهان ایرانی پیش از
اسلام و در اثر اقدام فضل بن سهل بود.
به دنبال آن، عباسیان در
بغداد و دیگر شهرهای عراق شورش کردند و حسن، برادر فضل، که از سوی وی به حاکمیت عراق برگزیده شده بود، نتوانست اوضاع را سامان دهد و در بغداد، پس از خلع مأمون از خلافت، بهنام
ابراهیم بن مهدی عباسی خطبه خوانده شد.
فضل بن سهل اوضاع آشفتۀ عراق و دیگر بلاد را از مأمون پنهان کرد، اما امام رضا علیهالسلام مأمون را آگاه ساخت.
برخی سران لشکر نیز، که مأمون آنان را از تعرض فضل
امان داد، دربارۀ اقدامات فضل و اوضاع عراق چنین گزارشهایی به مأمون دادند.
بعداً فضل آنان را کیفر داد.
مأمون به فضل بن سهل بدبین شد.
از
ندامت فضل از این وضع و عذرخواهیاش از مأمون هم سخن به میان آمده است.
این وضع به تغییر جایگاه فضل نزد مأمون انجامید، بهخصوص که امام رضا علیهالسلام نیز به مأمون گوشزد کرد که عباسیان در عراق از ولایتعهدی من ناخرسندند.
دربارۀ مناسبات
امام رضا علیهالسلام و فضل بن سهل گزارشهای متناقضی وجود دارد.
برخی فضل را به
تشیع متهم کرده و برخی از دشمنی او با
امام سخن گفتهاند.
دربارۀ موافقت یا مخالفت خاندان سهل با ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام نیز روایاتی وجود دارد.
با اینهمه، به نظر میرسد روایات راجع به تیره بودن مناسبات آندو، صحیحتر باشد، زیرا از
جاسوس گماردن فضل برای امام و سختگیریهایش به ایشان سخن گفته شده و نیز گزارش شده است که مأمون به اصرار از امام خواست
نماز عید فطر را در مرو برگزار کند، اما بعد به توصیۀ فضل بن سهل، که از محبوبیت بیش از حد امام علیهالسلام نگرانشده بود، از ادامۀ این نماز جلوگیری کرد.
اما مهمترین موردی که این اختلاف را آشکار نمود، گزارشی بود که امام رضا علیهالسلام، با وجود پنهانکاری فضل بن سهل، از اوضاع نابسامان عراق به مأمون داد.
مأمون با آگاهی از این وضع، در سال ۲۰۲ تصمیم گرفت به
عراق برود و به این ترتیب، بخت فضل بن سهل نیز برگشت.
در دوم
شعبان همان سال، در مسیر، در شهر سرخس، فضل بن سهل مشغول
استحمام بود، که همانطور که خودش پیشبینی کرده و برادرش نیز به وی هشدار داده بود، بهدست چهارتن با ضربههای
شمشیر کشته شد.
در منابع، این چهار تن از نزدیکان مأمون معرفی شدهاند.
با این حال، پارهای منابع دلیلی ناموجه برای قتل فضل ذکر کردهاند.
بنا بر این منابع، فضل بن سهل چندان بر مأمون تسلط یافته بود که دربارۀ کنیزی که میخواست بخرد با او رقابت کرد و مأمون او را کشت.
مأمون برای دستگیری قاتلان فضل
جایزه ای تعیین کرد تا خود را از دست داشتن در
قتل او مبرّا جلوه دهد.
عباس بن هیثم دینوری آنان را دستگیر کرد و با آن که مدعی شدند مأمون به آنان دستور قتل فضل را داده است، کشته شدند.
چند تن دیگر نیز به اتهام دست داشتن در قتل فضل، به دستور مأمون کشته شدند.
درمنابع از دسیسۀ مأمون در قتل فضل سخن گفته شده است،
اما مأمون خود را از این ماجرا بهشدت غمگین نشان داد، برای او عزاداری کرد،
مرگ وی را به مادرش
تسلیت گفت
و سر قاتلان او را برای برادرش، حسن، به عراق فرستاد و او را جانشین فضل ساخت.
به این ترتیب، فضل بن سهل که دولتش همانند دولت
برمکیان بود و پرورش یافتۀ مکتب آنان بود، در برآوردن این آرزو که نفوذ فرمانش را در شرق و غرب سرزمینهای اسلامی بگستراند، ناکام ماند.
سن وی را در هنگام مرگ از حدود ۴۲ تا ۶۰ سال ذکر کردهاند.
فضل را گشادهدست و بخشنده و وفادار به عهد و سخنور وصف کردهاند.
به
زبان عربی مانند فارسی مسلط بود و
قرآن را بهخوبی میخواند.
فضل بن سهل از دبیران برجستۀ ایرانی محسوب میشد که از میراث فرهنگ ایرانی مانند
کلیله و دمنه آگاهی داشت.
از کاتبان نثرنویسی بود که بسیاری ازرسایل او مدون شد.
اشعاری هم داشت.
وی به سنّتهای دهقانان ایرانی توجه مینمود و در حفظ آنها میکوشید
و
آداب ایرانی را، همچون برمکیان، در دربار مأمون تجدید کرد؛ چنانکه بر تختی مینشست که دوازده نفر آن را حمل میکردند و در کنار مأمون جایگاهی مخصوص داشت.
او دبیران ایرانی ازجمله
احمد بن ابیخالد ، وزیر آیندۀ
مأمون ، را تحت حمایت خود وارد دیوانهای دستگاه خلافت عباسی کرد.
پارهای از توقیعات و گفتارها و روشهای مدبرانۀ او در سیاست و امور دیوانی و وزارت، در منابع ثبت شده است.
ابداع نوعی از
خط را به وی نسبت دادهاند که به
قلم ریاسی معروف بود و انواع و متفرعاتی پیدا نمود.
فضل بن سهل از حامیان نهضت ترجمه در عصر مأمون بود و با دعوت از مترجمانی چیرهدست به دربار مأمون، موجب ترجمۀ آثار علمی و فلسفی به عربی شد.
وی از علاقهمندان و برجستهترین افراد در
علم هیئت و احکام
نجوم بهشمار میرفت
و تبحر او چنان بود که مأمون در برخی تصمیمگیریهای مهم از آن بهره میبرد، از جمله در انتخاب طاهر به فرماندهی سپاه خراسان و انتخاب ساعت اعلام ولایتعهدی
امام رضا علیهالسلام.
گفتهاند که فضل مرگ خودش را هم بر همین اساس پیش بینی کرده بود.
منجمانی نیز در دستگاه وی مشغول بودند، از جمله
یحیی بن ابیمنصور ،
عمر بن فرخان طبری و
یحیی بن هارون .
وی در سلسله راویان ِ حدیثی منسوب به
پیامبر ، با عنوان «اذا کتبت بسم اللّه الرحمن الرحیم فبین السین فیه»، قرار دارد که به واسطۀ چند تن، از
یحیی بن خالد برمکی از
زید بن ثابت روایت شده است.
شاعرانی در مدح و رثای فضل بن سهل
شعر سرودهاند.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) احمد ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳) محمد بن علی ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ علیاکبر غفاری، بیجا، ۱۳۷۳.
(۴) ابن جوزی.
(۵) ابنخلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان .
(۶) محمد بن علی ابن طقطقی، الفخری فیالآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، بیروت، بیتا.
(۷) احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
(۸) ابن عمرانی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، چاپ قاسم سامرایی، لیدن ۱۹۷۳.
(۹) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۰) ابوالفرجاصفهانی، مقاتلالطالبین، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۱۱) بیهقی.
(۱۲) محسن بن علی تنوخی، الفرج بعد الشدة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۹۷۸.
(۱۳) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تحفةالوزراء، چاپ حبیبعلی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد ۱۹۷۷.
(۱۴) عبدالملک بن محمد ثعالبی، آدابالملوک، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
(۱۵) محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷ه/ ۱۹۳۸.
(۱۶) حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء، چاپ گوتوالد، لایپزیک ۱۸۴۴، چاپ افست بیروت، بیتا.
(۱۷) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی.
(۱۸) محمد بن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۱.
(۱۹) صفدی، الوافی.
(۲۰) طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۱) علی بن یوسف قفطی، تاریخالحکماء، چاپ یولیوس کیپرت، فرانکفورت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹.
(۲۲) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۳) مجملالتواریخ و القصص، چاپ ملکالشعراء بهار، تهران ۱۳۱۸ش.
(۲۴) مسعودی، مروج (بیروت).
(۲۵) مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۲۶) یعقوبی، تاریخ.
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «فضل بن سهل سرخسی»، ج۱، ص۷۲۹۲.