• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فلک ثور

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ثور ، از قدیم ‌ترین و معروف ‌ترین و شاید نخستین صورتهای فلکی و دومین برج از برجهای دوازده گانة منطقة البروج بوده است.



واژة عربی ثور به معنای گاو
[۱] مکنزی، ص ۳۵
از ریشة سریانی تَوَرا) ¦ (Tawara و ریشة آرامی تورا) ¦ (Tora گرفته شده است. در زبان لاتین، صورت فلکی ثور را Taurus می‌نامند که به واژة عربی آن نزدیک است.
[۲] محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۱۲۲ـ ۱۲۳.
به نظر می‌رسد که نامهای یونانی صورتهای فلکی منطقة البروج از نامهای کهن تر تمدن بین النهرین اخذ شده باشند؛ برای مثال «گو ـ آن ـ نا» به معنای گاو آسمان ، معادل ثور است.
[۳] بارتل لیندرت واندر واردن، پیدایش دانش نجوم، ج۱، ص۴۱۱.
نقش گاو از دورة دیرینه سنگی (ده تا سی هزار سال پیش) بر دیوارة غارها به جا مانده، اما از اواخر دورة نوسنگی ستارگان صورت فلکی ثور پیوسته با شکل گاو مرتبط شده است
[۴] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۶
.


در تمدن آشور نام دومین ماه «گاو هدایتگر» بوده است
[۵] آلن، ص ۳۸۲
. در مُهرهای بابلی، عبارت «گاو روشنایی» یا «گاو آسمانی» دیده می‌شود
[۶] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۶
تمثالهای گاو نر میترایی بر جواهرات، در چهار یا پنج قرن پیش از میلاد، نیز حاکی از اهمیت دینی و نجومی ثور (گاو) در تمدن باستانی ایرانی ـ بابلی است
[۷] آلن، ص ۳۸۲.
در سنگ برجسته های تخت جمشید ، تصویری از نبرد شیر و گاو دیده می‌شود. امروزه، بسیاری از پژوهشگران عقیده دارند که این نماد دو صورت فلکی اسد و ثور است. در آغاز هزارة چهارم پیش از میلاد، نقطة اعتدال بهاری در صورت فلکی ثور بود و در اواخر بهمن، هنگام غروبِ ثور به دنبال غروب خورشید، صورت فلکی اسد تقریباً در اوج مکانش در آسمان قرار داشت. احتمالاً نماد اسطوره ای مذکور نیز بیانگر قدرت شیر در حمله به گاو (در حال فرار به زیر افق غربی) بوده است. پس از آن، حدود چهل روز صورت فلکی ثور، تحت الشعاع نور خورشید قرار می‌گرفت و تقریباً هنگام آغاز بهار در آسمان صبحگاهی دوباره پدیدار می‌شد. به نظر می‌رسد که در ۵۰۰ ق م (زمان داریوش اول هخامنشی)، پدیدارشدن صبحگاهی ثور حاکی از آغاز شدن فصل بهار بوده، البته این پدیدار شدن با یک هفته تأخیر از زمان واقعی آغاز فصل بهار بوده است
[۸] هارتنر، ص ۷۳۷ـ ۷۳۸.



در افسانه های یونانی آمده است که زئوس برای فریفتن اروپ، دختر آژنور و تلفاسا، خود را به شکل گاو سفیدی با شاخهایی هلال مانند در آورد. برای اروپ پس از مرگ احترام خدایی قائل شدند و گاوی که زئوس به هیئت آن در آمده بود، در آسمان به شکل یکی از صورتهای فلکی منطقة البروج در آمد (گریمال، ذیل "Europe").
در اسطوره ای دیگر، ثور گاوی دریایی بود که هرکول بر آن غلبه کرد. تصویر گاو بر بسیاری از سکه های قدیمی یونان دیده می‌شود
[۹] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۳
که با این اسطوره‌ها ارتباط نزدیکی دارد. البته در اسطوره های مربوط به صورت فلکی ثور بیش‌تر خوشة پروین و قِلاص/ قلایِص یا هیادها (همگی از دختران اطلس، از خدایان یونانی) موردتوجه بوده اند
[۱۰] آلن، ص ۳۸۰.

عموماً، در نقشه های نجومیِ قدیم و جدید، فقط سرِ گاو با شاخهایش نمایش داده می‌شود
[۱۱] صوفی، ص ۲۰۰ـ ۲۰۱
[۱۲] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۷.
در التفهیم نیز ثور به صورت نیمة پیشین گاو وصف شده است
[۱۳] ابوریحان بیرونی، ص ۹۰.
بر اساس اسطوره های یونانی، غیر از شاخها بقیة بدن ثور (در حال شنا با اروپ) در زیر آب دریا قرار دارد
[۱۴] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۷.
شاید منشأ نماد که امروزه برای صورت فلکی ثور به کار می‌رود، همان تصویر سر گاو باشد که در اسطوره های گوناگون موردتوجه است. البته این احتمال نیز مطرح است که این نماد ترکیبی از هلال ماه و ثور باشد.


بنا بر برخی نظریه ها، ثور بر هلال ماه دلالت می‌کرده است، ازاین رو آن را به صورت نیمه نمایش داده اند. این موضوع در کتیبه های بابلی، به جا مانده از ۲۱۵۰ ق م، دیده می‌شود
[۱۵] آلن، ص ۳۸۲.
نورانی ‌ترین ستارة ثور، دَبَران، ستاره ای سرخ رنگ است که چشم گاو (عین الثور) محسوب می‌شود. خوشة ستاره ای V شکلِ قِلاص، به همراه دبران سر گاو و شاخها را تشکیل می‌دهند
[۱۶] صوفی، ص ۲۰۰ـ ۲۰۱.
در اوستا، نام چهار ستاره آمده که سپاهبدان آسمان به شمار می‌آمدند.
[۱۷] توضیحات پورداود، اوستا، ج۱، ص۳۲۷، یشت ها، گزارش پورداود.
یکی از آنها، سَتویس (از واژة اوستایی sa ¦satavae) نام دارد که به گمان


بارتولومه همان دبران است.
[۱۸] توضیحات پورداود، اوستا، ج۱، ص۳۲۷، یشت ها، گزارش پورداود.
بنا به روایتی دیگر، دبران یکی از چهار ستارة سلطنتی در ایران باستان (حدود پنج هزار سال پیش) بوده است. سه ستارة دیگر، قلب الاسد، قلب العقرب و فم الحوت بوده اند
[۱۹] آلن، ص ۳۸۵
[۲۰] برنم، ج ۳، ص ۱۸۰۷
. دبران را از آن جهت به این نام خوانده‌اند که از پس پروین (ثریا) طلوع می‌کند و دَبور به معنای «از پس آمدن» است
[۲۱] صوفی، ص ۱۹۶.
[۲۲] ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۴۲.
در اواخر قرن چهارم/ دهم نام دبران به صورت Aldebaran به زبانهای لاتینی راه یافت و امروزه با این نام یا «ـ ثور» شناخته می‌شود
[۲۳] کونیچ و اسمارت، ص ۵۴.
نامهای دیگر دبران، تابع النجم، تالی النجم (زیرا پیرو پروین در طلوع و غروب است)، حادی النجم، مِجْدَح/ مُجْدَح، فَنیق (شتر نر خیلی بزرگ) است
[۲۴] صوفی، ص ۱۹۶.
[۲۵] ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۴.
[۲۶] ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۸.
[۲۷] ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۴۲.
[۲۸] شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین، ج۱، ص۴۵۲.
دبران، بعد از پروین، چهارمین منزل از منازل بیست و هشت گانة ماه بود.
[۲۹] ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۸.
یکی از ستارگانی که در رصدخانة مراغه، برای بررسی تقدیم اعتدالین رصد می‌شد دبران بود.
[۳۰] مظفربن محمد قاسم گنابادی، شرح بیست باب ملامظفر.
ستاره های کم نور کنار دبران را قلاص (به معنای شتران مادة جوان) می نامیدند. این نامگذاری به دلیل درخشندگی دبران و کم نوری این ستاره ها (نسبت به دبران) بوده است
[۳۱] صوفی، ص ۱۹۷.
[۳۲] عبدالرحمان بن عمر صوفی: ترجمة صور الکواکب عبدالرحمن صوفی، به قلم نصیرالدین طوسی، ج۱، ص۱۴۵.
در ادبیات فارسی، صورت فلکی ثور با نامهای گاو، گاوِ گردون، گاوِ آسمان آمده است.
[۳۳] محمدبن عبدالرزاق جمال الدین اصفهانی، دیوان، ج۱، ص۱۱۳.
[۳۴] بدیل بن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۱۹۲.
در شعر فارسی ستارة دبران به علت درخشندگیش نشانة تجمل و فروغ و زیبایی بوده است.
[۳۵] محمدبن محمد (علی) انوری، دیوان، ج۱، ص۱۰.



از نظر احکام نجوم، طبیعت برج ثور، خاکی (ارضی)،ماده، سرد و خشک، شبی (لَیْلی) و ثابت است.
[۳۶] حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۳۹.
[۳۷] حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۱۴۹.
[۳۸] ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۳۱۷، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۳۹] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳.
ثور را خانة زهره و فَرَح آن و وبال مریخ در نظر می‌گرفتند.
[۴۰] شمس الدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۳، ص۲۹۹، ج ۳.
اولِ برج دلیل قوّت و آخر آن دلیل ضعف بود.
[۴۱] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳.
[۴۲] حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۴۱ـ۴۲.
[۴۳] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳ـ۳۴.
[۴۴] شمس الدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۳، ص۲۹۹، ج ۳.
شرف قمر در ثور و قوّتش در سومین درجة این برج است.
[۴۵] حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۶۳.
[۴۶] شمس الدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۳، ص۲۹۹، ج ۳.



ستارة دبران نیز از نظر احکام نجوم اهمیت داشته و در زمرة ۳۶ ستاره ای ذکر شده است که دارای طبع و مزاج اند.
[۴۷] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۶۵.
ستارة قلب العقرب را قریب/ رقیب/ قرین دبران در نظر می‌گرفتند (زیرا هنگام تشریق دبران، قلب العقرب (منزل هجدهم ماه) غروب می‌کرد) و هر دو را نحس می‌دانستند.
[۴۸] ابن قتیبه، کتاب الانواء، ج۱، ص۳۸.
[۴۹] ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۱۴، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
به قول قمی
[۵۰] حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ص ۲۳۶
) و کوشیار (منجم قرن چهارم و پنجم)، دبران مزاج مریخ و به قول ابوسعید احمدبن محمد سجزی (منجم قرن چهارم و پنجم) مزاج مریخ و زهره را دارد.
[۵۱] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳ـ۳۴.



در فرهنگ ملل گوناگون، دبران با خدایان باران و حاصلخیزی زمین مرتبط بوده (برنم، همانجا)، زیرا پدیدار شدن صبحگاهی آن با آغاز فصل بهار و بارندگی مقارن بوده است
[۵۲] آلن، ص ۳۸۹.
اما در احکام نجوم دورة اسلامی، بارانی را که هنگام نَوءِ (طلوع صبحگاهی پیش از خورشید ) دبران می‌آمد، نامبارک و دلیل خشکسالی می‌دانستند (در بارة نوء رجوع کنید به انواء). فاصلة اندک میان غروب پروین و دبران را (که به نیم ساعت نمی‌رسید)، به سبب تنگی زمان میان دو غروب، ضَیّقه می‌نامیدند و آن را نحس می‌شمردند
[۵۳] صوفی، ص ۱۹۸
[۵۴] ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۴.

بطلمیوس در مَجِسطی تعداد ستارگان ثور را ۳۲ عدد شمرده است. یکی از قدر اول، شش تا از قدر سوم، یازده تا از قدر چهارم، سیزده تا از قدر پنجم و یکی از قدر ششم
[۵۵] بطلمیوس، ص ۳۶۳.
صوفی نیز از نظر تعداد ستارگان ثور با بطلمیوس همرأی است، اما تعداد ستاره های قدر چهارم را دوازده، قدر پنجم را یازده و قدر ششم را دو تا دانسته است
[۵۶] صوفی، ص ۲۰۲.
افزون بر این، بطلمیوس
[۵۷] بطلمیوس، ص ۳۶۴
و صوفی
[۵۸] صوفی، ص ۲۰۲
یازده ستاره را خارج از طرح صورت فلکی ثور در نظر گرفته اند. بیرونی
[۵۹] ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، ج۳، ص۱۰۵۸ـ۱۰۶۱.



در جدولی، قدر ستارگان ثور را بر اساس نظر بطلمیوس و صوفی آورده است. البته به نوشته بطلمیوس
[۶۰] بطلمیوس، ص ۳۶۲

و صوفی
[۶۱] صوفی، ص ۲۰۱
ستارة بیست ویکم ثور ( ـ ثور)، ارابه ران (مُمْسِکُالاَعِنَّه)، مشترک است
[۶۲] صوفی، ص ۱۸۶
[۶۳] صوفی، ص۲۰۱.
در تقسیم بندیهای امروزی، ثور ۹۸ ستاره از قدر اول تا ۵ر۵ را شامل می‌شود و از لحاظ مختصاتی در محدودة بُعد۳ ساعت و ۲۰ دقیقه تا ۵ ساعت و ۵۸ دقیقه و مِیْل ْ۰ تا ْ۳۱+ قرار گرفته است. ثور با صورتهای فلکی حَمَل، ارابه ران، قِیْطُس، نهر، جوزا، جبار و بِرساوش هم مرز است
[۶۴] بکیچ، ص ۲۹۰.

دبران با قدر ۸۶ر۰ از لحاظ ظاهری، سیزدهمین ستارة درخشان آسمان است. دبران یکی از معدود ستارگان قدر اول است که در مواقعی با ماه اختفا دارد. یکی از قدیم ‌ترین اختفاهای ثبت شدة آن در پشت ماه در ۵۰۹ میلادی رخ داده که از آتن مشاهده شده است. حدود هزار سال بعد، ادموند هالی (متوفی ۱۱۵۵/ ۱۷۴۲)، اخترشناس انگلیسی، بر اساس محاسباتش متوجه شد که برای رخ دادن آن اختفا می‌بایست مکان دبران صد دقیقة کمانی شمال موقعیت کنونی اش بوده باشد. به این ترتیب، او برای نخستین بار در ۱۷۱۸/ ۱۱۳۰ حرکت واقعی ستاره‌ها را که امروزه آن را «حرکت ویژه» می نامند، کشف و اعلام کرد. اندازه گیریهای جدید نشان داد که دبران در طول دو هزار سال، هفت دقیقة کمانی، معادل تقریبی ۱۴ قطر زاویه ای ماه، جابه جایی داشته است
[۶۵] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۳.
دبران از لحاظ رده بندیهای ستاره ای جدید در زمرة غولهای سرخ قرار می‌گیرد و چهل برابر خورشید قطر، ۱۲۵ برابر آن درخشندگی و ۶۸ سال نوری از زمین فاصله دارد
[۶۶] برنم، ج ۳، ص ۱۸۰۷
[۶۷] برنم، ج ۳، ص ۱۸۰۹.
خوشة ستاره ای قلاص یکی از زیباترین و نزدیک ‌ترین خوشه های باز ستاره ای است، که هر شاخة V شکل آن در آسمان ْ۴۱۴ گسترش دارد. در نجوم جدید این خوشه را هیادها می‌نامند
[۶۸] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۷.
امروزه این خوشة ستاره ای را شامل ستاره های ، ۱ ، ۲ ثور می‌دانند
[۶۹] آلن، ص ۳۸۶.
اگرچه ستارة دبران نیز ظاهراً از ستارگان این خوشه به حساب می‌آید، بررسیهای جدید حاکی از آن است که دبران واقعاً جزو ستارگان خوشة قلاص نیست و ستارگان این خوشه دو برابر دبران از ما فاصله دارند
[۷۰] برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۹.



در صورت فلکی ثور (در نزدیکی ستارة ـ ثور)، یکی از اجرام مهم آسمانی به نام سحابی خرچنگ یا ۱ M (نخستین جرم در فهرست اجرام غیرستاره ای مسیه، اخترشناس فرانسوی اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی) قرار دارد. بر اساس بررسیهای علمی ـ تاریخی، این سحابی باقی‌مانده انفجار اَبَرنواختری (انفجار ستاره ای) در ۴۴۶/ ۱۰۵۴ است
[۷۱] برنم، ج ۳، ص ۱۸۴۶.
در متون دورة اسلامی، ظاهراً فقط در یک مورد اشاره ای به این ابر نواختر شده است؛ ابن ابی اُصَیبِعَه به نقل از ابن رضوان نوشته است که در ۴۴۶ ستاره ای با درخشندگی چشمگیر در برج جوزا (منظور صورت فلکی ثور است) پدیدار شد (برای اطلاع از تفاوت موضع هر برج با صورت فلکی هم نام خود رجوع کنید به تقدیم اعتدالین ). احکامیان دورة اسلامی پدیدار شدن دنباله دارها و ابر نواخترها را نحس می‌دانستند، چنانکه ابن ابی اصیبعه (به نقل از ابن رضوان) از مرگ عدة زیادی از مردم قسطنطنیه ، عراق و فُسطاط به سبب شیوع بیماریها در آن سال و کاهش آب رود نیل در هنگام ظهور آن ستاره خبر داده است. در متون باستانی چین، از پدیدار شدن ستاره ای بسیار درخشان در صورت فلکی ثور در این سال یاد شده است، که پس از یک سال به تدریج کم نور شد. بررسیهای علمی جدید درباره زمان وقوع این انفجار با ثبت تاریخی چینیها همخوانی دارد
[۷۴] برنم، ج ۳، ص ۱۸۴۶.
امروزه، بقایای آن انفجار با استفاده از تلسکوپهای پرتوان به صورت یک سحابی قابل مشاهده است. بر اساس برآوردهای جدید، سحابی خرچنگ شش سال نوری قطر و ۳۰۰، ۶ سال نوری از ما فاصله دارد
[۷۵] برنم، ج ۳، ص ۱۸۴۶
[۷۶] برنم، ج ۳، ص ۱۸۵۱.
کانون سه بارش شهابی ـ ثوری، جنوب ـ ثوری و شمال ـ ثوری در صورت فلکی ثور قرار دارد که هر ساله به ترتیب در حدود ۸ تیر، ۱۲ آبان و ۲۲ آبان رخ می‌دهند
[۷۷] بکیچ، ص ۲۹۰.



(۱) شمس الدین محمدبن محمود آملی ، نفائس الفنون فی عرایس العیون ، ج ۳، چاپ ابوالحسن شعرانی ، تهران ۱۳۷۹؛
(۲) ابن ابی اصیبعه ، عیون الانباء فی طبقات الاطباء ، چاپ نزار رضا، بیروت ( ۱۹۶۵ ) ؛
(۳) ابن قتیبه ، کتاب الانواء ، حیدرآباد دکن ۱۳۷۵/۱۹۵۶؛
(۴) ابوریحان بیرونی ، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة ، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳؛
(۵) ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلال الدین همائی ،تهران ۱۳۶۲ ش ؛
(۶) ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی ، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ ۱۳۷۵/۱۹۵۴ـ ۱۹۵۶؛
(۷) محمدبن محمد (علی ) انوری ، دیوان ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛
(۸) اوستا، یشت ها ، گزارش پورداود، چاپ بهرام فره وشی ، تهران ۱۳۵۶ ش ؛
(۹) محمدبن عبدالرزاق جمال الدین اصفهانی ، دیوان ، چاپ حسن وحید دستگردی ، تهران ۱۳۶۲ش ؛
(۱۰)بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران ۱۳۶۸ ش ؛
(۱۱) شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة ملک ، با مقدمه و فهرست ها و اصطلاحات نجومی از جلیل اخوان زنجانی ، تهران ۱۳۶۸ ش ؛
(۱۲) عبدالرحمان بن عمر صوفی ،کتاب صور الکواکب ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة بودلیان ، ش ۱۴۴. Marsh ، فرانکفورت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۱۳) عبدالرحمان بن عمر صوفی: ترجمة صور الکواکب عبدالرحمن صوفی ، به قلم نصیرالدین طوسی ، چاپ معزالدین مهدوی ، تهران ۱۳۵۱ ش ؛
(۱۴) حسن بن علی قمی ، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم : تألیف به سال ۳۶۵ ه ق ، از مترجمی ناشناخته ، چاپ جلیل اخوان زنجانی ، تهران ۱۳۷۵ ش ؛
(۱۵) مظفربن محمد قاسم گنابادی ، شرح بیست باب ملامظفر (در بارة رسالة بیست باب در معرفت تقویم اثر عبدالعلی بن محمد بیرجندی )، چاپ سنگی ( بی جا ) ۱۲۷۶؛
(۱۶) محمدبن مسعود مسعودی مروزی ، مجمع الاحکام ، چاپ علی حصوری ، تهران ۱۳۷۹ ش ؛
(۱۷) محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
(۱۸) بارتل لیندرت واندر واردن ، پیدایش دانش نجوم ، ترجمة همایون صنعتی زاده ، تهران ۱۳۷۲ ش ؛
(۱۹) Richard Hinckley Allen, Star names: their lore and meaning , New York ۱۹۶۳;
(۲۰) Michael E. Backich, The Cambridge guide to the constellations , Cambridge ۱۹۹۵;
(۲۱) Robert Burnham Jr., Burnham , s celestial handbook: an observer , s guide to the universe beyond the Solar System , New York ۱۹۷۸;
(۲۲) Pierre Grimal, Dictionnaire de la mythologie grecque et romaine , Paris ۱۹۸۶;
(۲۳) Willy Hartner, "Old Iranian calendars", in The Cambridge history of Iran , vol. ۲, ed. Ilya Gershevitch, Cambridge ۱۹۸۵;
(۲۴) Paul Kunitzsch and Tim Smart, Short guide to modern star names and their derivations , Wiesbaden ۱۹۸۶;
(۲۵) David N. MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary , Oxford ۱۹۹۰;
(۲۶) Claudius Ptolemy, Ptolemy , s Almagest , translated and annotated by G. J. Toomer, London ۱۹۸۴.


۱. مکنزی، ص ۳۵
۲. محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۱۲۲ـ ۱۲۳.
۳. بارتل لیندرت واندر واردن، پیدایش دانش نجوم، ج۱، ص۴۱۱.
۴. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۶
۵. آلن، ص ۳۸۲
۶. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۶
۷. آلن، ص ۳۸۲.
۸. هارتنر، ص ۷۳۷ـ ۷۳۸.
۹. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۳
۱۰. آلن، ص ۳۸۰.
۱۱. صوفی، ص ۲۰۰ـ ۲۰۱
۱۲. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۷.
۱۳. ابوریحان بیرونی، ص ۹۰.
۱۴. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۷.
۱۵. آلن، ص ۳۸۲.
۱۶. صوفی، ص ۲۰۰ـ ۲۰۱.
۱۷. توضیحات پورداود، اوستا، ج۱، ص۳۲۷، یشت ها، گزارش پورداود.
۱۸. توضیحات پورداود، اوستا، ج۱، ص۳۲۷، یشت ها، گزارش پورداود.
۱۹. آلن، ص ۳۸۵
۲۰. برنم، ج ۳، ص ۱۸۰۷
۲۱. صوفی، ص ۱۹۶.
۲۲. ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۴۲.
۲۳. کونیچ و اسمارت، ص ۵۴.
۲۴. صوفی، ص ۱۹۶.
۲۵. ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۴.
۲۶. ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۸.
۲۷. ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۴۲.
۲۸. شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین، ج۱، ص۴۵۲.
۲۹. ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۸.
۳۰. مظفربن محمد قاسم گنابادی، شرح بیست باب ملامظفر.
۳۱. صوفی، ص ۱۹۷.
۳۲. عبدالرحمان بن عمر صوفی: ترجمة صور الکواکب عبدالرحمن صوفی، به قلم نصیرالدین طوسی، ج۱، ص۱۴۵.
۳۳. محمدبن عبدالرزاق جمال الدین اصفهانی، دیوان، ج۱، ص۱۱۳.
۳۴. بدیل بن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۱۹۲.
۳۵. محمدبن محمد (علی) انوری، دیوان، ج۱، ص۱۰.
۳۶. حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۳۹.
۳۷. حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۱۴۹.
۳۸. ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۳۱۷، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۳۹. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳.
۴۰. شمس الدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۳، ص۲۹۹، ج ۳.
۴۱. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳.
۴۲. حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۴۱ـ۴۲.
۴۳. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳ـ۳۴.
۴۴. شمس الدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۳، ص۲۹۹، ج ۳.
۴۵. حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۶۳.
۴۶. شمس الدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۳، ص۲۹۹، ج ۳.
۴۷. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۶۵.
۴۸. ابن قتیبه، کتاب الانواء، ج۱، ص۳۸.
۴۹. ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۱۴، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵۰. حسن بن علی قمی، ترجمة المدخل الی علم احکام النجوم، ص ۲۳۶
۵۱. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۳۳ـ۳۴.
۵۲. آلن، ص ۳۸۹.
۵۳. صوفی، ص ۱۹۸
۵۴. ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۴.
۵۵. بطلمیوس، ص ۳۶۳.
۵۶. صوفی، ص ۲۰۲.
۵۷. بطلمیوس، ص ۳۶۴
۵۸. صوفی، ص ۲۰۲
۵۹. ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، ج۳، ص۱۰۵۸ـ۱۰۶۱.
۶۰. بطلمیوس، ص ۳۶۲
۶۱. صوفی، ص ۲۰۱
۶۲. صوفی، ص ۱۸۶
۶۳. صوفی، ص۲۰۱.
۶۴. بکیچ، ص ۲۹۰.
۶۵. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۳.
۶۶. برنم، ج ۳، ص ۱۸۰۷
۶۷. برنم، ج ۳، ص ۱۸۰۹.
۶۸. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۷.
۶۹. آلن، ص ۳۸۶.
۷۰. برنم، ج ۳، ص ۱۸۱۹.
۷۱. برنم، ج ۳، ص ۱۸۴۶.
۷۲. ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۳۲۶۳۲۷.    
۷۳. ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۳۲۶۳۲۷.    
۷۴. برنم، ج ۳، ص ۱۸۴۶.
۷۵. برنم، ج ۳، ص ۱۸۴۶
۷۶. برنم، ج ۳، ص ۱۸۵۱.
۷۷. بکیچ، ص ۲۹۰.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۴۲۸۶.    



جعبه ابزار