قطران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قطران بن منصور تبریزی (م حدود
۴۸۵) از شاعران برجسته ایرانی قرن
پنجم و اهل شادی آباد تبریز بود.
برخی وی را با شاعر همنام دیگری که اهل ترمذ بود، اشتباه گرفتهاند و برخی دیگر تعدادی از اشعارش را به اشتباه به رودکی نسبت دادهاند.
او بهعنوان نخستین شاعر فارسیزبان در آذربایجان شناخته میشود.
اشعارش بهویژه در مدح امرا و وزرای زمانش مشهور است.
وی علاوه بر تسلط بر صنایع شعری، در تعبیرات و تشبیهات نوآوری داشت و از شاعران خراسان تأثیر پذیرفت.
او در دوره خود با شعرای برجستهای چون
معینالدین طنطرانی و ناصرخسرو ملاقات داشت.
قوسنامه،
مثنوی وامق و
عذر از آثار او هستند.
تاریخ دقیق وفات ایشان مشخص نیست، برخی معتقدند که او پس از سال
۴۶۵ (هجری قمری) نیز زنده بوده است.
شرفالزمان ابومنصور قطران بن منصور عضدی تبریزی یکی از شعرای ایرانی قرن پنجم
و اهل شادی آباد تبریز بود.
برخی وی را با شاعر همنام دیگری که اهل ترمذ بود، اشتباه گرفتهاند و به همین دلیل وی را ارموی
یا ترمذی دانستهاند.
از احوال و اشعار ارموی یا ترمذی به غیر از آنچه با احوال و اشعار او آمیخته شده است، اطلاع دیگری در دست نیست.
وی ادعا نموده ابتدا فردی دهقان بوده و سپس به شعر و شاعری روی آورده است.
در بسیاری از موارد، ناسخان دیوان او و رودکی را به علت شباهتهایی که با هم دارند، یکی دانستهاند؛ زیرا در دیوان این شاعر، خواننده با یک سبک خاص مواجه نیست و گاهی با اشعاری روبه رو میشود که درست لحن گویندگان عهد سامانی را دارد.
البته شاید بتوان علت این تشابه را این دانست که وی دیوان شعرای قرن چهارم را مطالعه کرده و از سبک آنان تقلید میکرد.
یکی از وجوه اهمیت این شاعر آن است که نخستین کسی است که در آذربایجان به زبان فارسی دری به شاعری و سخنوری پرداخته و از این حیث مقتدای شعرای
آذربایجان گردیده است.
ابومنصور دارای القاب متعددی است. عوفی از وی بهعنوان
حکیم و لقب
شرفالزمان یاد نموده، اشعارش را در کمال استادی و لطافت دانسته و مورد تمجید فراوان قرار داده است.
معلوم نیست آیا شاعر در آنزمان با چنین لقبی شهرت داشته یا خیر؟ یا اینکه از همان القابی است که عوفی برای تمجید وی مانند بسیاری دیگر آورده است.
دولتشاه نیز وی را با لقب
امام الشعرا آورده
و با توجه به ابیاتی که از وی بر جای مانده، در زمان حیاتش به این لقب شهرت داشته است.
در وجه شهرت وی به
عضدی نیز برخی معتقدند چون
عضدالدوله دیلمی را مدح نموده به عضدی مشهور شده است.
از آنجا که عضدالدوله در سال
۳۷۲ (هجری قمری) درگذشته و وی طبق قول همین مدعی در سال
۴۶۵ (هجری قمری) در گذشته است،
بنابراین فاصله آنها نزدیک به یک قرن است.
از طرفی نام عضدالدوله در دیوان او وجود ندارد؛
پس این ادعا در وجه شهرت وی به عضدی نمیتواند صحت داشته باشد.
موضوعی که باعث این اشتباه شده، این است که دیلمی
او را با فرمانروایان دیلمی مرتبط پنداشته و چون نام عضد را در دیوان قطران دیده، بدون هیچ تحقیقی عضد را همان عضدالدوله دیلمی شمرده است.
قطران ناصرخسرو قبادیانی را در سفر خود از
تبریز در سال
۴۳۸ (هجری قمری) ملاقات کرده است.
او در این زمان در سنین جوانی و مشغول مطالعه آثار شعرای
خراسان بود، اما در بعضی از واژههای دری مشکل داشت و برای رفع آنها به ناصرخسرو مراجعه میکرد.
ناصر خسرو در اینباره میگوید: در تبریز قطران نام شاعری را دیدم که شعری نیک میگفت، اما زبان فارسی نیکو نمیدانست، دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که مشکل بود از من پرسید، با او بگفتم، شرح آن بنوشت و اشعار خود بر منخواند.
وی همچنین با معینالدین طنطرانی معاصر بوده و هر کدام قصایدی در تجنیس، ترصیع و ذوقافیتین در مدح ابوخلیل و نظام الملک به فارسی و تازی گفتهاند. معلوم نیست کدام یک از این دو، در این شیوه مبدع و مخترع بودهاند.
تبریزی دارای طبع شعری والایی بود و اشعارش نزد ادبا اهمیت بسیاری داشت. وی با آنکه در قصایدش صنایع شعری را در بهترین حالت رعایت کرده است، مضامین لطیف را نیز به کار برده تا اشعارش از زیبایی و تناسب معنایی برخوردار باشند و به همین علت اشعارش از روانی و توازن خاصی برخوردار میباشد.
با این حال در موضوعات و معانی، بیشتر مقلد و دنبالهرو شعرای خراسان است و فقط در تعبیرات و تشبیهات دارای ابداعاتی میباشد.
از آنجاکه در فنون ادبی قوی بود، احتمالاً با رشتههای حکمت نیز آشنایی داشته است.
با این حال وی مخترع سبک خاصی بود که سراسر آن مصنوع، مسجع و مرصع میباشد که پس از وی مورد تقلید شعرایی چون
رشید وطواط و
عبداللّه لواسع جبلی غرجستانی قرار گرفت.
عضدی شاعری مدیحهسرا بود و در وصف امرا و وزرای زمان حیات خویش شعرها سرود و صلهها گرفت، به همین دلیل از توجه و پرداختن به معانی فلسفی و اجتماعی دور ماند و معانی عالی در آن، به جز چند بیتی وجود ندارد.
در واقع میتوان گفت هدف وی از شعر و شاعری، بیشتر وقت گذرانی، کامروایی و طلب مال و ثروت دنیا بوده است.
از سلاطین ممدوح او، نخست
امیرابوالحسن علی لشکری، حاکم گنجه بود که در اوایل حال خود در گنجه به خدمت او رفت و مدتی در آنجا ماند.
وی همچنین پسران لشکری، منوچهر، انوشیروان، گودرز، اردشیر و سپهدار ابوالسیر را مدح گفت و از آنان صلهها گرفت و سپس به تبریز برگشت.
بعد از آن به مدح امرای سلسله محلی وهسودان که در طارم، سمیران،
تبریز و
مراغه حکومت داشتند، پرداخت.
وی در کل پنج تن از امرای این سلسله از جمله ابومنصور وهسودان بن محمد و همچنین ابومنصور محمد بن وهسودان معروف به مملان را که در سال
۴۵۰ (هجری قمری) از طرف
طغرل سلجوقی فرمانروای آذربایجان شد، مدح گفته است.
او پس از این به گنجه رفت و به مدح فضلون بن ابی السوار حاکم آنجا ـ که در سال
۴۵۶ (هجری قمری) به تخت نشست ـ و سپس امیر ابودلف شاه نخجوان پرداخت.
از بین اینها
ابونصر مملان معروفترین ممدوح او بود
و بیشتر اشعار برجای مانده از وی در مدح این امیر میباشد
شرفالزمان دارای آثاری است که عبارتند از:
• تفاسیر فی لغة الفرس؛
• کلیات؛
• مثنوی وامق؛
• عذرا؛
• قوس نامه که آن را به نام امیر احمد بن محتاج که در زمان
سلطان سنجر والی
بلخ بود، به نظم درآورد که نشان می دهد وی به بلخ نیز رفته است؛
• دیوان شعر که بیشتر شامل قصاید، ترجیعات، مقدار کمی هم رباعیان و غزلیات میباشد. (نسخ های آن به اختلاف از سه هزار بیت
تا هشت و ده هزار بیت گفته شده است.)
هدایت معتقد است بسیاری از اشعار این دیوان به
رودکی متعلق است؛
این در حالی است که در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم کتاب کوچکی به نام دیوان رودکی پدید آمد که در آن بسیاری از اشعار او به نام رودکی گنجانده شده بود؛ گرچه قبل از این تاریخ ثبت اشعار او به نام رودکی معمول نبوده است.
بهنظر میرسد احتمالاً این خطا اولین بار به دست نسخه برداران هندی سرزده است و بعد از آن دیگران نیز بعضی از اشعار رودکی را که در کتب متداول آن زمان وجود داشته، بر آن افزودهاند و این گونه دیوان رودکی چاپ تهران در سال
۱۳۱۵ (هجری قمری) فراهم آمد.
دیوان او در سال
۱۲۶۳ (هجری قمری) در تهران و سپس در سال
۱۳۳۳ (هجری قمری) در تبریز به اهتمام محمد نخجوانی به چاپ رسیده است.
یک نسخه خطی از دیوان وی در کتابخانه مدرسه سپهسالار جدید تهران و سه نسخه بسیار نفیس دیگر نیز در کتابخانه شخصی آقای آمیرزا جعفر سلطان قدائی تبریزی موجود است.
که تاریخ کتابت یکی از آنها سال
۵۲۹ (هجری قمری) و به خط انوری ابیوردی می باشد.
قطران بن منصور هدایت تاریخ وفاتش را در سال ۴۶۵ (هجری قمری) میداند.
با توجه به دیوان وی، قصایدی که در مدح فضلون و اشاره به بازگشت وی از استرآباد که در زمان دولتشاه و در خلال سالهای ۴۶۵ تا ۴۸۵ (هجری قمری) بوده، سروده است، به دست میآید وی پس از این تاریخ هم زنده بوده است.
• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلام، برگرفته از مقاله «قطران بن منصور تبریزی»، ج۳، ص۲۸۱.