• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمدعزیز حبابی (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمدعزیزحبابى، ادیب، شاعر و فیلسوف مغربى. وى در ۱۳۰۲ش/۱۹۲۳ در فاس به دنیا آمد. پدرش تاجر و مادرش از خاندان اهل علم قادرى بود. او مادرش را در یك سالگى از دست داد و تحت سرپرستى مادربزرگش قرار گرفت. در هفت سالگى سرپرستى او به پدرش، كه ازدواج مجدد كرده بود، گذاشته شد و از این ‌رو، به حومه شهر فاس رفت. وى بارها ناگزیر به فرار از خانه شد. براثر تصادف خطرناكى، تقریباً در تمام عمر از اختلال حافظه در رنج بود. پس از این حادثه مورد مهر و محبت خانواده‌اش قرار گرفت و براى نخستین ‌بار از آرامش خانوادگى بهره‌مند شد. حبابى پس از مكتب‌خانه و به پایان رساندن دوره ابتدایى، به دبیرستان مولى ادریس در فاس رفت. در این زمان مغرب تحت استعمار فرانسه بود؛ از این ‌رو، او به جنبش ملى )الحركة الوطنیة) پیوست. در ۱۳۲۴ش/ ۱۹۴۵ دستگیر و به هجده ماه زندان محكوم شد كه هشت ماه از آن را سپرى كرد. وى در تبعیدگاهش در منطقه اطلس متوسط، دچار ضربه شدید مغزى شد و تحت‌عمل جراحى قرار گرفت كه موجب كاهش توان جسمى او گردید. او همچنین به فعالیت‌هاى فرهنگى پرداخت، از جمله تأسیس انجمن هواداران تئاتر، چاپ برخى آثار شعرى و فلسفى، ترجمه و چاپ برخى اشعار فرانسوی‌ به عربى، و ترجمه كتاب فلسفى كارا دو وو با نام مفكر و الاسلام )اندیشمندان اسلام) كه با استقبال گسترده‌اى روبه‌رو شد. ظاهراً وى در این دوران تحت تأثیر شوهر خاله‌اش، شیخ‌محمد بن عربى علوى، فقیه سلفى مشهور، قرار گرفت و با افكار و آراى سلفیه آشنا شد.

در ۱۳۲۵ش/ ۱۹۴۶ از دبیرستان اخراج و از ادامه تحصیل در مغرب محروم شد؛ از این ‌رو، به‌ پاریس رفت و تحصیل در رشته فلسفه را در دانشگاه سوربن آغاز كرد. در آنجا با جریان‌هاى فلسفى و سیاسى و هنرى چون اگزیستانسیالیسم (وجودگرایى)، ماركسیسم، زیبایی‌شناسى و آراى فلسفى استادانى چون ژان‌وال، موریس میرلو پونتى و گاستون باشلار آشنا شد. در ۱۳۲۸ش/۱۹۴۹ دیپلم تحصیلات عالیه را در رشته فلسفه از دانشگاه سوربن دریافت كرد. رساله دكتری‌اش به زبان فرانسه با عنوان از وجود به شخص: رسال‌هاى در باب شخص ‌باورى واقع‌گرایانه، حادثه فرهنگى و سیاسى مهمى در آن زمان تلقى شد. حبابى در تكمیل آن، رساله دیگرى با نام آزادى یا رهایى نگاشت. این دو رساله به ترتیب در ۱۳۳۳ش/ ۱۹۵۴ و ۱۳۳۵ش/ ۱۹۵۶ در پاریس چاپ شدند. همچنین وى دیوانى با عنوان بینوایى و روشنایى در ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸ در پاریس منتشر ساخت كه اشعار آن گویاى روحیه ملی‌گرایانه حبابى بود.

او در سالهاى ۱۳۳۱ـ۱۳۳۸ش/ ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۹ به عنوان پژوهشگر وابسته ‌به «مركز ملی ‌پژوهش‌های‌ علمى» فرانسه فعالیت كرد و جایزه بین‌المللى براوو را در ۱۳۳۴ش/۱۹۵۵ كسب نمود. در ۱۳۳۸ش/۱۹۵۹، بعد از استقلال مغرب، به میهن بازگشت و بلافاصله موفق به كسب جایزه ادبى كشور شد و كرسى استادى را در دانشگاه رباط (جامعة محمدالخامس) احراز كرد. در همین سال، با مشاركت برخى ادبا، براى پایه‌گذارى اتحادیه نویسندگان مغرب عربى (اتحاد كُتّاب المغرب العربى( اقدام نمود. در این زمان جامعه با بحران تفكر رو به رو بود و چاره آن نیز در دست روشنفكران بود؛ همان مطلبى كه رمان او با عنوان جیل ُالظَمأ (نسل تشنگى) از آن پرده برمی‌داشت. وى این كتاب را در ۱۳۳۷ش/۱۹۵۸ نگاشت، ولى در ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۷ در بیروت به چاپ رسید. حبابى در ۱۳۴۰ش/ ۱۹۶۱ متن فرانسه كتاب من المُنغَلَقِ الى المُنفَتَح (از فروبستگى به گشودگى) را چاپ كرد كه یك فراخوان به گفتگوى تمدنها بود.

وى در امور اجتماعى، اصلاح‌طلب به ‌شمار می‌آمد، به عناوین دانشگاهى بی‌اعتنا بود و روش سقراط را در تدریس و نقد و بررسى ترجیح می‌داد. او هشت سال رئیس دانشكده ادبیات دانشگاه رباط بود و در این مدت از بخش فلسفه و رویكرد عربى در آن حمایت كرد و فلسفه اسلامى را از جمله دروس الزامى قرار داد. در این زمان، به دلیل مشغله‌هایش، فقط كتابچه‌اى با عنوان الشخصانیة الاسلامیة (شخص‌باورى اسلامى) نوشت كه در ۱۳۴۳ش/۱۹۶۴ به چاپ رسید.

در ۱۳۴۷ش/ ۱۹۶۸ حبابى از ریاست دانشكده كنار گذاشته شد، بی‌آنكه سِمَت مناسب دیگرى به او پیشنهاد گردد. همچنین ریاست اتحادیه نویسندگان را، كه خود پایه‌گذارش بود، از دست داد و به عضویت در آن بسنده كرد. جدایى از همسر اولش نیز روح او را درهم شكست، كه در برخى ابیات مجموعه اشعار صوتى (صداى من) تجلى یافت.

در ۱۳۴۸ش/ ۱۹۶۹، حبابى استاد دانشگاه الجزایر (جامعةالجزائر) شد و نیز به عنوان مشاور آموزش عالى، بار دیگر سرزمین خود را ترك كرد. او به زبان عربى فصیح بسیار علاقه‌مند بود و در نشست‌هاى فرهنگستان زبان عربى در قاهره (مجمع اللغة العربیة بالقاهرة) شركت می‌كرد. در ۱۳۵۱ش/ ۱۹۷۲ رمان اكسیر الحیاة (كیمیاى زندگى) را در قاهره به چاپ رساند و در ۱۳۵۳ش/۱۹۷۴ نمونه اشعار فلسطینى و الجزایرى را در مجموعه‌اى بانام دردهاى تأثیرگذار به فرانسه ترجمه و چاپ كرد. در همین سال به وطن بازگشت و استاد پژوهشى غیرموظف وابسته به دانشگاه فاس (جامعة فاس) شد و با همسرش، استاد فاطمه جامعى، در حومه رباط سكونت گزید و منزل خود را به مركزى علمى با نام انجمن فلسفه مغرب (جمعیة الفلسفة بالمغرب) تبدیل ساخت.

در ۱۳۵۹ش/ ۱۹۸۰ تأملات فى اللغو و اللغة (تأملاتى در بی‌معنایى و زبان) در تونس چاپ كرد. در ۱۳۶۱ش/۱۹۸۲ در پاریس عنوان امیر داستان‌ نویسى را كسب كرد و در ۱۳۶۶ش/ ۱۹۸۷ نامزد جایزه ادبى نوبل شد. در ۱۳۶۷ش/۱۹۸۸، جایزه بزرگ ملى لیاقت (جائزة الاستحقاق الكبرى) را براى مجموعه اشعارش دریافت كرد. در آستانه بازنشستگى در همین سال، جشن بزرگ داشتى براى وى برگزار شد. در ۱۳۶۹ش/ ۱۹۹۰ كتاب مفاهیم مبهمة فى الفكر العربى المعاصر را در قاهره به چاپ رساند.

حبابى به ‌تدریج سلامتی‌اش را از دست داد و سرانجام در ۱۳۷۲ش/ ۱۹۹۳ از دنیا رفت.

از وى حدود چهل عنوان مقاله و كتاب به جاى مانده است. او آثار شعرى و داستانى متعددى نوشت و پیش‌گام نوآورى در ادبیات فلسفى در مغرب شد. برترین آثار ادبی‌اش، اشعارى فرانسوى است كه در آنها بحران هویت را ترسیم كرده است. دیگر آثار ادبی‌اش نیز براساس شخص‌باورى است و به ادبیات اگزیستانسیالیسم شباهت دارد؛ اما اصالت اندیشه وى در آثار فلسفی‌اش نمود یافته است. مكتب فلسفى مورد نظر او با عنوان شخص‌باورى واقع‌گرا، در قالب مكتب‌هاى فلسفى معاصر و در امتداد آراى فلسفى افرادى چون امانوئل مونیه )متوفى ۱۳۲۹ش/ ۱۹۵۰) است، اما ساختارى ویژه دارد. این فلسفه واقع‌گراست و به ابعاد اخلاقى و انسانى در فرد توجه می‌كند و در صدد اثبات آن است كه نوگرایى باید آزادى و پویایى را براى انسان به ارمغان آورد. حبابى به گفتگوى مثبت بین فرهنگ‌هاى مختلف اعتقاد داشت و هر نوع تعصب را محكوم می‌كرد. او شخص‌باورى اسلامى را پذیرفته و بارها از مكتب خود به این نام یاد كرده است.

اغلب پژوهشگران، دیدگاه فلسفى حبابى را برترین رویكرد فلسفى در مغرب از زمان ابن‌رشد می‌دانند. این دیدگاه، نظریات فلسفی ‌را در مغرب پس‌از یك دوره طولانىِ چیرگىِ فقه‌وتصوف بر آن ــ احیا كرد؛ اما از آن انتقاداتى هم شد. حتى بعد از جنگ جهانى دوم تغییراتى كرد، از جمله بر اثر خودباختگى در برابر غرب، مفاهیم ساده لیبرالیسم و ظواهر دینى ـ سنّتى در آن راه یافت .دیگرآنكه ازهمان آغاز به ‌خشكى گرایید و نتوانست تحولات فلسفى و علمى را، به ‌ویژه در علوم انسانى و فلسفه معاصر، در مفاهیمى همانند حقیقت، عقل، انسان و تاریخ دربرگیرد.
منابع :
(۱) اعمال الندوة للمفكر الكاتب: محمدعزیز الحبابى، فاس: كلیة الآداب و العلوم الانسانیة، ۱۹۹۰؛
(۲) فاطمه جامعى، «من هو محمد عزیز الحبابى»، در مدخل الى اعمال محمد عزیز الحبابى الادبیة و الفلسفیة، دارالبیضاء: مطبعة النجاح، ۱۹۸۶، ص ۱۱؛
(۳) محمدعزیز حبابى، الانسان و الاعمال، دارالبیضاء ۱۹۹۱، ص ۱۱۵؛
(۴) دراسات مغربیة مهداة الى المفكر المغربى محمدعزیز الحَبابى، (دارالبیضاء): المركز الثقافى العربى للنشر و التوزیع، ۱۹۸۷؛



جعبه ابزار