مفهوم احترام 1
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احترام:بزرگداشت، گرامی داشت
احترام، مصدر باب افتعال از ریشه «ح ر م» و بهمعنای حرمت نگهداشتن است.
حرمت نیز بهمعنای آنچه که هتک و شکستن آن روا نباشد، آمده است
و «حرام» بهمعنای چیزی (کاری) که انجام دادن آن ممنوع باشد و «حَرَم» مکان محترمی است که انجام دادن برخی امور مجاز در مکانهای دیگر در آنجا روا نیست
و «حریم چاه» بهمعنای اطراف آن است که جز مالک، کسی حقّ تصرّف و حفر چاه دیگر در آنجا را ندارد
و «حرمت شخص» چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع میکند.
احترام در اصطلاح عرف بهمعنای تعظیم، گرامی داشت و بزرگداشت، بیارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص، شیء، مکان یا زمان محترم، دارای حرمت و حریمی است که حفظ آن لازم و هتک آن نارواست.
احترام، از واژههای غیر مصرّح قرآن است. این مفهوم از اضافه وصفی پارهای موارد به وصف حرام (محترم بودن) چون:«نفس»،
«بیت»،
«أشهر»
و... استفاده میشود. برخی مشتقّات «تکریم»
و... ، «احسان»،
«توقیر»،
«تعزیر»
،
«تعظیم»،
تحیّت و «احیاء»،
و «خفضِ جناح»
نیز هریک به نوعی متضمن احترام است. افزون بر این، برخی واژهها بیانگر مصادیق و شکلهای خاص احترام و نمودهای خارجی آن است:«سجده»،
«سلام و صلوات»،
«إذن» اجازه ورود
و... . افزون بر موارد یادشده، از برخی آیات که در آن رعایت اموری چون:«عدم تقدّم بر رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)»، «بلند نکردن صدا در برابر رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)»، «عدم برخورد با رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مانند برخورد با افراد عادی» سفارش شده، مفهوم احترام برداشت میشود.
مصادیق بیاحترامی که لازمه احترام، ترک کردن آنها است، از این واژهها فهمیده میشود:«اهانت»،
«اذیّت»،
«خزی»،
«خسأ»،
«سبّ»،
«لعن»
و «قتل»
از دیدگاه قرآن منشأ اصلی احترام به خداوند بازمیگردد که در نهاد برخی موجودات قرار داده یا برای آنها اعتبار شده است:«ومَن یُهِنِ اللّهُ فَمالَهُ مِن مُکرِم»،
منشأ احترام انسانها، همان برخورداری ایشان از کرامت الهی است:«ولَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ...»
و منشأ احترام چیزهای دیگر (زمانها، مکانها و دیگر موجودات)
حقوقی است که خداوند برای آنان قرار داده است.
انسان از بُعد فردی موجودی است که بهطور ذاتی و فطری دوستدار کرامت، شخصیّت، آبرو و نیازمند احترام است. درخواست عزیز مصر از یوسف برای صرف نظر از اقدام ناشایست همسرش،
و درخواست لوط از قوم خود که متعرّض میهمانان وی نشده، او را شرمنده نکنند،
نمونههایی از تمایل انسان به حفظ حرمت خویش است. اعطای کرامت از سوی خداوند به انسانها، اختیار و اراده را از آنان سلب نمیکند؛ بدین سبب ممکن است انسان به خواسته خود، از دستورهای الهی سر بپیچد و با کفر ورزیدن،
کوشش در راه گمراه کردن مردم،
سعی در جلوگیری از تحقّق آیین الهی،
تحریف دستورهای دینی
و تکذیب آیات روشن الهی
باعث رسوایی و خواری خود شده، زمینه بیاحترامی خویش را فراهم سازد؛ چنانکه میتواند با اعمال ناشایست اخلاقی، احترام خویش را از بین برده، حیثیّت و آبروی خود را در دنیا و آخرت هتک کند.
تکریم انسان از سوی خداوند، نشاندهنده محترم بودن او است:«لَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ».
خداوند، انسان را به بهترین صورت آفریده:«لَقَد خَلَقنَا الاِنسنَ فی اَحسَنِ تَقویم»،
و خود را با آفریدن او أحسن الخالقین خوانده است:«فَتَبارَکَ اللّهُ اَحسَنُ الخلِقین».
سجده ملائکهای که خود، موجودات محترمی هستند،
برای انسان:«فَاِذا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی فَقَعوا لَهُ سجِدین»،
اعطای مقام خلافت الهی به وی:«واِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلئِکَةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً»،
پیمان گرفتن خداوند از وی:«واِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّیَّتَهُم و اَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی»
و مسخّر ساختن آنچه در آسمانها و زمین است برای انسان:«اَلَم تَرَوا اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّموتِ و ما فِی الاَرضِ»
نیز حرمت و کرامت انسان را نشان میدهد.
افزون بر این، آیات بسیاری که در آن، حرمت «جان» آدمی،
«مال»،
و «عرض و آبروی» وی
مطرح شده یا به سخن نیکو با مردم دستور داده
و در این جهات احکامی نیز تشریع کرده است، به تکریم انسان از سوی خداوند و اهمیت آن اشاره میکند؛
البتّه همه انسانها در برخورداری از احترام در یک حد نیستند؛ چنانکه ایمان مؤمنان،
پروای پرهیزکاران،
علم دانشمندان
و عبادت نمازگزاران و معتکفان
سبب برخورداری آنان از احترام بیشتری در مقایسه با دیگران میشود؛ آیاتی از قرآن نیز، به احترام انسانها در بهشت اشاره میکند؛ ازجمله:پرواپیشگان و نیکان،
شهید سوره یس (حبیب نجّار)
،
بندگان مخلص خدا،
مقرّبان
و نمازگزاران.
رعایت احترام دیگران و بیاحترامی به آنان دارای آثار وضعی و تکلیفی و پاداش و کیفر خاصّی است. در برخی آیات
و روایات، اثر وضعی بیاحترامی، اهانت و تحقیر خودشخص و رسوایی او در آخرت دانسته شده است؛
چنانکه منفعت و خیر احترام نیز به احترامگزار بازمیگردد.
نوع و شیوه احترام نزد انسانها با قومیّتها و ملّیّتهای مختلف و در زمان و مکان متفاوت، یکسان نیست؛ بلکه متنوّع و گاهی متضادّ است. یکی از نمونههای احترام انسانها تحیّت آنان به یکدیگر است. آیه «واِذَا حُیّیتُم بِتَحِیَّة فَحَیّوا بِاَحسَنَ مِنها اَو رُدّوها...»،
سفارش میکند که هر تحیّت• را به تحیّت بهتر یا همسان پاسخ دهید.
به گفته برخی، اعراب پیش از اسلام، تحیّت را در قالب کلمه «حیّاک الله» ابراز میکردهاند؛ امّا پس از اسلام، کلمه کاملتر «سلام علیکم» جایگزین آن شده است.
سجده خویشاوندان یوسف برای وی «خَرّوا لَهُ سُجَّدًا»
را نیز نوعی تحیّت دانستهاند که در آن زمان مرسوم بوده است؛
چنانکه در آن زمان، تحیّت به شکل خم شدن و دست روی دست بر سینه گذاشتن نیز معمول بوده است.
مفسّران و محدّثان، ذیل آیه تحیّت به انواع دیگر آن ازجمله:اشاره با سر یا با دست، برخاستن، دست دادن، روبوسی و معانقه، بوسیدن سر، پیشانی، صورت و دست یا پا اشاره میکنند.
قرآن کریم ضمن آنکه با وصف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به «رسول کریم»،
شخصیّت عظیم او را یادآوری کرده، در پارهای موارد، مردم و مؤمنان را به رعایت مسائل خاصّی درباره حضرت سفارش کرده است. بخشی از آن در سوره احزاب چنین آمده است:وارد خانه او (رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)) نشوید، مگر آنکه از شما دعوت شده باشد... . در آن صورت، پیش از فرا رسیدن زمان پذیرایی بر او وارد نشوید؛ پس از پذیرایی بازگردید و با یکدیگر (در محضر او) سرگرم سخن گفتن نشوید. اینها سبب اذیّت رسول خدا میشود. اگر کالایی از همسران رسول خدا میخواهید، از پشت پرده بخواهید. (پس از وفاتِ) رسول خدا، با همسران او هرگز ازدواج نکنید. این (مسائل) نزد خداوند بزرگ و عظیم است.
در سوره حجرات نیز به رعایت مسائل دیگری درباره رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سفارش میشود:«لاتُقَدِّموا بَینَ یَدَیِ اللّهِ و رَسولِهِ»
از خدا و رسول پیشی نگیرید؛ خواه تقدّم بهمعنای مقدّم داشتن امر و کار خویش بر امر آنان یا بهمعنای تقدّم خویش و ابراز وجود در محضر آنان باشد.
«لاتَرفَعوا اَصوتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبیِّ»
صدایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید. بلند کردن صدا، گاهی به زیادهگویی تفسیر میشود و گاهی به ابراز لحن خاص که گوینده مقام خود را برتر مینمایاند.
«ولاتَجهَروا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعض»
سخن گفتن شما با او مانند سخن گفتن شما با دیگران نباشد.
خداوند و فرشتگان او با فرستادن صلوات بر رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) او را گرامی میدارند:«اِنَّ اللّهَ و مَلئِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی النَّبیِّ».
در ادامه همین آیه، مؤمنان دستور یافتهاند که بر رسولخدا سلام و صلوات بفرستند:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا صَلّوا عَلَیهِ و سَلِّموا تَسلیما». معنای صلوات خداوند بر رسول خویش همان اعطای کرامت و فضیلت به وی و بالا بردن درجه او و ستایش است که از سوی ملائکه درخواست همین امور از خداوند برای حضرت بهشمار میرود
و از سوی مردم، دعا در حق ایشان است.
تسلیم در ادامه آیه نیز به تعظیم تفسیر شده است.
برخی مفسّران، بوسیدن ضریح، بارگاه و... حضرت را نوعی احترام به او میدانند.
در روایات فراوانی، هرگونه احترام اهلبیت نیز احترام رسول خدا دانسته شده،
چنانکه رسول گرامی اسلام به امر الهی، مودّت و محبّت اهلبیت عصمت را اجر رسالت خویش دانسته است:«قُل لااَسَلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی»
و خداوند در آیات فراوانی، رعایت حقوق خویشان و احسان به آنان را سفارش کرده است.
قرآن کریم، اذیّت رسولخدا و بیاحترامی به حضرت را سبب گرفتار شدن به عذاب دردناک
و لعنت خداوند
دانسته است. در شأن نزول برخی از اینگونه آیات، نمونههایی از بیاحترامی به رسولخدا از سوی مردم بیان شده است؛ ازجمله طعن حضرت برای ازدواج با صفیه، و اذیّت او از سوی اصحاب تصاویر
در جریان افک
، ابراز اعتقادات باطل مشرکان و کافران درباره خدا، آزار جسمی چون شکستن دندان و سر مبارک رسول خدا
و نسبتهای ناروایی چون سحر و کهانت و جنون.
در قرآن، احترام به رسولخدا نشانه تقوای قلبی احترامکننده و سبب بهرهوری وی از ثواب:«اِنَّالَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ و اَجرٌ عَظیم»
و آزار حضرت سبب عذاب و لعن خداوند دانسته شده است:«اِنَّ الَّذینَ یُؤذونَ اللّهَ و رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنیا والأخِرَةِ و اَعَدَّ لَهُم عَذابًا مُهینا».
بسیاری از مسائل یادشده درباره احترام رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چون در آیات با عنوان رسولالله بیان شده به جایگاه حقوقی و شأن پیامبری حضرت برمیگردد و درباره دیگر انبیای الهی نیز جاریاست.
افزون بر این عظمت و قداست انبیا و منزلت ایشان نزد خداوند از آیات بسیاری که انبیا را به صلاح و نیکی
ستایش میکند و نیز آیاتی که به نزول عذابهای الهی بهسبب شکستن حرمت انبیا اشاره میکند،
قابل استفاده است. مضمون برخی آیات، احترام همه پیامبران
یا برخی از ایشان است؛ چون مأمورشدن فرشتگان برای سجده بر آدم (علیهالسلام) ازسوی خداوند
،
سلام فرستادن بر یحیی،
اجازه خواستن حضرت موسی از حضرت خضر برای استفاده از او،
فرستادن سلام بر نوح
و تنزیه هارون.
احسان به پدر و مادر از سوی قرآن مورد سفارش اکید قرار گرفته:«وبِالولِدَینِ اِحسانًا»
و مفسّران احسان به والدین را نوعی احترام آنان دانستهاند.
در آیه۸۳ بقره
از احسان به والدین بهصورت میثاق خداوند از بنیاسرائیل یادشده است:«واِذ اَخَذنا میثقَ بَنی اِسرءیلَ لاتَعبُدونَ اِلاَّ اللّهَ وبِالولِدَینِ اِحسانًا» و در ۴ مورد ازجمله سوره اسراء، امر به احسان به پدر و مادر پس از فرمان به عبادت خداوند واقع شده است که نشانه اهمّیّت آن است:
«وقَضی رَبُّکَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیّاهُ وبِالولِدَینِ اِحسنًا»
چنانکه امر به تشکر از پدر و مادر، پس از امر به شکرگزاری از خداوند آمده است:«اَنِ اشکُر لی و لِولِدَیکَ».
نکره بودن احسان دلیل بزرگی آن است و لزوم رعایت همه امور در حقّ آنان را بیان میکند. افزون بر این، لزوم احترام به پدر و مادر به مؤمن بودن آنان مقیّد نشدهاست.
مفسّران، احسان به والدین را شامل این امور دانستهاند:برخورد پسندیده با ایشان، بهکار بردن جملات زیبا با آنان، تواضع و افتادگی در برابر آنها،
مهربانی با آنان و دعای خیر برای ایشان.
در آیه۲۳ اسراء
به وجوهی از بیاحترامی به پدر و مادر، اشاره و از آن نهی شده است:«فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما و قُل لَهُما قَولاً کَریما». در همین آیه و آیه۲۴
به نمونههایی ازاحترام آنان نیز اشاره شده است:«واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ و قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیرا».
افّ که در آیه پیشین، از آن نهی شده، همان کلمه و حرکتی است که ناخشنودی شخص را نشان میدهد و از کراهت و سختی او درباره طرف مقابل حکایت میکند.
در روایات، از افّ به کمترین چیزی که سبب عقوق والدین است، یادمیشود:
«نهر» در این آیه نیز بهمعنای تندشدن، فریاد زدن، بالا بردن دست به نشانه اعتراض و «قول کریم» به سخن نرم، فرمانبرداری از آنان، صدا نکردن پدرو مادر به اسم، ترک ناسزا و فحش به آنان، پیشی نگرفتن از ایشان، ننشستن پیش از آنان و «خفض جناح ذلّ» در آیه بعد بهمعنای اطاعت از پدر و مادر و عدم مخالفت از خواستههای ایشان، خاکساری و تواضع نزد آنان، رأفت و رحمت و نرمی در حقّ ایشان دانسته شده است.
از وجوه دیگر احترام به پدر و مادر، دعا برای ایشان حتّی پس از وفات است. برخی از مفسّران ارتباط با دوستان و آشنایان پدر و مادر را نوعی احترام به آنان میدانند.
در روایت اهلبیت، «احسان به والدین» بهمعنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست و «قول کریم» بهمعنای طلب مغفرت آمده است. «جناح ذلّ» نیز به نگاه با رأفت و رحمت، و ترک نگاه تند و تیز به آنان، بلند نکردن صدا، بالا نبردن دست، پیش نیفتادن از آنان معنا شده است.
احترام به پدر و مادر، از آیه۱۰۰ یوسف
نیز فهمیده میشود.
آنجا که حضرت یوسف با دیدار پدر و مادر خود آنها را بر تخت خویش نشاند:«ورَفَعَ اَبَوَیهِ عَلَی العَرشِ».
قرآن، انسانهای باایمان را مساوی دیگران نمیداند:«اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَون»
و برای آنان جایگاه ویژهای قائل است؛ ازاینرو در آیاتی، سلام کردن به آنان:«واِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤمِنونَ بِایتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَیکُم»
و تواضع در برابر ایشان:«واخفِض جَناحَکَ لِلمُؤمِنین»
دستور داده شده است. شخصیّت بزرگ مؤمن، لزوم احترام به وی و پاداش بزرگ آن، نهی از آزار مؤمن و آثار وضعی و کیفری آن، باب خاصّ و روایات فراوانی را به خود اختصاص داده است.
انسانهای پرهیزکار نیز با احراز برترین ملاک کرامت، یعنی «تقوا» با شخصیّتترین انسانها نزد خداوند شمرده میشوند:«اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقکُم».
قرآن کریم، تساوی عالمان با غیر عالمان را نفی:«قُل هَل یَستَوِی الَّذینَ یعلَمونَ والَّذینَ لایَعلَمونَ»
و به جایگاه ویژه و درجه برتر آنان اشاره کرده است:«یَرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم والَّذینَ اوتُوا العِلمَ دَرَجت»
چنانکه تعبیر متواضعانه حضرت موسی در برابر حضرت خضر
نشان از احترام ویژه دانشمندان دارد.
قرآن کریم قصّه تاریخی برخورد کریمانه حضرت ابراهیم (علیهالسلام) با مهمانانش را نقل کرده و پذیرایی گرم وی از آنان را یادآور شدهاست:«هَل اَتکَ حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین».
مفسّران، احترام بهمهمان را رعایت این امور در حقّ او دانستهاند:حُسن برخورد و گرم گرفتن با او، نشاندن مهمان در بالاترین و بهترین جای مجلس، همنشینشدن با مهمان، سخت نگرفتن و راحتگذاشتن او، پذیرایی خوب و بدون فاصله و بدون واسطه از مهمان.
احسان و نیکویی با یتیمان و مسکینان، همسایگان، از راهماندگان و رعایت حقوق ایشان در آیاتی، مورد سفارش قرار گرفته است.
برخی مفسّران احترام (احسان) به آنان را برخوردی مناسب با حال آنان دانستهاند؛ یعنی کفالت و سرپرستی یتیمان، حفظ اموال آنان، صدقه دادن به مسکینان و مواسات با ایشان و تفقّد احوال آنان.
از نگاه قرآن، اموری شایسته احترام ویژه است.
۱. قرآن کریم:
خداوند سبحان قرآن را کتابی دارای مجد و عظمت معرفی کرده:«والقُرءانِ المَجید»
و هنگام تلاوت شنوندگان را به گوش فرا دادن به آن و سکوت فراخوانده است:«واِذا قُرِئَ القُرءانُ فاستَمِعوا لَهُ و اَنصِتوا»
و تماس با آن بدون طهارت شرعی را ممنوع دانسته است «لایَمَسُّهُ اِلاَّ المُطَهَّرون».
شاید بتوان از آیه۲۸۵ بقره
که ایمان به دیگر کتابهای آسمانی را چون ایمان به قرآن لازم دانسته:«والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ... و کُتُبِهِ» احترام سایر کتابهای آسمانی را نیز استفاده کرد.
۲. خانه خدا:
در قرآن کریم از کعبه و حریم آن به بیت امن،
حرم امن،
بیتالحرام،
مسجدالحرام،
و بیت محرّم
یادشده است. این تعابیر همانگونه که میتواند به وضع قوانین و تشریع احکام خاصّی بر آن مکان مقدّس ناظر باشد، عظمت و احترام آن را نیز بیان میکند؛ چنانکه برخی در تفسیر بیت الحرام و سرّ نامگذاری آن میگویند:حرمت آن چنان بزرگ است که هتک آن روا نیست.
احترام مسجدالحرام را از واجبات، و ستم به آن را از محرّمات خاصّ آن مکان دانستهاند.
برخی، احترام آن را اعمّ از تکوینی و تشریعی دانستهاند که وضع احکام خاصّ، ناظر به احترام تشریعی آن، و احساس امنیّت در آن محدوده، ناشی از محترم بودن تکوینی آن است.
احترام مسجدالحرام را برخی بهسبب تشرّف آن مکان به ذکر الهی دانستهاند؛
از همین رو احترام معابد، کنیسهها، مساجد و مکانهایی که نام خدا در آن یاد میشود را لازم دانستهاند.
بعضی احترام آن را به جهت انجام دادن عبادت در آن مکان و نیز اجتماع مسلمانان در آنکه زمینهای برای ایجاد وحدت امّت اسلامی است میدانند.
کعبه از دیرباز و از زمان حضرت ابراهیم، از سوی او و نیز اعراب، مورد احترام بوده است.
برخی آیات نیز عظمت و شرافت شهر مکّه را یادآور میشود:
«اِنَّما اُمِرتُ اَن اَعبُدَ رَبَّ هذِهِ البَلدَةِ الَّذی حَرَّمَها...»
که البتّه ممکن است احترام آن بهسبب وجود رسول گرامی اسلام در آن باشد:
«لااُقسِمُ بِهذا البَلَد • و اَنتَ حِلٌّ بِهذا البَلَد».
۳. سرزمین طُوی:
خداوند، وادی طُوی را سرزمین مقدّس دانسته و به حضرت موسی فرمان داده است که در آن سرزمین کفش را از پای خویش درآورد:«فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًی».
ممکن است احترام برخی مکانهای دیگر چون مسجدالاقصی را نیز از تعابیر خاصّ مانند «مبارک» درباره آن استفاده کرد. مشعرالحرام
و مقام ابراهیم که به نمازگزاردن در آن مکان دستور داده شده
از دیگر مکانهای محترم بهشمار میآید. شاید بتوان از آیه۴۰ حج
که در آن، ضرورت دفاع و جهاد برای حفظ مراکز عبادی بیان شده، محترم بودن مکانهایی چون کلیساها (بیع)، کنیسهها (صلوات)، و دیرها (صومعه)
را نیز فهمید.
۴. ماههای حرام:
قرآن در بین ماههای سال از چهار ماه با عنوان ماههای حرام یاد میکند:«مِنها اَربَعَةٌ حُرُمٌ».
مشهور، این ماهها را شامل محرّم، رجب، ذیقعده، و ذیحجّه میداند. گزینش این ماهها از بین ماههای سال و وضع قوانین خاصّی برای آن، اهمّیّت و عظمت آنها را میرساند.
ازجمله ویژگیهای این ماهها، حرمت قتال، افزایش دیه و افزونی پاداش و کیفر در این ماهها است.
ماههای یادشده، پیش از اسلام و بین اعراب احترام خاصّ داشته و گفته میشود:اگر شخصی در این ماهها به قاتل پدر خویش دست مییافت، از انتقامجویی امتناع میورزید و اسلحه، جنگ و خونریزی در این ماهها کنار گذاشته میشد.
برخی، احترام به ماههای حرام را از آموزههای دین حقّ ابراهیم و اسماعیل (علیهماالسلام) که مورد پذیرش اعراب نیز بوده، دانستهاند.
برخی، حکمت اختصاص برخی از زمانها و مکانها به احترام بیشتر را ازآنرو میدانند که مقدّمهای برای ترک زشتیها و زمینهای برای دوری و فاصله گرفتن از آن در همه زمانها است که افراد چون آغاز دوباره ارتکاب قبیح را نوعی از بین رفتن زحمات پیشین خود میبینند، میکوشند در آینده نیز مرتکب آن نشوند.
پایبندی به حفظ حرمت محرّمات در مکانها و زمانها تا وقتی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد؛ در غیر این صورت، هتک حرمت محرّمات نیز مشمول قصاص خواهد بود:
«والحُرُمتُ قِصاصٌ»
بهطور مثال اگر در ماه حرام، گروهی جنگی را بر گروه دیگر تحمیل کردند، گروه مقابل نیز میتوانند با آنها به مبارزه برخیزند.
ماه مبارک رمضان نیز که قرآن در آن نازل، و روزه گرفتن در آن واجب شده:«شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ»
و شبهای قدر در آن قرار گرفته،
در اسلام از زمانهای مقدّس و محترم بهشمار میرود.
۵. شعائر الهی:
در دو آیه از قرآن، از تعظیم حرمات الهی و شعائر الهی سخن بهمیان آمده است. در آیه۳۰ حج
پس از اشاره به مراسم حج میفرماید:هرکس حرمتهای خدا را بزرگ شمارد، برای او نزد پروردگار بهتر است:«ذلِکَ و مَن یُعَظِّم حُرُمتِ اللّهِ فَهُوَ خَیرٌ لَهُ عِندَ رَبِّهِ». مفسّران، مقصود از حرمات را انجام واجبات و ترک محرّمات شرایع و احکام، مناسک و دیگر تکالیف و حدود الهی، و نیز بیتالحرام، بلدالحرام، شهرالحرام، مسجدالحرام، مشعر و... و منظور از تعظیم آن را فراگیری احکام و التزام اعتقادی و عملی به مقتضای آن دانستهاند.
قرآن در آیه۳۲ حج
نیز تعظیم شعائر را نشانه تقوا و پروای قلبی معرّفی کرده است:«ومَن یُعَظِّم شَعئِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب» برخی شعائر و تعظیم آن را شبیه حرمات و تعظیم آن تفسیر، و فقط در بیان مصادیق آن به نمونههای دیگری چون صفا، مروه، عرفه، رکن، جِمار و... اشاره کردهاند.
افزون بر اقسام پنج گانه یادشده (قرآن، کعبه، طُوی، ماههای حرام و شعائر)، ممکن است گفته شود تأکید قرآن بر خودداری از پیمانشکنی
و وفاداری به قراردادها
دلیل بر اهمّیّت آن است و چنین استفاده میشود که پیمانها، عهدها و عقدها دارای حرمت خاصّی است. ازمجموعه آیاتی که درباره ناقه حضرت صالح آمده نیز میتوان استفاده کرد که آن شتر احترام ویژهای داشته است.
بحارالانوار؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر التحریر والتنویر؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجواهر فی تفسیر القرآن؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روضالجنان و روحالجنان؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن؛ فی ظلال القرآن؛ الکافی؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ الکشاف؛ لسانالعرب؛ لغتنامه؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ محاسن التأویل، قاسمی؛ المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم؛ مفردات الفاظ قرآن؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ نهجالبلاغه؛ وسائلالشیعه
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله احترام.