ملا علی کنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ملا علی کنی (۱۲۲۰-۱۳۰۶ق)، معروف به حاج ملا علی کنی، عالم، فقیه و از مجتهدان با نفوذ
ایران در
قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری در عصر قاجار بود.
وی در
علم فقه،
اصول،
رجال،
حدیث و
تفسیر تبحر بسیار داشت. او نزد اساتید بزرگ
حوزه علمیه نجف و
کربلا همچون
صاحب جواهر،
حسن کاشف الغطاء،
مشکور حولاوی نجفی،
شریف العلماء مازندرانی و
سید ابراهیم قزوینی شاگردی کرده و سپس به
تهران بازگشت و ریاست دینی مردم ایران را بر عهده گرفت. ملا علی علاوه مرجعیت دینی و فعالیتهای علمی و فرهنگی به مسائل سیاسی هم توجه داشت و از نفوذ و اقتدار برخوردار بود، بهگونهای که پادشاه عصر وی هم از او بیم و ملاحظه داشت. از وی چندین تالیف در موضوعات فقهی و غیر فقهی برجای مانده است؛ از جمله آنها شرح بر
جواهر الکلام و کتاب
توضیح المقال میباشد.
در یکی از روزهای سال
۱۲۲۰ هجری قمری در محله «كَن» واقع در شمال غرب
تهران ملا علی کنی دیده به جهان گشود. پدر او، میرزا قربانعلی آملی نامش را «علی» نهاد.
ملا علی پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیکن با مخالفت خانوادهاش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به
اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون
سید اسدالله اصفهانی (متوفی
۱۲۹۰ق) استفاده کرد.
سپس آماده سفر به
نجف اشرف شد.
اساتید بنام و معماران علمی و معنوی «کنی» در
حوزه نجف عبارت بودند از:
شیخ
محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفی
۱۲۶۶ق)، شیخ
حسن کاشف الغطاء (متوفی
۱۲۶۲ق) شیخ
مشکور حولاوی نجفی (متوفی
۱۲۷۳ق).
در کنار حوزه نجف،
حوزه علمیه کربلا نیز جایگاه پرورش دانشطلبان بود. شیخ علی کنی در جوار
آستان مقدس حضرت امام حسین (علیهالسّلام) از محضر دو استاد برجستهای چون
شریف العلماء مازندرانی (متوفی
۱۲۴۵ق) و
سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی
۱۲۶۲ق) کسب فیض کرد و دوره عالی
فقه و
اصول را گذراند.
ملا علی کنی در ۱۲۶۲ به
ایران بازگشت و در تهران ساکن شد. بهتدریج در آنجا ریاست دینی یافت و به عنوان عالمی با نفوذ، مقبول عام و خاص و حتی دربار ناصرالدینشاه شد، چنانکه بیشتر مردم ایران مقلد او شدند. بیشتر عالمان آن زمان تهران از تربیتیافتگان او بودند.
وی از ۱۲۸۲ تولیت مدرسه مروی را برعهده گرفت.
به نوشته
اعتمادالسلطنه نفوذ حاج ملا علی کنی چنان بود که گاهی دعاوی شرعی مربوط به رجال دولت نیز برای داوری به محکمه او ارجاع میشد.
مدت زمانی پس از اقامت حاجی مراجعات پیدرپی مردم و پرسشهای کتبی و شفاهی آنان در قالب استفتاءات شرعی آغاز شد و روزبهروز افزایش مییافت و ایشان یگانه محور پاسخگویی به سؤالات دینی و تنها ملجأ رسیدگی به مشکلات مردم به شمار میرفت.
به دلیل فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان سرانجام در سال
۱۲۷۱ق.
رساله عملیه آن فقیه به چاپ رسید
تا مردم مؤمن
احکام دینی خود را بر اساس فتاوای مجتهد و
مرجع تقلید خویش انجام دهند.
ملا علی کنی به مسائل سیاسی نیز توجه داشت و با توجه به آنکه به تعبیر عالم معاصرش،
جاپلقی مؤلف
طرائف المقال،
پناه مظلومان بود و بر صاحبان قدرت (جبابره) سلطه داشت و سخنش نزد سلطان (یعنی
ناصرالدین شاه قاجار) پذیرفته میشد، در مواقع ضروری از برخی مداخلات ابا نداشت. از جمله پس از انعقاد قرارداد رویتر در ۱۲۹۰، در نامهای به ناصرالدین شاه، با اشاره به مُفاد قرارداد که طبق آن «جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود» بودند و نفی صریح تسلط دولت بر «املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتمآ بفروشند» (با ذکر یک مثال از حقوق شهروندی در
فرانسه) و تأکید بر اینکه حاصل این قرارداد، از بین رفتن اقتدار دولت و ملت و ناتوانی در حفظ سرحدات و عدم امکان مقابله با هجوم دشمنان است و امتیازات و تصرفات این کمپانی در ایران به مراتب بیش از کمپانی
هند خواهد بود، به مخالفت با آن پرداخت و ضمن تأکید بر اینکه «اگر علمای اعلام در مسائل دولتیه اختلالی مشاهده فرمایند... لازم است عرض کنند»، خواه پسند خاطر شاه بشود یا نشود و «در مقام اصلاح آن برآید یا نیاید»، از شاه قاطعانه خواست که «اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت» نماید و «بهخصوص همین شخصی را که قرار راهآهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته» برکنار کند. مراد وی در این ماجرا،
میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم وقت بود و سبب عزل او در
رشت هنگام بازگشت شاه از سفر اروپا، شد. (برای متن نامه رجوع شود به
و برای متن امتیازنامه رویتر رجوع شود به
و برای نامه گلایهآمیز سپهسالار از اعتراض علما رجوع شود به
) کنی، همچنین در آن نامه، به
میرزا ملکمخان و اقدام او به تأسیس فراموشخانه (مجلس فراموشی) و مخالفت همه جانبه خود با آن اشاره کرد. برخی نوشتهاند که با وجود تقاضاهای مکررِ سپهسالار، وی حاضر به ملاقات با او نشد.
«کنی» در مدت تحصیل از نعمت دوستان فاضل و کوشایی برخوردار بود که در تمام فراز و نشیبهای تحصیل و زندگی غمخوار هم بوده، از کمک به یکدیگر دریغ نمیورزیدند و با جمع خود محفل انس علمی پرباری را تشکیل داده بودند. دوستان هم حجرهای او در حوزه علمیه نجف عبارت بودند از ملا علی خلیلی (متوفی
۱۲۹۷ق)، شیخ
عبدالحسین تهرانی (متوفی
۱۲۸۶ق) و
سید زینالعابدین طباطبایی حائری (متوفی
۱۲۹۲ق).
آقای طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل چنین یاد میکند: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به
مسجد سهله میرفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع میکرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آنها میکرد!»
شیخ انصاری (متوفی
۱۲۸۱ق) نیز از دوستان نزدیک کنی بود. او پیرامون
زهد و دوری از زخارف و دلبستگیهای دنیا که در زندگی شیخ انصاری به چشم میخورد، چنین میگوید: «حدود بیست سال در
کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیهای جز یک عمامه نداشت که آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار میداد و هنگامی که از محل سکونت بیرون میرفت آن را عمامه سر خویش میکرد.»
حاج شیخ علی کنی در سفری که به
مکه مکرمه و
مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت، به همراه میرزا
محمدحسن شیرازی (میرزای بزرگ) به سوی
شام آمده، تا
حرم حضرت زینب (علیهاالسّلام) را
زیارت کند و آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. بسرعت دست به کار شده، به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز کردند.
ملا علی، تربیت شاگردان را یکی از اهداف اساسی خود قرار داد و به برپایی درس فقه و اصول و دیگر رشتههای علوم اسلامی اقدام ورزید. برخی از شاگردان او از این قرارند:
شیخ
موسی شراره عاملی (متوفی
۱۳۰۶ق)؛
شیخ
محمدباقر نجمآبادی (متوفی
۱۳۴۷ق)؛
شیخ
اسدالله تهرانی (متوفی
۱۳۵۲ق)؛
سید محمود حیاطشاهی؛
سید محمد لواسانی؛
سید محمد مرعشی؛
مولا
محمدعلی خوانساری؛
ملا
محمدتقی سنجابی؛
میرزا
حسین نایب الصدر؛
شیخ
محمدحسین گرگانی (متوفی
۱۳۵۳ق)؛
شیخ
حسین بافقی (متوفی
۱۳۱۳ق).
آیتالله کنی در قلب همه جای داشت. علاقه و محبت درونی مردم به این پیشوای سترگ در تمام حالات هویدا بود.
ساموئل گرین ویلر بنجامین ـ نخستین سفیر
آمریکا در ایران ـ در خاطرات خود چنین مینویسد: « ... بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله رئیس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است حاجی ملا علی کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد. اگرچه املاک او زیاد است مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد. وقتی در کوچهای راه میرود بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوِ او ازدحام میکنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلیحضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول میکشیدند به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را میکشیم!»
رسیدگی به ضعیفان، دستگیری از مستمندان و تلاش در پی رفع گرفتاری نیازمندان از صفات بارز ملا علی کنی بود. او چون پدری دلسوز، بسیاری از یتیمان درمانده را تحت تکفل قرار داده و برای گذران زندگی آنان مقرری مناسبی در نظر گرفته بود و همچنین برای حل مشکل بیمارانی که بنیه مالی ضعیفی داشتند، مکانهایی را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند.
ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافلهها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه حاجی بود.
مُهر آیتالله کنی سند اعتبار اسناد به شمار میرفت. معاملهکنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهر مبارکش اعتبار میبخشیدند.
بسیاری از مورّخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اعتراف دارند که ناصرالدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ آیتالله کنی فوقالعاده بیم و ملاحظه داشت و این امر حاکی از قدرت معنوی، نفوذ کلام، پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است. عالمی که با تحقیر و شکستن قدرت پوشالی کارگزاران ظالم، سایه حمایت خویش را بر مردم ضعیف گسترده بود. در این مقال به نمونههای درخشانی از شجاعت و غیرت دینی او اشاره میکنیم:
میرزا
محمدمهدی لکهنوی مینویسد:
«اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بیاذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بیمشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف میبودند و شاه مذکور مکرر به خانهاش به جهت ملاقات میآمد.»
نوشتهاند: «روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بیدرنگ از شکار منصرف شد و به
تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از اینرو ترس و وحشت مرا فرا گرفت و گفتم برگشتن بهتر است.»
کردار مغایر با دین و همکاری ذلتآور با بیگانگانی چون
روس و
انگلیس از شاه چهره کریه و خائنی ساخته بود؛ بدان حد که حاجی درباره او میگفت: «او ناصرالدین شاه (یاریکننده دین) نیست، بلکه ناصر الکفر است.»
روزی شاه از ملا علی میپرسد بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» «علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند. شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن
پیامبران میکردند. مثلاً آیا شما میتوانید مانند
حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟!
حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ میگوید: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد؟!
روزی نایب السلطنه، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران برای انجام کاری در منزل حاج ملا علی کنی حضور یافت. در ضمن صحبت، حاجی با عذرخواهی فرمود: «خیلی ببخشید، من پایم درد میکند و ناچارم آن را دراز کنم!» کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملا علی کنی قصد بیاحترامی به او را دارد و برای اینکه تلافی کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد میکند و اجازه میخواهم آن را دراز کنم!
آیتالله کنی بافراست و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آنکه او را خوب ادب کرده باشد فرمود: «من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کردهام، ولی فکر نمیکنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید.»
در هیجدهم
جمادی الثانی ۱۲۸۹ق. قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر ـ سرمایه دار انگلیسی ـ به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار میشد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار
بریتانیا قرار میداد، از نمونههای فوقالعادهای بود که میتوان آن را کودتای اقتصادی نامید.
کارگردان اصلی و بانیان پشتپرده در اعطای امتیاز، دو روشنفکر بیخردی بودند که به موجب غربباوری و مطامع شخصی خویش، کشور را به سراشیبی هلاکت و سقوط کشاندند. این دو خائن میرزا حسنخان سپهسالار (مشیرالدوله) و میرزا ملکمخان ناظم الدوله بودند که با اخذ رشوه کلان، زمینه اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور را به یک سرمایهدار خارجی فراهم کردند.
به موجب این قرارداد امضا شده، تأسیس راه آهن از دریای خزر تا خلیج فارس علاوه بر حق تصرّف کلیه زمینهای واقع در مسیر، دایر کردن راه آهن شهری، بهرهبرداری از همه معادن، از جمله زغال سنگ، نفت و آهن و سُرب، بهرهبرداری از جنگلهای ملی در سراسر مملکت و وصول انحصاری حقوق گمرکی و به طور خلاصه کلیه منابع ثروت ملی ایران به رویتر واگذار شد.
«لرد کرزن» این امتیاز را چنین توصیف میکند « ... موقعی که متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بین المللی چنین امری سابقه نداشت که پادشاهی تمام ثروتهای زمینی، زیرزمینی و کلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی کشورش را بدینسان مفت و دربست در اختیار یک سرمایهدار خارجی گذاشته باشد.»
«لس یر» سیاستمدار فرانسوی مینویسد: «برای شاه جز هوا چیزی باقی نگذاشتهاند!»
از سویی دیگر، سران روسیه تزاری با خشم و نفرت از امضای این قرارداد، از اینکه از قافله امتیازگیران عقب مانده بودند بشدت اعتراض کردند.
حاج ملا علی کنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد. نامه اعتراضآمیز و کوبنده او به شاه، سند زنده تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده سیاسی او را بر همگان روشن میسازد.
نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاجی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. سیل خروشان ملت، آماده عمل به دستور مرجع شجاع خویش شدند و برای انجام تکلیف از هیچگونه جانفشانی و مجاهدت دریغ نورزیدند. لغو امتیاز و برکناری محمدحسین خان سپهسالار از صدر اعظمی دو خواستهای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند، بدان حد که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر
اروپا و به محض پیادهشدن از کشتی و ورود به بندر انزلی، استقبالکنندگان درباری، بیداری و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند که اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود، شورش عظیمی در پایتخت برپا خواهد شد. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و او را در رشت قرار داد و خود رهسپار تهران گردید
و سپس در دهه آخر
رمضان ۱۲۹۰ ق. بطلان قرارداد به طور رسمی اعلان شد
و سرانجام تلاش عالمانی چون ملا علی کنی و حمایت و حضور مردم وظیفهشناس جامه عمل پوشید و ورقی زرّین بر تاریخ پرافتخار مرجعیت شیعه و پیوند امت با روحانیت افزوده شد و اقتدار علمای متعهد را عیان ساخت.
کنی در
فقه،
اصول،
رجال،
حدیث و
تفسیر، تبحر بسیار داشت.
وی یکی از چهار عالم بزرگ آن روزگار ایران بود که
صاحب جواهر، در پاسخ ایرادی که از
محمدشاه قاجار برایش نقل کرده بودند، مقام علمی آنها را تأیید و به اجتهادشان تصریح کرده بود.
او در بزرگداشت عالمان معاصر خود بسیار کوشا بود.
ملا علی کنی بسیار متمول بود، اما ساده میزیست و در کارهای خیر و دستگیری از ستمدیدگان پیشقدم میشد. مورخان وی را رئوف، سخاوتمند ، زاهد و باتقوا وصف کرده و درباره نفوذ کلامش گفتهاند که هیچ امر اجتماعی مهمی در
ایران بدون تأیید او قابل اجرا نبود. ناصرالدینشاه به ملاقاتش میرفت و او را بسیار گرامی میداشت و از وی پیروی میکرد.
کنی در
۱۳۰۶ق در تهران درگذشت و در
حرم عبدالعظیم حسنی در
شهر ری به خاک سپرده شد. در
تشییع جنازه باشکوه او، حتی پیروان ادیان دیگر نیز شرکت داشتند. در شهرهای مختلف برای او مجالس یادبود برپا گردید و اشعار بسیاری در رثایش سرودند.
ملا علی کنی چندین اثر در موضوعات فقهی و غیر فقهی دارد.
آثار فقهی ملا علی عبارتاند از:
ارشاد الاُمَة، به فارسی، که رساله عملیه اوست. جلد اول آن در ۱۲۷۰ و جلد دوم آن در ۱۲۸۷ چاپ شد.
تلخیص المسائل، که خود آن را با نام تحقیق الدلائل شرح کرده است. بخش «القضاء و الشهادات» این کتاب در ۱۳۰۴ به اهتمام فرزندش محمد و نیز در ۱۳۱۷ در تهران با نام کتاب القضاء به چاپ رسیده است.
آقا بزرگ طهرانی این کتاب را دقیقتر و استوارتر از
جواهر الکلام دانسته است. در کتابهای فقهی معاصر به آرای حاج ملا علی کنی در این کتاب استناد شده است.
حاشیه بر جواهر الکلام.
از دیگر آثار اوست:
رسالههایی در باب اوامر و نواهی، مفاهیم و استصحاب، که آنها را هنگام تحصیل در نجف نگاشت.
ایضاح المشتبهات فی تفسیر الکلمات المشکلة القرآنیه،
مواعظ حسنه
و
توضیح المقال، در
علم درایه و رجال، که در انتهای آن شرح مختصری از زندگی شصت تن از بزرگان علم رجال آمده است. این کتاب در ۱۲۹۹ و ۱۳۰۲، همراه با رجال ابوعلی حائری (
منتهی المقال)، چاپ شده است.
میرزا حسین نوری در چاپ دوم آن شرححال شصت تن از مشایخ علم رجال را به آن افزوده و حاشیهای هم بر کتاب نوشته است.
در ۱۴۲۱ نیز توضیح المقال، با تحقیق
محمدحسین مولوی، در
قم چاپ شد.
شماری از فرزندان و نوادگان کنی در زی علمای دین بودند و برخی از ایشان آثار ارزشمندی نیز تألیف کردند. معروفترین ایشان، شیخ
جواد کنی، فرزند شیخ
مهدی لاریجانی (از عالمانِ بنام شهر ری و داماد حاج ملا علی کنی
) بود، وی در شهر ری به دنیا آمد، برای تحصیل به
نجف رفت و از درس استادانی چون
آخوند خراسانی و میرزا
حسین خلیلی تهرانی بهره برد، سپس به ری بازگشت و پس از وفات برادرش، شیخ آقا بزرگ، به تصدی امور دینی پرداخت. شیخ جواد در ۱۳۵۵ درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد. تألیفات او عبارتاند از:
الخصایص العظیمیه، در شرح زندگانی
حضرت عبدالعظیم حسنی، که به چاپ رسیده است؛
تذکرة ری؛
نور الآفاق، که در ۱۳۴۴ چاپ شده است؛
التحفة العظیمیه؛ و
الاخبار العظیمیه.
(۱) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلامالشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، مصفی المقال فی مصنفی علم الرجال، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
(۴) اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
(۵) اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش.
(۶) اقبال آشتیانی، عباس، شرح حال مرحوم حاج ملا علی کنی، یادگار، سال ۴، ش ۳ (آبان ۱۳۲۶).
(۷) امین.
(۸) انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس سره، قم ۱۳۷۳ش.
(۹) تیموری، ابراهیم، عصر بیخبری، یا ۵۰ سال استبداد در ایران: تاریخ امتیازات در ایران، تهران ۱۳۵۷ش.
(۱۰) جاپلقی بروجردی، علیاصغر بن محمدشفیع، طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۴۱۰.
(۱۱) حاج ملا علی کنی، توضیح المقال فی علم الرجال، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
(۱۲) حبیبآبادی، محمدعلی، مکارم الآثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۳، اصفهان ۱۳۵۱ش.
(۱۳) حرزالدین، محمد، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
(۱۴) حسینی، احمد، تراجم الرجال، قم ۱۴۱۴.
(۱۵) حسینی حائری، کاظم، القضاء فی الفقه الاسلامی، قم ۱۴۱۵.
(۱۶) روحانی، محمدصادق، فقه الصادق، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
(۱۷) شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران، یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبةالزهراء.
(۱۸) شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش.
(۱۹) کشمیری، محمدمهدی بن محمدعلی، تکملة نجوم السماء، قم (۱۳۹۷).
(۲۰) مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانةالادب، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۱) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ش.
(۲۲) موسوعه طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامامالصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۲۳) موسوی اصفهانی، محمدمهدی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد (۱۳۴۸).
(۲۴) موسوی بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیة، چاپ مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم ۱۳۷۷ش.
(۲۵) ناظمالاسلام کرمانی، محمد بن علی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷ش.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حاج ملا علی کنی»، شماره ۵۶۵۳. •
اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ملا علی کنی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۱۰.