مویدالدین ابن علقمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ عَلْقَمی، مؤیدالدین ابوطالب محمد بن محمد علقمی (۵۹۱-۶۵۶ق/ ۱۱۹۵- ۱۲۵۸م)، سیاستمدار و وزیر
شیعیمذهب مستنصر عباسی و
مستعصم عباسی و آخرین وزیر
عباسیان که وزارتش ۱۴ سال یعنی تا پایان دوره عباسیان به درازا کشید.
وی ابتدا سمت ناظر تشریفات و استادداری دربار خلافت عباسیان را برعهده داشت و سپس به وزارت منصوب شد. وزارت او تا پایان خلافت
مستنصر عباسی و چند سالی از خلافت
مستعصم عباسی بود. او وزیری کاردان و شایسته و در مملکتداری صاحب بصیرت بود، با اینکه برخی از مورخان
اهل سنت او را به همکاری با
هلاکو خان در تصرف
بغداد متهم کرده و درباره او با نکوهش سخن گفتهاند، از کفایت، کاردانی و آگاهی او در کشورداری به نیکی سخن گفتهاند. بزرگترین حادثهای که در زمان وزارت او اتفاق افتاد، حمله
مغول به بغداد و تسخیر آن است. ابن علقمی علاوه بر مملکتداری، در بعد علمی از فاضلان عصر خود، مهارت در خوشنویسی، استاد در نگارش نثر عربی بوده و با علما معاشرت داشته و از آنان حمایت میکرد.
اِبْنِ عَلْقَمی، مؤیدالدین ابوطالب محمد بن محمد بن علی بن ابی طالب بن علقمی، آخرین وزیر
عباسیان بود. برخی از مورخان ابن علقمی را ایرانی و اهل
قم دانستهاند،
لیکن
بناکتی وی را عرب تبار و از نسل
اسد بن خزیمه، از اجداد
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شمار آورده است.
ابن طقطقی که در اینباره به تفصیل بیشتری سخن گفته، ابن علقمی را از
طایفه بنی اسد و از شهر نیل
عراق دانسته است که پدر بزرگش نهری موسوم به علقمی در کنار
فرات حفر کرد و از اینروی این نام بر او نهاده شد.
ولادت ابن علقمی در
۵۹۱ق/ ۱۱۹۵م اتفاق افتاد،
اما برخی از منابع سن او را به هنگام درگذشت ۶۳ یا ۶۶ سال ضبط کرده و تلویحاً تولدش را در
۵۹۰ یا
۵۹۳ق درستتر پنداشتهاند.
ابن علقمی در اوان جوانی در
حله نحو و
ادب را نزد
ابن ایوب عمیدالرؤساء ـ از دانشمندان شیعی ـ فرا گرفت. سپس به
بغداد رفت و نزد ابوالبقاء
عبدالله بن حسین عُکبری به آموزش قرائت پرداخت و آنگاه نزد دایی خود عضدالدین ابونصر
مبارک بن ضحاک قمی که اهل فضل و از بزرگان دولت عباسی و استاددار خلیفه
مستنصر بود، شتافت.
ابن علقمی چندی در دستگاه عضدالدین به سر برد و سپس در دیوان ابنیه به نیابت وی گمارده شد و در آنجا به آموختن فن انشاء و رسایل دیوان پرداخت. چون عضدالدین درگذشت، ابن علقمی نیز مدتی از کار دیوان دوری گزید و گوشهنشین شد. اندکی بعد چون شمسالدین ابوالازهر
احمد بن ناقد به استادداری رسید، وی را به کار فراخواند.
ابن علقمی تا
شوال ۶۲۹ سمت ناظر تشریفات دربار خلافت را برعهده داشت و در این زمان در توطئه برکناری
مؤیدالدین قمی از مقام وزرات مستنصر، شرکت جست.
در ۱۹ شوال ۶۲۹ق/ ۸ اوت ۱۲۳۲م ابن ناقد به وزارت رسید. ابن علقمی هم در این هنگام از سوی خلیفه در منصب استادداری برقرار شد و خلعت یافت
و این سمت را تا مدتهای دراز یعنی تا پایان خلافت مستنصر و چند سالی از خلافت مستعصم، همچنان برعهده داشت.
چون مستنصر درگذشت،
شرفالدین اقبال شرابی و دیگر امیران لشکر، مستعصم را به جای پدر نشاندند. ابن ناقدِ وزیر بیمار بود و ابن علقمی هم ناگزیر بدینامر تن در داد و بدینسان موقع و مقام خود را حفظ کرد.
سه سال بعد ابن ناقد درگذشت و در ۸
ربیع الاول ۶۴۳ق/ ۳ اوت ۱۲۴۵م ابن علقمی به جایش نشست. وزارت ابن علقمی ۱۴ سال یعنی تا پایان دورۀ عباسیان به درازا کشید.
دوران وزارت ابن علقمی به سبب ضعف مستعصم و آشفتگی اوضاع و نیز تضادهایی که در بین صاحبان مناصب وجود داشت.
امیران لشکر و دیگر بزرگان عصر با وزیر که بر مذهب تشیع بود، عناد میورزیدند.
در
۶۵۵ق مجادلاتی میان سنیان و ساکنان ناحیۀ کَرْخ ــ محلۀ شیعهنشین بغداد ــ به وقوع پیوست. ابوبکر فرزند خلیفه به آنجا هجوم برد و در طرفداری از سنیان، ساکنان کرخ را قتلعام و تار و مار کرد و تنی چند از سادات
بنی هاشم را به اسارت گرفت.
خواندمیر این واقعه را از حوادث
۶۵۰ق به شمار آورده است.
وزیر از تهاجم سفاکانۀ فرزند خلیفه برآشفت، اما چارهای نداشت و چون توان مقابلۀ آشکار نداشت، کینه در دل گرفت و در اینباره نامهای به سید تاجالدین
محمد بن نصر صلایا حسینی که از بزرگان سادات عصر و به روایتی حاکم
اربل بود، فرستاد و شرح واقعه را با اندوه باز گفت.
اینکه گفتهاند در این روزگاران
خواجه نصیرالدین طوسی که نزد
اسماعیلیه الموت به سر میبرد، قصیدهای در مدح مستعصم فرستاد و ابن علقمی چگونگی را به ناصرالدین محتشم در خفا گزارش کرد و متعاقب آن خواجه در بند افتاد،
چندان مقرون به حقیقت نیست، چه خواجه و ابن علقمی هر دو بر یک کیش و در تشیع راسخ بودند.
در
۶۵۴ق مجاهدالدین دواتدار کوچک
تصمیم گرفت مستعصم را از خلافت برکنار کرده و پسر بزرگ او ابوالعباس احمد را به جای وی برنشاند. ابن علقمی که مخالف این جایگزینی بود، خلیفه را آگاه ساخت و راه توطئه را بست. این حادثه شورشهایی در بغداد برانگیخت و به کشتار گروهی انجامید. سرانجام فخرالدین دامغانی صاحب دیوان شورش را فرو خواباند.
در دوران مستعصم مغولان چندبار آهنگ بغداد کردند. نخستین حملۀ آنان در
۶۴۳ق روی داد، لیکن نیروهای آنان پراکنده بود و زیر لوای فرماندهی واحد نمیجنگیدند. این حمله به دست شرفالدین اقبال شرابی و با تدبیر وزیر درهم شکست.
در
ذیحجه ۶۵۵/ دسامبر ۱۲۵۷ هلاکو ظاهراً به تحریک خواجه نصیرالدین به حوالی بغداد رسید و از خلیفه خواست سه تن از بزرگان دولت یعنی وزیر، سلیمان شاه و دواتدار را نزد وی فرستد و سپس خود نزد او آید.
در
محرم ۶۵۶ هلاکو بغداد را در محاصره گرفت. ابن علقمی به تنهایی نزد وی رفت،
از اینرو رقیبان او چنین شهرت دادند که وزیر با مغولان همراه است و با آنان مکاتبه میدارد
به گفتۀ
وصاف الحضره ــ که در نقل این حوادث، به ابن علقمی با نظر دشمنی مینگریسته است ــ رسولان او پیدرپی نزد هلاکو آمد و شد داشتند و او را به گشودن بغداد ترغیب میکردند
چندی پس از آن وزیر همراه با خلیفه پیش هلاکو رفت و اندکی بعد نیز خلیفه به
قتل رسید، اما ابن علقمی مورد توجه قرار گرفت و خانهاش در شهر دارالامان گردید و گروهی در آنجا از تیغ بیامان مغولان به سلامت جستند.
چون کار تسخیر بغداد و نابودی دستگاه خلافت به انجام رسید، هلاکو ابن علقمی را دیگر بار به وزارت و فخرالدین دامغانی را به صاحب دیوانی و علی بهادر را به شحنگیِ بغداد برگزید و خود از شهر بیرون رفت.
در اینجا نیز سخن وصاف الحضره
که گوید: هلاکو پس از فتح بغداد ابن علقمی را از خود راند، درست نمینماید، هرچند گفتۀ او را برخی دیگر از مورخان نیز تکرار کردهاند. وزارت ابن علقمی اینبار از ۱۴
صفر تا اول
جمادی الثانی ۶۵۶ ــ تا هنگام وفات ــ ادامه یافت.
ابن علقمی روز
پنجشنبه ۲ جمادی الثانی ۶۵۶ درگذشت.
(
اول جمادی الثانی)
ابن طقطقی و
هندوشاه درگذشت او را در
جمادی الاول همین سال ضبط کردهاند. پیکر او را در گورستان شیعیان بغداد به خاک سپردند.
اینکه گروهی
مرگ او را در
۶۵۷ق/ ۱۲۵۹م دانستهاند و یا گفتهاند ابن علقمی را هلاکو کشت
یا به دست مردم بغداد قطعه قطعه شد
همه نادرست است و مورد تأیید منابع دست اول نیست.
از ابن علقمی چند فرزند بر جای ماند که یکی از آنان شرفالدین ابوالقاسم علی نام داشت که پس از مرگ پدر به جای او وزیر بغداد شد و در حوادث آن دوره نام او به میان آمده است.
فرزند دیگر او عزالدین ابوالفضل محمد، شاعر، نویسنده و دانشمند بود و اشعاری از او بر جای مانده است.
او ظاهراً اندکی پس از پدر درگذشت.
ابن طقطقی از یکی دیگر از منسوبان ابن علقمی به نام کمالالدین
احمد بن ضحاک که خواهرزادۀ او بود، نام برده و مطالبی از وی دربارۀ داییاش نقل کرده است.
ابن علقمی سیاستمداری فاضل و
شیعیمذهب بود و بر این مذهب تعصب میورزید. ابن علقمی وزیری کاردان و شایسته و در مملکتداری صاحب بصیرت بود. حتی برخی از مورخان
اهل سنت که رفتار او را در واقعۀ تسخیر بغداد نکوهش کردهاند، از کفایت و کاردانی و آگاهی او در کشورداری به نیکی سخن گفتهاند.
ابن علقمی عنصری ملایم و طرفدار مماشات با مغولان بود، چه با شناخت عینی که از نیروها و امیران و بزرگان دربار خلافت داشت، توانست پیشبینی کند که آنان توانایی مقابله با مهاجمان را ندارند. از اینروی راه مسالمت در پیش گرفت و برای جلوگیری از خونریزی بیشتر خلیفه را به مدارا با مغولان خواند. همین نظر باعث گردید که مورخان، رفتار او را برخاسته از اعتقاد وی به مذهب شیعه بدانند. از اینرو پارهای از آنان گفتهاند که وزیر آهنگ آن داشته که با انقراض عباسیان، شاخهای از علویان را به حکومت برساند.
برخی از نویسندگان چون
منهاج سراج با عباراتی زننده از او یاد کردهاند
اما کسانی چون
ابن جوزی، که پیش از واقعۀ بغداد درگذشت، از او به نیکی سخن گفتهاند.
مورخان شیعه وی را شخصیتی برجسته، متدین و نیکوکار خواندهاند. گذشته از آراء متفاوتی که مورخان دربارۀ او گفتهاند، نباید تردید داشت که ابن علقمی در مذهب شیعه تعصب میورزید. چون به قدرت رسید، اقامۀ
نماز جمعه را متوقف ساخت تا آنکه مدرسهای برای شیعیان بنا کرد و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپا داشت.
ابن علقمی از فاضلان عصر خود بود، شعر میسرود و در نگارش نثر عربی استاد بود. در خوشنویسی مهارت داشت و در تشویق عالمان کوشا بود. خود کتابخانهای داشت که ۰۰۰‘۱۰ جلد کتاب نفیس در آن نگهداری میشد.
ابن ابیالحدید، شارح معروف
نهج البلاغه، و نیز برادرش از حمایت او برخوردار بودند. این دانشمند، شرح نهج البلاغه را به نام وزیر آراست و هدیههایی ارزشمند دریافت کرد.
اثر دیگری به نام
سبع العلویات را نیز که حاوی قصایدی منظوم است به وزیر اهدا کرد.
رضیالدین
حسن بن محمد صغانی دانشمند لغوی آن عصر دو کتاب
مجمع البحرین و
العباب الزاخر و اللباب الفاخر را به نام ابن علقمی ساخت.
وزیر با
ابن طاووس، دانشمند مشهور شیعی نیز دوستی و معاشرت داشت.
در واقعۀ بغداد، چون ابن ابی الحدید و برادرش موفقالدین به دست مغولان گرفتار شدند و بیم نابودی آنان میرفت، ابن علقمی با دشواری جان آنان را نجات بخشید.
دو نمونه از اشعار ابن علقمی در دست است.
از اشارۀ
فیض کاشانی برمیآید که ابن علقمی کتابی نیز در مناقب تدوین کرده بوده است.
(۱) آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه.
(۲) ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/ ۱۹۵۹م.
(۳) ابن تغری بردی، النجوم.
(۴) ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
(۵) ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن خلدون.
(۶) ابن شاکر کتبی، محمد، محمد، عیون التواریخ، به کوشش فیصل السامر و عبدالمنعم داوود، دارالرشید، ۱۹۸۰م.
(۷) ابن شاکر کتبی، محمد محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۸) ابن طقطقی، محمد بن علی، الفخری، به کوشش هارتویک درنبورگ، پاریس، ۱۸۹۴م.
(۹) ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۱۰) ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد، الحوادث الجامعة، بغداد، ۱۳۵۱ق.
(۱۱) ابن کثیر، البدایة.
(۱۲) اقبال، عباس، تاریخ مغول، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۳) بناکتی، داوود بن محمد، تاریخ، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۴) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/ ۱۹۳۷م.
(۱۵) خواندمیر، غیاثالدین، دستورالوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۶) ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشار عوّاد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۱۷) رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به کوشش عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، باکو، ۱۹۵۷م.
(۱۸) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
(۱۹) سیوطی، تاریخ الخلفاء، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۹۶۴م.
(۲۰) صفدی، خلیل بن ابیک، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۱م.
(۲۱) عزاوی، عباس، تاریخ العراق، بغداد، ۱۳۵۳ق/ ۱۹۳۵م.
(۲۲) غسانی، ملک اشرف، العسجد المسبوک، به کوشش شاکر محمود عبدالمنعم، بغداد، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
(۲۳) فیض کاشانی، محسن، المحجة البیضاء، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۳۸۳ق.
(۲۴) قلقشندی، احمد بن علی، مآثر الاناقة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، بیروت، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
(۲۵) مقریزی، احمد، کتاب السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۷م.
(۲۶) منهاج سراج، عثمان بن محمد، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۳ش.
(۲۷) میمنی، عبدالعزیز، العباب الزاخر و اللباب الفاخر، مجلة مجمع اللغة العربیة بدمشق، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م، س ۳۶، شم ۱.
(۲۸) وصاف الحضره، عبدالله بن فضل الله، تحریر تاریخ وصاف، به کوشش عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۲۹) هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۵۷ش؛
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن علقمی».