• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مکتب حنفی اهل سنت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مکتب حنفی اهل سنت و جماعت: در سده‌های ۲ و ۳ ق/ ۸ و ۹ م، در خراسان مکتبی در حال شکل گرفتن بود که نظام اعتقادی خود را بر گرفته از آراء ابوحنیفه می‌دانست و برخی شاگردان عراقی او چون ابویوسف، محمد بن حسن، زفر بن هذیل و حسن‌ بن زیاد لؤلؤی را به عنوان پیش‌گامان مکتب خود قلمداد می‌کرد. این مکتب که از آن به «مکتب حنفی اهل سنت و جماعت» تعبیر می‌کنیم، صرف‌نظر از تفکر ارجاء و ثمرات اعتقادی آن، در دیگر مسائل اعتقادی اختلاف ویژه‌ای با اصحاب حدیث نداشت. مهم‌ترین کانون رواج این مکتب سرزمین ماوراءالنهر و به ویژه دو شهر سمرقند و بخارا بود و اوج شکوفایی آن به دوره سامانیان (۲۶۱ـ۳۸۹ ق/ ۸۷۵ـ۹۹۹م) باز می‌گشت. در واقع آگاهی ما درباره پیشینه این مکتب تا میانه سده ۳ ق / ۹م بسیار اندک است. در کتاب السواد الاعظمِ حکیم سمرقندی در فهرستی که از نام بزرگان این مکتب به دست داده شده است، در ردیف شاگردان ابوحنیفه، به جز عراقیانِ یاد شده، از ابوعمرو ضریر نیشابوری و ابن ‌مبارک مروزی عالم اصحاب حدیث نام برده شده و یادی از حماد بن ابی حنیفه، ابومطیع بلخی و ابومقاتل سمرقندی در آن دیده نمی‌شود (حکیم سمرقندی، ص ۱۴۵ـ۱۴۷).
هر چند ابن ‌مبارک حنفی نبوده است، ولی یاد او در عداد مشایخ حنفی خراسان در منابع مختلف (مثلاً به این منابع رجوع کنید (اوزجندی، ص۳؛ عبادی، ص۱ـ۲، به نقل از یک منبع قدیم حنفی))، نشان از جای‌گاه او نزد حنفیان خراسان دارد. این احتمال دور نیست که محیط سنت‌گرای مرو، زیست‌گاه ابن ‌مبارک، یکی از کانون‌های نخستین برای پای گرفتن مکتب حنفی اهل سنت و جماعت بوده باشد. در این مورد علاوه بر هواداری ابن ‌مبارک از ابوحنیفه، حضور ابوعصمه نوح‌ بن ابی‌مریم از شاگردان میانه‌روِ ابوحنیفه که به عنوان قاضی شهر به مرو آمده بود، می‌توانست نقش مؤثری ایفا نماید. گفتنی است که یکی از کهن‌ترین اعتقادنامه‌های این مکتب متن کوتاهی به روایت نوح‌ بن ابی‌مریم از ابوحنیفه است. به علاوه همو بود که سعی داشت حنفیان را متقاعد کند که ابوحنیفه در مورد جواز قرائت غیر عربی در نماز از فتوای خود عدول نموده است (نک: علاءالدین بخاری، ۱، ص۲۵). در دوره تابعان شاگردان ابوحنیفه، در السواد الاعظم بدون آنکه نامی از ابن ‌ثلجی و بشر مریسی برده شود، از مشایخ عراقی تنها نام ابوسلیمان جوزجانی به میان آمده که نزدیکی افکارش به اصحاب حدیث مشهور بوده است. علاوه بر او نام برخی عالمان خراسانی چون خلف‌ بن ایوب بلخی (د ۲۰۵ ق)، عصام‌ بن یوسف بلخی (د ۲۱۵ ق)، شداد بن حکیم بلخی (د ۲۲۰ ق)، احمد بن حرب نیشابوری (د ۲۳۴ ق)، ابوحفص کبیر بخاری (د ۲۶۴ ق) و محمد بن سلمه بلخی (د ۲۷۸ ق) به عنوان داعیه‌داران این مکتب در سده‌های ۲ و ۳ ق / ۸ و ۹م ذکر شده است (نک: حکیم سمرقندی، ۱۴۶ ـ ۱۴۷).
پیشینه کاربرد اصطلاح «اهل السنه و الجماعه» در آثار خراسانیان دست کم به میانه سده ۳ ق باز می‌گردد (مثلاً نک: دارمی، عثمان، ۱۰۸) و این اصطلاح در آن روزگار بر حنفیان عدل‌گرا اطلاق نمی‌گشت. مکتب حنفی اهل سنت و جماعت در سده ۳ ق تلاش بر آن داشت که تاریخ اطلاق عنوان «اهل السنه و الجماعه» بر خود را به زمان ابوحنیفه باز گرداند (نک: روایت ابوعصمه و ابویوسف در سطور بعد).
به هر روی آنچه از عقاید این مکتب پیش از میانه سده ۳ ق در دست است، اعتقادنامه‌هایی مرکب از چند بن د است که بیشتر به نشان دادن تضاد این مکتب با مکاتب مخالف، به ویژه شیعه، خوارج و معتزله تکیه دارند و برای حصول این مقصود، نظرگاههای اعتقادی و فقهی را با یکدیگر در آمیخته‌اند. یکی از بارزترین نمونه‌ها روایتی است که در آن ابوعصمه نوح بن ابی‌مریم از ابوحنیفه درباره اهل سنت و جماعت پرسش کرده و ابوحنیفه در پاسخ، ویژگی آنان را تفضیل شیخین، حب ختنین، مسح برخفین، تکفیر نکردن احدی به جهت ارتکاب گناه، ایمان به «القدر خیره و شره من الله»، سخن نگفتن درباره خداوند (به شیوه متکلمان) و حلال شمردن نبیذ خرما دانسته است (نک: ابواللیث، «بستان»، ۱۸۷). نمونه دیگر روایتی است به نقل ابویوسف از ابوحنیفه درباره همان سؤال که پاسخ آن به روایت ابوعصمه نزدیک است، ولی در آن از تصدیق به مفاهیم مربوط به معاد چون عذاب قبر و نظایر آن و نیز عدم حملِ معاصی برخداوند نیز سخن رفته است (نک: خوارزمی، قاسم، ۲(۴)، ص ۱۵۴۵). در هر دو روایت از عدم تکفیر مرتکب کبیره سخن رفته که با عقاید مرجئه و اصحاب حدیث هر دو سازگار است.
متون مشابهی نیز در دست است که به صحابه، تابعین، ابوحنیفه، فقیهان حنفی و جمعی از رجال صوفیه نسبت داده شده و مضمون آنها بیشتر ذکر عقاید مربوط به ارجاء، چون عدم استثنا در ایمان، زیادت و نقصان ناپذیری ایمان، خوف و رجا برای عاصیان و نیز ذکر وجوه افتراق فقهی حنفیان از شیعیان و شافعیان است (برای نمونه‌های آن، نک: حکیم سمرقندی، ۱۴۲ ـ ۱۵۲).
کهن‌ترین متن اعتقادی مکتب حنفی اهل سنت و جماعت که با وجود تفصیل نصبی، هنوز خصوصیات محتوایی روایات کوتاه قدیم را حفظ نموده، کتاب الوصیه منسوب به ابوحنیفه است. تمایز آشکار آن با روایت یاد شده، طرح مسائل تازه‌ای چون: تعریف ایمان، بحث از صفات خداوند، خلق قرآن، خلق اعمال و استطاعت، تکیه بر مفاهیم مربوط به معاد، چون حقانیت عذاب قبر، شفاعت کبائر و مخلوق بودن فناناپذیری بهشت و جهنم و تصدیق رؤیت خداوند – بدون تشبیه – است. به علاوه در این متن، تفضیل خلفای چهارگانه به ترتیب خلافت آنان دیده می‌شود. چنانچه ولفسون (ص ۲۸۰ـ۲۸۱) یاد کرده است، این متن در طرح مسأله خلق قرآن از تعالیم ابن ‌کلاب (د بعداز ۲۴۰ق/۸۵۴م) تأثیر پذیرفته و بن ابراین، تألیف آن به تخمین در میانه سده ۳ ق واقع شده است.
حرکت بعدی در دوره حکومت امیر اسماعیل سامانی (۲۷۹ـ۲۹۵ ق / ۸۹۲ـ۹۰۸ م) صورت گرفت. عالمان حنفی اهل سنت و جماعت، امیر اسماعیل را بر آن داشتند تا از پای گرفتن مکاتب مخالف در حوزه ماوراءالنهر جلوگیری نماید و در جهت تحقق این امر، امیر سامانی از حکیم سمرقندی خواست تا در کتابی عقاید «اهل سنت و جماعت» را گرد آورد و بدین ترتیب کتاب السواد الاعظم نوشته شد (نک: حکیم سمرقندی، ۱۷ ـ ۲۰). در همین دوران، عالم حنفی دیگری در محیط سنت گرای مصر به تدوین یک اعتقادنامه دست یازید. او ابوجعفر طحاوی بود که در کتاب عقیده خود، افکار بسیار نزدیک با تعالیم السواد الاعظم را عرضه نمود. به درستی دانسته نیست که این تعالیم چگونه به مصر رسیده است، ولی وجود عقیده طحاوی، خود دلیل قاطعی است که نشان می‌دهد تعالیم مکتب حنفی اهل سنت و جماعت محدود به خراسان نبوده و در سرزمینهای دیگر تا مصر کمابیش نفوذ داشته است.
دو کتاب السواد الاعظم حکیم سمرقندی و عقیده طحاوی به‌رغم اختلاف محیط تألیف، وجوه اشتراک بسیاری دارند. علاوه بر موارد اشتراک هر دوِ آنها با کتاب الوصیه، مسائلی چون احتمال زیان رساندن گناهان به مؤمن، جاودان نماندن مؤمن در آتش، خوف و رجا برای عاصی، تکیه بر خوشبینی نسبت به جمیع اصحاب پیامبر (ص)، بهشتی بودن عشره مبشره، نفی تشبیه در صفات خداوند، سودبخش بودن دعا برای مردگان، نماز گزاردن در پی امام فاجر، لزوم طاعت سلطان و ترک شمشیر، تشویق به تلاش برای کسب روزی و تفضیل انبیا بر جمیع اولیا، از مسائلی است که در الوصیه مطرح نگشته و به طور همزمان در دو اثر خراسانی و مصری طرح شده است. نکته جالب‌تر این است که هر دو اثر، در آغازِ سخن عقاید خود را به ابوحنیفه منسوب ساخته، آن را مذهب «اهل سنت و جماعت» دانسته‌اند (نک: حکیم سمرقندی، ۲۲؛ طحاوی، العقیده، ۷).
در مقایسه بین دو اثر یاد شده، السواد الاعظم با الوصیه بیشتر قرابت دارد و مسأله عدم استثنا در ایمان و جدایی عمل از ایمان که از فروع ارجاء حنفی و از مشترکات الوصیه و السواد الاعظم است، در عقیده طحاوی مطرح نگشته و ممکن است دلیل، آن باشد که طحاوی سعی داشته است تا کمتر در محیط مصر بر نظرات ارجائی تکیه نماید.
حنفیان اهل سنت و جماعت با تعالیم صوفیه پیوندی دیرینه داشتند و در السواد الاعظمِ حکیم سمرقندی (ص۱۴۸ ـ ۱۵۲) دیده می‌شود که مؤلف، شماری از زاهدان و صوفیان نخستین چون ذوالنون مصری، فضیل بن عیاض، بایزید بسطامی و ابراهیم ادهم را در زمره مشایخ مکتب به شمار آورده است. شاید به سبب همین نزدیکی بود که طبقات نویسان خراسانیِ صوفیه چون هجویری (ص ۵۰، جم) و عطار نیشابوری (ص ۲۴۰ به‌ بعد) ابوحنیفه را در شمار نخستین صوفیان یاد کردند و در ذکر مناقب او تا بدانجا پیش رفتند که از زبان پیامبر (ص) بشارتی به قدوم او نقل کنند (همانجا).
در زمانی مقارن با تألیف السواد الاعظم، گرایشی کلامی نیز در میان حنفیان اهل سنت و جماعت در سمرقند پدید آمد که با گرایش کلامی ابوالحسن اشعری در عراق قابل قیاس بود. آغازگرِ این گرایش ابومنصور ماتریدی بود که نظریه ارجاء و افکار سنت گرایانه حنفیان را در قالب یک نظام کلامی شکل داد، کلامی که بعدها به نام وی کلام ماتریدی خوانده شد و در تاریخ کلام اسلامی به عنوان نزدیک‌ترین مکاتب به کلام اشعری مطرح بود (نک: ه د، ماتریدیه).
با شکل‌گیری اعتقادات مکتب حنفی اهل سنت و جماعت، چون متن قدیم الفقه الاکبر که در خراسان تداول داشت، از جهت ساختار اعتقادی نمی‌توانست با این مکتب سازگار باشد، به تدریج متن جدیدی با همان نام الفقه الاکبر، جایگزین آن گردید. عبارات آغازین «شرح الفقه الاکبر» منسوب به ماتریدی (ص ۲)، از هر مؤلفی که بوده باشد، حکایت از آن دارد که از ابومنصور ماتریدی خواسته شده بود تا شرحی بر الفقه الاکبر (قدیم) بن ویسد، شرحی که بتواند مشکلات ناسازگاری متن کوتاه کتاب با عقاید مکتب را از میان بردارد و بین محتوای آن متن و تعالیم مکتب، پیوندی برقرار سازد. این گزارش با یک مقایسه بین عقیده منسوب به ماتریدی و شرح الفقه الاکبر تا اندازه‌ای تأیید می‌گردد (به ویژه، نک:«عقیده»، ۲۱، ۴۵). به هر روی وظیفه شرح کردن الفقه الاکبر قدیم را یکی از حنفیان اهل سنت و جماعت به انجام رسانید و شرحی بر آن تألیف کرد که در پاره‌ای موارد بیش از آنکه شرح باشد، توجیه است.
اما به زودی تعالیم مکتب که برگرفته از آراء ابوحنیفه تلقی می‌شد، در قالب متنی مفصل‌تر از متن قدیم، تدوین گردید که از آن به الفقه الاکبر(۲) یاد می‌کنیم. وجود برخی تعابیر فلسفی در این متن، چون سخن از جوهر و عرض و کاربرد «لا من شیء»(ص ۳) و برخی دیگر از قراین در متن، موجب شده است که زمان تألیف آن پس از پیدایش کلام اشعری و در میانه سده ۴ ق / ۱۰ م برآورد شود (نک: ونسینک، ۲۴۶ـ۲۴۷؛ ولفسون، ۳۶۷).
این برآورد با تحلیل متن الفقه الاکبر (۲)، مقایسه آن با متن قدیم و یافتن جایگاه آن در میان کتب اعتقادی مکتب حنفی تأیید می‌گردد. در مقایسه بین این متن و دو کتاب السواد الاعظم حکیم سمرقندی و عقیده طحاوی، دیده می‌شود که این متن در بیشتر مضامین با آنها اشتراک دارد، اما نزدیکی آن به کتاب طحاوی بیش از کتاب حکیم سمرقندی است. به عنوان نمونه در زمینه تنظیم مطالب در آغاز الفقه الاکبر (۲)، اعتقاد صحیح ایمان به خداوند، فرشتگان او، کتب او، پیامبران او، رستاخیز پس از مرگ، «القدر خیره و شره من الله» و حقانیت حساب و میزان و بهشت و دوزخ دانسته شده است. در عقیده طحاوی (ص ۲۹) عبارت «القدر خیره و شره من الله»، پس از ایمان به روز واپسین مطرح شده است، ولی این عبارت اصلاً در السواد الاعظم (حکیم سمرقندی، ۲۴ – ۲۵) دیده نمی‌شود (قس: نساء / ۴/۱۳۶). همچنین در مباحث مربوط به ارجاء، صحابه و قدر، الفقه الاکبر(۲) به کتاب طحاوی نزدیکتر است. در مورد اشتراک بین الفقه الاکبر(۲) و السواد الاعظم حکیم سمرقندی در طرح مسأله کرامات اولیا و سکوت طحاوی در این باره، باید گفت که احتمالاً منشأ آن اشتراک در جغرافیای فرهنگی و رابطه مکتب حنفی خراسان با تصوف است. شایان ذکر است که برخی مضامین مشترک بین السواد الاعظم و عقیده طحاوی، چون مسأله عشره مبشره، استطاعت مع الفعل، سودبخش بودن دعا برای مردگان و تفضیل انبیا بر جمیع اولیا، اساساً در الفقه الاکبر(۲) دیده نمی‌شود. برخی موضوعات ویژه الفقه الاکبر(۲)، چون باطل شدن اجر عمل در اثر ریا و تصریح به برابری ایمان اهل آسمان و اهل زمین ریشه در تعالیم العالم و المتعلم دارد (نک: العالم و المتعلم، ۵۷ – ۵۸، ۱۰۷ ـ ۱۰۸).
از دگر سو، با مقایسه بین الفقه الاکبر(۲) و آثاری ماتریدی، در برخی موارد رابطه خاصی دیده می‌شود، از جمله ازلی بودن صفات خداوند اعم از صفات ذات و صفات فعل (الفقه الاکبر(۲)، ۲؛ ماتریدی، التوحید، ۴۴ به بعد، «عقیده»، ۱۴)، نفی جوهر یا عرض بودن خداوند (همان، ۸؛ الفقه الاکبر(۲)، ۳) و رابطه صدور معاصی از بن دگان با خداوند (همان، ۴؛ ماتریدی، همان، ۲۴). شایان ذکر است که در برخی موارد، چون قدم قرآن، موضع الفقه الاکبر(۲) از حنفیان دور گشته و به اشعریان نزدیک شده است (نک: ص ۲ – ۳؛ قس: سبکی، السیف، ۱۸، نظریه منقول از اشعری). در نیمه دوم سده ۴ ق هنوز امیران سامانی به سختی از مکتب حنفی اهل سنت و جماعت پشتیبانی می‌کردند. امیر نوح (حک۳۶۵ – ۳۸۷ ق / ۹۷۶ – ۹۹۷ م) دستور داد تا السواد الاعظم حکیم سمرقندی را به فارسی ترجمه کنند (نک: مقدمه، ۱۹) و در همین دوره ابواللیث سمرقندی در آثار خود به ویژه کتاب عقیده به تبیین عقاید حنفی پرداخت (نک: ابواللیث، «عقیده»، ۲۱۷ به بعد). نسخه خطی موجود در وین با عنوان کتاب فی اصول الدین علی مذهب الامام ابی حنیفه که مؤلف و زمان تألیف آن دانسته نیست (نک: فلوگل، شم ۱۶۶۴)، ممکن است در شمار همین آثار طبقه‌بندی گردد.
با بر افتادن سلسله سامانیان در ۳۸۹ ق / ۹۹۹ م ستاره اقبال مکتب حنفی به افول گرایید و در دوره غزنویان، شاید به سبب دوری مرکز حکومت از مراکز فرهنگی این مکتب، حمایت لازم از آن صورت نگرفت. از آثار محدود این مکتب در سده ۵ ق / ۱۱ م می‌توان شرح الفقه الاکبر و دیگر آثار بزدوی را نام برد.
شایان توجه است که نویسندگان غیرحنفی، تا اواخر دوره سامانیان ابوحنیفه را در شمار «مرجیان» نام می‌بردند (مثلاً نک: اشعری، ابوالحسن، مقالات، ۱۳۸؛ خوارزمی، محمد، ۲۸) و از دوره غزنویان با کم‌رنگ شدن ارجاء حنفی، فرقه‌شناسان ابوحنیفه را مرجی ندانسته، در عداد اهل سنت و جماعت و سواد اعظم شمردند (نک: بغدادی، ۲۱؛ اسفراینی، ۱۶۴؛ شهرستانی، ۱، ص۱۲۶ – ۱۲۷؛ ابوالمعالی، ۲۸). در آثار غیر حنفی این دوره، تلاش آشکاری برای از بین بردن فاصله‌های موجود میان حنفیان و دیگر گروههای اهل سنت دیده می‌شود (مثلاً نک: بیهقی، ابوبکر، «رساله…»، ۱۰۱ـ۱۰۲)، تلاشی که با استقبال حنفیان رو به رو شد و در عمل به ضعف مکتب اعتقادی حنفی و پیوستن بسیاری از حنفیان به پیروان کلام اشعری انجامید (مثلاً نک: سبکی، طبقات، ۳، ص۳۷۰ – ۳۷۷).
اوج نزدیکی تعالیم حنفی و کلام اشعری در الفقه الاکبر(۳) دیده می‌شود که در آن اثری از ارجاء حنفی نیست و داخل شدن قید «عمل به ارکان» در تعریف ایمان (ص ۲۶) یک اعتقاد ضد حنفی است که حتی در کلام ماتریدی دیده نمی‌شود. شاید بتوان گفت تألیف الفقه الاکبر(۳) تلاشی در جهت التیام میان عقاید حنفیان و شافعیان اشعری بوده است. البته با وجود برخی زوائد و تجدید‌نظرهای ضد ‌حنفی موجود در متن، باید گفت که شالوده این متن تا حدود زیادی بر همان الفقه الاکبر(۲) قرار گرفته است. برخی نکات فرعی آن، چون شمار پیامبران (ص ۲۴)، با موارد مشابه در کتب حنفیان اهل سنت و جماعت خراسان قابل مقایسه است (نک: ابواللیث، «بستان»، ۱۵۲ـ۱۵۳).
در سده‌های ۶ و ۷ ق / ۱۲ و ۱۳ م نمونه‌هایی اندک از ادبیات اعتقادی حنفی در دست است که از آن جمله باید به دو شرح از اسماعیل بن ابراهیم شیبانی و نجم‌الدین منکوبرس ترکی بر عقیده طحاوی یاد کرد (نک: GAS,I، ص۴۴۲). ایجاد دولت عثمانی در آسیای صغیر و نفوذ اسلام در خاور دور، دو رخداد بی‌ارتباط بودند که مجدداً آثار مکتب حنفی اهل سنت و جماعت را رونق دادند، ولی مکتب مزبور خود به تاریخ سپرده شد. در دولت عثمانی یک موج شرح‌نویسی بر الفقه الاکبر و دیگر عقیده‌نامه‌های حنفی آغاز شد که از نخستین نمونه‌های آن باید به شرح ابراهیم بن اسماعیل ملطی و اکمل بابرتی بر الفقه الاکبر اشاره کرد. البته در سده‌های ۸ و ۹ ق/ ۱۴ و ۱۵ م در ماوراءالنهر نیز شرحهایی توسط هبه الله بن احمد ترکستانی و علاءالدین بخاری بر عقیده طحاوی و الفقه الاکبر نوشته شد (نک: GAS,I، ص۴۱۲ـ۴۱۴,۴۴۲).
اما در سرزمینهای خاور دور، چون مالزی و اندونزی، با وجود اینکه مذهب فقهی رایج مذهب شافعی بود، عقیده ابواللیث سمرقندی همواره مورد توجه قرار داشته و ترجمه‌هایی از آن به زبانهای مالایایی و جاوه‌ای صورت گرفته است (جوینبول، ۲۱۵ـ۲۱۶؛ نیز نک: ه د، ابوللیث سمرقندی).
۳. ضراریه و ادعای انتساب به ابوحنیفه: ضرار بن عمرو، پیشوای فرقه ضراریه که از انشعابات جبری معتزله به شمار می‌آید، تلاش داشت تا افکار خویش را در زمینه صفات خداوند و جبر، به ابوحنیفه مربوط گرداند. ضرار و همفکر او حفص‌الفرد نظریه‌ای را در توحید مطرح می‌کردند که براساس آن خداوند ماهیتی است که جز خود وی کسی علم به آن ندارد و این نظریه را به ابوحنیفه منسوب می‌ساختند (نک: شهرستانی، ۱، ص۸۲؛ طوسی، تمهید، ۵۸؛ نیز نک: فان‌اس، «کلام…»، I، ص۲۱۱).
همچنین به نظر می‌رسد آنان نظریه دیگر خود را مبنی براینکه انسان دارای حس ششمی است که در روز واپسین خداوند را بدان حس درخواهد یافت، نیز به ابوحنیفه نسبت می‌دادند (نک: شهرستانی، همانجا). مفید نیز انتساب هر دو نظریه ماهیت و حس ششم به ابوحنیفه را مطرح نموده است («المسائل»، ۲۹۳).
دیگر سخن ضرار و حفص در افعال بن دگان بود که آنها را حقیقتاً مخلوق خداوند و نیز حقیقتاً مکتسب بن ده می‌دانستند و حصول یک فعل بین دو فاعل را جایز می‌شمردند (شهرستانی، همانجا). البته بر خلاف دو مورد پیشین، تأیید کلی این نظریه از جانب ابوحنیفه، در عقیده طحاوی (ص ۳۵) و الفقه الاکبر(۲) (ص ۴) دیده می‌شود که هر دو آثاری متأخرند. تنها تأیید کهن بر مدعای ضراریان، عنوان اثری از ابوالهذیل علاف با نام کتاب علی ضرار وجهم و ابی حنیفه و حفص فی المخلوق است (ابن ندیم، ۲۰۴). به هر روی این نسبت با عقیده مشهور ابوحنیفه درباره قدر قابل سنجش است.
منابع:
(۱) ابن آدم، یحیی، الخراج، احمدمحمدشاکر، قاهره، ۱۳۴۷ ق/۱۹۲۸م؛
(۲) ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ ق/۱۹۵۳م؛
(۳) ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ ق/۱۹۵۹م؛
(۴) ابن ابی‌داوود، عبدالله بن سلیمان، المصاحف، قاهره، ۱۳۵۵ ق؛
(۵) ابن ابی شیبه، ابوبکر، المصنف، بمبئی، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م؛
(۶) ابن اثیر، عزالدین، الکامل؛
(۷) ابن اثیر، مجدالدین جامع الاصول، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۸۳ ق/۱۹۶۳م؛
(۸) ابن بابویه، محمد بن علی، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ ق/۱۹۶۷م؛
(۹) ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ ش؛
(۱۰) ابن بابویه، محمد بن علی، فقیه من لا یحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۶ ق/۱۹۵۷م؛
(۱۱) ابن برکه، عبدالل بن محمد، الجامع، به کوشش عیسی یحیی بارونی، مسقط، ۱۳۹۱ ق/ ۱۹۱۷م؛
(۱۲) ابن بزاز، محمد بن محمد، «مناقب ابی حنیفه» ذیل مناقب ابی حنیفه؛
(۱۳) ابن جزری، محمد بن محمد، غایه النهایه، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ ق/۱۹۳۲م؛
(۱۴) ابن جعفر، محمد، الجامع، به کوشش عبدالمنعم عامره، قاهره، ۱۹۱۸م؛
(۱۵) ابن حبان، محمد، کتاب المجرحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، ۱۳۹۶ ق/۱۹۷۶م؛
(۱۶) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، بلوغ المرام، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۵۲ ق؛
(۱۷) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، حیدر آباد دکن، ۱۳۲۹ ق؛
(۱۸) ابن خلکان، وفیات؛
(۱۹) ابن رستم طبری، محمد بن جریر، المستر شد، کتابخانه حیدریه؛
(۲۰) ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م؛
(۲۱) ابن شاهین، عمر بن احمد، تاریخ اسماء الثقات، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۶ ق/۱۹۸۶م؛
(۲۲) ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مثالب النواصب، عکس نسخه خطی کتابخانه ناصریه لکهنو، موجود در کتابخانه مرکز؛
(۲۳) ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۱م؛
(۲۴) ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، چاپخانه علیمه؛
(۲۵) ابن طاووس، علی‌ بن موسی، الطرائف، قم، ۱۴۰۰ ق؛
(۲۶) ابن طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیه، به کوشش در نبورگ، شالون، ۱۸۹۴م؛
(۲۷) ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الانتقا، من فضائل الثلاثه الائمه الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۲۸) ابن عدی، عبدالله، الکامل فی ضعفاء الرجال، بیروت، ۱۹۸۵م؛
(۲۹) ابن عساکر، علی بن حسن، نبیین کذب المفتری، بیروت، ۱۴۰۴ ق/۱۹۸۴م؛
(۳۰) ابن عمرانی، محمد بن علی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش قاسم سامرایی، لیدن، ۱۹۷۳م؛
(۳۱) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالجیل؛
(۳۲) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م؛
(۳۳) ابن قطلوبغا، قاسم بن عبدالله، تاج التراجم، بغداد، ۱۹۶۲م؛
(۳۴) ابن کرامه جشمی، محسن بن محمد، «شرح العیون»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ ق/۱۹۷۴م؛
(۳۵) ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالبلقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م؛
(۳۶) ابن منذر، محمد بن ابراهیم، الاشراف علی مذاهب اهل العلم، به کوشش محمد نجیب سراج‌الدین، قطر، ۱۴۰۶ ق/۱۹۶۸م؛
(۳۷) ابن نجیم، زین‌الدین، الاشباه والنظائر، به کوشش محمد مطیع حافظ، دمشق، ۱۶۰۳ ق/۱۹۸۳م؛
(۳۸) ابن ندیم، الفهرست؛
(۳۹) ابن هبیره، یحیی بن محمد، الافصاح، به کوشش محمدراغب طباخ، حلب، ۱۳۶۶ ق/۱۹۴۷م؛
(۴۰) ابواسحاق شیرازی، ابراهیم بن علی، طبقات الفقهاء، به کوشش خلیل میس، بیروت، دارالقلم؛
(۴۱) ابوبکر خوارزمی، «رسالة کتب الی جماعة الشیعة بن یسابور»، ضمن من ادب التشیع بالخوارزم، به کوشش صادق آیینه‌وند، تهران، ۱۳۶۸ ش؛
(۴۱) ابوالحسین بصری، محمد بن علی، المعتمد فی اصول الفقه، به کوشش محمد حمیدالله و دیگران، دمشق، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴م؛
(۴۲) ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، مکتبه اطلس؛
(۴۳) ابوداوود سجستانی، سلیمان ابن اشعث، سنن، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنه النبویه؛
(۴۴) ابوزرعه دمشقی، عبدالرحمن بن عمرو، تاریخ به کوشش شکرالله قوجانی، دمشق، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م؛
(۴۵) ابوزهره، محمد، ابوحنیفه، قاهره، ۱۹۵۵م؛
(۴۶) ابوزهره، محمد، الامام زید، قاهره، ۱۹۵۹م؛
(۴۷) ابوطالب هارونی، یحیی بن حسین، «الافاده»، اخبار الائمه الزیدیه، به کوشش مادلونگ، بیروت، ۱۹۸۷م؛
(۴۸) ابوعبداللع علوی، محمد بن علی، الجامع الکافی، نسخه خطی کتابخانه آمبروزیانا، شم ۴۲۴؛
(۴۹) ابوعبید، قاسم ابن سلان، الاموال، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸م؛
(۵۰) ابوالعلاء معری، رسالة الغفران، به کوشش عائشه بن ت الشاطی، قاهره، دارالمعارف؛
(۵۱) ابوالعلاء معری، «سقط الزند»، ضمن شروح سقط الزند، قاهره، ۱۳۸۳ ق/۱۹۶۴م؛
(۵۲) ابوعمرودانی، عثمان بن سعید، التیسیر فی القراءات السبع، به کوشش اتوپرتسل، استانبول، ۱۹۳۰م؛
(۵۳) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق، ۱۲۸۵ ق؛
(۵۴) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، نجف، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵م؛
(۵۵) ابوالقاسم بلخی، عبدالله بن احمد، «المقالات»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ ق/۱۹۷۴م؛
(۵۶) ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، «بستان العارفین»، در هامش تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانه اشاعه الاسلام؛
(۵۷) ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، «عقیده»، به کوشش جوینبول (نک: مل، جوینبول)؛
(۵۸) ابوالمعالی، محمد بن حسین، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ ش؛
(۵۹) ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حیله الاولیاء قاهره، ۱۳۵۱ ق/ ۱۹۳۲م؛
(۶۰) ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، الآثار، به کوشش ابوالوفا، قاهره، ۱۳۵۵ ق؛
(۶۱) ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، «اختلاف ابی حنیفه و ابن ابی لیلی»، ضمن کتاب الام شافعی، بیروت دارالمعرفه؛
(۶۲) ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ ق/۱۹۷۹م؛
(۶۳) احمد بن حنبل، العلل بیروت و معرفه الرجال، به کوشش وصی الله عباس، بیروت/ریاض، ۱۴۰۷ ق؛
(۶۴) اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی‌الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ ق/۱۹۵۵م؛
(۶۵) اشعری، ابوالحسن، «الابانه»، الرسائل السبعه فی العقائد، حیدر آباد دکن، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰م؛
(۶۶) اشعری، ابوالحسن، المع، به کوشش ریچارد جوزف مکارتی، بیروت، ۱۹۵۳م؛
(۶۷) اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م؛
(۶۸) اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ ش؛
(۶۹) اوزجندی، فخرالدین، «فتاوی»، در هامش الفتاوی النهدیه، قاهره، ۱۳۲۳ ق؛
(۷۰) الایضاح، منسوب به فضل بن شاذان، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م؛
(۷۱) بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ ق/ ۱۹۷۸م؛
(۷۲) بزودی، علی بن محمد، اصول الفقه، در هامش کشف الاسرار (نک: علاءالدین بخاری )؛
(۷۳) بسوی، یعقوب بن سفیان، المعرف هوالتاریخ، به کوشش اکرم ضیاءعمری، بعداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م؛
(۷۴) بصری، عبدالله بن سالم، «الامداد»، ضمن رسائل خمسه اساتید، حیدرآباددکن، ۱۳۲۸ق /۱۹۱۰م؛
(۷۵) بعلی، عبدالباقی، ریاض اهل الجنه، به کوشش محمد یاسین فادانی، دمشق، ۱۴۰۵ ق /۱۹۸۵م؛
(۷۶) بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م؛
(۷۷) بلاذری، احمد بن یحیی، اناسب الاشراف، به کوشش محمد باقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۷ ق/۱۹۷۷ م؛
(۷۸) بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، الاسماء و اصفات، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۷۹) بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، «رساله ای در فضل ابوالحسن اشعری » ضمن تبیین کذب المفتری؛
(۸۰) بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م؛
(۸۱) پاکتچی، احمد، الاراءالفقهیه والاصولیه للشریف الرضی، تهران، ۱۴۰۶ق؛
(۸۲) تبصرةالعوام، منسوب به مرتضی بن داعی، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش؛
(۸۳) ترمذی محمد بن عیس، سسن به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ ق/۱۹۳۸ م به بعد؛
(۸۴) ترمسی، محمد محفوظ، کفایه المستفید، به کوشش محمد یاسین فادانی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م؛
(۸۵) جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلامهارون، قاهره، ۱۳۵۷ق؛
(۸۶) جاحظ، عمرو بن بحر، «فضل هاشم علی عبدشمس » ضمن رسائل الجاحظ، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م؛
(۸۷) جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، قاهره ۱۳۰۶ق ؛
(۸۸) جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۸۹) حاجی خلیفه، کشف ؛
(۹۰) حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش؛
(۹۰) خضری، محمد، اصول الفقه، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م؛
(۹۱) خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق ؛
(۹۲) خلیفه بن خیاط، الطبقات، به کوشش سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۶م ؛
(۹۳) خوارزمی، ابوالموید محمد بن محمود، جامع مساتید ابی حنیفه، حیدرآباددکن، ۱۳۳۲ق ؛
(۹۴) خوارزمی، قاسم بن حسین، «ضرام السقط» ضمن شروح سقط الزند، قاهره، ۱۳۸۳ ق /۱۹۶۴ ؛
(۹۵) خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م؛
(۹۶) دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، دمشق ۱۳۴۹ق ؛
(۹۷) دارمی، عثامان بن سعید، الردعلی بشر المریسی، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، دارالکتب العلمیه ؛
(۹۸) درجینی، احمد بن سعید، طبقات المشائخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، قسنطینه، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴ م، دفتر کتبخانه الحاج سلیم آغا، استانبول، ۱۳۱۰ق؛
(۹۹) ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام التبلاء، به کوشش شعیب ارنووط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۱۰۰) العبر، به کوشش محمد سعید زغلول، بیروت ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۱۰۱) «رسالة الامام الهادی (ع)الی اهل الاهواز» نسخه ابن شعبه، ضمن تحف العقول، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۷۶ق؛
(۱۰۲) «رسالة الامام الهادی (ع)الی اهل الاهواز»، نسخه طبرسی؛
(۱۰۳) زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م؛
(۱۰۴) سبکی، عبدالوهاب بن علی، السیف المشهورفی شرح عقیده ایی منصور، به کوشش مصطفی صائم یپرم، استانبول، ۱۹۸۹ن؛
(۱۰۵) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشانعیه الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م؛
(۱۰۶) سرخسی، محمد بن احمد، اصول، به کوشش ابوالوفاافقانی، حیدرآبادکن، ۱۳۷۲ق؛
(۱۰۷) سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، قاهره، مطبعه الاستقامه؛
(۱۰۸) سمعانی، عبدالکریم بن محمد، التحبیرفی المعحم الکبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م؛
(۱۰۹) سید مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، نجف ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛
(۱۱۰) سید مرتضی، علی بن حسین، الفریعه الی اصول الشریعه، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۱۱۱) سید مرتضی، علی بن حسین، الفصول المختاره، نجف، کتابخانه حیدریه، سیوری ؛
(۱۱۲) مقداد بن عبدالله، کنزالعرفان، به کوشش محمد باقر بهبودی، تهران، ۱۳۸۴ق؛
(۱۱۳) شافعی، محمد بن ادریس، «اختلاف علی (ع)و ابن مسعود» ضمن کتاب الام، بیروت، دارالمعرفه ؛
(۱۱۴) شافعی، محمد بن ادریس، الرساله، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م؛
(۱۱۵) «شرح الفقه الاکر » مسوب به ابومنصور ماتریدی، الرسائل السبعه فی العقائد، حیدرآباددکن ۱۴۰۰ ق /۱۹۸۰ م ؛
(۱۱۶) شماخی، احمد بن سیعد السیر، به کوشش احمد بن سعود سیایی، مسقط، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م ؛
(۱۱۷) شوکانی، محمد بن علی، «اتحاف الاکابر» ضمن رسائل خمسه اساتید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م؛
(۱۱۸) شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م؛
(۱۱۹) صابونی، احمد بن محمود، البدایه من الکفایه، به کوشش فتح الله خلیف، مصر، ۱۹۶۹م؛
(۱۲۰) صریفینی، ابراهیم بن محمد، تاریخ نیسابور ( منتخب السیاق عبدالغافر فارسی )، به کوشش محمد کاظم محمودی، ضم، ۱۴۰۳ق؛
(۱۲۱) صفی الدین بلخی، عبدالله بن عمر، فضائل بلخ، ترجمه محمد بن محمد حسینی بلخی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش ؛
(۱۲۲) صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیب الرحمن اعظمی، بیروت ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م ؛
(۱۲۳) صیمری، حسین بن علی، اخبارابی هنیفه واصحابه، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م ؛
(۱۲۴) طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، به کوشش محمد باقر موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م؛
(۱۲۵) طبری، محمد بن جریر، اختلاف الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۱۲۶) طبری، محمد بن جریر، تاریخ ؛همو، «المنتخب من کتاب ذیل المذیل » همراه تاریخ طبری؛
(۱۲۷) طحاری، احمد بن محمد، اختلاف القهاء، به کوشش محمد صغیر حسن معصومی، اسلام آباد، ۱۳۹۱ق؛
(۱۲۸) طحاری، احمد بن محمد، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م ؛
(۱۲۹) طوسی، محمد بن حسن، الاتسبصار، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف ۱۳۷۵ ق ؛
(۱۳۰) طوسی، محمد بن حسن، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوه الدینی، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۱۳۱) طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۹ق ؛
(۱۳۲) طوسی، محمد بن حسن، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م؛
(۱۳۳) طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، نجف، کتابخانه مرتصویه :ظاهریه، خطی:العالم و المتعلم، به کوشش محمد رواس قله جی و عبدالوهاب هندی ندوی، حلب، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲ م؛
(۱۳۴) عبادی، محمد بن احمد، طبقات الفقهاءالشافعیه به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م ؛
(۱۳۵) عبدالله بن احمد بن حنبل، السنه، به کوشش محمد بن سعید قحطانی، ریاض، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م ؛
(۱۳۶) عبدالقادر قرشی، الجواهرالمضیه، حیدرآباددکن، ۱۳۳۲ق؛
(۱۳۷) عنبی، ابونصر «التاریخ الیمینی » ضمن الفتح الوهبی منینی، قاهره، ۱۲۸۶ق؛
(۱۳۸) عجلی، احمد بن عبدالله، تاریخ الثات، به کوشش عبدالمعطی قلمجی، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۴م ؛
(۱۳۹) عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۱۴۰) عقیلی، محمد بن عمرو، کتاب الضعفاءالکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلمجی، بیروت، ۱۴۰۴ق ۱۹۸۴م؛
(۱۴۱) علاءالدین بخاری، عبدالغزیز بن احمد، کشف الاسرار، استانبول ۱۳۰۸ق ؛
(۱۴۲) العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۱م؛
(۱۴۳) غزالی، محمد بن محمد، المنخولمن تعلیقات الاصول، به کوشش محمد حسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م ؛
(۱۴۴) غنیمی، عبدالغنی، اللباب فی شرح الکتاب، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
(۱۴۵) فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ ش ؛
(۱۴۶) «الفقه الاکبر» منسوب به ابو حنیفه، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده؛ ( ) «الفقه الاکبر» منسوب به شافعی، همراه با الفقه الاکبر، قاضی عبدالجبار، فضل الاعتزال، به کوشش فواد سید، تونس، ۱۳۹۳ق /۱۹۷۴م؛
(۱۴۷) قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیرمحمود، بیروت /طرابلس ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م؛
(۱۴۸) قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام، به کوشش آصف فیضی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
(۱۴۹) قدوری، احمد بن محمد «مختصر »، همراه بااللباب ؛
(۱۵۰) قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، قاهره ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م؛
(۱۵۱) قروینی رازی عبدالجلیل، نقض، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۵۸ش؛
(۱۵۲) قلقسندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م ؛
(۱۵۳) کتانی، عبدالحی بن عبدالکبیر، فهرس الفهارس والاثبات، به کوشش احسان عباس، بیروت ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م ؛
(۱۵۴) کتانی، محمد بن جعفر الرساله المستطرفه، استنابول، ۱۹۸۶ م ؛
(۱۵۵) کراجکی، محمد بن علی، کنزتلفوائد، تبریز، ۱۳۲۲ ق؛
(۱۵۶) کشی، محمد، معرفه الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ ش؛
(۱۵۷) کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ ق؛
(۱۵۸) کندی، محمد بن یوسف، الولاه و کتاب القضاه، به کوشش روون گست، بیروت، ۱۹۰۸م؛
(۱۵۹) کورانی، ابراهیم بن حسن، «الامم لا یقاظ الهمم»، ضون رسائل خمسه اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ ق/ ۱۹۱۰ م؛
(۱۶۰) لکنوی، محمد عبدالحی، الفوائد البهیه، قاهره، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م؛
(۱۶۱) ماتردی، محمد بن محمد، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶ م؛
(۱۶۲) ماتردی، محمد بن محمد، «عقیده». ضمن السیف المشهور؛
(۱۶۳) مالک بن انس، الموطأ، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۰ ق/۱۹۵۱ م؛
(۱۶۴) «المبانی»، مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، قاهره، ۱۹۵۴م؛
(۱۶۵) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش ملک الشعراء بهار، تهرا، ۱۳۱۸ ق؛
(۱۶۶) محلی، حمید بن احمد، «الحدائق الوردیه»، اخبار الائمه الزیدیه، به کوشش مادلونگ، بیروت، ۱۹۸۷ م؛
(۱۶۷) محمد بن حسن شیبانی، الاصل، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ ق/۱۹۶۹م؛
(۱۶۸) محمد بن حسن شیبانی، الحجه علی اهل المدینه، به کوشش مهدی حسن کیلانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵ م؛
(۱۶۹) مرغینانی، علی بن عبدالجلیل، «الهدایه»، همراه با شرح فتح القدیر، قاهره، ۱۳۱۹ ق؛
(۱۷۰) مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، به کوشش صبحی سامرایی، بیروت، ۱۴۰۶ ق/۱۹۸۶م؛
(۱۷۱) مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸؛
(۱۷۲) مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۶م؛
(۱۷۳) مسند اید بن علی، بیروت، ۱۹۶۶م؛
(۱۷۴) مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، جماعه المدرسین؛
(۱۷۵) مفید، محمد بن محمد، امانی، به کوشش استادولی و غفاری، قم، ۱۴۰۳ ق؛
(۱۷۶) مفید، محمد بن محمد، «المسائل الصانیه»، عده رسائل، قم، مکتبه المفید؛
(۱۷۷) مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، بیروت، ۱۴۰۸ ق/۱۹۸۷ م؛
(۱۷۸) مکی، موفق ابن احمد، مناقب ابی حنیفه، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۱ ق؛
(۱۷۹) ملاحسین رومی، «الجوهره المنیفه»، الرسائل السعبه فی العقائد، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰ م؛
(۱۸۰) ملا علی قاری، شرح الفقه الاکبر، بیروت، ۱۴۰۴ ق/۱۹۸۴ م؛
(۱۸۱) منتخب‌الدین رازی، علی بن عبیدالله، الاربعون حدیثاً، قم، ۱۴۰۷ ق؛
(۱۸۲) ناشیء اکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامه، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، ۱۹۷۱ م؛
(۱۸۳) نجاشی، احمد بن علی، رجال، به کوشش موسی شیبری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ ق؛
(۱۸۴) نسایی، احمد بن شعیب، قاهره، ۱۳۴۸ ق؛
(۱۸۵) نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ ق/ ۱۹۳۶م؛
(۱۸۶) نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ۱۹۲۷ م؛
(۱۸۷) «الوصیه»، منسوب به ابوحنیفه، همراه با «الجوهره المنیفه»؛
(۱۸۸) هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش و النتین ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۳۴۴ ق/ ۱۹۲۶ م؛
(۱۸۹) یاقوت، المشترکه وضعاً و المفترق صقماً، به کوشش ف، ووسنفلد، گوتینگن، ۱۸۴۶ م؛
(۱۹۰) یحیی بن معین، معرفه الرجال، به کوشش محمد کامل قصار، دمشق، ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۵ م؛



جعبه ابزار