مکه پیش از ظهور پیامبر خاتم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامعهشناختی شهر
مکه در سالهای منتهی به ظهور
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میتواند به درک بیشتر و بهتر ما از
اسلام کمک کند. مکه از آب سطحی برخوردار نیست و آب شرب آن فقط از چاههایی تامین میشود، که از بارانهای
زمستان و
بهار مایه میگیرد.
این بارانها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در میآیند که به فاصله چند لحظه سیلابهای عظیمی را تشکیل میدهد که از کوههای اطراف به سمت دره (مکه) سرازیر میشوند و شهر را به خرابی تهدید میکنند.
شهر
مکه در عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و ۲۸ دقیقه و طول ۴۹ درجه جغرافیایی واقع شده است. این شهر جزئی از منطقه
تهامه بوده و ارتفاع آن از سطح دریا حدود سیصد و سی متر میباشد. شهر مکه در درهای تنگ و هلالی شکل پیرامون خانه کعبه
در میان دو کوه
ابوقبیس و
قیعقعان واقع شده است. هوای این دره بواسطه احاطه کوهها به شدت گرم و خشک است.
در علت نامگذاری مکه به این نام (بین علما و مورخین) اختلاف است. گفته شده که مکه را از این جهت مکه گفتهاند که تمکّ الجبارین و الفاجرین (تمک اعناق الجبابره)
ستمگران و فاجران را میبلعد و از بین میبرد.
و نیز گفته شده؛ «لانها تجذب الناس الیها» مردم را به خود جذب میکند.
هم چنین گفته شده مکه را از این جهت مکه گفتهاند که جایی کم آب است و گویا زمین آن آبش را مکیده است.
عدهای مکه را مترادف کلمه
بکه به معنی ازدحام دانستهاند و گفتهاند مکه را از این رو مکه گفتهاند که مردم (در موسم حج) در آن ازدحام میکنند.
در مکه نیز چونان دیگر نقاط
شبه جزیره عربستان، اساس اجتماع بر نظام قبیلگی استوار بود؛
قریش در مکه با تیرهها و طوایفش، عمده ساکنین این شهر را تشکیل میدادند؛ همسایگی خانه خدا موجب حرمتشان در نزد عموم قبایل عرب شده به آنان چنان امنیتی بخشیده بود که دیگر قبایل را از آن بهرهای نبود؛
مردم عرب به قریش، به دیده احترام و بزرگی مینگریستند و در نزدشان به بسیاری از اختلافاتشان خاتمه میدادند.
احساس زعامت
دیگر اعراب ، انسجام بیشتری به طوایف قریش بخشیده بود بطوری که تمام بطون و طوایفش خود را ملزم به حفظ این اتحاد دانسته ضمن پرهیز از اختلافات داخلی، میکوشیدند هیچ بطنی از دائره آن خارج نگردد.
چیزی که در سایر قبایل امری رایج و عادی به حساب میآمد؛ همین وحدت و انسجام از قریش چهرهای پرقدرت و با صلابت در نظر سایر اعراب ساخته، حس ریاست و سروریشان را بر خود تشدید میکرد.
گفته شده مقارن با ظهور اسلام قریش مشتمل بر ۲۵ طایفه میشده است که عبارت بودند از:
بنیهاشم بن عبدمناف،
بنیمطلب بن عبدمناف،
بنیحارث بن عبدالمطلب،
بنیامیة بن عبدشمس،
بنینوفل بن عبدمناف،
بنیحارث بن فهر،
بنیاسد بن عبدالعزی،
بنیعبدالدار بن قصی،
بنیزهرة بن کلاب،
بنیتیم بن مرّه،
بنیمخزوم بن یقظه،
بنییقظه بن مره،
بنیمرة بن کعب،
بنیعدی بن کعب،
بنیسهم بن عمرو،
بنیجمح بن عمرو،
بنیمالک بن حنبل،
بنیمعیط بن عامر،
بنینزار بن عامر،
بنیسامة بن لؤی،
بنیأدرم تیم بن غالب بن فهر،
بنیمحارب بن فهر،
بنیحارث بن عبدالله بن کنانه،
بنینباته،
بنیعائذه.
سپس مسعودی میافزاید: از بنیهاشم تا بنیجمح بطون قریش بطاح
و از بنیمالک تا به آخر جزء بطون قریش ظواهرند.
مردم مکه، همواره بر آیین
ابراهیم (علیهالسّلام) بودند تا اینکه از زمان
عمرو بن لحی امیر خزاعی مکه
بتپرستی در پیش گرفتند؛
از آن پس دین ابراهیم (علیهالسّلام) از میان غالب مردم مکه رخت بربست و از آن اثری جز در امور
حج، چیزی باقی نماند.
عزی،
هبل،
اساف،
نائله و
مناة از بتان معروف قریش به شمار میآمدند.
«عزّی» بزرگترین بتشان بود؛ بدین جهت قریش را امت عزّی هم میخواندند؛ آنان عزی را
زیارت میکردند و برایش
هدیه میبردند و
قربانی انجام میدادند و بدین وسیله بدان تقرب میجستند.
دیگر بت قریش، «هبل» نام داشت که با عقیق سرخ، به شکل انسان ساخته شده بود و بزرگترین بت درون
کعبه به شمار میرفت.
اساف و نائله هم دو بت دیگر قریش بود که آن را میپرستیدند. این دو را که به صورت دو سنگ
مسخ شده بودند پیشاپیش کعبه نهادند تا مردمان از آن پند بگیرند.
مناة نیز از دیگر بتانی بود که علاوه بر دیگر اعراب، قریش نیز آن را بزرگ میداشتند.
تحمس (
بدعت گذاری و نوآوری در دین) و سختگیری قریش در امر دین نیز از دیگر خصیصههای بارز دینی در مکه بر شمرده میشد از اینرو به قریش «حمس» اطلاق میگردید.
قریش رفتهرفته شروع به بدعتگذاری کرده وقوف در
عرفه و انجام مراسم آن را با اینکه میدانستند که از مشاعر دین ابراهیم (علیهالسّلام) است، ترک کرده وقوف در آن را برای سایر اعراب، فرض و واجب کردند؛ میگفتند: «ما فرزندان ابراهیم هستیم و اهل حرم و خادمان کعبه و ساکنین آن؛ برای ما سزاوار نیست که از
حرم خارج شویم و غیر حرم را به مانند حرم بزرگ بشماریم؛ چرا که این کار از حرمت و شانمان در نزد عرب میکاهد.»
این بدعتگزاریها بخصوص از زمانیکه
خداوند لشکر ابرهه را تار و مار کرد شدت گرفت؛ چرا که مقام کعبه و قریش بعد از این واقعه بیش از پیش در انظار عرب بالا رفت. اعراب میگفتند: «اینان (قریش) اهل الله هستند چه آنکه خداوند از ایشان دفاع نمود و دشمنانشان را نابود ساخت.»
آنان، ساکنان خارج از حرم را وادار میکردند که غذای خود را وارد حرم نکنند، بلکه باید از غذای اهل حرم استفاده کنند، در موقع
طواف باید از لباسهای مردم مکه، که لباس ملی و قومی بود بهره بگیرند، اگر هم کسی توانایی خریدش را نداشت میبایست برهنه طواف میکرد.
آنها هنگام انجام دادن اعمال حج، غذای روغنی نمیپختند و شیری اندوخته نمیکردند مو و ناخن نمیگرفتند و روغن استعمال نمیکردند و با زنان معاشرت نمیکردند و خود را خوشبو نمیکردند و گوشت میخوردند و در خانهای از خانههای مکه داخل نمیشدند و در حال انجام
مناسک حج در خیمههای چرمی ساکن میشدند.
با این حال، مکه از خداپرستانی که از پرستش بتان سرباز زده بودند
حنیفی یا
نصرانی شده بودند، خالی نبود در بین قریش و بویژه در طایفه بنیهاشم آیین حنیف ابراهیم (علیهالسّلام) پیروانی داشته است.
ورقة بن نوفل بن اسد از جمله کسانی بود که از پرستش بتان سرباز زده
آیین مسیحیت اختیار کرده بود.
زید بن نفیل نیز از کسانی بود که از پرستش بتان سرباز زده بود و به دنبال دین بود تا اینکه در
شام، توسط مسیحیان کشته شد.
دارالندوه محل بررسی امورات مهم و اساسی مکه بود البته برخی مسائل روزمره همچون
ازدواج و حرکت کاروانهای تجاری و... نیز در آن انجام میشد.
این مجلس مختص فرزندان
بنیقصی بود؛
اما غیر از بنی قصی، تنها صاحبنظرانی امکان حضور در آن را داشتند که چهل سال از عمرشان گذشته باشد.
قریش برای اداره امور مکه، مناصب و تشکیلاتی را بوجود آوردند؛ عمده مناصب این شهر
سقایت،
رفادت،
سدانت،
حجابت و
لواء بود.
(سقایت مسئول دادن آب به حاجیان، رفادت مسئول مهمانداری از حجاج، سدانت خادمی و پردهداری خانه خدا، حجابت دربانی و کلیدداری کعبه و لوا پرچمدار مکه بودند.)
در کنار این مناصب
ایسار،
تحجیر اموال،
شورا،
اشناق،
عقاب،
قبه و اعنه]] و
سفارت (ایسار تولیت چوبههای تیر قرعهکشی، تحجیر اموال مسئول
نذورات بتان، اشناق تعیین کننده میزان
دیه و ضررهای مالی، عقاب پرچمدار ملی، قبه و اعنه مسئول رزمآرایی و حرکت لشکر و سفارت نماینده قریش در امور پیشآمده بین قبیلگی بود.) نیز از دیگر مسئولیتهایی بود که تا قبل از ورود اسلام در این شهر مرسوم بوده است و آن را از یکدیگر به ارث میبردند.
با اینکه جامعه مدنی مکه تا حدودی از روحیات و خلق و خوی خشن و بدویگری فاصله گرفته بود؛ اما این امر مانع از ورود آنان به جنگهای جاهلی نشده بود؛ مشهورترین این جنگها، چهار جنگ
فجار القرد،
فجار الرجل،
فجار المراه،
فجار براض بود که فجار براض خود پنج فجره را شامل میشد: یومالنخله،
یومالشمطه،
یومالعبلاء،
یوم الشرب
و یومالحریره.
علاوه بر وجود کعبه قرار داشتن مکه بر سر راه بازرگانانی که از
یمن به
شام و
فلسطین و
مصر میرفته است بر اهمیت این شهر بیش از پیش افزوده بود، پس قریش نیز به امر
تجارت پرداختند؛ اما در ابتدا تجارتشان از مکه عدول نمیکرد. تجار غیر عرب کالاهایشان را میخریدند و در اطراف بلاد عرب میفروختند.
تا اینکه
هاشم بن عبدمناف سنت تجارت قریش به شام و یمن را بنیان نهاد. هاشم از ملوک شام اجازه تجارت در بلاد شام را گرفت.
سپس برادرش
عبدشمس موفق به کسب اجازه از حاکم
حبشه جهت تجارت به آنجا شد.
نوفل بن عبدمناف کوچکترین فرزند عبدمناف نیز با سفر به
عراق از کسری نامهای دریافت کرد جهت تجارت به عراق.
از آن پس رفتهرفته مکه تبدیل به شهر بازرگانی بزرگی شد؛
ازخصیصههای منحصر بفرد تجارت مکه این بود که به صورت گروهی انجام میگرفت به این معنی که تمامی قریش در قافله تجاریای که راهی سفر تجاری میشد، سهیم میشدند تجار بزرگ مکه عدهای را اجیر میکردند و به همراه اموال خود روانه میساختند. این عده جهت فروش این کالاها به بلاد مختلف سفر میکردند و پس از انجام کار به مکه بازمیگشتند.
طریق معروف جنوب به شمال و نیز راه دیگری که از سمت شمال به
خیبر و از وسط
صحرای وادیالرمله و بعد به
حیره میرسید. راههای تجاری اصلی مکه محسوب میشدند.
کاروانهای مکی از یمن و سواحل
اقیانوس هند و شرق
افریقا، سقز و کشمش و از معادن
بنیسلیم طلا به سواحل
مدینه تجارت میکردند و از آنجا اسلحه و گندم و روغن و شراب و پارچههای پنبهای و کتانی و ابریشمی برمیگرداندند.
مهمترین کالای تجارت قریش پوست دباغی شده بود.
نقره هم از مهمترین کالاهایی بود که به شام تجارت میشد.
عمدهترین کالایی که تجار مکی از شام به مکه تجارت میکردند، روغن بود.
علاوه بر آن، قریش در مکه، اجتماعاتشان و بازارگاههایی مانند
عُکاظ برپا نمود
که تمام قبایل شمال و جنوب غربی برای تجارت به همراه قبایل
نجد، در این بازار جمع میشدند و راههای تجاری یمن و شام و
خلیج فارس و
بابل از آن میگذشت.
این بزرگترین بازار عرب در نزدیک
عرفات از نیمه
ذیالقعده تا آخر این ماه تشکیل میشد.
ربا نیز جزئی از حیات اقتصادی
مکه و اصلا مظهری از مظاهر حرکت اقتصادی و تجاری مکه به شمار میآمد. در این شهر بسیاری از تجار بواسطه ربا ثروت بر روی ثروت میانباشتند.
نزول
آیات فراوان درباره تحریم ربا قبل و بعد از
فتح مکه از شیوع آن در مکه و دیگر شهرهای عربستان آن روز داشت.
منابع: