میل به جاودانگی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از اصلی ترین گرایش های انسان ها
حب به
بقا و ابدی بودن است.
خداوند در قرآن کریم به این میل به
خلود و جاودانه بودن اشاره فرموده است.
انسان، شیفته ابدیت و خواهان
زندگی جاوید می باشد.
فوسوس لهما الشیطـن لیبدی لهما ماووری عنهما من سوءتهما وقال ما نهـکما ربکما عن هـذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخــلدین (پس
شیطان آن دو را
وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين
درخت منع نكرد جز (براى) آنكه (مبادا) دو
فرشته گرديد يا از (زمره) جاودانان شويد.)
«((فوسوسه)) در
لغت به معناى دعوت کردن به امرى است به آهستگى و پنهانى . و(( موارات)) پوشاندن در پس پرده است . و (( سوآت)) جمع (( سوءه)) و به معناى عضوى است که
آدمی از برهنه کردن و اظهار آن
شرم مى دارد.
مراد از جمله (( الّا اءن تکوناملکین)) در خطاب به
آدم و
حوا و جمله (( ما نهیکما ربکما عن هذه الشجره الا ان تکونا ملکین)) در تقدیر (( الا کراهه ان تکونا ملکین )) است ، و معنایش این است که : پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرد مگر از این جهت که مبادا
فرشته شوید، و یا از خالدین گردید... »
«لذا همان طور که قرآن میفرماید: «به وسوسه کردن آنان مشغول شد، تا لباسهای
اطاعت و بندگی خدا را از تن آنان بیرون کند، و
عورت آنها را که پنهان بود آشکار سازد» «فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوآتهما».
و برای رسیدن به این هدف، بهترین راه را این دید که از
عشق و علاقه ذاتی
انسان به تکامل و ترقی و «زندگی جاویدان»، استفاده کند و هم عذر و بهانهای برای مخالفت فرمان خدا برای آنان بتراشد، از این رو نخست به آدم و همسرش گفت: «خداوند شما را از این درخت نهی نکرده جز این که اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا
عمر جاویدان پیدا میکنید» «و قال ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین».
و به این ترتیب،
فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگری جلوه داد، و این طور مجسم کرد که: نه تنها خوردن از «شجره ممنوعه» زیانی ندارد، بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجه فرشتگان خواهد شد.»
وکان له ثمر فقال لصـحبه وهو یحاوره انا اکثر منک مالا واعز نفرا• ودخل جنته وهو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبید هـذه ابدا (و براى او ميوه فراوان بود پس به رفيقش در حالى كه با او گفت و گو مىكرد گفت مال من از تو بيشتر است و از حيث
افراد از تو نيرومندترم •و در حالى كه او به خويشتن
ستمکار بود داخل باغ شد (و) گفت
گمان نمىكنم اين
نعمت هرگز
زوال پذيرد.)
«چهار ضمیرى که در این
آیه است به کلمه ((رجل)) برمى گردد. و مقصود از اینکه فرمود: ((داخل باغش شد)) با اینکه دوتا
باغ داشت ، جنس باغ است ، وبدین جهت کلمه ((جنت)) را به
صیغه تثنیه نیاورده . بعضى گفته اند: از این جهت تثنیه نیاورده که انسان هر چند باغ متعدد داشته باشد در هنگام وارد شدن به یک یک آنها وارد مى شود ودر آن واحد نمى تواند داخل دوتا باغ شود...
واینکه فرمود: ((وهوظالم لنفسه)) از این جهت
ظالم بوده که نسبت به رفیقش
تکبر ورزیده که گفته است : ((انا اکثر منک مالا)) چون این کلام کشف مى کند از اینکه وى دچار عجب به خویشتن و
شرک به خدا و تکبر به رفیقش و
نسیان خدا و رکون به اسباب ظاهرى بوده که هر یک از اینها به تنهایى یکى از رذائل کشنده اخلاقى است .»
«كم، كم اين افكار- همان گونه كه معمول است- در او اوج گرفت، و به جائى رسيد كه: دنيا را جاودان، مال و
ثروت و حشمتش را ابدى پنداشت:
«مغرورانه در حالى كه در واقع به خودش
ستم مىكرد، در باغش گام نهاد، (نگاهى به درختان سرسبز كه شاخههايش از سنگينى ميوه خم شده بود، و خوشههاى پردانهاى كه به هر طرف مايل گشته بود، انداخت، و به زمزمه نهرى كه مىغريد، پيش مىرفت و درختان را مشروب مىكرد، گوش فرا داد، و از روى غفلت و بىخبرى) گفت: من باور نمىكنم هرگز
فنا و نيستى دامن باغ مرا بگيرد»..»
فوسوس الیه الشیطـن قال یــادم هل ادلک علی شجرة الخلد وملک لا یبلی (پس
شیطان او را وسوسه كرد گفت اى
آدم آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود راه نمايم.)
«و مقصود از ((شجره خلد)) همان درختى است که از خوردن آن
ممنوع شدند و کلمه ((یبلى)) از ماده ((بلى)) است که به معناى کهنه شدن و
پوسیدن چیزى است و در مقابل نو به کار مى رود. و مراد از ((شجره خلد)) درختى است که خوردنش باعث مى شود آدمى جاودانه
زنده بماند...
اگر پروردگارتان شما را از آن
نهی کرده براى این بوده که با ملکى خالد جاودان در
بهشت نمانید. و یا بگوید: براى این بوده که شما جاودان در بهشت نمانید چون داشتن ملک خالد مستلزم زندگى جاودان نیز هست ، (دقت فرمایید) و به هر حال منافاتى میان
تردید در یک آیه و جمع در
آیه دیگر نیست .»
وتتخذون مصانع لعلکم تخلدون (و كاخهاى
استوار مىگيريد به
امید آنكه جاودانه بمانيد.)
الذی جمع مالا وعدده• یحسب ان ماله اخلده (كه مالى گرد آورد و برشمردش •پندارد كه مالش او را
جاوید كرده.)
««أَخْلَد» در اينجا به صورت «
فعل ماضی » آمده، يعنى او گمان مىكند، اموالش او را به صورت يك
موجود جاودانه در آورده است، نه
مرگ مىتواند به سراغ او آيد، نه بيمارىها و
حوادث جهان مشكلى براى او ايجاد مىكند؛ چرا كه مشكلگشا در نظرش تنها
مال و ثروت است و اين مشكلگشا را در دست دارد.
چه پندار غلط و خيال خامى؟»
«پس انسان نامبرده به خاطر
اخلاد در ارض و چسبیدنش به
زمین و زندگى مادى زمینى ، و فرو رفتنش در آرزوهاى دور و دراز، از مال دنیا به آن مقدارى که حوائج ضرورى زندگى کوتاه
دنیا و ایام گذراى آن را کفایت کند قانع نمى شود، بلکه هر قدر مالش زیادتر شود حرصش تا بى نهایت زیادتر مى گردد، پس از ظاهر حالش پیداست که مى پندارد مال ، او را در دنیا
جاودان مى سازد، و چون جاودانگى و بقاى خود را دوست مى دارد، تمام همش را صرف جمع مال و شمردن آن مى کند، و وقتى جمع شد و خود را بى نیاز
احساس کرد، شروع به یاغى گرى نموده ، بر دیگران تفوق و
استعلا مى ورزد، همچنان که در جاى دیگر فرمود: ((ان الانسان لیطغى ان راه استغنى ))، و این
استکبار و تعدى اثرى که براى آدمى دارد همز و لمز است .
از اینجا روشن مى گردد که جمله ((یحسب ان ماله اخلده )) به منزله تعلیل است براى جمله ((الذى جمع مالا و عدده ))، و مى فهماند اگر مال پشیز دنیا را جمع مى کند و مى شمارد، انگیزه و علتش پندار غلطى است که دارد، و این خطاى عملیش مستند به خطاى فکرى او است ، که پنداشته مال او را جاودان مى سازد.»
حضرت آدم علیهالسّلام به حکومت ابدی و زندگی جاوید، گرایش داشتند.
فوسوس لهما الشیطـن لیبدی لهما ماووری عنهما من سوءتهما وقال ما نهـکما ربکما عن هـذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخــلدین (پس
شیطان آن دو را
وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين
درخت منع نكرد جز (براى) آنكه (مبادا) دو
فرشته گرديد يا از (زمره) جاودانان شويد.)
«پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرد مگر از این جهت که مبادا
فرشته شوید، و یا از خالدین گردید. و (( ملک)) گر چه به فتح لام
قرائت شده و به معناى فرشته است ، الا اینکه در آن معناى (( ملک)) - به ضم میم و
سکون لام - نیز هست.»
فوسوس الیه الشیطـن قال یــادم هل ادلک علی شجرة الخلد وملک لا یبلی (پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اى آدم آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود راه نمايم.)
حضرت حوا علیهاالسّلام نیز به جاودانگی میل و
گرایش داشتند.
فوسوس لهما الشیطـن لیبدی لهما ماووری عنهما من سوءتهما وقال ما نهـکما ربکما عن هـذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخــلدین (پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان
نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين
درخت منع نكرد جز (براى) آنكه (مبادا) دو فرشته گرديد يا از (زمره) جاودانان شويد.)
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «میل به جاودانگی».