نعجز (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نعجز:
(وَ أَنّا ظَنَنّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللّٰهَ فی الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً) نعجز: از مادّه «عجز» به معنى «ضعف و ناتوانى» است و آن ضد قدرت است.
در اين آيه، مؤمنان جن در ادامه سخنان خود به ديگران هشدار مىدهند و مىگويند:
«ما يقين داريم كه هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم (و او را عاجز سازيم) و نمىتوانيم از پنجه قدرت او فرار كنيم.»
(وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً)بنابراين اگر تصور كنيد مىتوانيد از كيفر و مجازات خدا با فرار كردن به گوشهاى از زمين يا نقطهاى از آسمانها نجات يابيد، سخت در اشتباهيد. به اين ترتيب جمله اوّل اشاره به فرار كردن از پنجه قدرت خداوند در زمين و جمله دوم اشاره به فرار كردن مطلق، اعم از زمين و آسمان است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه اولى اشاره به اين است كه نمىتوان بر خداوند غالب شد و دومى اشاره به اين است كه نمىتوان از پنجه عدالت او گريخت. بنابراين وقتى نه راه غلبه وجود دارد و نه راه گريز، چارهاى جز تسليم فرمان عدالت او نيست.)
به موردی از کاربرد
نعجز در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ أَنّا ظَنَنّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ وَ لَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا) (و اينكه ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم و نمىتوانيم از پنجه قدرت او بگريزيم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: مناسبتر آن است كه مراد از اينكه گفتند:
(لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ) اين باشد كه نمىتوانيم در زمين از راه فساد در ارض جلو خواست خدا را بگيريم و او را عاجز سازيم و نگذاريم نظامى كه در زمين جارى كرده جارى شود، چون افساد خود آنان هم اگر محقق شود، تازه يكى از مقدرات خود خدا است، نه اينكه خدا را عاجز ساخته باشند و نيز مراد از جمله
(وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً) اين باشد كه اگر خدا بخواهد ما را دستگير كند نمىتوانيم از چنگ او بگريزيم و او نتواند به ما دست يابد.
ولى بعضى از مفسرين
گفتهاند: معناى جمله اول اين است كه ما تا چندى كه در زمين هستيم نمىتوانيم خدا را عاجز سازيم و معناى جمله دوم اين است كه نمىتوانيم به آسمان بگريزيم، در نتيجه معناى آيه اين است كه نه در زمين مىتوانيم خدا را عاجز كنيم و نه در آسمان. ليكن خواننده خود مىداند كه اين معنا درست نيست.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «نعجز»، ج۳، ص۱۰۲.