نفس - به فتح فاء (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَفَس (به فتح نون و فاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای
وسعت و گسترش است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
تَنَفُّس (به فتح تاء و نون و ضم و تشدید فاء) به معنای
گسترش و توسعه یافتن؛
تَنافُس (به فتح تاء و ضم فاء) به معنای مسابقه دو نَفْس در رسیدن به چیز مطلوب و
نَفْس (به فتح نون و سکون فاء) در اصل به معنای عین و
ذات شیء میباشد.
نَفَس:
(بر وزن فَرَس)
وسعت و گسترش است.
این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
تَنَفُّس: عبارت است از
گسترش و توسعه یافتن.
(وَ اللَّیْلِ اِذا عَسْعَسَ • وَ الصُّبْحِ اِذا تَنَفَّسَ) «
قسم به
شب که در آید و قسم به
صبح که گسترش یابد».
تَنافُس: به معنی مسابقه دو نَفْس در رسیدن به چیز مطلوب است؛ به قول
راغب آن مجاهده نفس است در رسیدن و شبیه شدن به فضلاء بیآنکه ضرری به دیگری برساند.
(وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ) «و در رسیدن به آن
نعمت بهشتی مسابقه و رغبت کنند، مسابقه کنندگان».
نَفْس: (بر وزن فَلْس) در اصل به معنی
ذات شیء است.
طبرسی ذیل
(وَ ما یَخْدَعُونَ اِلَّا اَنْفُسَهُمْ) (و جز خودشان را
فریب نمىدهند)
فرموده: نَفْس سه معنی دارد: یکی به معنی
روح، دیگری به معنی تاکید، مثل: «جائنی زید نفسه» سوم به معنی ذات و اصل همان است.
در
صحاح گفته: نفس به معنی روح است، «خرجت نفسه» یعنی روحش خارج شد؛ ایضا نفس به معنی
خون است، «ما لیس له نَفْسٌ سائلة لا ینجس الماء اذا مات فیه» آنکه خون جهنده ندارد اگر در آبی بمیرد
آب نجس نمیشود، تا میگوید، نفس به معنی عین و ذات شیء است.
ظاهرا خون را از آن نفس گفتهاند که روح با آن از بدنش خارج میشود.
نَفْس در
قرآن مجید در چند معنی به کار رفته که نقل میشود:
روح، مثل:
(اللَّهُ یَتَوَفَّی الْاَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْاُخْری اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی) چون برای روح مرگی نیست لذا باید در «مَوْتِها» مضاف مقدر کرد و یا قائل به
مجاز عقلی شد، یعنی: «حین موت ابدانها» ایضا در
(وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ) باید گفت: «وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ بَدَنُها» یعنی: «
خدا ارواح را در حین
موت از ابدان میگیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت
خواب قبض میکند، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه میدارد اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشد و دیگری را تا وقتی معین به
بدن میفرستد».
درباره روح
مجرّد از نظر قرآن در «روح» شرحی نوشتهایم.
ذات و شخص، مثل:
(وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً) «بترسید از روزی که کسی از کسی کفایت نمیکند».
تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود
انسان و غرائز او و
وجدان و
ادراک آدمی؛ در آیاتی نظیر:
(وَ ما اُبَرِّئُ نَفْسِی اِنَ النَّفْسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی) (من خودم را تبرئه نمىكنم، كه نفس سركش بسيار به بدیها امر مىكند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم كند).
(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها • فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) (و
سوگند به روح آدمى و آن كس كه آن را آفريده و موزون ساخته، سپس
فجور و
تقوایش [
شر و
خیرش]
را به او
الهام كرده است)
میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و
غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر
حق یا
باطل قرار دهد، لذا فرموده:
(قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها • وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها) (كه هر كس نفس خود را پاك و
تزکیه كرده،
رستگار شده؛ و آن كه نفس خويش را با
معصیت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است!).
ایضا در:
(وَ لا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ) (و سوگند به نفس ملامتگر و وجدان بيدار كه
رستاخیز، حق است)،
که ظاهرا
وجدان و
ادراک آدمی مراد است
و نیز در آیاتی نظیر:
(وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی) (و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از
هوا باز دارد).
(فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اَخِیهِ) (نفس سركش، به تدريج او را به
کشتن برادرش ترغيب كرد)،
همین معنی به نظر میآید.
قلوب و
باطن؛ در آیاتی نظیر:
(وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً) (پروردگارت را در درون خود، از روى
تضرّع وخوف ياد كن).
(وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ) (و در دل خود چيزى را پنهان مىداشتى كه
خداوند آن را آشكار مىكند).
(فَاَسَرَّها یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ) (
یوسف سخت ناراحت شد، و اين ناراحتى را در درون خود پنهان داشت).
(فَاَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی) (
موسی ترس خفيفى در دل احساس كرد مبادا مردم گمراه شوند).
(رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ) (پروردگار شما از درون دلهايتان آگاهتر است).
مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد، یعنی این چیز در درون آدمی است. در «قلب» آیاتی در این زمینه نقل کردهایم،
که در بعضی از آیات به جای نفوس، قلوب ذکر شده، نظیر:
و
(وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فِی قُلُوبِکُمْ) (و خدا آنچه را در دلهاى شماست مىداند).
بشر اوّلی، مثل:
(یا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً) (مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد، همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد؛ و
همسر او را نيز از جنس او خلق كرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى در روى
زمین منتشر ساخت).
نظیر این آیه است:
آیه ۹۸ انعام:
(وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ) (او كسى است كه شما را از يك
انسان آفريد)؛
آیه ۱۸۹ اعراف:
(هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا) (اوست كسى كه همه شما را از يك فرد آفريد؛ و همسرش را نيز از جنس او قرار داد)؛
آیه ۶ زمر که فرموده:
(خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها) (او همه شما را از يك انسان آفريد، و همسرش را از جنس او خلق كرد)؛
به نظر میآید مراد از نفس در این آیات
بشر اوّلی است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "نفس"، ج۷، ص۹۳.