ولادت فاطمه زهرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى وَ هِىَ نُورُ عَیْنِى وَ ثَمَرَةُ فُؤادِى وَ رُوحِىَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ وَ هِىَ الْحَوْراءُ الاِْنْسِیَّةُ;(۱) فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم، و روح من است و او حورىِ انسان
صفت است».
• • •
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سخت ترین شرایط و حالات به سر مى برد.
اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار; محیط مکّه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگ هاى قبایل عرب و
حاکمیت زور و بینوایى توده هاى مردم، تیره و تار بود.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آینده مى اندیشید، آینده اى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آینده اى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.
در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمان ها به معراج رفت، و به مصداق (لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا)(۲) آیات عظیم پروردگار را در پهنه بلند آسمان با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگین تر توأم با امید بیشتر.
در روایتى ـ که اهل سنّت و شیعه هر دو بر آن تأکید دارند ـ مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در شب معراج از بهشت عبور مى کرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا(علیها السلام) از آن میوه بهشتى منعقد شد.
لذا در حدیث مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فاطمه(علیها السلام) را بسیار مى بوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت که چرا این همه دخترت را مى بوسى؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جواب فرمود: «من هر زمان فاطمه را مى بوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مى کنم».(۳)
و به این ترتیب این مولود بزرگ ازعصاره پاک میوه هاى بهشتى و از پدرى همچون پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و مادر ایثارگر و فداکارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى گام به این دنیا نهاد، و طعن و سرزنش هاى مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» مى پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر فراوان در طول قرون و اعصار تا روز قیامت شد.
این بانوى بهشتى نُه نام داشت که هر کدام از دیگرى پر معناتر و بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت اوست:
۱ـ فاطمه ۲ـ صدّیقه ۳ـ طاهره ۴ـ مبارکه ۵ـ زکیّه ۶ـ راضیه ۷ـ مرضیّه ۸ـ محدّثه ۹ـ زهرا
همین بس که در نام معروفش «فاطمه» بزرگترین بشارت براى پیروان مکتبش نهفته است، چرا که «فاطمه» از ماده «فطم» به معناى جدا شدن، یا بازگرفتن از شیر است، و طبق حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) روایت شده به امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: مى دانى چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟
عرض کرد: بفرمایید.
فرمود: براى آن که او و شیعیان و پیروان مکتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده اند.(۴)
از میان نام هاى او نام «زهرا» نیز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: چرا فاطمه را «زهرا» مى نامند؟
فرمود: زیرا زهرا به معناى درخشنده است و فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت مى ایستاد نور او براى اهل آسمان ها پرتوافکن مى شد، همان گونه که نور ستارگان براى اهل زمین
افکن است ، لذا زهرا نام نهاده شد.
هنگامى که «خدیجه» که زنى با شخصیت و معروف به بزرگى بود، با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ازدواج کرد زنان مکه از او قطع رابطه کردند، و گفتند: او با جوان تهیدست و یتیمى ازدواج کرده و شخصیت خود را پایین آورده است!
این وضع همچنان ادامه یافت تا این که خدیجه باردار شد و جنینش کسى جز فاطمه زهرا نبود.
به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قریش فرستاد و از آنها خواست که در این ساعات حساس و پر درد و رنج به یارى او بیایند و تنهایش نگذارند، اما با این پاسخ سرد و دردآلود روبه رو شد که : تو سخن ما را گوش نکردى، با یتیم ابوطالب که مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نیز به کمک تو نخواهیم شتافت!
خدیجه با ایمان، از این پیام زشت و بى معنا سخت غمگین شد، اما در اعماق دلش نور امیدى درخشید که خدایش او را در این حال تنها نخواهد گذاشت.
لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محیط خانه تنها بود، و زنى که او را کمک کند وجود نداشت، قلب او فشرده تر مى شد، و امواج خروشان بى مهرى هاى مردم روح پاکش را آزار مى داد. ناگهان برقى در افق روحش درخشید، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود دید، سخت نگران شد، یکى از آن چهار زن صدا زد: نترس و غمگین مباش! پروردگار مهربانت ما را به یارى تو فرستاده است، ما خواهران تو ایم، من ساره ام; و این آسیه همسر فرعون است که از دوستان تو در بهشت خواهد بود; آن دیگر مریم دختر عمران; و این چهارمى را که مى بینى دختر موسى بن عمران، کلثوم است. ما آمده ایم که در این ساعت یار و یاور تو باشیم.
و نزد او ماندند تا فاطمه بانوى اسلام دیده به جهان گشود.(۵) آرى به مصداق:
«(إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا);(۶) به یقین کسانى که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند فرشتگان بر آنان نازل مى شوند که: نترسید و غمگین مباشید».
در این جا نیز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصیت جهان به یارى خدیجه با ایمان و پر استقامت شتافتند.
تولّد این مولود خجسته آنچنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را خشنود کرد که زبان به مدح و ثناى پروردگار گشود، و زبان بدخواهان که او را «ابتر» ـ بریده نسل و بى عقب ـ مى خواندند، براى همیشه کوتاه شد.
خداوند مژده این مولود پربرکت را در سوره کوثر به پیامبرش داد و فرمود:
(إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ)
ما به تو کوثر
و برکت فراوان عطا کردیم!
(فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ)
پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن!
(إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَرُ).
و (بدان) دشمن تو قطعاً بریده نسل و بى عقب است!
۱ . ریاحین الشریعة، جلد ۱، صفحه ۲۱ .
۲ . اسراء، آیه ۱. ترجمه : «تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم».
۳ . این حدیث را با مختصر تفاوتى «سیوطى» در «درّ المنثور» و «طبرى» در «ذخائر العقبى» و «علىّ بن ابراهیم» در تفسیر خود نقل کرده اند. گرچه معروف است که معراج در سال هاى آخر توقف پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مکه بوده، ولى بطورى که از بعضى روایات استفاده مى شود معراج مکرر اتفاق افتاده است، بنابراین منافاتى با تولّد بانوى اسلام در سال پنجم بعثت ندارد.
۴ . این حدیث در بسیارى از کتب اهل سنّت از جمله «تاریخ بغداد» و «صواعق ابن حجر» و «کنزالعمال» و کتب دیگر آمده است.
۵ . مضمون این حدیث را گروهى از دانشمندان اهل سنّت از جمله «طبرى» در «ذخائر العقبى» نقل کرده است.
۶ . فصّلت، آیه ۳۰ .