کبد (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كَبَد (به فتح کاف و باء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای سختى، رنج و جگر سياه است. این کلمه پنج بار در
نهج البلاغه آمده است.
كَبَد کبد (مثل شرف) به معنای سختى و رنج، (بر وزن كتف) به معنى جگر سياه است.
راغب گويد: آن بر وزن اوّل به معنى درد جگر و بر وزن دوم به معنى جگر است. «كبد السماء» وسط آسمان را گويند تشبيه شده به كبد انسان كه در وسط بدن است.
حضرت علی (علیهالسلام) چنان كه فرموده:
«وَ مَنْ كَابَدَ الاَْمُورَ عَطِبَ وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ» مكابده خود را به رنج انداختن است: «كابده مكابدة: قاساه و تحمّل المشاقّ فى فعله» يعنى هر كس در كارها خود را به رنج انداخت هلاک شد، و هر كس وارد درياها شد غرق گرديد و هر كس به جاهاى بدنام داخل شد متّهم گشت.
«أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ- أَكْبَادٌ حَرَّى» در «حنن- حرر» گذشت.
ظاهرا درباره
حضرت مهدی (علیهالسلام) فرموده:
«وَ تُخْرِجُ لَهُ الاَْرْضُ من أَفَالِيذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا» كه در «فلذ- قلد» گذشت.
این کلمه پنج بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «کبد»، ج۲، ص۸۹۱.