• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کلید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



منبع: مرد


مرد در مقابل زن، به انسان بالغ نر، گفته می‌شود؛ و در فقه علاوه بر احکام مشترک با زن دارای احکامی اختصاصی می‌باشد.
از احکام ویژه مرد در ابواب بسیاری همچون اجتهاد و تقلید، طهارت، صلات، حج، جهاد، تجارت، حجر، نکاح، طلاق، ارث، قضاء، شهادات، حدود، قصاص و دیات سخن گفته‌اند.



مرد و زن؛ هر دو مکلف به تکالیف شرعی می‌باشند و نوع تکالیف شرعی آن دو، مانند وجوب نماز، روزه، زکات، خمس، حج، حرمت دروغ، تهمت، غیبت و زنا یکی است؛ لیکن در کیفیت و خصوصیات و سنت‌ها در بعضی تکالیف، میان آن دو تفاوت‌هایی وجود دارد.


احکام ویژه مردان بسیار است. به نمونه‌هایی از آنها در ابواب مختلف اشاره می‌شود.

۲.۱ - اجتهاد و تقلید

در مرجع تقلید، صفاتی از جمله مرد بودن شرط است. برخی در شرط بودن آن اشکال کرده‌اند.
[۶] اشتهاردی، علی پناه، مدارک العروة، ج۱، ص۱۴۴.
[۷] اشتهاردی، علی پناه، مدارک العروة، ج۱، ص۱۴۷ .


۲.۲ - طهارت

استحباب ابتدا به شستن ظاهر ذراع در وضو و وجوب اعاده غسل جنابت در صورت عدم استبرا قبل از غسل و خروج رطوبتی مشکوک پس از غسل. چنانچه خروج رطوبت مشکوک پس از ادرار باشد، در صورت عدم استبرا پس از ادرار، محکوم به نجاست است.
تشییع جنازه بر مرد مستحب است. مستحب است امام در نماز میت بـرابـر وسط میت مرد بایستد. با تعدد اولیای میت در یک طبقه، مرد اولی از زن است.
مستحب است میت مرد را از سمت سر داخل قبر کنند.

۲.۳ - صلات

اذان و اقامه برای نماز بر مرد مستحب مؤکد است. چنان‌که این موارد نیز در نماز بر او مستحب می‌باشد: گشودن پاها از هم به‌اندازه سه انگشت تا یک وجب و گذاشتن دست‌ها روی ران‌ها هنگام قیام؛ خم شدن در رکوع به‌اندازه‌ای که گودی کف دست روی زانو قرار گیرد؛ گذاشتن دست‌ها بر زمین قبل از زانوها هنگام رفتن به سجده پس از رکوع و قرار دادن آرنج‌ها همچون دو بال گشوده در حال سجده و تورّک هنگام نشستن بین دو سجده و تشهد و سلام.
افضل برای مرد، خواندن نمازهای واجب در مسجد است. بنابر قول مشهور، نماز گزاردن با موهای بافته بر مرد مکروه است. بنا بــر قول مشهور، جهر در قرائت نمازهای صبح، مغرب و عشا بر مرد واجب است.
نماز جمعه و عیدین (قربان و فطر) با وجود شرایط آنها بر مرد واجب است.
پوشاندن عورت در نماز واجب است؛ هر چند بیننده‌ای نباشد. مقصود از عورت در مرد، آلت تناسلی، بیضه و حلقه دُبُر است. چنان که پوشاندن عورت در غیر نماز از دیگران -جز آنان که استثنا شده‌اند، همچون همسر ـ واجب است.
بر مرد پوشیدن لباس زربافت یا ابریشمی خالص و نیز به دست کردن دستبند طلا و استفاده از سایر زیور آلات طلا، حرام و موجب بطلان نماز است.
به قول برخی، تشبه مرد به زن با پوشیدن لباس ویژه زنان حرام است.
از شرایط امام جماعت و جمعه، مرد بودن است، مگر در نماز جماعتی که مامومان همه زن باشند که در این صورت، امام جماعت می‌تواند زن باشد.
از شرایط مؤذن منصوب برای اعلام دخول وقت، مرد بودن است.

۲.۴ - حج

مرد و زن در بیشتر احکام حج بــرابـــرانـد؛ لیکن در بعض احکام متفاوت‌اند، از جمله بر مرد، در حال احرام، پوشیدن لباس دوخته، پوشاندن همه روی پا به قول مشهور و پوشاندن سر و زیر سایه رفتن هنگام حرکت کردن حرام است.
[۴۵] مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۳۲.
[۴۶] مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۳۹.
[۴۷] مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۴۴.
[۴۸] مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۴۵.

بلند کردن صدا به تلبیه بنابر قول مشهور برای مرد مستحب است. بر مرد حاجی، وقوف در مشعر حرام پس از طلوع فجر واجب است. همچنین بـر مردی که نخستین بار حج می‌گذارد یا مردی که موهای خود را بافته یا گره زده و یا با مواد چسبنده به هم چسبانده، بنابر قول جمعی واجب است موهای خود را بتراشد.
استلام حجر الاسود قبل از سعی و هروله هنگام سعی بر مرد مستحب است.
از شرایط صحت طواف در مرد، ختنه است.

۲.۵ - جهاد

جهاد ابتدایی با وجود شرایط آن بر مرد واجب است چنان‌که بنابر قول برخی، حَکَمی که در جنگ برای پایان دادن به آن انتخاب می‌شود، باید مرد باشد.

۲.۶ - تجارت

در صورت معیوب بودن کالای خریداری شده، خریدار می‌تواند از فروشنده ارش (مابه التفاوت قیمت سالم و معیوب) دریافت کند. برای دریافت ارش باید قیمت معیوب و سالم توسط اهل خبره تعیین شود. برخی در قیمت‌گذار، مرد بودن را شرط دانسته‌اند.

۲.۷ - حجر

بنابر قول مشهور، سن بلوغ در مرد پانزده سال کامل قمری است.

۲.۸ - نکاح

ختنه بر مرد واجب است؛ از این‌رو، بر پسری که قبل از بلوغ ختنه نشده، پس از بلوغ ختنه واجب می‌شود. همچنین بر کافری که مسلمان شده است.
در صورت بروز شقاق و اختلاف میان زن و شوهر، برای پایان دادن به آن، از سوی هر کدام، حَکَم و داوری انتخاب می‌شود.
به قول برخی از شرایط حَکَم مرد بودن است. نفقه زن (زوجه) بر مرد (زوج) واجب است.

۲.۹ - طلاق

اختیار طلاق در دست مرد است و مرد هر زمان که بخواهد می‌تواند همسرش را طلاق دهد.

۲.۱۰ - ارث

مرد با شرایطی دو برابر زن ارث می‌برد.

۲.۱۱ - قضاء

از شرایط قاضی مرد بودن است.

۲.۱۲ - شهادات

جرایم کیفری، همچون لواط و مساحقه تنها با گواهی گواهان مرد ثابت می‌شود، مگر در زنا که شهادت زنان همراه شهادت مردان پذیرفته است؛ لیکن در زنای محصن، بنابر قول منسوب به مشهور، با شهادت دو مرد و چهار زن، تنها حد تازیانه جاری می‌شود نه حد رجم. حد رجم تنها با شهادت چهار مرد یا سه مرد و دو زن عادل ثابت می‌شود.
حق الناسِ غیر مالی و بنابر قول مشهور، طلاق، خلع، رؤیت هلال، وکالت، نسب و وصایت تنها با شهادت مردان اثبات می‌شود.

۲.۱۳ - حدود

در اجرای حد زنا بر مرد زناکار، او را ایستاده و بنابر قول مشهور، از نظر پوشش و برهنگی بر همان حالی که هنگام زنا یافته‌اند ـ با پوشاندن عورت- تازیانه می‌زنند. به قول مشهور، مرد زناکار غیر محصن، علاوه بر تازیانه، سرش تراشیده و تبعید می‌شود. در حد رجم، مرد تا کمر در گودالی قرار داده می‌شود.
توبه و اسلام مجدد مرد مرتد فطری پذیرفته نیست و باید اعدام شود و به محض ارتداد، همسرش از او جدا می‌شود و باید عده وفات نگه دارد و اموالش میان ورثه تقسیم می‌گردد.
در اجرای حد بر مرد شراب‌خوار بدن او -جز عورت- برهنه و سپس حد جاری می‌شود.
کیفر قیادت در مرد، علاوه بر تازیانه، تراشیدن سر و گرداندن او میان مردم و تبعید است.

۲.۱۴ - قصاص

اگر مردی به عمد زنی را بکشد، در صورت تصمیم اولیای مقتول بر قصاص باید نیمی از دیه مرد را به وارثان او بدهند. چنانچه مرد، بر عضوی از اعضای زن آسیب بزند، زن می‌تواند مرد را قصاص کند، مگر آنکه دیه آسیب آن عضو به یک سوم دیه کامل مرد آزاد برسد یـا ـ بنابر قولی - پیش از آن شود که در این صورت قصاص تنها با دادن ما به التفاوت دیه مرد و زن به مرد، جایز است.

۲.۱۵ - دیات

دیه نفس مرد دو برابر زن است و در دیه اعضا، تا یک سوم دیه، مرد و زن برابراند و در افزون بر آن، دیه زن به نصف دیه مرد تقلیل می‌یابد.


۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۵، ص۲۵۸.    
۲. شیخ انصاری، کتاب الصلاة، ج۲، ص۵۷۴.    
۳. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۱۴، ص۱۷۱.    
۴. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۲۶.    
۵. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۱، ص۴۳.    
۶. اشتهاردی، علی پناه، مدارک العروة، ج۱، ص۱۴۴.
۷. اشتهاردی، علی پناه، مدارک العروة، ج۱، ص۱۴۷ .
۸. صدر، سیدرضا، الاجتهاد والتقلید، ص۱۰۶ – ۱۰۷.    
۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲، ص۳۴۰.    
۱۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۱۲۶.    
۱۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۱۲۳.    
۱۲. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۲، ص۲۳۱.    
۱۳. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۲، ص۲۷۷.    
۱۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۷۳.    
۱۵. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۳، ص۳۸۰.    
۱۶. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۹.    
۱۷. شیخ مفید، احکام النساء، ص۲۶.    
۱۸. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۸، ص۸۷.    
۱۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۰، ص۷۲ - ۷۴.    
۲۰. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۵۴۶.    
۲۱. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۵۵۲.    
۲۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۰، ص۱۷۱ – ۱۷۲.    
۲۳. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۵۷۴-۵۷۵.    
۲۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۰، ص۱۷۸ – ۱۸۲.    
۲۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۳۷.    
۲۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۸۳.    
۲۷. محقق سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۲، ص۳۶۳.    
۲۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۳۶۴.    
۲۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۳۸۳.    
۳۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۵۷.    
۳۱. محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۴۵.    
۳۲. محقق سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۲، ص۳۰۰.    
۳۳. محقق سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۲، ص٣١٩.    
۳۴. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۳۰۵.    
۳۵. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۱۶.    
۳۶. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۱۹.    
۳۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۰۹.    
۳۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۱۱۴.    
۳۹. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۵، ص۳۹۴.    
۴۰. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۳، ص۱۸۵.    
۴۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۳، ص۳۳۶.    
۴۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۹۶.    
۴۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۵۳.    
۴۴. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۴۲۴.    
۴۵. مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۳۲.
۴۶. مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۳۹.
۴۷. مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۴۴.
۴۸. مراجع تقلید، مناسک حج، ص۲۴۵.
۴۹. نراقی، احمد، مستند الشیعه، ج١١، ص٣١٩-۳۲۱.    
۵۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۹، ص۶۹.    
۵۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۹، ص۲۳۴.    
۵۲. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۶، ص۱۱۹.    
۵۳. بیهقی کیدری، محمد بن حسین، اصباح الشیعة، ص۱۵۶.    
۵۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۹، ص۲۷۴.    
۵۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵.    
۵۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱۲.    
۵۷. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج٣، ص۲۸۷ – ۲۸۸.    
۵۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۶.    
۵۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۲۸.    
۶۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۶۰-۲۶۳.    
۶۱. علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۹۶-۹۷.    
۶۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۳۰۳.    
۶۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۴۸.    
۶۴. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج٢، ص۶۷۳.    
۶۵. شیخ طوسی، الخلاف، ج۴، ص۴۴۲.    
۶۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۱۲.    
۶۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۷۷.    
۶۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۲۹۷.    
۶۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۱۵۹-۱۶۲.    
۷۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۵۸-۳۶۱.    
۷۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۲۳-۳۲۴.    
۷۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۴۷.    
۷۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۰۵.    
۷۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۶۰.    
۷۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۰۰-۴۰۱.    
۷۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۸۱-۸۲.    
۷۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۸۵.    
۷۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۲.    
۷۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۵۲-۳۵۳.    



• فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۷، ص۶۱۳.
۱:۴۴.



جعبه ابزار