یازدهم محرم اصلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از
شهادت امام حسین علیهالسّلام در عاشورای
سال شصت و یک هجری،
عمر بن سعد به همراه یارانش تا
ظهر روز یازدهم
محرم در سرزمین
کربلا ماندند و به جمع آوری و تدفین کشتگان خود پرداختند.
آن گاه در حالی که اجساد بی سر و مطهر
امام علیهالسّلام و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، بانگ الرحیل سر داده
زنان و دختران
سالار شهیدان را که امانتهای
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در میان امتش بودند را در برابر دیدگان هزاران
دشمن با رویی گشوده و بدون
چادر و پوشش بر شترهای برهنه و بی جهاز سوار کردند و همانند اسیران ترک و روم و در حالی که در اوج
مصیبت و
غم و اندوه به سر میبردند به سوی
کوفه حرکت کردند.
به دستور عمر بن سعد
سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان
قتلگاه عبور دادند. (در برخی از منابع آمده که عبور اسرا از میان قتلگاه به درخواست خود اسرا بوده است).
در پی این اقدام ناجوانمردانه، داغ
اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تازه شد و صدای شیون و زاری آنان به
آسمان برخاست.
از
قرة بن قیس تمیمی (در برخی
روایات نام راوی
محمد بن مسلم ذکر شده است)
-که خود یکی از سپاهیان عمر بن سعد و از حاضرین در میدان کربلا بود-
روایت شده که میگفت:
«پس از عبور کاروان اسرا از میان قتلگاه، زنان اهل بیت علیهالسّلام را دیدم که وقتی بر کشته
حسین علیهالسّلام و اهل بیتش گذشتند، شروع به شیون و زاری کردند و به صورتهای خویش میزدند. پس سوار بر
اسب از کنارشان گذشتم....
من هر آن چه را فراموش کنم، سخنان
زینب سلاماللهعلیهم ، دختر
فاطمه سلاماللهعلیهم را فراموش نخواهم کرد، زمانی که بر کشته برادر خویش گذشت، میگفت:
«یا محمداه، یا محمداه صلی علیک ملائکة السماء، هذا الحسین علیهالسّلام بالعراء، مزمل بالدماء، (معفر بالتراب،) قطع الاعضاء، یا محمداه و بناتک (فی العسکر) سبایا، و ذریتک مقتله (قتلی)، تسفی علیهم الصبا. هذا ابنک محزوز الراس من القفا، لا هو غائب فیرجی ولا جریح فیداوی؛ وا محمداه، وا محمداه، فرشتگان آسمان بر تو درود میفرستند، این حسین (تو) است که با تنی پاره پاره و آغشته به
خون در این دشت افتاده است، یا محمداه، اینها دختران تو هستند که به
اسارت میروند و کسانی که باقی ماندهاند، این کشتگانند که (بی سر و
عریان بر زمین افتادهاند و) باد بر آنها میوزد.»
«این، پسر توست، با سر بریده از
قفا نه گم شدهای است که به بازگشتش
امید باشد، و نه زخمی است که مداوایش کنند»
-
زینب سلاماللهعلیهم پیوسته از این سخنان میگفت تا این که به
خدا سوگند ،
دوست و دشمنی را باقی نگذاشت؛ مگر آن که همه از سخنانش به
گریه افتادند.
من حتی
اشک بعضی از سپاهیان را دیدیم که بر سم اسبانشان فرو میریخت.
سپس
سکینه سلاماللهعلیهم -
دختر امام حسین علیهالسّلام - پیش آمد و
جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با
پدر و گریه هایش بر
شهید کربلا هم چنان ادامه داشت تا این که گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.
بسیاری از مورخان و سیره نگاران اعم از
شیعه و
سنی بر این اعتقادند که در روز یازدهم محرم و پس از عزیمت سپاه عمر بن سعد به سوی کوفه، گروهی از
بنی اسد که در
غاضریه ساکن بودند، خود را به اجساد مطهر
امام حسین علیهالسّلام و یارانش رسانده بر آنان
نماز گزارده و آنان را
دفن نمودند.
بنی اسد امام حسین علیهالسّلام را در همین جایی که اکنون
قبر شریف آن حضرت علیهالسّلام است، دفن نموده و سپس فرزندش
علی اکبر علیهالسّلام را کنار پای آن حضرت علیهالسّلام به
خاک سپردند آنان هم چنین برای دیگر شهیدان کربلا -اعم از
بنی هاشم و غیر بنی هاشم- گودالی در پائین پای حسین علیهالسّلام کنده و همگی را گرد آورده در آنجا دفن کردند، سپس به سراغ جسم مطهر علمدار کربلا -
عباس بن علی علیهالسّلام - رفتند و او را در سر راه غاضریه همان جایی که به
شهادت رسیده بود و اکنون قبر شریف او است،
دفن نمودند.
نقل شده بعد از این که اسرای اهل بیت علیهالسّلام را به کوفه منتقل کردند، بسیاری از مردم کوفه به تماشای اسرا آمدند و برخی از آنان چون اسرا را در این وضع ناگوار دیدند، صدا به گریه و زاری بلند کردند،
امام سجاد علیهالسّلام سر بلند کردند و خطاب به آنان فرمودند: «اگر شما برای ما گریه و زاری میکنید، پس چه کسی ما را کشت؟! »
سرانجام اسرای اهل بیت علیهالسّلام را پس از مدتی گرداندن در کوچههای کوفه به
دارالاماره بردند.
آن روز
عبیدالله بن زیاد در
قصر دار الاماره نشست و بار عام داد و دستور داد تا سر
امام حسین علیهالسّلام را در پیش روی او قرار دادند، سپس دستور داد تا
اهل بیت امام علیهالسّلام را بر او وارد کردند.
پس زنان اهل بیت علیهالسّلام و نیز امام سجاد علیهالسّلام را در حالی که
غل و زنجیر بر گردنش افکنده بودند، بر پسر زیاد وارد کردند.
بنا بر نقل برخی از منابع، پس از
شهادت امام حسین علیهالسّلام و به اسارت در آمدن اهل بیت آن حضرت، دو تن از نوجوانان اهل بیت علیهالسّلام از اسارتگاه
عمر بن سعد فرار کردند. این دو نوجوان که از پسران
عبدالله بن جعفر یا پسران پسر عبدالله بن جعفر بودند، به مردی از
قبیله طی پناه بردند. اما این مرد آن دو نوجوان را با
قساوت تمام به
شهادت رساند و سرهایشان را نزد ابن زیاد برد.
ابن زیاد نیز به مامورانش دستور داد تا به پاس این عمل ناجوانمردانه، گردن آن مرد را زدند و خانهاش را
ویران کردند.
سایت پژوهه برگرفته از مقاله «یازدهم محرم».