• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

۲۵. امکان یا عدم امکان کشف احکام سیاسی از قرآن در نگاه فقها

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: معارف قرآن
عنوان موضوع فرعي دوم: تفسير موضوعي
عنوان موضوع فرعي سوم: مسائل سياسى در قرآن
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: سيدمحسن آل سيدغفور
عنوان مقاله: امكان يا عدم امكان كشف احكام سياسى از قرآن در نگاه فقها
چكيده مقاله: متن مقاله: تعمق و ژرف نگرى در متون و كتب آسمانى به منظور دستيابى به قوانين زمينى از دير باز مناقشات فكرى متعارضى را بر انگيخته است. اين مناقشه در اسلام بين عقلگرايان و نقلگرايان رخ نموده است. گروهى (نقلگرايان) مدعى اند توجه و خطاب قرآن صرفا متوجه پيامبر(ص) و ائمه اطهار(عليهم السلام) است, از اين رو عقول غيرمعصوم, توان استنباط احكام از قرآن را ندارند.
از سوى ديگر گروهى (عقلگرايان) معتقدند قرآن براى راهنمايى بشر نازل شده است, از اين رو فقها و متخصصان قادرند احكام فردى و اجتماعى را از آن استنباط كنند.
مقدمه
تعمق و ژرف نگرى در متون و كتب آسمانى به منظور دست يابى به قوانين و تكاليف زمينى از ديرباز مباحثات و مناظرات نظرى را ميان طرفداران و مخالفان در اقوام, ملل و اديان در طول تاريخ رقم زده است. براين اساس كتاب آسمانى مسلمانان, قرآن نيز مباحثات خاص خود را در اين باره براى مسلمانان از صدر اسلام تا كنون فراهم آورده است. از جمله مسائلى كه در اين وادى حايز اهميت است, مسإله كشف و استنباط احكام و مسائل سياسى در زمان هاى مختلف است. اين كه از قرآن مى توان به چنين منظورى دست يافت يا خير, متغير اختلاف برانگيزى است كه هر كدام از موافقان و مخالفان آن به استدلالات خاص خود تمسك جسته اند.
براين اساس مى توان به سوالاتى كه در اين باره مطرح بوده و هستند و همچنان در انتظار پاسخ به سر مى برند اشاره كرد: آيا قرآن به عنوان برجسته ترين منبع از منابع اسلامى توان و امكان پاسخ گويى به مسائل و احكام روزانه انسان ها را دارد؟ آيا اصولا قرآن در مقام پاسخ گويى به مسائل و احكام روزانه بوده است تا بر آن اساس مسلمانان در پى كشف مسائل زندگى خود باشند؟ آيا قرآن به سياست و مسائل سياسى مسلمانان توجه داشته است تا بر آن اساس, مسلمانان مسائل سياسى خود را كه غالبا مسائل مولود عصر خويش هستند, از آن اخذ و استنباط كنند؟ آيا با نصى يكسان از قرآن مى توان مسائل و موارد كاملا متفاوت و گاه متضاد را از آن كشف و اخذ كرد؟
براين اساس, يافتن پاسخ هاى فقهى از مرآ و منظر فقها در اين باره, موضوع و محور مقاله حاضر است.
به تبع پرسش اخير, مى توان اين سوالات را مطرح كرد كه فقه به مسإله اخير چگونه مى نگرد؟ آيا فقها به سوالات فوق پاسخ مثبت داده اند و اين پاسخ را از بديهيات فرض كرده اند؟ يا آن كه بر عكس, پاسخ منفى داده اند؟ آيا مى توان احكام و تكاليف دينى مربوط به زندگى فردى و اجتماعى انسان ها را از منابع فقهى به صورت عام (كتاب, سنت, عقل و اجماع) و قرآن به صورت خاص استخراج كرد؟ آيا منابع فقهى به صورت عام و قرآن به صورت خاص پاسخ گوى مسائل و احكام سياسى روزانه هستند؟ ديگر آن كه چه ارتباطى ميان مثبت يا منفى بودن پاسخ به سوال گذشته با جايگاه سياسى عالم دينى هست؟
در كاوش و بررسى سوالات فوق در ميان آثار فقهى اماميه به انديشه هاى متفاوتى بر مى خوريم. انديشه هايى كه نماينده ايده ها و مبانى مكتب اخبارى و اصولى است. در حالى كه اصوليون چهار دليل كتاب, سنت, عقل و اجماع را منابع فقهى اسلامى بر مى شمرند, اخبارىها صرفا كتاب و سنت را منبع فقهى تلقى مى كنند. على رغم اشتراك دو منبع كتاب و سنت ميان اين دو مكتب نگرش آنها به مسإله ((پاسخ گويى قرآن به مسائل و احكام سياسى)) متفاوت است.
آيا ظواهر و الفاظ كتاب در حق ما حجيت دارند يا خير؟ به عبارت ديگر, آيا انسان هاى غيرمعصوم, توان درك و فهم معانى قرآن را دارند يا آن كه فقط معصومين چنين توانى را دارند؟ در اين جا پاسخ اين سوالات را در قالب دو مكتب اخبارى و اصولى بررسى و كاوش مى كنيم.
۱. ديدگاه اخبارىها
با تإمل در آثار, علماى اخبارى, مى توان آنان را به دو مرام افراطى و ميانه رو تقسيم كرد كه از انديشمندان برجسته افراطى, ميرزا محمد امين استرآبادى است و از نمايندگان برجسته طيف ميانه رو, علامه بحرانى را مى توان نام برد.
الف) اخبارىهاى افراطى
استرآبادى در كتاب فوائد المدنيه در پاسخ به مسإله امكان فهم قرآن براى غيرمعصوم و تكامل و اجتهاد در آيات آن براى دست يابى بر احكام شرعى و الهى مى نويسد:
احكام نظريه شرعيه اعم از اصول و فروع خبر از طريق اهل عصمت(عليهم السلام) قابل درك نيستند و استنباط احكام نظريه از ظواهر كتاب و سنت نبويه(ص) تازمانى كه وضع آنها (ظواهر) از طرف اهل ذكر (ائمه اطهار(ع)) معلوم نگردد جايز نيست. در غير اين صورت توقف و احتياط واجب است.۲
وى آن گاه با حرام دانستن اجتهاد در آيات و روايات معصومين يعنى ائمه اطهار مى نويسد:
اجتهاد مجتهد در احكام خداوند اگر به خطا باشد تكذيب و افترا بر خداوند است و اگر به درستى باشد اجر و پاداشى ندارد.۳
به اعتقاد استرآبادى, انسان هاى غيرمعصوم, خواه مجتهد و خواه غيرمجتهد, حق و شإنيت مراجعه به آيات و ظواهر قرآن را ندارند, چرا كه اساسا خطابات قرآنى متوجه معصوم(عليهم السلام) است و كتاب خداوند به قدر عقول آنان نازل شده است,۴ چون آنان اهل ذكر(عليهم السلام)۵ و راسخان در علم۶ و خزانه علم پيامبرند.۷
با اين ديدگاه استرآبادى, اساسا عقول بشرى غيرمعصوم توان و صلاحيت فهم آيات قرآن را ندارند تا پى كشف احكام الهى برآيند. استرآبادى در ادامه مى افزايد: از مدلول اخبار متواتر در مورد ((حديث ثقلين)) مى فهميم كه اگر به كلام ائمه(عليهم السلام) تمسك كنيم هم به كتاب خداوند عمل كرده ايم و هم به روايات وارده از عترت(ع) زيرا راهى براى فهم مراد خداوند جز از طريق ائمه نداريم; آنها هستند كه ناسخ و منسوخ و... قرآن را مى شناسند. وى سپس هشدار مى دهد كه وارد شدن به كتاب خداوند جهت فهم احكام الهى به جز از راه آن كه ائمه اطهار هستند, افتادن در خطا گمراهى است كه به اختلاف فتوا و دروغ بستن به خداوند منجر مى شود. سرانجام استرآبادى ياد آور مى شود: اين كه انسان هاى غير معصوم توان يافتن و دسترسى به احكام الهى را از كتاب خداوند ندارند به جهت قصور و كوتاهى كتاب نيست, بلكه اين قصور از ناحيه عقول مردمان است. وى آن گاه در تإييد مدعاى خود از امام صادق(ع) نقل مى كند: هيچ امرى نيست كه دو نفر در آن اختلاف كنند مگر آن كه حكم آن در كتاب خداوند آمده است; عقل مردم بر آن نمى رسد.۸
شيخ حرعاملى از ديگر عالمان تند روى مكتب اخبارى است. وى در كتاب فوائد الطوسيه ـ به پيروى از كتاب فوائد المدنيه استرآبادى نوشته ـ در علت عدم حجت ظاهر كتاب براى غيرمعصوم مى نويسد:
روايات مانعه از حجيت ظواهر كتاب بدون روايت و نصى كه مفسر آن باشد ـ چه آنهايى كه در باب قضا و وسائل الشيعه آورده ام و چه آنهايى كه در جاى ديگر جمع كرده ام ـ مجموعا به دويست و بيست حديث مى رسد كه از حيث سند دلالت تام دارند بر اين كه قرآن كريم داراى محكم و متشابه, ناسخ و منسوخ و عام و خاص است كه جز ائمه(عليهم السلام) كس ديگرى آنها را نمى شناسد; از اين رو واجب است كه به آنان رجوع كرد, چرا كه به جز آنها كسى به تفسير و تإويل و ظاهر و باطن كتاب را نمى شناسد.۹
وى در تإييد مدعاى خود از حضرت على(ع) روايت مى كند:
كلام خداوند به سه دسته تقسيم مى شود: ۱ ـ دسته اى كه عالم و جاهل مى تواند آن را بفهمد; ۲ ـ دسته اى كه تنها براى كسانى كه داراى ذهن با صفا و احساس لطيف هستند قابل درك است; ۳ ـ دسته اى كه جز خداوند و ملايكه او و راسخان در علم (ائمه اطهار(عليهم السلام)) كس ديگرى توان درك آن را ندارند. ۱۰
حر عاملى درباره عدم امكان دسترسى به احكام الهى از طريق آيات مى نويسد:
آن دسته از آيات كه مربوط به احكام نظرى است تمامى آنها از قبيل قسم سوم است و دست كم احتمال دارد كه از قسم سوم باشد و همين احتمال هم كافى است براى عدم استنباط احكام نظرى از آيات احكام. اين احتمال چگونه پديد نيايد در حالى كه بسيارى از آيات نسخ شده اند بلكه اصولا نسخ در غير از آيات احكام وجود ندارد.۱۱
محمد حسين كركى صاحب كتاب هدايه الابرار, ديگر اخبارى تند رو است. وى همانند استرآبادى و حرعاملى معتقد است ناسخ و منسوخ, حكم و متشابه, مطلق و مقيد... قرآن را فردى جز معصوم نمى تواند بشناسد; از اين رو خطاب قرآن صرفا متوجه ائمه اطهار(عليهم السلام) است. كركى در اين باره مى نويسد:
آنچه از اخبار وارده از ائمه اطهار به دست مىآيد, منع و حذر مردم از تفسير قرآن و كلام خداوند بر ظواهر آن و استنباط و احكام است.۱۲
ب) اخبارىهاى ميانه رو
علامه بحرانى صاحب حدائق الناضره از اخبارىهاى ميانه روست. وى در مورد استناد به ظواهر آيات براى استنباط احكام الهى در نزد اصوليون مى نويسد:
فى مدارك الاحكام الشرعيه, و هى عندالاصوليين الاربعه: كتاب و السنه و الاجماع و دليل العقل... المقام الاول فى الكتاب العزيز و در خلاف بين إصحابنا الاصوليين فى العمل به فى الاحكام الشرعيه و الاعتماد عليه حتى صنف جمله منهم كتابا فى الايات المتعلقه الفقهيه و هى خمسمائه آيه نمدهم.۱۳
بحرانى آن گاه به ديدگاه هاى افراطى و تفريطى برخى اخبارىها اشاره كرده و مى نويسد:
اخبارىها در موضوع حجيت ظواهر كتاب راه افراط و تفريط را پيموده اند و برخى از آنان به حدى راه تفريط رفته اند كه حتى مى گويند معناى ((قل هو الله إحد)) هم بدون روايت از طريق ائمه(عليهم السلام) قابل فهم نيست, ولى برخى ديگر از آنان چنان راه افراط را برگزيده اند كه نزديك است كه مردم و رعيت را با اهل عصمت در حل مبهمات و مشكلات قرآن شريك بدانند!
روايات مانعه از نظر عدد بيشتر و به لحاظ دلالت صريح تر از رواياتى هستند كه دلالت بر حجيت ظواهر قرآن دارند.۱۴
با عبارت فوق به نظر مى رسد بحرانى نيز همانند استرآبادى, حرعاملى و كركى مخالف حجيت ظواهر آيات است; اما وى در جمع بندى نهايى ميان اخبار و روايات متعارض مى گويد: محكمات قرآن بدون شبهه حجت است و قابل فهم و درك براى همه است و كسانى كه ظواهر محكمات قرآن را حجت ندانند قول آنها جز زورگويى چيز ديگرى نيست. بحرانى با اين قول به استقبال تقسيم بندى معانى قرآن از ديدگاه شيخ طوسى مى رود كه اين معانى چهار قسم است:
۱ ـ آياتى كه علم به معناى آنها مختص به خداوند است و جز او كسى ديگر توان فهم آنها را ندارد, مانند قوله تعالى ((ان الله عنده علم الساعه))۱۵;
۲ ـ آياتى كه ظاهرشان مطابق معنايشان است. هر كسى كه با لغت عربى آشنا باشد, مى تواند معناى آنها را بفهمد, مثل ((و لاتقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق... ));
۳ ـ آياتى كه مجمل است و ظاهرشان, معناى تفصيلى آنها را نمى رساند, مانند ((اقيمواالصلاه...));
۴ ـ آياتى كه داراى الفاظ مشترك بين دو معنا يا بيش از دو معناست. تفسير اين آيات بر عهده پيامبر(ص) و ائمه اطهار(عليهم السلام) است.
نتيجه گيرى نهايى بحرانى در مورد آيات مربوط به احكام, اين گونه است كه بعضى از آيات محكمات درباره احكام هستند; از اين رو استخراج احكام الهى و تعاليم دينى از ميان آنها امكان پذير است.
فيض كاشانى از اخباريانى است كه انسان ها را قادر به فهم معناى قرآن مى داند و كسانى را كه خلاف اين عقيده را دارند به كوته ذهنى متهم مى كند:
كسانى كه مى گويند قرآن كريم معنايش قابل درك نيست, آنها در حقيقت از حد نفس و ذات خود خبر داده اند و سخن آنها درباره خودشان صادق است كه آنها توان فهم را از دست داده اند; اما در اين كه ساير مردم را نيز به درجه خودشان تنزل داده و پايين آورده و گفته اند كه آنها نيز توان فهم قرآن را ندارند, به خطا رفته اند.۱۶
سيدجزائرى دراين باره مى گويد:
اين كه برخى اخبارىها حجيت كتاب را به صورت مطلق نفى مى كنند عملى بدون دليل است, چون در قرآن ((محكم)) وجود دارد كه اخذ احكام از آن جايز است.۱۷
ادله اخبارىها بر عدم حجيت ظواهر كتاب
يكم, بنابر اعتقاد علماى اخبارى, فهم كتاب و معرفت به آن اختصاص به اهل بيت اطهار دارد و به جز آنان كسى عارف و عالم به آن نيست. اينان در اين باره به آيات و رواياتى استدلال مى كنند; از جمله ((ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا)),۱۸ ((بل هو آيات بينات فى صدور الذين اوتوالعلم))۱۹ و يا ((قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم
الكتاب)).۲۰
آنان همچنين با استناد به حديث ثقلين ((انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى لن يفترقا حتى يردا على الحوض)),۲۱ استدلال مى كنند كه معناى عدم افتراق كتاب خدا و عترت رسول(ص) در اين حديث به معناى وجوب مراجعه به ائمه اطهار براى كشف معانى كتاب است. اگر قرار باشد كه بتوان براى كشف و استنباط احكام و تعاليم دينى رإسا به قرآن مراجعه كرد, در اين صورت ديگر عدم افتراق معنا نمى دهد, بلكه بيانگر افتراق بين آن دو خواهد بود.
دوم, رواياتى كه انسان ها را از تفسير به رإى قرآن باز داشته است. حر عاملى در اين باره حديثى قدسى ذكر مى كند:
قال الله عزوجل: ما آمن بى من فسر برإيه كلامى و ما عرفنى من شبهنى بخلقى; خداوند عزوجل فرمود: از من در امان نخواهد بود كسى كه كلام مرا به رإى خود تفسير كند و نشناخته است مرا كسى كه مرا به خلقم (مخلوقاتم) تشبيه كند.۲۲
سوم, وجود ناسخ و منسوخ, محكم و متشابه, خاص و عام, مطلق و مقيد, مجمل و مفصل و تقديم و تإخير در آيات قرآن. از اين رو استنباط احكام شرعى از قرآن كه ويژگى هاى فوق را دارد, امكان پذيرنيست, مگر براى كسى كه عالم به تمامى آن ويژگى ها باشد. بديهى است كه به جز انسان هاى معصوم كسى اين توانايى را ندارد.۲۳
چهارم, كشف احكام و تعاليم دينى از قرآن به علم و يقين نمى انجامد, بلكه به ((ظن)) منتهى مى شود. بنابر نظر اخباريان, شارع حكيم انسان ها را از عمل به ((ظن)) و ((گمان)) باز داشته است: ((ان الظن لايغنى من الحق شيئا))۲۴ و ((لاتقف ماليس لك به علم)).۲۵
ديدگاه اصولى ها و رد استدلالات اخبارىها
در برابر علماى اخبارى كه غالبا معتقد به عدم حجيت ظواهر كتاب هستند, انديشمندان اصولى بر حجيت ظواهر آيات قرآن اعتقاد دارند. آنان با رد استدلال هاى اخبارىها به استدلال در حجيت ظواهر كتاب مى پردازند.
شيخ جعفر كاشف الغطا از بزرگان مكتب اصولى است كه مبارزات علمى و عملى زيادى در برابر اخبارىها داشت. در رد اولين استدلال اخبارىها, در كتاب الحق المبين فى تصويب المجتهدين و تخطئه الاخباريين مى نويسد:
منع از عمل به ظواهر كتاب مگر به توسط ائمه اطهار(عليهم السلام) با آيات فراوانى كه در كتاب وجود دارد تعارض دارد كه قرآن عربى مبين است و كتاب هدايت و تبيان به سوى حق و صراط مستقيم است و بشارت مى دهد مومنان را و انذار مى دهد كافران را... و مذمت مى كند كسانى را كه در آن تدبر نمى كنند همانا كه قرآن براى تذكر است.۲۶
كاشف الغطا در ادامه چنين نتيجه گيرى مى كند:
اگر كه قائل به عدم حجيت ظواهر كتاب باشيم, چنين اعتقادى با ((اعجاز قرآن)) منافات دارد. اعجاز قرآن به آن است كه در تمامى زمان ها بيان كننده احكام براى مردم خواهد بود.
وى ادامه مى دهد:
آيا با اعتقاد شما (اخباريان), مسلمانان مورد تشنيع و اهانت ساير ملل نمى شوند كه: آنان (مسلمانان) قرآنشان را نمى فهمند و از آن فايده اى نمى برند.۲۷
ميرزاى قمى نيز معتقد است مگر قرآن از باب نغز و معماست كه كسى توان حل آن را ندارد مگر ائمه اطهار(عليهم السلام).۲۸
در نهايت آن كه الاعرجى مى نويسد:
آنچه از روايات در تفسير قرآن به دست ائمه وارد شده است مربوط به بواطن (بطون) است, اما نص و ظاهر بى نياز از بيان آنهاست; آياتى مانند ((ان الله يإمر بالعدل و الاحسان و ايتإ ذى القربى و ينهى عن الفحشإ و المنكر و البغى))... به چه تفسيرى از ائمه نيازمندند.۲۹
علماى اصولى همچنين استدلال مى كنند كه روايات فراوانى عمل به ظاهر قرآن را جايز مى دانند, حتى امر به رجوع به قرآن براى استنباط تعاليم دينى مى دهند; بنابراين چنين رواياتى با رواياتى كه اخبارىها ذكر كرده اند تعارض دارند.
آخرين استدلال اصولى ها اين است كه ((ظنى)) كه از عمل به آن در آيات و روايات باز داشته شده, ظنى است كه دليلى برجواز تبعيت آن نيست; اما آن ظنى كه دليل قاطع بر آن باشد, تبعيت آن اشكال ندارد.۳۰ به علاوه ظن در اصول دين مورد اشكال است, اما در فروع دين اشكالى ندارد. ۳۱
انديشمندان اصولى پس از مناقشه در استدلالات اخبارىها بر حجيت ظواهر قرآن, به ((بناى عقلا)) استدلال مى كنند:
اول, بنا و سيره عقلا بدين صورت است كه از كلام متكلم و گوينده سخن همان ظاهر كلام وى را مورد توجه قرار مى دهند و به آن استناد مى كنند ديگر احتمالات را نفى مى كنند, بنابراين فرقى بين قرآن و سنت و غيراز آنها در اين باره وجود ندارد:
فان ظاهر الكلام بيان و دليل بوجوب العمل به و لافرق فى ذلك بين كلام الكتاب و السنه و غيرهما.۳۲
دوم, شارع مقدس در تفهيم مقاصد خود و به كارگيرى الفاظ از همان سبك محاوره عقلا تبعيت مى كند, چرا كه شارع هم خود از عقلا و بلكه رئيس آنهاست.۳۳
بنابراين امكان رجوع بر كتاب در جهت دست يابى به احكام وجود دارد, چون ظاهر آن حجيت دارد.
قرآن و مسائل سياسى و فقها
در آغاز سوالات زير را مطرح كنيم تا بحث روشن تر شود: آيا مى توان قرآن را منبعى براى استنباط و كشف آموزه هاى دينى, احكام شرعى و احكام الهى دانست؟ آيا كتاب را مى توان منبعى براى كشف و استنباط احكام مسائل و وقايع اجتماعى, به ويژه احكام مسائل سياسى دانست؟
اخبارىهاى افراطى با پاسخ منفى به سوال اول, امكان هر گونه بحثى را راجع به كشف احكام الهى ـ شرعى مردود دانسته اند كه به تبع آن, درباره سوال دوم نيز نمى توان بحث را مطرح كرد; بنابراين اخباريان افراطى هرگونه دست يابى به احكام مسائل و وقايع اجتماعى به ويژه مسائل سياسى را از طريق قرآن محال و غيرممكن مى دانند, چرا كه به اعتقاد آنان, اساسا عقل بشرى (غيرمعصوم) از همان آغاز خلقت به صورتى آفريده شده كه قاصر از دست يابى به معنا و ظواهر قرآن است. به اين ترتيب كشف احكام مسائل سياسى از قرآن, در گمان آنان همچون ديگر احكام الهى غيرممكن است.
اما اصولى ها و اخبارىهاى ميانه رو كه حجيت ظواهر قرآن را براى انسان هاى غيرمعصوم نيز ثابت مى دانند, به سوال اول پاسخ مثبت مى دهند; بنابراين قرآن خطابات خود را صرفا متوجه معصوم(عليهم السلام) نمى داند, بلكه تمامى انسان ها در تمامى اعصار قادر خواهند بود از قرآن براى كشف و استنباط احكام شرعى ـ الهى و تعاليم دينى سود جويند; از اين رو احكام مسائل اجتماعى و سياسى را مى توان از قرآن استنباط كرد; البته در قلمرو و حوزه پاسخ گويى قرآن به مسائل سياسى ـ همان گونه كه خود اصولى ها در آن اختلاف دارند ميان اصولى ها و اخباريان ميانه رو نيز اختلاف وجود دارد. اين اختلاف ميان اصولى ها و اخباريان ميانه رو به مسإله مهم به كارگيرى و عدم به كارگيرى ((عقل)) در استنباط و كشف تعاليم دينى بر مى گردد كه بحث از آن از حوصله اين مقاله خارج است. در نهايت شايان ذكر است كه تقسيم علماى اماميه به اخبارى و اصولى در پى اخذ مسائل و احكام روزانه و از جمله مسائل سياسى از قرآن, به معناى قبول يا رد به صورت مطلق نيست. در پى روش شناسى است كه اين تقسيم بندى ارائه گرديد. براساس اين روش شناسى, بستر سازى صورت مى پذيرد كه اصولى امكان رجوع مستقيم به قرآن را بدون واسطه روايات و به مدد عقل بر خلاف اخبارى مى يابد, هر چند چه بسا كه برخلاف اين بستر, برخى از اصوليون قرآن را اساسا در پى اين مقام ندانند و يا آن كه اخبارىتر از اخباريين جلوه كنند.
در پايان مقاله اين سوال مطرح مى شود كه ارتباط جايگاه سياسى عالم دينى با امكان يا عدم امكان پاسخ گويى كتاب به مسائل و احكام سياسى به چه صورتى است؟ پاسخ سوال فوق را اين گونه مى توان داد كه عالم دينى اى كه قرآن را توانا و پاسخ گو به تعاليم دينى و از جمله مسائل سياسى مى داند, متصف به جايگاه خاصى مى شود; جايگاهى كه در آن عالم دينى با تكيه بر آن, كاشف واستنباطگر احكام و مسائل سياسى از قرآن است. با برخوردارى از چنين جايگاهى, او مفسر سياست و مسائل سياسى اى خواهد بود كه از قرآن استخراج كرده است. از سوى ديگر, عالم دينى اى كه برداشت و فهم تعاليم دينى و از جمله مسائل سياسى را از قرآن را به جهت اختصاص خطاب قرآن به معصوم, امكان پذير نمى داند طبيعتا از چنين جايگاهى درباره قرآن و مسائل سياسى برخوردار نخواهد بود.
پى نوشت ها:
۱دانش آموخته حوزه علميه قم و كارشناس ارشد علوم سياسى.
۲. محمد امين استرآبادى, الفوائد المدنيه (قم: دارالنشر للاهل البيت, بى تا) ص ۲۹.
۳. همان.
۴. همان, ص ۱۳۵.
۵. همان, ص۴۱.
۶. همان, ص ۱۱.
۷. همان, ص ۴۷.
۸. همان, ص ۱۰۶.
۹. محمد بن حسن حر عاملى, الفوائد الطوسيه (قم: الطبعه العلميه, ۱۴۰۳ق) ص ۱۶۳.
۱۰. محمد بن حسن حر عاملى, وسائل الشيعه (قم: موسسه آل البيت, ۱۴۰۹ ق) ج۲۷, ص ۱۹۴.
۱۱. همان, ج۱۸, ص۱۲۹.
۱۲. شهاب الدين حسين كركى عاملى, هدايه الابرار الى طريق الائمه الاطهار (بى جا: بى تا) ص ۱۶۲.
۱۳. يوسف بحرانى, الحدائق الناضره, ج۱, ص ۲۷.
۱۴. همان.
۱۵. همان.
۱۶. يوسف بحرانى, الدرر النجفيه (قم: موسسه آل البيت لاحيإ التراث, چاپ سنگى, بى تا) ص ۹۰.
۱۷. سيدميرآقا محسنى, نقدى بر اخباريگرى (قم: انتشارات دارالنشر, ۱۳۷۱) ص ۲, به نقل از: سيد نعمت الله جزايرى, منبع الحياه, ص ۲۴.
۱۸. فاطر (۳۵) آيه ۳۲.
۱۹. عنكبوت (۲۹) آيه ۴۹.
۲۰. رعد (۱۳) آيه ۴۳.
۲۱. سيد ميرآقا محسنى, پيشين, ص ۲۲۳, به نقل از: محمد بن يعقوب كلينى, اصول كافى.
۲۲. محمد بن حسن حر عاملى, وسائل الشيعه, ص ۱۳۱.
۲۳. يوسف بحرانى, پيشين, ص ۶۱.
۲۴. يونس (۱۰) آيه ۳۶.
۲۵. اسرإ (۱۷) آيه ۳۶.
۲۶. محمد عبدالحسن محسن الغراوى, مصادر الاستنباط بين الاصوليين و الاخباريين (قم: مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامى, ۱۴۱۳ق) ص ۹۳, به نقل از: جعفر كاشف الغطإ, الحق المبين فى تصويب المجتهدين و تخطئه الاخباريين, ص ۱۸.
۲۷. همان, ص ۲۳.
۲۸. ميرزا ابوالقاسم قمى, قوانين الاصول (تهران: المكتبه العلميه الاسلاميه, بى تا) ص ۳.
۲۹. سيدميرآقا محسنى, پيشين, ص ۲۲۴, به نقل از: محسن كاظمى, وسائل الشيعه.
۳۰. محمد حسين اصفهانى, الفصول فى الاصول (بى جا: چاپ سنگى, بى تا) ص۲.
۳۱. على غروى, التنقيح فى شرح العروه الوثقى (قم: دارالهادى للمطبوعات, ۱۴۱۰ق) ص ۹۱.
۳۲. محمد رضا مظفر, اصول فقه (قم: نشر دانش اسلامى, ۱۴۰۵ق) ج۲, ص ۱۱۰.
۳۳. همان.
منابع: علوم سياسي ، شماره ۱۵
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۲۱



جعبه ابزار