• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

(رویکرد دینی به زیارت قبور با توجه به قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در رويكرد ديني، باید زيارت قبور در آينه قرآن، روايات، سيره و نظرات دانشمندان اسلامي بررسي ‌شود. در این جا زيارت قبور در قرآن را بررسی می‌نماییم و در ادامه به يك دليل از مثبتين زيارت قبور و به يك دليل از مانعين آن اشاره مي‌كنیم و در نهایت نتيجه مي‌گیریم كه قرآن، منعي از زيارت قبور ندارد و اين عمل، ازنگاه قرآن، جايز است.



يکي از مباحثي علمی ‌ـ‌ عملی‌ ای که امروزه در جهان اسلام مطرح مي‌باشد «زيارت قبور» است. ابن تيميه و شاگردانش و به تبع آنها، وهابيت، با ايراداتي كه راجع به اين موضوع وارد كردند، دنياي اسلام را در مقابل خود قرار دادند. اولين واکنش‌ها در برابر این جریان، از سوی خود اهل سنت صورت گرفت كه در كتب تاريخ و نقد وهابيت به اين موضوع اشاره شده است.
به نظر مي‌رسد در اولين گام بايد به اصل مسأله «زيارت قبور» پرداخت و اين بحث را از جوانب مختلف مورد بحث قرار داد و سپس وارد بحث هاي مربوط به قبور شد.



کلمه «زیارت» از ریشه «زور» است كه معاني متعددي دارد؛ برخي مي‌گويند: معناي اصلي اين كلمه، رو بر تافتن و كناره ‌گيري است. كلمه «زائر» از همين باب است که وقتي فردی، كسي را زيارت مي‌كند، از غير او روي گردانده است.
[۱] . معجم مقاييس اللغة، ص۴۴۳.

برخي نوشته ‌اند: «زور»، به قسمت بالای سینه گفته می‌شود.
[۲] . المفردات في غريب القرآن، ص۳۸۶.
این معنا سپس به معنى ملاقات كردن و روبرو شدن به كار رفته است.
[۳] . تفسير نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۷۷.

طریحی این کلمه را به معناي«قصد» گرفته است و اين دعاي «اللهم اجعلني من زوّارك‌» را به معناي «من القاصدين لك، الملتجئين إليك» مي‌داند. او در ادامه مي‌نويسد: «زيارت در عرف يعني قصد كردن زيارت‌شونده براي اكرام و تعظيم او و طلب انس گرفتن با او.»
[۴] . مجمع البحرين، ج‌۳، ص۳۱۹.
طبق اين معنا به هر قصدي، «زيارت» گفته نمي‌شود؛ بلكه به قصدي اطلاق مي‌شود كه براي اكرام و تعظيم و انس گرفتن با زيارت‌شونده باشد.
[۵] . الزيارة في الكتاب و السنة، ص۷۳.

عرب به زیارت ‌کننده مرد، «زائر» و به زيارت كننده زن، «زائرة» مي‌گويد. جمع سالم «زائر»، «زائرون» مي‌باشد و جمع سالم «زائرة»، «زائرات» مي‌شود. به زيارت شونده، «مزور» گفته مي‌شود.
محل زیارت و زیارتگاه، «مَزار» خوانده مي‌شود.
[۶] .لسان العرب، ج۴، ص۳۳۶.

«قبور» جمع «قبر» است و «قبر» به محل دفن انسان می‌گویند.
[۷] . لسان العرب، ج‌۵، ص ۶۸.

شايد عنوان «زیارت قبور» برگرفته از آیه دوم سوره تکاثر «حتی زرتم المقابر» باشد. این ترکیب در احادیث نبوی(ص) نیز آمده است؛ به عنوان مثال در منابع اهل سنت چنين مي‌خوانيم: «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها».
[۸] . صحيح مسلم،ج۲،ص۶۷۲.
در كتب حديثي نيز همين عنوان، براي اينگونه احاديث انتخاب شده است.
[۹] . ر.ك: صحيح بخاري،ج۱،ص۴۳۰؛ الكافي، ج‌۳، ص ۲۲۸.




درباره مسائل يك دين دو نگاه وجود دارد:
۱. گاهي از درون دين به مسائل دين، نگاه مي‌شود؛
۲. گاهي از بيرون دين به آن مسائل نظر مي‌شود.
مسأله زيارت قبور نيز چنين است؛ اما از جهتي نگاه درون ديني داراي اهميت است؛ چون اين مسأله ـ چنانچه در مقدمه گفته شد ـ سبب اختلاف در بين مسلمانان شده است.
منظور از رويكرد ديني در اين نوشتار، نگاه به مسأله زيارت قبور، در آينه قرآن، روايات، سيره و نظرات دانشمندان اسلامي مي‌باشد.



قرآن، از منابع مورد اتفاق همه مسلمانان و مايه وحدت است. اگر بخواهيم به مسأله زيارت قبور بپردازيم، اول بايد به سراغ قرآن برويم. درباره جواز و عدم جواز زيارت قبور در قرآن، صراحتاً حكمي ديده نمي‌شود؛ اما به آياتي بر جواز و عدم آن استناد شده است.


از آياتي كه دال بر جواز زيارت قبور شمرده شده است، آيه ۸۴ سوره توبه است. برخي علماي شيعه در كتب خود براي جواز زيارت قبور به اين آيه استدلال كرده‌اند.
[۱۰] . آيات الأحكام(جرجانى)،ج۱،ص۲۳۹؛ كنز العرفان في فقه القرآن، ج۱،ص۱۸۱.

از جمله تقريرها در استدلال به اين آيه، تقرير ذيل مي‌باشد:
قرآن دستور مى‌دهد كه پيامبر هيچ گاه نبايد بر جنازه منافق نماز بگذارد و نبايد بركنار قبر او بايستد، آنجا كه مى‌فرمايد:
« وَ لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُون‌»
[۱۱] . توبه/۸۴ .
.
هرگز بر مرده هيچ يك از آنان، نماز نخوان! و بر كنار قبرش، (براى دعا و طلب آمرزش،) نايست! چرا كه آنها به خدا و رسولش كافر شدند و در حالى كه فاسق بودند از دنيا رفتند!
در اين آيه، براى هدم شخصيت منافق، به پيامبر خدا، دستور مى‌دهد بر جنازه احدى از آنان هيچ گاه نماز مگزار و بر قبر آنان نايست.
مفهوم اين آيه ـ كه مي‌فرمايد درباره منافق اين دو كار را انجام نده ـ درباره غير منافق اين است كه اين دو كار، خوب و شايسته است.
[۱۲] . آيين وهابيت، ص ۱۰۷- ۱۰۸ .

به بيان ديگر، از اين آيه، استفاده مي‌شود كه اين عمل براي مؤمنين، جايز بلكه سيره مسلمانان و عمل رسول خدا بر آن بوده است؛ زيرا اگر در مورد مؤمنين هيچ سابقه‌ اي نداشت و پيامبر بر سر قبور مؤمنين و مسلمان‌ها حضور پيدا نمي‌نمود اين نهي، معنا و مفهوم درست و صحيحي پيدا نمي‌كرد. از اين كه در مورد منافقين مي‌فرمايد: «بر قبر آنان نايست» استفاده مي‌شود كه در مورد غير منافق، اين عمل شايسته مي‌باشد.
[۱۳] . توحيد و زيارت ، ص۲۰۴.

اكنون بايد ببينيم مقصود از «و لا تقم على قبره» چيست؟ آيا مقصود تنها قيام موقع دفن است كه درباره منافق جايز نيست و درباره مؤمن لازم و شايسته مى‌باشد يا مقصود اعم از موقع دفن و ديگر مواقع است؟
اولاً‌ واضح است که مقصود از ايستادن بر قبر، صرف ايستادن نيست به این معنی كه اگر كسي مثلاً بر قبر منافقي درنگ كند و براي نگاه كردن به سنگ و شكل هندسي آن بايستد حرامي را مرتكب شده باشد؛ بلكه مقصود، ايستادن به جهت احترام گذاردن و طلب رحمت و مغفرت براي صاحب قبر است. اين خود دليل بر آن است كه در مورد غير منافق، مانعي ندارد؛ بلكه طلب رحمت و مغفرت براي مؤمنين، مطلوب و شايسته است.
[۱۴] . توحيد و زيارت ، ص۲۰۴- ۲۰۵.

ثانياً برخى از مفسران آيه را ناظر به موقع دفن دانسته‌اند؛ ولى برخى ديگر از ديد وسيع به آن نگريسته ‌اند و آيه را چنين تفسير مى‌كنند؛ «و لا تقم على قبره للدفن او للزيارة»
[۱۵] . التفسير المظهري، ج‌۴، ص۲۷۶؛ تفسير روح البيان، ج‌۳، ص ۴۷۸؛ روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج‌۵، ص ۳۴۲؛ محاسن التأويل، ج‌۵، ص ۴۷۰.
.
دقت در مفاد آيه مى‌رساند كه مقصود يك معنى وسيع است، اعم از توقف هنگام دفن و يا وقوف پس از آن؛ زيرا مجموع مضمون آيه را دو جمله تشكيل مى ‌دهد و اين دو جمله عبارتند از:
۱.« وَ لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً »
لفظ «أحد» به حكم اينكه در سياق نهى واقع شده است، مفيد استغراق افراد است و لفظ «ابدا» مفيد، استغراق زمانى است و معنى جمله چنين است:
براى هيچ كس از منافقان در هيچ وقت نماز مگزار.
با توجه به اين دو لفظ مى‌توان به روشنى به دست آورد كه مقصود از جمله مذکور، خصوص نماز بر ميت نيست؛ زيرا نماز بر ميت فقط يك بار قبل از دفن انجام مى‌گيرد، ديگر قابل تكرار نيست و اگر مقصود خصوص نماز ميت بود ديگر نمي‌بايست لفظ «ابدا» مي‌آمد، و تصور اينكه اين لفظ به منظور افاده «استغراق افرادى» است، كاملاً بى‌مورد است؛ زيرا جمله «لا تصل على احد» مفيد چنين شمول و گستردگى است، ديگر لزوم ندارد كه دوباره به بيان آن بپردازد.
گذشته از اين لفظ «ابدا» در لغت عرب براى استغراق زمانى است نه افرادى مانند: «و لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً»
[۱۶] . احزاب / ۵۳ .
.
بنابراين مفاد جمله نخست اين است كه هيچ گاه براى احدى از منافقان طلب رحمت و مغفرت مكن، خواه با گزاردن نماز و خواه به غير آن.

۲. «لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ»
مفهوم اين جمله به حكم عطف بر جمله پيشين چنين است: «و لا تقم على قبر احد منهم ابدا»؛ زيرا قيودى كه در معطوف عليه وجود دارد، بر معطوف نيز وارد مى‌شود.
در اين صورت نمى‌توان گفت: مقصود از «قيام» همان قيام موقع دفن است؛ زيرا فرض اين است كه قيام موقع دفن درباره هر فردى قابل تكرار نيست، و لفظ «ابدا» كه در اين جمله نيز در تقدير مي‌باشد، حاكى است كه اين عمل قابل تكرار مى‌باشد و تصور اين كه اين لفظ براى استغراق افراد است، پاسخ آن در جمله قبل گفته شد؛ زيرا با وجود «احد» نيازى به افاده مجدد آن نيست.
با توجه به اين دو مطلب در الفاظ «لاتصل» و «لاتقم» مى‌توان گفت: خداوند پيامبر را از هر نوع طلب رحمت براى منافق - خواه از طريق نماز بر مرده او و يا مطلق دعا - و از هر نوع وقوف بر قبر او خواه هنگام دفن يا پس از آن، نهى كرده است، و مفهوم آن اين است كه اين دو عمل، طلب رحمت، و قيام و وقوف بر قبر مؤمن در تمام اوقات، جايز و شايسته است.
[۱۷] . آيين وهابيت، ص ۱۰۷- ۱۱۰ .



آيا دو آيه اول سوره تكاثر، دلالت بر منع زيارت قبور دارد؟
در اول سوره تكاثر، سخن از زيارت قبور شده كه مضمون آن مذمت است. در اين سوره، چنين مي‌خوانيم:
«أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ • حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»
[۱۸] . تكاثر/۱- ۲.

با توجه به مضمون سوره و روايات شأن نزول و كتب تفسير و سيره پيامبر(ص) به دست مي‌آيد كه در این سوره منعی بر زیارت قبور وجود ندارد.
در كتب تفسيري، دو معنا براي« زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» شده است:
۱. مقصود، سراغ قبور مردگان رفتن به خاطر فخر‌فروشي بر يكديگر ـ براي نشان دادن كثرت جمعيت قبيله خود ـ باشد.
[۱۹] . الأصفى في تفسيرالقرآن، ج‌۲، ص ۱۴۷۲.
در اين صورت مقصود آيه، اين است كه:
افزون‌طلبى (و تفاخر)، شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد (و قبور مردگان خود را برشمرديد و به آن افتخار كرديد).
مفسران معتقدند كه اين سوره درباره قبايلى نازل شد كه بر يكديگر تفاخر مى‌كردند، و با كثرت نفرات و جمعيت يا اموال و ثروت خود، بر آنها مباهات مى‌نمودند، تا آنجا كه براى بالا بردن آمار نفرات قبيله به گورستان مى‌رفتند و قبرهاى مردگان هر قبيله را مى‌شمردند.
[۲۰] . تفسير نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۷۵ .

حال منظور از اين قبائل، چه افرادي هستند؟
بعضى از مفسران آن را ناظر به برخي از قبائل قريش در مكه (بنى ‌عبد‌مناف و بنى‌ سهم) مى‌دانند؛
[۲۱] . اسباب نزول القرآن، ص۴۹۰؛ أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج‌۵، ص۳۳۴.

عده اي ديگر، شأن نزول آن را درباره دو قبيله از قبائل انصار پيامبر در مدينه دانسته ‌اند.
[۲۲] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۱۰، ص۸۱۱ .

مفسراني، تفاخر يهود بر ديگران‌ را مصداق اين آيه بر شمرده‌اند.
[۲۳] . اسباب نزول القرآن، ص۴۹۰؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۱۰، ص۸۱۱ .

اين تفسير را خطبه۲۲۱ نهج‌البلاغه تأييد مي‌كند. حضرت امير)ع( فرمود: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ • حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» شگفتا چه مقصد بسيار دورى و چه زيارت‌ كنندگان بي‌ خبرى و چه كار دشوار و مرگبارى! پنداشتند كه جاى مردگان خالى است، آنها كه سخت مايه عبرتند، و از دور با ياد گذشتگان، فخر مى‌فروشند. آيا به گورهاى پدران خويش مى‌نازند؟ و يا به تعداد فراوانى كه در كام مرگ فرو رفته‌اند؟ آيا خواهان بازگشت اجسادى هستند كه پوسيده شده؟ و حركاتشان به سكون تبديل گشته؟ آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر
[۲۴] . نهج البلاغة، ص ۴۴۹.
... .
بيشتر مفسران اين معنا را بر معناي دوم ترجيح داده‌اند.
۲. زيارت مقابر، كنايه از زمان فرا رسيدن مرگ و داخل شدن در قبر باشد؛
[۲۵] . الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‌۶، ص ۳۸۷؛ الأصفى في تفسيرالقرآن، ج‌۲، ص ۱۴۷۲؛ أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج‌۵، ص۳۳۴.
پس معناي آيه چنين مي‌شود:
«تكاثر و تفاخر، آن چنان آنها را به خود مشغول داشته كه تا لحظه ورود در قبر نيز ادامه دارد.»
[۲۶] . تفسير نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۷۶ .

مؤيد اين مطلب روايتي از ابن عباس است كه رسول خدا «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» را تلاوت كردند و فرمودند:
«تكاثر اين است كه اموال را بدون حق، جمع كنند و آن را از رساندن به مستحق و مصرف در راه حق باز دارند و در گنجينه ‌ها بيندوزند. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» تا اين كه به قبرهاي خود درآييد.»
[۲۷] . روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‌۲، ص ۴۹۳.



۱. . معجم مقاييس اللغة، ص۴۴۳.
۲. . المفردات في غريب القرآن، ص۳۸۶.
۳. . تفسير نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۷۷.
۴. . مجمع البحرين، ج‌۳، ص۳۱۹.
۵. . الزيارة في الكتاب و السنة، ص۷۳.
۶. .لسان العرب، ج۴، ص۳۳۶.
۷. . لسان العرب، ج‌۵، ص ۶۸.
۸. . صحيح مسلم،ج۲،ص۶۷۲.
۹. . ر.ك: صحيح بخاري،ج۱،ص۴۳۰؛ الكافي، ج‌۳، ص ۲۲۸.
۱۰. . آيات الأحكام(جرجانى)،ج۱،ص۲۳۹؛ كنز العرفان في فقه القرآن، ج۱،ص۱۸۱.
۱۱. . توبه/۸۴ .
۱۲. . آيين وهابيت، ص ۱۰۷- ۱۰۸ .
۱۳. . توحيد و زيارت ، ص۲۰۴.
۱۴. . توحيد و زيارت ، ص۲۰۴- ۲۰۵.
۱۵. . التفسير المظهري، ج‌۴، ص۲۷۶؛ تفسير روح البيان، ج‌۳، ص ۴۷۸؛ روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج‌۵، ص ۳۴۲؛ محاسن التأويل، ج‌۵، ص ۴۷۰.
۱۶. . احزاب / ۵۳ .
۱۷. . آيين وهابيت، ص ۱۰۷- ۱۱۰ .
۱۸. . تكاثر/۱- ۲.
۱۹. . الأصفى في تفسيرالقرآن، ج‌۲، ص ۱۴۷۲.
۲۰. . تفسير نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۷۵ .
۲۱. . اسباب نزول القرآن، ص۴۹۰؛ أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج‌۵، ص۳۳۴.
۲۲. . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۱۰، ص۸۱۱ .
۲۳. . اسباب نزول القرآن، ص۴۹۰؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌۱۰، ص۸۱۱ .
۲۴. . نهج البلاغة، ص ۴۴۹.
۲۵. . الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‌۶، ص ۳۸۷؛ الأصفى في تفسيرالقرآن، ج‌۲، ص ۱۴۷۲؛ أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج‌۵، ص۳۳۴.
۲۶. . تفسير نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۷۶ .
۲۷. . روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‌۲، ص ۴۹۳.





جعبه ابزار