• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابریق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آبريز، آبدستان، جام شراب بهشتى



اين واژه، يك‏بار در قرآن کریم و به شكل جمع، در و در وصف يكى از مجالس شادكامى مقرّبان آمده است: «يَطوفُ عَليهِم وِلدَنٌ مُخلَّدونَ• بِأَكوَابٍ وَ أَباريقَ و كَأسٍ مِن مَعينٍ: نوجوانانى جاودان در شكوه و طراوت پيوسته با قدح‏ها و كوزه‏ها و جام‏هايى از نهرهاى جارى بهشتى (و شراب طهور) گرداگرد آنان مى‏گردند».



ابريق را به شكل‏ها و كاربردهاى گوناگونى شناسانده‏اند كه به نظر مى‏رسد، انواع متفاوتى داشته يا در هر جا به گونه‏اى خاص بوده است.
كسانى، فقط به دسته‏دار بودن،
[۲] جامع‏البيان مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۲۶.
[۳] الدرّالمنثور ج ۸، ص ۹.
گروهى، به لوله‏دار بودن
[۴] روح‏المعانى، مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.
و برخى، به هر دو اشاره كرده
[۵] مجمع‏البيان ج۹، ص۳۲۷.
[۶] دهخدا ج۱، ص۲۴۴،« ابريق».
و آن را ظرفى با دهانه‏اى كشيده و دسته‏اى بلند دانسته‏اند.
[۷] روح‏المعانى مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.

اين تفاوت شكل‏ها مى‏تواند اشاره‏اى به گوناگونى كاربرد آن باشد؛ چنان كه براى شست و شو، از آفتابه‏اى دسته‏دار و با لوله، و براى‏ نوشيدن•، از كوزه مانندى دسته‏دار و بى‏لوله استفاده مى ‏شده است.



درباره مبدأ پيدايش اين واژه، دو ديدگاه وجود دارد:
بسيارى از لغت ‏شناسان و مفسّران پيشين و معاصر مسلمان و غير مسلمان، آن را عربى شده واژه فارسى «آبريز» «آبراه» و «آبرى به معناى آب ريختن» دانسته‏اند.
[۸] روح‏المعانى مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.

از ادلّه اين گروه، آن است كه اين‏گونه واژه‏ها را فقط در ميان اشعار كسانى مى‏توان يافت كه تحت تأثير تمدّن ايران آن روزگار مى‏زيسته، و باديه‏نشينان ناآشنا با مجالس طرب اشراف، الفتى با آن نداشته‏اند.
[۹] المعجم فى فقه اللغة ج ۱، ص ۱۱۲،« أباريق»؛ واژه‏هاى دخيل، ص ۱۰۲،« ابريق».

برخى ديگر از اين گروه، حتّى اصل «برق» را هم برگرفته از واژه فارسى «برّه» مى‏دانند كه به جهت ظرافت و حُسن، به اين نام خوانده شده است؛ بدين‏سان، معناى درخشندگى نيز از «ابريق» برمى‏آيد.
[۱۰] التحقيق ج ۱، ص ۲۵۶،« برق»؛ مقاييس، ج ۱، ص ۲۲۲،« برق».

از ديدگاه اين گروه، وجود واژگانى چند از زبان‏هاى گوناگون در قرآن، آسيبى به عربى بودن آن نمى‏رساند؛
[۱۱] الاتقان ج ۱، ص ۲۸۹.
زيرا اين واژه‏ها هنگام نزول، جزئى از فرهنگ عرب‏زبانان بوده است.
برخى ديگر، گامى فراتر نهاده، بر اين باورند كه در گزينش اين واژه از زبان فارسى، رازى نهفته است؛ به اين معنا كه خداوند، براى ترغيب مؤمنان و نماياندن شادكامى مقرّبان، اين واژه را از زبان فارسى به كار برده؛ زيرا مجالس طرب اشراف ايرانى، برجسته‏ترين خوشى‏هاى دنيايى آن روزگار بوده است؛
[۱۲] المعجم فى فقه اللغه ج ۱، ص ۱۱۳،« أباريق».

امّا برخى، با استدلال به آياتى كه قرآن را كتابى عربى معرّفى كرده، به عربى بودن واژه اعتقاد داشته، آن را از ريشه «برق» و به معناى چيز درخشنده و برّاق مى‏دانند.
[۱۳] مفردات ص۱۱۹،« برق».
[۱۴] مقاييس ج ۱، ص ۲۲۲،« برق»؛
[۱۵] قرطبى ج۱۷، ص۱۲۲.

به نظر آنان، ابريق را از آن روى بدين نام خوانده‏اند كه رنگش از شدّت روشنى مى‏درخشد
[۱۶] مفردات ص ۱۱۹،« برق».
چنان كه به شمشير درخشنده و زن نيكو صورت نيز «ابريق» مى‏گويند؛
[۱۷] مقاييس ج ۱، ص ۲۲۲،« برق».
هم‏چنين برخى ازاين گروه، فقط با تكيه بر مباحث زبان‏شناسى و ارائه فرضيّه‏هايى كه به دشوارى قابل اثباتند، اين واژه را عربى‏الاصل و برگرفته از «ريق‏الأباب: ريختن آب» مى‏دانند كه پس از ورود به فارسى و بازگشت دوباره به زبان عربى، شكل «ابريق» به خود گرفته است.
[۱۸] هل فى القرآن اعجمى ص ۴۰.




ابريق، همراه دو ظرف ديگر بهشتى (كوب و كأس) آمده و برخلاف آن دو كه گروهى آن‏ها را يكى دانسته‏اند،
[۱۹] روح‏المعانى مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.

ظرفى‏ مستقل و منبع آب يا شراب• بهشتى است.
[۲۰] كشف الاسرار ج ۹، ص ۴۴۵.

قرآن، نوشندگان از ابريق را چنين بازشناسانده است: «وَالسبِقونَ السبقونَ• أولئِكَ المُقرَّبونَ: و پيش‏گامان پيش‏گام آن‏هامقرّبانند».كسانى به فيض بهره‏مندى از ابريق دست مى‏يابند كه در سايه پيش‏گامى‏شان به سوى خيرات و نيكى‏ها، به مقام قرب الهى رسيده و در ميان گروه‏هاى سه‏گانه معرّفى شده در اين سوره، (اصحاب يمين، اصحاب شمال، سابقون) در صدر ايستاده‏اند.
بسيارى از مفسّران، ابريق را دربرگيرنده آب• يا شراب بهشتى دانسته‏اند؛
[۲۲] التفسيرالكبير ج۲۹، ص۱۵۱.
[۲۳] جامع البيان مج۱۳، ج۲۷،‌ ص۲۲۷..
[۲۴] كشف‏الاسرار ج۹، ص۴۴۵.

امّا برخى از ايشان، اين شراب را صرفاً با تأويلات عرفانى، به باده‏هاى ارادت، معرفت، محبّت، عشق، ذوق، حكمت و علم
[۲۵] تفسير ابن عربى ج ۲، ص ۵۸۸.
و يا شراب احديّت
[۲۶] تفسيرملاصدرا ج ۷، ص ۳۱.
تفسير كرده‏اند.
از ويژگى‏هاى اين باده آن است كه آفات باده‏هاى دنيايى از قبيل سرگيجه و عقل‏ربايى را ندارد:
«لَا يُصَدَّعونَ عَنهَا و لَايُنزِفونَ.»
از ديگر اوصاف اين جام‏ها آن است كه در دست پسران بهشتى قرار دارند؛ پسرانى كه همواره بر گرد مقرّبان در گردشند: «يَطُوفُ عَلَيهِم وِلدنٌ مُخلَّدونَ: بر گردشان پسرانى جاودان «به خدمت‏» مى‏گردند.»
برخى گفته‏اند: هر كدام از پسران به تنهايى جام‏هاى سه‏گانه اكواب، اباريق و كأس را در دست دارد.
به نظر فخر رازى، جام‏ها خود در گردشند و همراهى پسران بهشتى‏باجام‏ها براى اكرام و گرامى داشت بهشتيان است.
[۲۹] التفسير الكبير ج ۲۹، ص ۱۵۱.

و شايد بر دست هر كدام از پسران، يكى از جام‏ها در گردش باشد و جمع آمدن «اباريق» نيز بيان‏گر بسيارىِ شمار آنان است.
[۳۰] المعجم فى فقه اللغه ج ۱، ص ۱۱۳.

از ظاهر آيات بر مى‏آيد كه گردش پسران ابريق به دست، سبب شكوه و شوكت مجلس مقرّبان و زينت بخش بزم آنان است؛ امّا حاصل توجيه‏هاى عرفانى برخى مفسّران آن است كه پسران ابريق به دست، بيش‏تر از مقرّبان از اين گردش شوق‏آميز سود مى‏ جويند.
[۳۱] تفسير ابن عربى ج ۲، ص ۵۸۸.
[۳۲] تفسير ملاصدرا، ج ۷، ص ۳۰.

در باريك انديشى ديگرى، با توجّه به موضوع گردش جام‏ها گفته‏اند: گويا براى گزينش واژه‏هاى اين آيات نيز گرداگرد گيتى گشته و گزيده‏ترين آن ها آورده شده است.
[۳۳] المعجم فى فقه اللغه ج ۱، ص ۱۱۴.



 
۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۷-۱۸.    
۲. جامع‏البيان مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۲۶.
۳. الدرّالمنثور ج ۸، ص ۹.
۴. روح‏المعانى، مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.
۵. مجمع‏البيان ج۹، ص۳۲۷.
۶. دهخدا ج۱، ص۲۴۴،« ابريق».
۷. روح‏المعانى مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.
۸. روح‏المعانى مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.
۹. المعجم فى فقه اللغة ج ۱، ص ۱۱۲،« أباريق»؛ واژه‏هاى دخيل، ص ۱۰۲،« ابريق».
۱۰. التحقيق ج ۱، ص ۲۵۶،« برق»؛ مقاييس، ج ۱، ص ۲۲۲،« برق».
۱۱. الاتقان ج ۱، ص ۲۸۹.
۱۲. المعجم فى فقه اللغه ج ۱، ص ۱۱۳،« أباريق».
۱۳. مفردات ص۱۱۹،« برق».
۱۴. مقاييس ج ۱، ص ۲۲۲،« برق»؛
۱۵. قرطبى ج۱۷، ص۱۲۲.
۱۶. مفردات ص ۱۱۹،« برق».
۱۷. مقاييس ج ۱، ص ۲۲۲،« برق».
۱۸. هل فى القرآن اعجمى ص ۴۰.
۱۹. روح‏المعانى مج ۱۵، ج ۲۷، ص ۲۰۹.
۲۰. كشف الاسرار ج ۹، ص ۴۴۵.
۲۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۰-۱۱.    
۲۲. التفسيرالكبير ج۲۹، ص۱۵۱.
۲۳. جامع البيان مج۱۳، ج۲۷،‌ ص۲۲۷..
۲۴. كشف‏الاسرار ج۹، ص۴۴۵.
۲۵. تفسير ابن عربى ج ۲، ص ۵۸۸.
۲۶. تفسيرملاصدرا ج ۷، ص ۳۱.
۲۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۹.    
۲۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۷.    
۲۹. التفسير الكبير ج ۲۹، ص ۱۵۱.
۳۰. المعجم فى فقه اللغه ج ۱، ص ۱۱۳.
۳۱. تفسير ابن عربى ج ۲، ص ۵۸۸.
۳۲. تفسير ملاصدرا، ج ۷، ص ۳۰.
۳۳. المعجم فى فقه اللغه ج ۱، ص ۱۱۴.




این مقاله بر گرفته از نرم افزار دائرة المعارف قرآن کریم،ج۱،ص۵۵۶-۵۵۴ می باشد و در این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است.
الاتقان فى علوم القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير القرآن الكريم، ابن‏العربى؛ تفسير القرآن الكريم، ملاصدرا؛ التفسير الكبير؛ جامع‏البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ الدرّالمنثور فى‏ التفسير بالمأثور؛ روح‏المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ القاموس‏المحيط؛ كشف‏الاسرار و عدّةالابرار؛ لسان‏العرب؛ لغت‏نامه دهخدا؛ مجمع‏البيان فى تفسير القرآن؛ المعجم فى فقه اللغة و سرّ بلاغته؛ معجم مقاييس‏اللغه؛ المعرّب من الكلام الاعجمى على حروف المعجم؛ مفردات الفاظ القرآن؛ واژه‏هاى دخيل در قرآن مجيد؛ هل فى القرآن اعجمى.
تقى صادقى، رضا خراسانى‏نژاد



جعبه ابزار