ابنرداد (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن رداد
جلد: ۳شماره مقاله:۱۲۳۱
اِبْن رَدّاد، شهاب الدین ابوالعباس احمد بن ابى بكر مكى قرشى (۷۴۸-۸۲۱ق /۱۳۴۷- ۱۴۱۸م )، قاضى القضاة و صوفى شافعى مذهب زَبید. وی را از باب نسبت به نیایش، ابن ردّاد خوانده اند.
ابن رداد در مكه به دنیا آمد و از كودكى به فراگیری و حفظ قرآن پرداخت و نزد پدرش و دیگر اساتید، فقه آموخت. از بعضى از بزرگان مكه نیز حدیث شنید و تنى چند از علمای دمشق به وی اجازه روایت دادند (بریهى، ج۱، ص ۲۹۸؛ سخاوی، ج۱، ص۲۶۱). از زندگى وی در مكه و چگونگى سفرش به یمن و اقامتش در زبید و نحوه ارتباطش با دربار سلطان اشرف، آنچه از مجموعه منابع به دست مى آید، به شرح زیر است:
وی پس از ورود به یمن ملازم و مصاحب خاص سلطان اشرف، پسر سلطان افضل شد (ابن حجر، ج۷، ص۳۲۹؛ بریهى، ج۱، ص ۲۹۸؛ سخاوی، ج۱، ص۲۶۱) و به خصوص نزد فرزندش سلطان ناصر تقرب بسیار یافت. ناصر به تبعیت از پدر، او را ندیم خاص خویش ساخت و دختری از خانواده او را به زنى گرفت. وی در ۷۶۷ق به حلقه صوفیان پیوست و از جمله ملازمان شیخ اسماعیل جبرتى شد (بریهى، ج۱، ص ۲۹۸- ۲۹۹). شیخ او را بسیار مى ستود و از دیگر شاگردان برتر مى داشت. ابن رداد مدت ۲۰ سال ریاضت كشید و بسیاری از علوم الهى را فرا گرفت و به مقامات عالى نایل آمد (زبیدی، ج۱، ص ۳۰) با این حال در خلوت، همنشین سلطان بود و به خواسته های او تن در مى داد، اما هیچ گاه مسكری نخورد و مُنكری ننمود (ابن حجر، ج۷، ص۳۳۰). سلطان ناصر در ۸۱۷ق، یعنى دو سال (سخاوی، ج۱، ص۲۶۱) بعد از وفات شیخ مجدالدین شیرازی كرسى قاضى القضاتى را بدو واگذار كرد. ابن حجر گوید:سلطان ناصر، بعد از وفات شیخ مجدالدین شیرازی منصب قضا را به زعم خویش تا دو سال به انتظار آمدن من بدون سرپرست گذارد، در این مدت بعضى از بزرگان كوشیدند تا این مقام را برای فقیه ناشری محقق سازند، اما از آنجا كه ناشری از اهل سنت بود و با صوفیان به سختى مخالفت مى كرد، ابن ردّاد سخت بیمناك شد و بدین جهت آن مقام را از سلطان ناصر برای خویشتن درخواست نمود. سلطان ناصر نیز كه میان آن دو فرقى نمى نهاد، ابن رداد را، با آنكه در فقه بضاعتى مزجاة داشت و در كار قضا خبرتى نداشت، بر آن كار گمارد. ابن رداد نیز تعصب آغاز كرد و از فقهای مخالف خویش انتقام گرفت و به آنان اهانت رواداشت . سپس چون وفات یافت، مردمان وفات او را فرج بعد از شدت انگاشتند (سخاوی، ج۱، ص۲۶۱).
سبب مخالفت ابن حجر با وی بر ما روشن نیست، شاید بتوان گفت كه مخالفت او با صوفیه، سبب عمده بوده است. علاوه بر این، بعید نیست كه ابن حجر نسبت به مقام قاضى القضاتى زبید نظری خاص داشته یا احیاناً آن را برای خود یا نزدیكان خود مى خواسته است. هنگامى كه كتب ابن عربى به یمن راه یافت و ابن رداد نیز كار خرید و فرش آنها را به عهده گرفت، گروهى بر ضد توزیع آن كتاب ها و وی كه بدین كار دست زده بود، برآشفتند. ابن حجر كه به این نكته عنایت دارد، ابن رداد را مورد نكوهش بسیار قرار داده است (ابن حجر، ج۷، ص۳۲۹). شاید نظر ابن حجر در حق او - چنان كه اشاره شد- اغراق آمیز و از سر تعصب باشد، به خصوص كه كسانى چون بریهى (بریهى، ج۱، ص ۲۹۸) و زبیدی (زبیدی، ج۱، ص ۳۰-۳۲) از سعه صدر، اخلاق حسنه، ریاضت، علم و مقام ابن رداد در تصوف ستایش بسیار كرده اند.
چون ابن رداد درگذشت در مقبره استادش شیخ جبرتى واقع در شهر زبید به خاك سپرده شد (زبیدی، ج۱، ص ۳۱-۳۲).
از آثار او چند اثر خطى به جای مانده است:
۱. وسیلة الملهوف الى الله تعالى، منظومه ای است مذهبى كه نسخه ای از آن در ظاهریه موجود است (ظاهریه، ج۳، ص۱۳۸).
۲.عدة المرشدین و عمدة المسترشدین، در باب چگونگى انتقال خرقه. جزئى از این كتاب، در كتابخانه ملى پاریس موجود است. كتاب عدة المسترشدین كه سخاوی (سخاوی، ج۷، ص۱۶۳) ذكر كرده شاید همین كتاب باشد.
۳.مجموعه ای از قصاید مذهبى كه نسخه ای از آن در كتابخانه ولى الدین موجود است.
۴.موجبات الرحمة و عزائم المغفرة، در باب ادعیه و ذكر اعمال عبادی كه ظاهراً بزرگ ترین كتاب او بوده است (حاجى خلیفه، ج۲، ص۱۸۹۸ ).
این كتاب ها را نیز به او نسبت داده اند: ۱. تلخیص القواعد الوفیة فى اصل حكم (حكمة) خرقة الصوفیة (بریهى، ج۱، ص۲۹۸؛ سخاوی، ج۷، ص۱۶۳؛ حاجى خلیفه، ج۲، ص۱۲۶۰).
۲. السلطان المبین و البرهان المستبین.
۳. الشهاب الثاقب فى الرد على بعضى اولى المناصب (سخاوی، ج۷، ص۱۶۳).
۴. الوسیلة الاحدیة فى الفضیلة الاحمدیة، عنوان قصیده ای است كه ظاهراً در ستایش پیامبر(صلی الله علیه و آله) سروده شده و سخاوی (سخاوی، ج۷، ص۱۶۴) به آن اشاره كرده است.
۵ و ۶. زبیدی (زبیدی، ج۱، ص ۳۱) دو كتاب، یكى مفصل و دیگری مختصر در مورد خرقة الصوفیة به نام او ثبت كرده است كه نمى دانیم آیا همان عدة المرشدین است یا نه. سخاوی چند اثر دیگر نیز به او نسبت داده است (سخاوی، ج۷، ص۱۶۳).
---------------------------------------------------
(۱) ابن حجر عسقلانى احمد، انباء الغمر، حیدرآباد دكن، ۱۳۹۴ق / ۱۹۷۴م؛
(۲) بریهى عبدالوهاب، طبقات صلحاء الیمن، به كوشش عبدالله محمد حبشى، صنعا، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م؛
(۳) حاجى خلیفه، كشف؛
(۴) زبیدی احمد، طبقات الخواص اهل الصدق و الاخلاص، قاهره، ۱۳۲۱ق /۱۹۰۳م؛
(۵) سخاوی محمد، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۳ق / ۱۹۳۴م؛
(۶) ظاهریه، خطى (تصوف ).