ابوالمظفر بهرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَهْرام، ابوالمظفر (د ۲۴
ربیعالآخر ۵۳۵ق/۷دسامبر ۱۱۴۰م)، سردار ارمنی که مدتی وزیر
الحافظ لدین الله (حک ۵۲۵-۵۴۴ق/۱۱۳۱-۱۱۴۹م)، یازدهمین
خلیفۀ فاطمی مصر بود.
به نوشتۀ
مقریزی،
پدر بهرام اُسید نام داشت و آنان خود را از
نسل داوود نبی میدانستند.
وی از
مسیحیان ناحیه
تلباشر، در شمال
حلب بوده است.
برخی برآناند که او به یک خاندان کهن مسیحی در
مصر که مقام مذهبی نیز داشتهاند، وابسته بوده است.
مهاجرت بهرام به مصر، بر اثر اختلافی بود که میان مسیحیان ناحیۀ حلب بر سر رهبری درگرفت و سرانجام وی تلباشر را ترک کرد. پس از چندی به دربار
فاطمیان راه یافت و مراحل ترقی را تا مقام وزارت پیمود.
البته نباید از یاد برد که از حدود سدۀ ۵ق/۱۱م شماری از مسیحیان به مصر مهاجرت کردند و برخی از آنان مانند بدرالجمالی (همین مقاله)، پسرش افضل
و ابوالفتح یانس حافظی در دستگاه فاطمیان به مقام وزارت دست یافتند. از اینرو، اقامت بهرام در مصر و ترقی او نباید چندان شگفتانگیز باشد.
احتمالاً نخستین باری که از بهرام در خدمت فاطمیان یاد شده، در
شورش افراد
قبیلۀ لواته در غرب مصر (۵۱۷ق/۱۱۲۳م) است که بهرام به همراهی ابوتراب حیدره،
برادر وزیر مأمون بطائحی، در رأس سپاهیان ارمنی در سرکوب شورش شرکت جست و سپس به
قاهره بازگشت. (
که در این واقعه نامی از بهرام به میان نیاورده است)
ظاهراً شایستگیهای بهرام و شاید اتحاد اولیۀ او با حسن،
فرزند و وزیر الحافظ، موجب شد که او ولایت برخی نواحی مصر را نیز عهدهدار شود.
زمانی که حسن با شورش بخشهایی از سپاهیان خود روبهرو شد و از وی یاری خواست، بهرام با سپاهی به سوی قاهره به راه افتاد،
در حالی که به روایت مقریزی، لشکرکشی بهرام به سمت قاهره نه برای یاری حسن، بلکه در پی توافق نهانی با الحافظ بوده است.
به هرحال، پس از
قتل حسن،
خلیفۀ فاطمی، ظاهراً با کراهت، در
جمادیالآخر ۵۲۹/آوریل۱۱۳۵، وزارت را به بهرام ارمنی سپرد،
و القابی چون «تاجالدوله» و «سیفالاسلام» بدو بخشید.
با آنکه ظاهراً بهرام در ادارۀ امور کفایت نشان میداد، اما مسیحی بودن وی به هر حال موجب ناخشنودی و گفتوگو میشد.
همچنین گفتهاند که بهرام خویشاوندان و بستگان خود را نهانی به مصر دعوت میکرد و اغلب آنان را به کار میگماشت.
به همین سبب، اندک اندک شمار ارمنیان در دیار مصر فزونی گرفت. حتی در نامهای از الحافظ به این امر اشاره شده است.
سرانجام سرداری به نام رضوان که از بهرام دلخوشی نداشت،
به احتمال بسیار به تحریک الحافظ،
از غربیه که بر آنجا ولایت داشت، در رأس سپاهی بزرگ در ۵۳۱ق/۱۱۳۷م به قصد قاهره بیرون آمد.
بهرام با جماعتی از مصریان و نیز ارمنیان به مقابلۀ او شتافت، اما با تدبیر رضوان،
مسلمانان از سپاه بهرام جدا شدند و به رضوان پیوستند.
بهرام که نبرد را بیفایده میدید، به قاهره بازگشت، اما در غیاب او، در شهر شورشی برضد وی به پا خاسته بود،
وی ناچار روبه سوی قوص نهاد که برادرش والی آنجا بود،
اما در این شهر نیز مردم بر والی شوریده، و او را به قتل رسانده بودند. گفتهاند که بهرام از
خشم، تیغ در مردمان نهاد، سپس به سوی اسوان گریخت.
در آنجا نیز از ورود او به شهر جلوگیری شد؛ ظاهراً در همین ایام، از خلیفه
امان طلبید و الحافظ پذیرفت.
وی مدتی در دیرهای نواحی اسوان به سر برد.
به او پیشنهاد شد که خود و خانوادهاش اگر خواهند، به وطن خویش بازگردند، یا در زمینهای اطراف دیرها به کشاورزی بپردازند،
ولی خلیفه الحافظ از بیم توطئه، بهرام را به قاهره خواند و در قصر خویش جای داد و گفتهاند که ظاهراً در پارهای امور با او به مشورت میپرداخت.
سرانجام، بهرام در همین قصر درگذشت (
که میگوید مسموم شد) و پیکر او در مراسمی خاص با حضور خلیفه که سخت محزون بود، در دیری بیرون قاهره مدفون شد.
(۱) ابن اثیر، الکامل.
(۲) ابن دواداری، ابوبکر، کنزالدرر، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۳) ابن طویر، عبدالسلام، نزهةالمقلتین، به کوشش ایمن فؤاد سید، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۴) ابن ظافر، علی، اخبارالدول المنقطعة، به کوشش آندره، فره، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۵) ابن میسر، محمد، اخبار مصر، به کوشش هانری ماسه، قاهره، ۱۹۱۹م.
(۶) حشیمه، کمیل، مقدمه بر وزراءالنصرانیة و کتابها فی الاسلامِ لویس شیخو، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۷) ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۵۲۱-۵۴۰ق، به کوشش عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
(۸) قلقشندی، احمد، صبحالاعشی، قاهره، دارالکتب المصریه.
(۹) مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش محمد حلمی محمد احمد، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۱۰) مقریزی، احمد، المقفی الکبیر، به کوشش محمدیعلاوی، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۱۱) Daftari، F، The Ismā’īllis: their History and Doctrines، Cambridge، ۱۹۹۵.
(۱۲) EI ۲.
(۱۳) Lang، DM، Armenia Cradle of Civilization، London، ۱۹۷۰؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهرام»، شماره۵۲۵۲.