احد (مفردات نهج البلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احد از مفردات
نهج البلاغه به معنای یکی در مقابل دو و سه و ... میباشد.
این لفظ گاهی اسم است به معنی «یکی» در مقابل دو و سه و... مثل «انّ الله بعث محمدا (صلی اللهعلیهواله) و لیس احد من العرب یقرء کتابا؛
خداوند محمد (صلی اللهعلیهواله) را مبعوث کرد در حالیکه کسی از عرب کتابی نمیخواند و خواندن بلد نبود.» (خ ۳۳، ۷۷) و نکره اگر در سیاق نفی باشد افادی عموم میکند، چنانکه در کلام بالا مشاهده میشود. دیگر آنکه وصف آید به معنی بیهمتا و بینظیر و آن وقت فقط در باری تعالی به کار رود مثل: «قُلْ هُوَ اللّٰهُ اَحَدٌ»
آن فقط یکبار در «نهج البلاغه» آمده است آنجا که در وصف خدا فرموده: «الاحد بلا تاویل عدد و الخالق لا بمعنی حرکة و نصب؛
یعنی خدا احد و بیهمتاست نه بهمعنی احد عددی! و آفریننده است بیآنکه حرکتی بکند و یا دشواری بکشد.»
خ ۱۵۲، ۲۱۲
مؤنّث احد «احدی» است: «المؤمن ینتظر من الله احدی الحسنین امّا داعی اللّه فما عند الله خیر له و امّا رزق اللّه فاذا هو ذو اهل و مال»
خ ۲۳، ۶۴ جمع آن آحاد است که فقط یکبار در «نهج البلاغه» دیده میشود.
خ ۱۱۱
•
قرشی بنابی، علیاکبر، «مفردات نهج البلاغه»، ص۲۸.