• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادراک (روان‌شناسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مفهوم ادراک دارای ابعاد و معانی وسیعی است. به همین دلیل ارایه تعریفی جامع و کامل از آن، کار چندان آسانی نیست و تعریفی که به دست می‌آید چندان بی‌اشکال نیست.
ادراک در روان‌شناسی امروز به معنای فرایند ذهنی یا روانی است که گزینش و سازمان‌دهی اطلاعات حسی و نهایتا معنی‌بخشی به آن‌ها را به گونه‌ای فعال به عهده دارد. به عبارت دیگر، پدیده ادراک فرایندی ذهنی است که در طی آن تجارب حسی، معنی‌دار می‌شود و از این طریق انسان روابط امور و معانی اشیا را درمی‌یابد.
این عمل به‌اندازه‌ای سریع در ذهن آدمی صورت می‌گیرد که همزمان با احساس به نظر می‌رسد. در این عمل، تجارب حسی، مفاهیم و تصورات ناشی از آن، انگیزه فرد و موقعیتی که در آن ادراک صورت می‌گیرد دخالت می‌کنند.
[۱] محمود ایروانی و محمدکریم خداپناهی، روان‌شناسی احساس و ادراک، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چاپ یازدهم، ص۱۰.




از زاویه زیست‌شناختی، ادراک را می‌توان به عنوان آن دسته از تجارب ذهنی از اشیا یا حوادثی در نظر گرفت که معمولا ناشی از تحریک گیرنده‌های حسی بدن است. این تحریک‌ها (به وسیله یکسری مکانیزم‌های خاص گیرنده‌ها) به صورت فعالیت نورونی تبدیل شده یا رمزگذاری می‌شوند و سپس به نواحی مرکزی‌تر از نظام عصبی فرستاده می‌شوند تا در آن‌جا پردازش‌های نورونی بیشتری روی آن‌ها انجام گیرد.
این مرحله آخرین مرحله از پردازش نورونی در مغز است که پایه‌گذار یا باعث تجارب ادراکی ماست. به دلیل ارتباط تنگاتنگ ادراک با نظام عصبی، گاهی اوقات ممکن است یکسری تجارب ادراک‌مانند، بدون وجود تحریک خارجی رخ دهند، همانند چیزی که در خواب دیدن اتفاق می‌افتد.
[۲] Roch، I. An introduction to perception، New York: Macmillan. ۱۹۷۵. pp ۲۵.



برخلاف احساس، که کاملا تابعی از یک محرک است، ادراک به عوامل بسیار زیادی وابسته است. عوامل زیادی همچون سن، جنسیت، هیجان‌ها، یادگیری‌های قبلی، انتظارات، حالات انگیزشی، حالات مختلف عاطفی، اتخاذ تصمیم و اراده فرد و... بر ادراک تاثیر می‌گذارند.
بنابراین ادراک را نمی‌توان فقط به عنوان پاسخی کاملا مشخص، منتج از محرکی خاص در نظر گرفت، زیرا فرد ادراک‌کننده، تنها استنتاج ذهنی نمی‌کند و با توجهی خاص و فعالیتی کلی تصمیم می‌گیرد. در این تصمیم‌گیری، فرایندهای شناختی از قبیل حافظه و تفکر نیز نقش تعیین کننده‌ای دارند.
از میان عواملی که بر ادراک اثر دارند برای نمونه به اثر سائق‌های فیزیولوژیک و اثر زبان و ترکیبات لفظی اشاره می‌کنیم. هنگامی که فردی گرسنه از جلوی یک کتاب‌فروشی عبور می‌کند و تابلو آن را به اشتباه "کباب‌فروشی" می‌خواند، اثر نیازهای او بر چگونگی ادراک کاملا پدیدار است. به عبارت دیگر، سائق گرسنگی بر تفسیر یک محرک ثابت اثر گذاشته و باعث شده است اشتباه ادراک شود، در حالی که همان محرک اگر در شرایطی غیر از گرسنگی به آن فرد ارایه می‌شد این اشتباه رخ نمی‌داد.
درباره اثر زبان بر ادراک، غالبا مشاهدات مارگارت مید (Margaret Mid) را در میان سرخ‌پوستان امریکایی نقل می‌کنند. برای این سرخ‌پوستان، رنگ‌هایی مانند زرد، سبز زیتونی، آبی نفتی، خاکستری روشن و... که برای ما کاملا متمایز از یکدیگرند و برای هر یک نام مخصوصی داریم، تقریبا در یک زمینه رنگی قرار می‌گیرند. به طور کلی در اجتماعاتی که در زبان گفتاری خود برای نامیدن انواع رنگ‌ها کلام خاصی ندارند، تقریبا رنگ‌ها به دو دسته بزرگ تیره و روشن تقسیم می‌شوند و در نتیجه، ادراک کلامی آن‌ها متفاوت می‌شود.
[۳] اتکینسون و همکاران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۱، چاپ شانزدهم، ص۲۸۹.
[۴] اتکینسون و همکاران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۱، چاپ شانزدهم، ص۳۵۳.



از انواع پدیده‌های ادراکی می‌توان به ادراک فضا، فاصله و عمق، ادراک حرکت، ادراک زمان و... اشاره کرد. اما یکی از بحث‌های مهمی که در حوزه ادراک مطرح است این است که، آیا ادراک ویژگی‌ها مثل شکل و عمق یا رسیدن به ادراک واقعی، به صورت درون‌زاد (Innate) تعیین شده است یا بر پایه تجارب قبلی قرار دارد. فرض اول یعنی این که ادراک، ناشی از تطابق تکاملی (Evolutionary Adaptation) است و از این‌رو از زمان تولد یا از زمانی که رسش نورونی لازم اتفاق افتاده است وجود دارد.

اما فرض دوم یعنی این که، ادراک هر چیزی نتیجه پایانی قرار گرفتن در معرض الگوها یا شرایط مرتبط خاصی است، یعنی نوعی فرایند یادگیری. علیرغم ده‌ها سال بحث در مورد این مساله و تلاش‌های پژوهشی قابل ملاحظه، هنوز هم هیچ جواب قطعی برای آن وجود ندارد. امروزه واضح به نظر می‌رسد که بعضی از انواع ادراک‌ها درون‌زاد هستند، اما از طرف دیگر هم به همان اندازه واضح است که تجربه قبلی نیز عامل تعیین کننده‌ای است.
[۵] Roch، I. An introduction to perception، New York: Macmillan. ۱۹۷۵. pp ۲۵.



از مفاهیم مهمی که در حوزه ادراک مورد بحث قرار می‌گیرد، ثبات ادراکی (Perceptual Constancy) است. ثبات ادراکی، از جمله پدیده‌های ادراک است که در مقوله‌های اندازه، شکل، رنگ و مکان مورد بحث روان‌شناسان است.
پدیده ثبات، کیفیتی است که اشیاء محیطی واقع در میدان دید موجودات، اعم از حیوان و انسان، علیرغم تغییرات فیزیکی، خصوصیات خود را حفظ می‌کنند؛ یعنی اشیایی که از زوایای دید متفاوت دیده می‌شوند، با وجود تغییرات قابل ملاحظه،‌ اندازه، شکل و رنگ واقعی خود را از دست نداده و همواره ثابت به نظر می‌رسند.

در زمینه ثبات‌اندازه، آزمایشاتی انجام گرفته و نظریه‌ای ارایه شده است که به اصل تغییرناپذیری اندازه – فاصله (Inalterability of size- distance) معروف گردیده و اساس ثبات ادراکی است. چنانچه ادراک اشیاء مورد استفاده در زندگی روزمره، یعنی اشیاء آشنا و معمول مطرح باشد، پدیده ثبات بر اساس تجربه و یادگیری‌های ادراکی در تمام کیفیات آن‌ها تحقق می‌پذیرد. علیرغم دور یا نزدیک شدن آن‌ها و تغییر فاصله، آن‌ها را به همان اندازه ادراک می‌کنیم.

اگر بر اثر تابیدن نور کم یا زیاد تغییری در چگونگی رنگ آن‌ها پدید آید، میل داریم آن‌ها را به همان رنگ یا درخشانی اولیه مشاهده کنیم. چنانچه در اثر حرکت و جابجایی اشیا شکل ظاهری آن‌ها در زاویه دید ما تغییر کند، ما همچنان آن‌ها را به شکل اصلی و اولیه آن می‌بینیم و بالاخره اگر خود ما حرکتی به جهات مختلف داشته باشیم و در نتیجه از زوایای مختلف به اشیاء اطراف خود نگاه کنیم، علیرغم تغییرات حاصل در تصاویری که به شبکیه ما می‌رسد، ما آن‌ها را در‌اندازه و شکل واقعی در مکان ادراک می‌کنیم.
[۶] Wettlaufer، A. K. In the mind's eye: the visual impulse in Diderot، Baudelaire and Ruskin، Amsterdam: Rodopi. ۲۰۰۳. pp ۶۹، ۱۲۰.



یکی از مسایل مهم ادراک که پس از صد سال پژوهش و صرف نیروی بسیار هنوز به طور کامل حل نشده است، خطای ادراکی (Illusion) است. خطای ادراکی، یک رفتار حسی یا ادراکی نادرست است، یعنی آنچه را که می‌بینیم یا می‌شنویم با موقعیت واقعی معین و مشخص مطابقت نمی‌کند.
به عبارت دیگر وقتی که ادراک ما از اشیا و امور به طور کلی با واقع منطبق نباشد، دچار خطای ادراکی شده‌ایم. البته باید توجه داشت که ممکن است در اثر بعضی از عوامل بیرونی یا درونی دچار توهم و خیال شویم که اشیاء در این حالت‌ها هم غیرواقعی به نظر می‌رسند، ولی این توهمات جدا از خطای ادراکی هستند.

۵.۱ - نظریه‌ها

در تبیین خطاهای ادراکی، که متاثر از حالات روانی در وضعیت طبیعی و غیرطبیعی هستند، نظریه‌های متفاوتی ارایه شده است که از بین آن‌ها می‌توان به نظریات زیر اشاره کرد:

۵.۱.۱ - نظریه گشتالت

نظریه گشتالت بر اهمیت روابط بین محرک‌ها تاکید دارد. اگر چه به صورت کلی می‌توان خطاهای ادراکی را بر پایه این نظریه تبیین کرد، ولی استثناهایی را، که بر پایه تقابل و رد تصویرهای شکلی ایجاد می‌شوند، شامل نمی‌شود.

۵.۱.۲ - نظریه حرکت چشم

در نظریه حرکت چشم، اندازه و جهت خطاهای ادراکی را بر اساس حرکات جهشی چشم‌ها تبیین می‌کنند. در اینجا فرض بر این است که خطاهای احتمالی بر اثر دخالت الگوهای خطی رخ می‌دهند و کنشی از حرکت‌های چشم هستند. انتقادی که به این نظریه وارد است این است که، حرکت‌های جهشی چشم بیشتر معلول خطای ادراکی است تا علت آن. مثلا خطای ادراکی لامسه را نمی‌توان بر این مبنا تبیین کرد.

۵.۱.۳ - نظریه فاصله ظاهری

در نظریه فاصله ظاهری تاکید بر این است که خطاهای ادراکی شکلی که شامل نشانه‌های تصویری عمق هستند، مکانیزم‌های ثبات را درگیر می‌سازند. البته این تبیین درباره تجربه‌های عمق و ثبات در ترسیم صحنه‌های سه‌بعدی قابل کاربرد است، اما درباره بسیاری از خطاهای شکل قابل استناد نیست.

۵.۱.۴ - نظریه جابجاسازی عصبی

طبق نظریه جابجاسازی عصبی، به وسیله یک فرایند بازدارنده جانبی در مغز، یک طرح ادراکی موجب جابجاسازی طرح دیگری می‌گردد. در نتیجه زاویه‌های خطوط متقاطع، اشتباه ادراک می‌شوند. این نظریه هم اگرچه می‌تواند بسیاری از خطاهای ادراکی مربوط به جهت خطوط را تبیین کند، اما در مورد خطاهای لامسه کاربرد ندارد.
از انواع خطاهای ادراکی می‌توان به خطای بینایی، خطای شنوایی، خطای زمان و مکان، خطای حرکتی، خطای وزن و خطای وضعی عضلانی اشاره کرد.
[۷] محمود ایروانی و محمدکریم خداپناهی، روان‌شناسی احساس و ادراک، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چاپ یازدهم، ص۱۰.



ادراک، تنها یک پدیده روانی – فیزیولوژیکی نیست، بلکه یک پدیده روانی – اجتماعی نیز هست. نگرش‌ها، پیش‌داوری‌ها، فکر قالبی و ارزش‌های فردی یا اجتماعی، همه از عوامل تعیین کننده ادراک اجتماعی هستند. هر یک از افراد گروه اجتماعی با استفاده از اطلاعاتی که از چارچوب مرجع، تجربیات گذشته، هنجارها و ارزش‌های گروه به دست آورده است، شیء اجتماعی و یا شخصی را در ارتباط با خود و در موقعیت خاصی ادراک می‌کند.
به عبارت دیگر ادراک اجتماعی پیش از آن که یک واکنش روانی – فیزیولوژیک در برابر محرک‌های محیطی باشد، یک تعامل ادراکی با محیط اجتماعی است.
[۸] اتکینسون و همکاران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۱، چاپ شانزدهم، ص۳۵۳.



۱. محمود ایروانی و محمدکریم خداپناهی، روان‌شناسی احساس و ادراک، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چاپ یازدهم، ص۱۰.
۲. Roch، I. An introduction to perception، New York: Macmillan. ۱۹۷۵. pp ۲۵.
۳. اتکینسون و همکاران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۱، چاپ شانزدهم، ص۲۸۹.
۴. اتکینسون و همکاران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۱، چاپ شانزدهم، ص۳۵۳.
۵. Roch، I. An introduction to perception، New York: Macmillan. ۱۹۷۵. pp ۲۵.
۶. Wettlaufer، A. K. In the mind's eye: the visual impulse in Diderot، Baudelaire and Ruskin، Amsterdam: Rodopi. ۲۰۰۳. pp ۶۹، ۱۲۰.
۷. محمود ایروانی و محمدکریم خداپناهی، روان‌شناسی احساس و ادراک، تهران، سمت، ۱۳۸۱، چاپ یازدهم، ص۱۰.
۸. اتکینسون و همکاران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، براهنی و همکاران، تهران، رشد، ۱۳۸۱، چاپ شانزدهم، ص۳۵۳.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ادراک»، تاریخ بازیابی ۹۷/۱۱/۳۰.    


رده‌های این صفحه : ادراکات | روانشناسی




جعبه ابزار