ادله خاتمیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنوان موضوع اصلي: كلام و اعتقادات
عنوان موضوع فرعي اول: پيامبر شناسي
عنوان موضوع فرعي دوم: خاتميت
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آية الله مصباح يزدي
عنوان مقاله: ادله خاتميت
چكيده مقاله: متن مقاله: دلايل قرآنى بر جهانى بودن اسلام
بهترين دليل و معتبرترين مدرك براى اثبات اينگونه مطالب, قرآن كريم است . و كسى كه يك مرور اجمالى بر اين كتاب الهى بكند با كمال روشنى درخواهد يافت كه دعوت آن,
عمومى و همگانى است و اختصاص به قوم و اهل نژاد و زبان معينى ندارد.
از جمله, درآيات زيادى همه مردم را بعنوان ((يا ايها الناس)) ۱ و ((يا بنى آدم ))۲ مورد خطاب, قرار داده و هدايت خود را شامل همه انسانها (الناس ۳ و العالمين ۴) دانسته است. و همچنين در آيات فراوانى رسالت پيامبر اكرم (ص) را براى همه مردم (الناس ۵ و العالمين ۶) ثابت كرده, و در آيه اى شمول دعوت وى را نسبت به هر كسى كه از آن, مطلع شود مورد تاكيد قرار داده است ۷. و از سوى ديگر, پيرامون ساير اديان را بعنوان ((اهل كتاب)) مورد خطاب و عتاب قرارداده۸ و رسالت پيامبر اكرم (ص) را در مورد آنان تثبيت فرموده, و اساساً هدف از نزول قرآن كريم بر پيامبر اكرم (ص) را پيروزى اسلام بر ساير اديان, شمرده است ۹.
با توجه به اين آيات, جاى هيچگونه شك و شبه اى درباره همگانى بودن دعوت قرآن كريم و جهانى بودن دين مقدس اسلام, باقى نمى ماند.
جاودانى بودن اسلام
آيات مزبور, همانگونه كه با بكار گرفتن الفاظ عام (مانند بنى آدم و الناس و العالمين) و با متوجه كردن خطاب به اقوام غير عرب و پيروان ساير اديان (مانند يا اهل الكتاب)
عموميت و جهانى بودن اسلام را ثابت مى كند همچنين با اطلاق زمانى, محدوديت و مقيد بودن آنرا به زمان معينى نفى مى كند و بويژه, تعبير ((ليظهره على الدين كله)) ۱۰ جاى هيچگونه شبهه اى باقى نمى گذارد. همچنين مى توان به آيه (۴۲) از سوره فصلت, استدلال كرد كه مى فرمايد: ((و انه لكتاب عزيز لاياتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد)) و دلالت دارد بر اينكه هيچگاه قرآن كريم, صحت و اعتبار خود را از دست نخواهد داد. نيز دلايل خاتميت پيامبر اسلام (ص) هرگونه توهمى را نسبت به امكان نسخ شدن اين دين الهى بوسيله پيامبر و شريعت ديگرى, باطل مى سازد. و نيز روايات فراوانى به اين مضمون, وارد شده است: ((حلال محمد حلال الى يوم
القيامه, و حرام حرام الى يوم
القيامه))۱۱. علاوه بر اينكه جاودانى بودن اسلام, مانند جهانى بودن آن, از ضروريات اين دين الهى و بى نياز از دليلى زائد بر دلايل حقانيت اسلام است .
با توجه به جاودانى بودن دين اسلام, احتمال مبعوث شدن پيامبرى كه شريعت اسلام را نسخ كند نفى مى شود اما جاى چنين توهمى باقى مى ماند كه پيامبر ديگرى بيايد كه مبلغ و مروج اسلام باشد, چنانكه بسيارى از پيامبران پيشن چنين مسئوليتى را بعهده داشته اند خواه پيامبرانى كه معاصر پيامبر صاحب شريعت بوده اند مانند حضرت لوط (ع) كه معاصر حضرت ابراهيم (ع) و تابع شريعت وى بود, و خواه پيامبرانى كه بعد از پيامبر صاحب شريعت, مبعوث مى شدند و از او تبعيت مى كردند مانند اكثر انبيا بنى اسرائيل. از اين روى, بايد موضوع خاتميت پيامبر اسلام (ص) را جداگانه مورد بحث قرار دهيم تا جاى چنين توهمى نيز باقى نماند.
دليل قرآنى بر خاتميت
يكى از ضروريات اسلام اين است كه سلسله پيامبران (ع) با پيغمبر اسلام (ص) ختم شده و بعد از آن حضرت هيچ پيامبرى نيامده و نخواهد آمد. و حتى بيگانگان نيز مى دانند كه اين موضوع, از جمله اعتقادات اسلامى است كه بايد هر مسلمانى به آن, معتقد باشد و از اين روى, مانند ساير ضروريات دين, نيازى به استدلال نخواهد داشت. در عين حال, مى توان اين مطلب را هم از قرآن كريم و هم از روايات متواتر, استفاده كرد.
قرآن كريم مى فرمايد: ((ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين)) ۱۲ و صريحاً آن حضرت را خاتم همه پيامبران معرفى مى كند.
بعضى از دشمنان اسلام درباره دلالت اين آيه بر خاتميت پيامبر اكرم (ص) دو اشكال را مطرح كرده اند:
يكى آنكه: واژه ((خاتم)) به معناى انگشترى نيز آمده است, و شايد در اين آيه هم همين معنى (انگشترى) منظور باشد.
دو ديگر آنكه: بفرض اينكه خاتم بهمان معناى معروف باشد مفاد آيه اين است كه سلسله ((نبيين)) بوسيله آن حضرت ختم شده نه اينكه سلسله ((رسولان)) هم ختم شده باشد.
پاسخ اشكال اول اين است كه خاتم به معناى وسيله ختم كردن و پايان دادن (+ ما يختم به الشى) است و انگشترى هم از اين جهت خاتم ناميده شده كه بوسيله آن, نامه و مانند آنرا ختم و مهر مى كرده اند.
پاسخ اشكال دوم اين است كه هر پيامبرى كه داراى مقام رسالت باشد داراى مقام نبوت هم هست و با پايان يافتن سلسله انبيا, سلسله رسولان هم پايان مى يابد و چنانكه قبلاً نيز گفته شد ۱۳ هر چند مفهوم ((نبى)) اعم از مفهوم ((رسول)) نباشد اما از نظر مورد, نبى اعم از رسول است .
دلايل روائى بر خاتميت
موضوع خاتميت پيغمبر اسلام (ص) در صدها روايت نيز مورد تصريح و تاكيد قرار گرفته كه از جمله آنها حديث منزلت است ۱۴ كه شيعه و سنى بتواتر, آنرا از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده اند بطورى كه جاى هيچ شك و شبهه اى در صدور مضمون آن باقى نمى ماند. و آن اين است:
هنگامى كه پيامبر اسلام (ص) براى جنگ تبوك از مدينه حركت مى كردند امير موئمنان على (ع) را براى رسيدگى به كارهاى مسلمانان بجاى خود گماشتند. آن حضرت از اينكه از فيض شركت در اين جهاد, محروم مى شوند اندوهگين شدند و اشك از چشمانشان جارى شد. پيامبر اكرم (ص) به آن حضرت فرمود: ((اما ترضى ان تكون منى بمنزله هارون من موسى الا انه لانبى بعدى)) آيا راضى نيستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى؟ و بلافاصله اين جمله را اضافه كردند: ((با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى نيست)) تا جاى هيچگونه توهمى باقى نماند.
در روايت ديگرى از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمود: ((ايها الناس, انه لانبى بعدى ولا امه بعدكم...))۱۶.
و نيز در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود: ((ايها الناس, انه لا نبى بعدى ولا سنه بعد سنتى...))۱۷و در روايات و ادعيه و زياراتى كه از ائمه اطهار (ع) نقل شده بر اين مطلب, تاكيد شده است كه نقل آنها به درازا مى كشد.
________________________________________
۱ـ ر.ك: بقره ۲۱/, نسا ۱/,۱۷۴, فاطر ۱۵/.
۲ـ ر.ك: اعراف ۲۶/, ۲۷, ۲۸, ۳۱, ۳۵, يس ۶۰/.
۳ـ ر.ك: بقره ۱۸۵/, ۱۸۷, آل عمران ۱۳۸/, ابراهيم ۱/, ۵۲, جاثيه ۲۰/, زمر ۴۱/, نحل ۴۴/, كهف ۵۴/, حشر ۲۱/.
۴ـ ر.ك: انعام ۹۰/, يوسف ۱۰۰۴/, ص ۸۷/, تكوير ۲۷/, قلم ۵۲/.
۵ـ ر.ك: نسا ۷۹/, حج ۴۹/, سبا ۲۸/.
۶ـ ر.ك: انبيا ۱۰۷, فرقان ۱/.
۷ـ ر.ك: انعام ۱۹/.
۸ـ ر.ك: آل عمران ۶۵/, ۷۰, ۷۱, ۹۸, ۹۹, ۱۱۰, مائده ۱۵/, ۱۹.
۹و۱۰ـ ر.ك: توبه ۳۳/, فتح ۲۸/, صف ۹/.
۱۱ـ ر.ك: كافى: ج ۱, ص ۵۷, ج ۲ / ص ۱۷, بحار: ج ۲, ص ۲۶۰, ج ۲۴, ص ۲۸۸, وسايل الشيعه: ج ۱۸, ص ۱۲۴.
۱۲ـ ر.ك: سوره احزاب / آيه ۴۰.
۱۳ـ ر.ك: درس بيست و نهم از همين كتاب.
۱۴ـ ر.ك: بحارالانوار: ج ۳۷, ص ۲۵۴ ـ ۲۸۹, صحيح بخارى: ج ۳, ص ۵۸, صحيح مسلم: ج ۲, ص ۳۲۳, سنن ابن ماجه: ج ۱, ص ۲۸, مستدرك حاكم: ج ۳, ص ۱۰۹, مسند ابن حنبل: ج ۱, ص ۳۳۱ و ج :۲ ص ۳۶۹ و ۴۳۷.
۱۵ـ ر.ك: وسائل الشيعه: ج ۱, ص ۱۵, خصال: ج ۱, ص ۳۲۲, خصال: ج ۲, ص ۴۸۷.
۱۶ـ ر. ك: وسائل الشيعه: ج ۱۸ / ص ۵۵۵, من لايحضره الفقيه: ج ۴, ص ۱۶۳, بحارالانوار: ج ۲۲, ص ۵۳۱, كشف الغمه: ج ۱, ص ۲۱.
منابع: (محمد تقى, مصباح يزدى, آموزش عقايد, ج ۲, ص ۱۶۱ ـ ۱۵۲)
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۲۸