• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسود عنسی (پژوهه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اسود بن‌ کعب‌ بن‌ عوف‌ مق ۱ق‌/۳۲م‌، از بزرگان‌ یمن‌ و یکی از مدعیان نبوت بود که اواخر دوره رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از حجة الوداع،
[۱] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۱۵، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳، دوم.
به دروغ
[۲] ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۱، ترجمه سید‌هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۵، پنجم.
مدعی چنین مقامی شد.
[۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵-۱۳۵۴، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، پنجم.




از زندگی‌ او آگاهی‌ اندکی‌ در دست‌ است‌ و آنچه‌ می‌دانیم‌ نیز، مربوط به‌ اواخر ایام‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) و دعوی‌ پیامبری‌ اسود و جنگ‌های‌ ردّه‌ است‌ که‌ با افسانه‌ها درآمیخته‌ است‌.
اسود از بنی‌ عنس‌ یکی‌ از تیره‌های‌ قبیله بزرگ‌ مذحج‌ بود
[۴] ابن‌ قتیبه‌، عبدالله، المعارف‌، ج۱، ص۵، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، ۹۶۰م‌.
[۵] علی‌ مسعودی‌، التنبیه‌ و الاشراف‌، ج۱، ص۷۶، لیدن‌، ۸۹۳م‌.
[۶] علی‌ دارقطنی‌، المؤتلف‌ و المختلف‌، ج۱، ص۶۲۲، به‌ کوشش‌ موفق‌ بن‌ عبدالله‌، بیروت‌، ۴۰۶ق‌/ ۹۸۶م‌.
و در خُبّان‌ نزدیک‌ نجران‌ زاده‌ شد.
[۷] طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۸۵.
[۸] علی‌ دارقطنی‌، المؤتلف‌ و المختلف‌، ص۴۵، به‌ کوشش‌ موفق‌ بن‌ عبدالله‌، بیروت‌، ۴۰۶ق‌/ ۹۸۶م‌.
او کاهنی از قبیله عَنس
[۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۱۲.
[۱۰] ابن خلدون، العبر، ج۱، ص۴۶۵، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول.
بود که در یمن چنین ادعای کذبی را مطرح ساخت.
[۱۱] ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۱.
به نظر می‌رسد اسود عنسی از اولین مدعیان نبوت باشد.
[۱۲] ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۲۶۶، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲، اول.
علاوه بر او مُسیلمه در سرزمین یمامه،
[۱۳] ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۱.
[۱۴] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.
سَجّاح در میان قبیله بنی تمیم
[۱۵] ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۴، ص۲۷۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹.
[۱۶] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۵.
[۱۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۹۶.
و طُلیحه در میان قبیله بنی اسد
[۱۸] ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۱، ص۴۵۰.
[۱۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۷۴.
مدعی پیامبری شدند.



نام اسود عنسی در منابع عَیهله
[۲۰] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۳۶، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
[۲۱] ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۴، ص۸، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۱۳.
[۲۲] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۶۵۹، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
[۲۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲، ترجمه محمد توکل، تهران، نقره، ۱۳۳۷، اول.
یا عَبْهلة
[۲۴] ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۸، بیروت، موسسة الرساله، ۱۴۱۳.
[۲۵] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۲۴۲، ترجمه ابو القاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۶۹.
بن کعب بن عوف عنسی مذحجی ذکر شده است.«اَسْود» مشهورترین لقب اوست که عمدتا با همین لقب هم خوانده می‌شود.در واقع سیاهی چهره او سبب شده که وی را به این لقب بخوانند.
[۲۶] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
«ذوالحِمار» یکی دیگر از القاب اوست.بلاذری می‌نویسد: «اسود، الاغ تعلیم دیده‌ای داشت که وقتی به او می‌گفت پروردگارت را سجده کن! الاغ سجده می‌کرد و وقتی می‌گفت بنشین! می‌نشست.از این رو او را «ذوالحِمار» می‌گفتند.»
[۲۷] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
برخی گفته‌اند لقب او «ذوالخمار» بود؛
[۲۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
[۲۹] ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۴۶۵.
زیرا او همیشه دستاری بر سر داشت و با دامن عمامه خود دهان خود را می‌پوشانید.
[۳۰] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۸.
اسود خود را «رحمان الیمن» نامیده بود.
[۳۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.



خاندان‌ اسود گویا از « عباهله‌ » بوده‌اند و اسود را نیز بدین‌ مناسبت‌ «عبهله‌» خوانده‌، یا لقب‌ داده‌ بودند
[۳۲] طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۳۳.
[۳۳] عبدالرحمان‌ سهیلی‌، الروض‌ الانف‌، ج۱، ص۴۵-۴۶، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ وکیل‌، قاهره‌، ۹۶۷م‌.
اما عباهله‌ عنوان‌ پادشاهان‌ محلی‌ یمن‌ است‌ که‌ حکمرانی‌ در خاندانشان‌ ارثی‌ بود و در کنار فرمانروایان‌ ایرانی‌ که‌ از زمان‌ خسرو انوشیروان‌ بر این‌ دیار چیره‌ شده‌ بودند، حکومت‌ می‌کردند و گویا نسبشان‌ به‌ ملوک‌ حمیر می‌رسیده‌ است‌
[۳۴] عمرو جاحظ، الحیوان‌، ج۱، ص۱۰، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌، ۳۸۸ق‌/ ۹۶۹م‌.
[۳۵] علی‌ ابن‌ سیده‌، المخصص‌، ج۱، ص۳۶، قاهره‌، ۳۱۷ق‌.
از نظر استقلال‌ در امور داخلی‌ نیز شاید بتوان‌ ایشان‌ را با مرزبانان‌ صاحب‌ تخت‌ ملوک‌ السریر عصر ساسانی‌
[۳۷] کریستن‌ سن‌، آرتور، ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌، ترجمه رشید یاسمی‌، تهران‌، ۳۶۷ش‌.
[۳۸] جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۹۶، بیروت‌، ۹۶۹م‌.
شبیه‌ دانست‌.
به‌هرحال‌، در ۰ق‌ و به‌روایتی‌در ق‌، پیامبراسلام‌ (ص‌)نمایندگانی‌ به‌ سوی‌ قبایل‌ عرب‌ و بلاد عربی‌ فرستادند و مردم‌ را به‌ اسلام‌ دعوت‌ کردند، از جمله‌ وائل‌ بن‌ حجر را که‌ خود از «اقیال‌» بزرگان‌ عرب‌ بود، با نامه‌ای‌ نزد «اقیال‌ و عباهله‌» فرستادند
[۳۹] محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۱، ص۸۷، بیروت‌، دارصادر.
[۴۰] حسن‌ همدانی‌، الاکلیل‌، ج۱، ص۳۸، به‌ کوشش‌ انستاس‌ ماری‌ کرملی‌، بغداد، ۹۳۱م‌.
[۴۱] احمد بن‌ حجر عسقلانی‌، الاصابه‌ فی‌ تمییز الصحابه‌، ج۱، ص۲۸ - ۲۹، قاهره‌، ۳۲۸ق‌.
همچنین‌ گفته‌اند که‌ پیامبر (ص‌) جریر بن‌ عبدالله‌ بجلی‌ را نزد اسود فرستادند، اما او اسلام‌ را نپذیرفت‌
[۴۲] احمد بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۵، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
اگر این‌ روایت‌ درست‌ باشد، می‌بایست‌ اسود از سران‌ و حکمرانان‌ قوم‌، و یا چنانکه‌ لقبش‌ نشان‌ می‌دهد، از عباهله یمن‌ بوده‌ باشد.فراهم‌ آمدن‌ قبایل‌ بزرگ‌ یمن‌ بر گرد او و طغیان‌ وی‌ و نبردش‌ با سپاه‌ مدینه‌ نیز مؤید این‌ معنی‌ است‌.


همان گونه که بیان شد اسود عنسی در صنعا ادعای پیامبری کرد.
[۴۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۷۴.
آغاز کار او از محلی به نام «غار خبّان» بوده است.
[۴۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۱۲.
یاقوت حموی می‌نویسد: «خَبّان بر وزن فعلان نام دهی در یمن است که در دره‌ای به همین نام می‌باشد. این محل در نزدیکی نجران است. این ده متعلق به اسود کذاب بود.»
[۴۵] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۴۳، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، دوم.



شورش‌ اسود از غار خبان‌ در نزدیکی‌ نجران‌ و در زمان‌ حیات‌ پیامبر (ص‌) آغاز شد
[۴۶] ابن‌ هشام‌، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌ و دیگران‌، قاهره‌، ۳۵۵ق‌/۹۳۶م‌.
[۴۷] بسوی‌، یعقوب‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۱، ص۶۲، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۳۹۶ق‌/ ۹۷۶م‌.
[۴۸] طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۲۹-۴۰.
و از آن‌جا که‌ این‌ شورش‌ یک ماه‌ بیشتر به‌ درازا نکشید
[۴۹] طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۲۹-۴۰.
[۵۰] ابوالفدا، المختصر فی‌ اخبار البشر، ج۱، ص۳، بیروت‌، ۳۷۵ق‌/۹۵۶م‌.
[۵۱] ابن‌ وردی‌، عمر، تتمة المختصر فی‌ اخبار البشر، ج۱، ص۱۴، به‌ کوشش‌ احمد رفعت‌ بدراوی‌، بیروت‌، ۳۸۹ق‌/۹۷۰م‌.
و نیز از آن‌ رو که‌ گفته‌اند: او چند روز پیش‌ از وفات‌ پیامبر (ص‌) درگذشت‌
[۵۲] بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
[۵۳] طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۴۰.
[۵۴] ابن‌ ماکولا، علی، الاکمال‌، ج۱، ص۴۳، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، حیدرآباد دکن‌، ۳۹۲ق‌/۹۷۲م‌.
می‌توان‌ ذیقعده ۰/فوریه ۳۲ را آغاز طغیان‌ او دانست‌.
اما روایات‌ دیگری‌ هم‌ در دست‌ است‌ حاکی‌ از آنکه‌ شورش‌ و نیز مرگ‌ او پس‌ از وفات‌ پیامبر (ص‌) و در زمان‌ خلافت‌ ابوبکر اتفاق‌ افتاده‌ است‌
[۵۵] یعقوبی‌، ابن واضح، تاریخ‌ یعقوبی، ج۱، ص۳۰، بیروت‌، دارصادر.
[۵۶] همدانی‌، حسن، الاکلیل‌، ج۱، ص۷، به‌ کوشش‌ انستاس‌ ماری‌ کرملی‌، بغداد، ۹۳۱م‌.
[۵۷] ابن‌ حزم‌، علی، الفصل‌، ج۱، ص۱۴، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، عکاظ، ۴۰۲ق‌/۹۸۲م‌.



اسود عنسی پس از این که در «غار خبّان» مدعی نبوت شد، قبیله مذحج از او حمایت کردند. منابع این امر را اولین خروج قبیله‌ای از اسلام در زمان رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌دانند.
[۵۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۱۲.
او موفق شد، بر نجران دست یابد
[۵۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.
[۶۰] ابن خلدون، العبر، ج۱، ص۴۶۵.
و آن جا را غارت کند.
عمرو بن مَخزوم (نماینده رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این منطقه) مجبور به خروج شد.
[۶۱] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۹.
[۶۲] مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۲۲۵.
در برخی از منابع خالد بن سعید نماینده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شهر صنعا دانسته شده که اسود او را از این شهر اخراج نمود.
[۶۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
اسود پس از جمع‌آوری نیرو در نجران، به سوی صنعا رفت و پس از ۲۵ روز که از ظهورش می‌گذشت، بر این شهر دست یافت.
[۶۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵-۱۳۵۶.
او به نقلی مهاجربن ابی امیه را از این شهر بیرون راند.
[۶۵] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
او به نمایندگان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نوشت: «امسکوا علینا ما اخذتم من ارضنا»
[۶۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.
[۶۷] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۱۵.
[۶۸] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۷، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.
سرزمین‌هایی که از ما گرفته‌اید به ما باز گردانید.
او در صنعا ایرانیان را سخت مورد شکنجه و آزار قراد داد و با «مَرزبانه» همسر باذان (باذان در این زمان از دنیا رفته بود.او عامل رسول خدا در یمن بود.)
[۶۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۴.
ازدواج کرد.
[۷۰] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۳.
و یا با «آزاد» همسر «شَهر بن باذان» ازدواج کرد.
[۷۱] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۲۳۸.




وقتی خبر اقدامات اسود به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، قیس بن هُبیره بن مشکوح را به همراهی فَروة بن مسیک به جنگ او فرستاد.
[۷۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۳ -۱۵۴.
به نظر می‌رسد پیامبر‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به این دو نفر دستور داد به صورت مخفیانه به یمن اعزام شوند و مقدمات نابودی اسود را فراهم سازند.(پیامبر نیروی جنگی به این منطقه اعزام نکرد.) نکته‌ای که باید در این جا به آن اشاره شود این است که قبل از ورود ماموران اعزامی پیامبر به یمن اولین کسی که با اسود درگیر شد و البته در این راه جان خویش را از دست داد، «شهربن باذان» بوده است.شهر بن باذان یا شهر بن باذام پس از پدرش یکی از عاملان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در یمن بود.
[۷۳] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۷.
[۷۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.

ابوعلی مسکویه می‌نویسد: «اسود، شهر بن باذان را شکست داد و پارسیان یمن را از اطراف او پراکنده ساخت و سپس او را به قتل رساند و بر صنعا چیره شد.کارگزاران پیامبر گریختند و کار اسود بالا گرفت.»
[۷۵] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۷.
[۷۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.

پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علاوه بر اعزام دو نفر به این منطقه برای پایان دادن به غائله اسود عَنْسی نامه‌ای نیز برای پارسیان یمن نوشت.در این نامه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به فیروز و گُشْنسب و سایر پارسیان یمن نوشت که بر دین خود (اسلام) باقی بمانید و در برابر اسود بپاخیزید تا او را چه به ناگهانی و چه با جنگ رویاروی از پای در آورید.
[۷۷] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۸.
جشیش بن دیلمی می‌گوید: «نامه پیامبر آمد که به ما دستور می‌داد برای دفاع از دین خویش قیام کنیم و برای جنگ با اسود آماده شویم و بکوشیم که وی را به غافل‌گیری یا به جنگ بکشیم.»
[۷۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۶.




همکاری عده‌ای از صحابه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ایرانیان یمن موجبات قتل اسود را فراهم ساخت.«قیس بن هُبیره پس از ورود به صنعا با ایرانیان هم دست شد و با کمک فیروز دیلمی (از بزرگان ابناء) و دادویه یا داذویه
[۷۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۲.
(جانشین باذان)
[۸۰] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
مخفیانه با همسر باذان (بیشتر منابع نام همسر اسود را در این زمان آزاد ذکر کرده‌اند.آزاد همسر شهربن باذان بود که اسود پس از قتل شوهرش با او ازدواج کرد.)
[۸۱] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۸.
تماس برقرار کرد و برای کشتن اسود از او کمک خواست آنها همگی برای کشتن او همدست شدند.
[۸۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۴.
» همسر اسود که کینه او را سخت در دل داشت، (اسود شوهر او و بسیاری از ابناء را به قتل رسانده بود.) قاتلان را به درون خانه راهنمایی کرد، آنها وارد خوابگاه اسود شدند و او را به قتل رساندند.
[۸۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۴.
[۸۴] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۳.
[۸۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۲.
[۸۶] ابن حبیب، محمد، «اسماء المغتالین‌ من‌ الاشراف‌»، ج۱، ص۵۱، نوادر المخطوطات‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ هارون‌، قاهره‌، ۳۷۳ق‌/۹۵۴م‌.
[۸۷] بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۶، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.

بشتر منابع فیروز را قاتل اسود معرفی کرده‌اند.
[۸۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۳.
از عبدالله بن عمر نقل شده است که همان شبی که اسود عنسی کشته شده بود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از طریق وحی از این امر آگاه شد و به ما بشارت داد و فرمود: «دیشب اسود عنسی کشته شد.مردی مبارک از خاندان مبارک او را کشت.گفتیم: او که بود؟ فرمود: پیروز، موفق باد فیروز» (بلاذری می‌نویسد: «پیامبر در حالت بیماری گفت: خداوند اسود عنسی را کشت وی را مرد صالح فیروز بن دیلمی مقتول ساخت.)
[۸۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۳.
[۹۰] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.

بنا به نقلی فیروز بن دیلمی اسود را کشت.قیس کار را به پایان رساند و سر او را برید.(ابن سعد می‌نویسد: «قیس بن مکشوح سالار قبیله مراد بوده است او به حضور پیامبر رسید و اسلام آورد.او اسود عنسی مدعی پیامبری را در یمن کشت.)
[۹۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
[۹۲] ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۴۰۹.

قاتلان سپس سر او را از بدن جدا کردند و روز بعد با صدای بلند اعلام کردند: «اشهد ان لااله ‌الا‌الله و ان محمدا رسول ‌الله و ان عبهله کذاب»
[۹۳] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۴۲.

بلاذری می‌نویسد: «قیس صبح روز بعد سر اسود را بالای دیوار شهر قرار داد و فریاد زد: «اشهد ان لا‌اله‌الاالله و..و ان الاسود کذاب عدو الله» یاران اسود جمع شدند. قیس سر اسود را نزد آنان‌ انداخت. طرفداران اسود پراکنده شدند عده کمی هم مقاومت کردند، و به قتل رسیدند.
[۹۴] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
و بدین طریق صنعا از دست اسود رهایی یافت. خداوند اسلام را نیرو بخشید.
[۹۵] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۴۲.
قتل اسود ۵ روز پیش از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود.(در عبارت طبری آمده است «اسود چند روز قبل از رحلت پیامبر به قتل رسید.» )
[۹۶] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
[۹۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۲.
خبر پیروزی بر اسود و قتل او ده روز پس از خلافت ابوبکر به مدینه رسید.
[۹۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
[۹۹] بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
[۱۰۰] طبری‌، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۳۵-۳۶.
[۱۰۱] مسعودی‌، علی بن حسین، التنبیه‌ و الاشراف‌، ج۱، ص۷۷، لیدن‌، ۸۹۳م‌.
[۱۰۲] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ‌ یعقوبی، ج۱، ص۳۰، بیروت‌، دارصادر.
[۱۰۳] همدانی‌، حسن، الاکلیل‌، ج۱، ص۷، به‌ کوشش‌ انستاس‌ ماری‌ کرملی‌، بغداد، ۹۳۱م‌.



پس‌ از مرگ‌ اسود، قیس‌ بن‌ هبیره‌ در جنگ‌ بر سر قدرت‌ و برای‌ خشنودی‌ یاران‌ اسود، دادویه‌ را کشت‌
[۱۰۴] ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۱، ص۳۴، بیروت‌، دارصادر.
[۱۰۵] ابن‌ کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة، ج۱، ص۳۱.
ابناء و ایرانیان‌ را از یمن‌ بیرون‌ راند و از اطاعت‌ ابوبکر نیز سرپیچید. ابوبکر کسانی‌ را به‌ سرکوب‌ او فرستاد و سرانجام‌ وی‌ دستگیر گردید و به‌ مدینه‌ فرستاده‌ شد.
[۱۰۶] بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
[۱۰۷] طبری‌، محمد بم جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۲۳ به‌ بعد.



برخی‌ از معاصران‌، شورش‌ اسود را قیامی‌ بر ضد حضور ایرانیان‌ در یمن‌ دانسته‌اند.
[۱۰۸] حداد، محمد یحیی‌، تاریخ‌ الیمن‌ السیاسی‌، ج۱، ص۷۰، بیروت‌، ۴۰۷ق‌/ ۹۸۶م‌.
اما باید گفت‌: از آن‌جا که‌ او ایرانیان‌ را در زمره اطرافیان‌ و یاران‌ خود جای‌ داد و نیز با زنی‌ ایرانی‌ ازدواج‌ کرد، بعید می‌نماید که‌ صرفاً به‌ ضدیت‌ با ایرانیان‌ دست‌ به‌ قیام‌ زده‌ باشد.
شاید بتوان‌ شورش‌ اسود را همانند ارتداد بحرین‌ که‌ در آن‌ منذر بن‌ نعمان‌ به‌ وسوسه برپایی‌ مجدد پادشاهی‌ لخمیان‌ بر ابوبکر شوریده‌ بود
[۱۰۹] طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۴۰.
[۱۱۰] ابن‌ اعثم‌ کوفی‌، احمد، الفتوح‌، ج۱، ص۸- ۹، حیدرآباد دکن‌، ۹۶۸م‌.
کوششی‌ برای‌ تجدید سلطنت‌ قدرتمند یمن‌ و حمیریان‌ دانست‌
[۱۱۱] طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۴۰.
که‌ خاطره آن‌ هنوز در ذهن‌ مردمان‌ برجای‌ بود، به‌ ویژه‌ آنکه‌ مذحجیان‌ و اهل‌ نجران‌ به‌ اسود وعده‌ کردند که‌ پادشاهی‌ نجران‌ از آن‌ او باشد
[۱۱۲] کلاعی‌ بلنسی‌، سلیمان‌، تاریخ‌ الردة، ج۱، ص۵۱، به‌ کوشش‌ خورشید احمد فاروق‌، قاهره‌، دارالکتاب‌ الاسلامی‌.
[۱۱۳] نویری‌، احمد، نهایة الارب‌، ج۱، ص۴ به‌ بعد، ترجمه محمود مهدوی‌ دامغانی‌، تهران‌، ۳۶۴ش‌.
کاملاً روشن‌ نیست‌ که‌ اسود از چه‌ زمانی‌ با ایرانیان‌ بدرفتاری‌ آغاز کرد.
آنچه‌ از روایات‌ می‌توان‌ دریافت‌، این‌ است‌ که‌ آنان‌ به‌ آسودگی‌ در دستگاه‌ او آمد و شد داشته‌اند و در برخی‌ مآخذ ترتیب‌ وقایع‌ به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ نشان‌ می‌دهد بدگمانی‌ و سخت‌ گرفتن‌ اسود بر ایرانیان‌ پس‌ از دیدار فیروز و دادویه‌ با نماینده پیامبر(ص)‌ و مسلمان‌ شدن‌ آنان‌
[۱۱۴] ابن‌حبیب‌، محمد، «اسماء المغتالین‌ من‌ الاشراف‌»، ج۱، ص۵۱، نوادر المخطوطات‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ هارون‌، قاهره‌، ۳۷۳ق‌/۹۵۴م‌.
[۱۱۵] طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۳۷.
[۱۱۶] مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۵۵، تهران‌، ۳۱۸ش‌.
بوده‌ است‌.
پیش‌ از آن‌ نیز اسود با مثله‌ کردن‌ نعمان‌ یهودی‌ که‌ مسلمان‌ شده‌ بود
[۱۱۷] ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۱، ص۳۵، بیروت‌، دارصادر.
و آنچه‌ بعدها درباره گواهی‌ دادن‌ او بر نبوت‌ پیامبر(ص)‌ در مآخذ آمده‌، بیشتر متأثر از مناقشات‌ کلامی‌ بعدی‌ است‌
[۱۱۸] مقدسی‌، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ‌، ج۱، ص۵۴، به‌ کوشش‌ کلمان‌ هوار، پاریس‌، ۹۱۶م‌.
[۱۱۹] ابن‌ حزم‌، علی، الفصل‌، ج۱، ص۱۴، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، عکاظ، ۴۰۲ق‌/۹۸۲م‌.
[۱۲۰] ابن‌ حزم‌، علی، الفصل‌، ج۱، ص۲۵، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، عکاظ، ۴۰۲ق‌/۹۸۲م‌.



اسود را از سخن‌ سرایان‌ عرب‌ دانسته‌اند
[۱۲۱] جاحظف عمرو، البیان‌ و التبیین‌، ص۸۰، به‌ کوشش‌ حسن‌ سندوبی‌، قاهره‌، ۳۵۱ق‌/ ۹۳۲م‌.
که‌ با کاهنی‌ و نیرنگ‌ بازی‌ مردم‌ را به‌ سوی‌ خود می‌خوانده‌ است‌
[۱۲۲] بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۶، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
[۱۲۳] طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۸۵.
[۱۲۴] مسعودی‌، علی بن حسین، التنبیه‌ و الاشراف‌، ج۱، ص۷۷، لیدن‌، ۸۹۳م‌.
او در برخی‌ مآخذ آمده‌ است‌ که‌ دو شیطان‌ به‌ نامهای‌ «سحیق‌» و «شقیق‌» آنچه‌ او می‌گفته‌، بدو القاء می‌کرده‌اند
[۱۲۵] بیهقی‌، احمد، دلائل‌ النبوة، ج۱، ص۳۵-۳۶، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌ قلعجی‌، بیروت‌، ۴۰۵ق‌/ ۹۸۵م‌.
[۱۲۶] سهیلی‌، عبدالرحمان، الروض‌ الانف‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ وکیل‌، قاهره‌، ۹۶۷م‌.
ابوالفرج‌ اصفهانی‌ روایتی‌ از دیدار اعشی‌ با اسود آورده‌ که‌ وی‌ را مدح‌ گفته‌، و پاداش‌ یافته‌ است‌.


(۱) ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل‌ فی التاریخ.
(۲) احمد بن‌ اعثم‌ کوفی‌، الفتوح‌، حیدرآباد دکن‌، ۹۶۸م‌.
(۳) محمد بن‌ حبیب‌، «اسماء المغتالین‌ من‌ الاشراف‌»، نوادر المخطوطات‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ هارون‌، قاهره‌، ۳۷۳ق‌/۹۵۴م‌.
(۴) احمد بن‌ حجر عسقلانی‌، الاصابه‌ فی‌ تمییز الصحابه‌، قاهره‌، ۳۲۸ق‌.
(۵) علی‌ ابن‌ حزم‌، الفصل‌، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، عکاظ، ۴۰۲ق‌/۹۸۲م‌.
(۶) محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، بیروت‌، دارصادر.
(۷) علی‌ ابن‌ سیده‌، المخصص‌، قاهره‌، ۳۱۷ق‌.
(۸) یوسف‌ ابن‌ عبدالبر، الاستیعاب‌، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی‌، قاهره‌، مطبعة نهضه‌.
(۹) عبدالله‌ ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، ۹۶۰م‌.
(۱۰) ابن‌ کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة.
(۱۱) علی‌ ابن‌ ماکولا، الاکمال‌، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، حیدرآباد دکن‌، ۳۹۲ق‌/۹۷۲م‌.
(۱۲) ابن‌ منظور، لسان‌ العرب.
(۱۳) عمر ابن‌ وردی‌، تتمة المختصر فی‌ اخبار البشر، به‌ کوشش‌ احمد رفعت‌ بدراوی‌، بیروت‌، ۳۸۹ق‌/۹۷۰م‌.
(۱۴) عبدالملک‌ ابن‌ هشام‌، السیرة النبویة، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌ و دیگران‌، قاهره‌، ۳۵۵ق‌/۹۳۶م‌.
(۱۵) ابوالفدا، المختصر فی‌ اخبار البشر، بیروت‌، ۳۷۵ق‌/۹۵۶م‌.
(۱۶) ابوالفرج‌ اصفهانی‌، الاغانی‌، بیروت‌، ۳۹۰ق‌/۹۷۰م‌.
(۱۷) بسوی‌، یعقوب‌، المعرفة و التاریخ‌، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۳۹۶ق‌/ ۹۷۶م‌.
(۱۸) احمد بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
(۱۹) احمد بیهقی‌، دلائل‌ النبوة، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌ قلعجی‌، بیروت‌، ۴۰۵ق‌/ ۹۸۵م‌.
(۲۰) عمرو جاحظ، البیان‌ و التبیین‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ سندوبی‌، قاهره‌، ۳۵۱ق‌/ ۹۳۲م‌.
(۲۱) عمرو جاحظ، الحیوان‌، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌، ۳۸۸ق‌/ ۹۶۹م‌.
(۲۲) محمد یحیی‌ حداد، تاریخ‌ الیمن‌ السیاسی‌، بیروت‌، ۴۰۷ق‌/ ۹۸۶م‌.
(۲۳) علی‌ دارقطنی‌، المؤتلف‌ و المختلف‌، به‌ کوشش‌ موفق‌ بن‌ عبدالله‌، بیروت‌، ۴۰۶ق‌/ ۹۸۶م‌.
(۲۴) عبدالرحمان‌ سهیلی‌، الروض‌ الانف‌، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ وکیل‌، قاهره‌، ۹۶۷م‌.
(۲۵) طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ طبری.
(۲۶) جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بیروت‌، ۹۶۹م‌.
(۲۷) کریستن‌ سن‌، آرتور، ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌، ترجمة رشید یاسمی‌، تهران‌، ۳۶۷ش‌.
(۲۸) کلاعی‌ بلنسی‌، سلیمان‌، تاریخ‌ الردة، به‌ کوشش‌ خورشید احمد فاروق‌، قاهره‌، دارالکتاب‌ الاسلامی‌.
(۲۹) مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌، ۳۱۸ش‌.
(۳۰) علی‌ مسعودی‌، التنبیه‌ و الاشراف‌، لیدن‌، ۸۹۳م‌.
(۳۱) مطهر مقدسی‌، البدء و التاریخ‌، به‌ کوشش‌ کلمان‌ هوار، پاریس‌، ۹۱۶م‌.
(۳۲) احمد نویری‌، نهایة الارب‌، ترجمة محمود مهدوی‌ دامغانی‌، تهران‌، ۳۶۴ش‌.
(۳۳) حسن‌ همدانی‌، الاکلیل‌، به‌ کوشش‌ انستاس‌ ماری‌ کرملی‌، بغداد، ۹۳۱م‌.
(۳۴) احمد یعقوبی‌، تاریخ‌، بیروت‌، دارصادر.


۱. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۱۵، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳، دوم.
۲. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۱، ترجمه سید‌هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۵، پنجم.
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵-۱۳۵۴، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، پنجم.
۴. ابن‌ قتیبه‌، عبدالله، المعارف‌، ج۱، ص۵، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، ۹۶۰م‌.
۵. علی‌ مسعودی‌، التنبیه‌ و الاشراف‌، ج۱، ص۷۶، لیدن‌، ۸۹۳م‌.
۶. علی‌ دارقطنی‌، المؤتلف‌ و المختلف‌، ج۱، ص۶۲۲، به‌ کوشش‌ موفق‌ بن‌ عبدالله‌، بیروت‌، ۴۰۶ق‌/ ۹۸۶م‌.
۷. طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۸۵.
۸. علی‌ دارقطنی‌، المؤتلف‌ و المختلف‌، ص۴۵، به‌ کوشش‌ موفق‌ بن‌ عبدالله‌، بیروت‌، ۴۰۶ق‌/ ۹۸۶م‌.
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۱۲.
۱۰. ابن خلدون، العبر، ج۱، ص۴۶۵، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول.
۱۱. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۱.
۱۲. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۲۶۶، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲، اول.
۱۳. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۱.
۱۴. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.
۱۵. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۴، ص۲۷۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹.
۱۶. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۵.
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۹۶.
۱۸. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۱، ص۴۵۰.
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۷۴.
۲۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۳۶، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۲۱. ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۴، ص۸، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۱۳.
۲۲. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۶۵۹، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
۲۳. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲، ترجمه محمد توکل، تهران، نقره، ۱۳۳۷، اول.
۲۴. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۸، بیروت، موسسة الرساله، ۱۴۱۳.
۲۵. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۲۴۲، ترجمه ابو القاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۶۹.
۲۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
۲۸. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
۲۹. ابن خلدون، العبر، ج۲، ص۴۶۵.
۳۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۸.
۳۱. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
۳۲. طبری‌، تاریخ‌، ج۱، ص۳۳.
۳۳. عبدالرحمان‌ سهیلی‌، الروض‌ الانف‌، ج۱، ص۴۵-۴۶، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ وکیل‌، قاهره‌، ۹۶۷م‌.
۳۴. عمرو جاحظ، الحیوان‌، ج۱، ص۱۰، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌، ۳۸۸ق‌/ ۹۶۹م‌.
۳۵. علی‌ ابن‌ سیده‌، المخصص‌، ج۱، ص۳۶، قاهره‌، ۳۱۷ق‌.
۳۶. ابن‌ منظور، لسان‌،مادة عبهل‌.    
۳۷. کریستن‌ سن‌، آرتور، ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌، ترجمه رشید یاسمی‌، تهران‌، ۳۶۷ش‌.
۳۸. جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۹۶، بیروت‌، ۹۶۹م‌.
۳۹. محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۱، ص۸۷، بیروت‌، دارصادر.
۴۰. حسن‌ همدانی‌، الاکلیل‌، ج۱، ص۳۸، به‌ کوشش‌ انستاس‌ ماری‌ کرملی‌، بغداد، ۹۳۱م‌.
۴۱. احمد بن‌ حجر عسقلانی‌، الاصابه‌ فی‌ تمییز الصحابه‌، ج۱، ص۲۸ - ۲۹، قاهره‌، ۳۲۸ق‌.
۴۲. احمد بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۵، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
۴۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۷۴.
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۱۲.
۴۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۴۳، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، دوم.
۴۶. ابن‌ هشام‌، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌ و دیگران‌، قاهره‌، ۳۵۵ق‌/۹۳۶م‌.
۴۷. بسوی‌، یعقوب‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۱، ص۶۲، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۳۹۶ق‌/ ۹۷۶م‌.
۴۸. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۲۹-۴۰.
۴۹. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۲۹-۴۰.
۵۰. ابوالفدا، المختصر فی‌ اخبار البشر، ج۱، ص۳، بیروت‌، ۳۷۵ق‌/۹۵۶م‌.
۵۱. ابن‌ وردی‌، عمر، تتمة المختصر فی‌ اخبار البشر، ج۱، ص۱۴، به‌ کوشش‌ احمد رفعت‌ بدراوی‌، بیروت‌، ۳۸۹ق‌/۹۷۰م‌.
۵۲. بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
۵۳. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۴۰.
۵۴. ابن‌ ماکولا، علی، الاکمال‌، ج۱، ص۴۳، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، حیدرآباد دکن‌، ۳۹۲ق‌/۹۷۲م‌.
۵۵. یعقوبی‌، ابن واضح، تاریخ‌ یعقوبی، ج۱، ص۳۰، بیروت‌، دارصادر.
۵۶. همدانی‌، حسن، الاکلیل‌، ج۱، ص۷، به‌ کوشش‌ انستاس‌ ماری‌ کرملی‌، بغداد، ۹۳۱م‌.
۵۷. ابن‌ حزم‌، علی، الفصل‌، ج۱، ص۱۴، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، عکاظ، ۴۰۲ق‌/۹۸۲م‌.
۵۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۱۲.
۵۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.
۶۰. ابن خلدون، العبر، ج۱، ص۴۶۵.
۶۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۹.
۶۲. مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۲۲۵.
۶۳. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵-۱۳۵۶.
۶۵. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.
۶۷. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۱۵.
۶۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۷، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.
۶۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۴.
۷۰. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۳.
۷۱. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۲۳۸.
۷۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۳ -۱۵۴.
۷۳. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۷.
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.
۷۵. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۷.
۷۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۵.
۷۷. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۸.
۷۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۵۶.
۷۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۲.
۸۰. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲.
۸۱. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۳۸.
۸۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۴.
۸۳. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۴.
۸۴. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۳.
۸۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۲.
۸۶. ابن حبیب، محمد، «اسماء المغتالین‌ من‌ الاشراف‌»، ج۱، ص۵۱، نوادر المخطوطات‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ هارون‌، قاهره‌، ۳۷۳ق‌/۹۵۴م‌.
۸۷. بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۶، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
۸۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۳.
۸۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۳.
۹۰. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
۹۱. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
۹۲. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۴۰۹.
۹۳. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۴۲.
۹۴. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
۹۵. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۱، ص۲۴۲.
۹۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
۹۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۳۶۲.
۹۸. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۵.
۹۹. بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
۱۰۰. طبری‌، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۳۵-۳۶.
۱۰۱. مسعودی‌، علی بن حسین، التنبیه‌ و الاشراف‌، ج۱، ص۷۷، لیدن‌، ۸۹۳م‌.
۱۰۲. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ‌ یعقوبی، ج۱، ص۳۰، بیروت‌، دارصادر.
۱۰۳. همدانی‌، حسن، الاکلیل‌، ج۱، ص۷، به‌ کوشش‌ انستاس‌ ماری‌ کرملی‌، بغداد، ۹۳۱م‌.
۱۰۴. ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۱، ص۳۴، بیروت‌، دارصادر.
۱۰۵. ابن‌ کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة، ج۱، ص۳۱.
۱۰۶. بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
۱۰۷. طبری‌، محمد بم جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۲۳ به‌ بعد.
۱۰۸. حداد، محمد یحیی‌، تاریخ‌ الیمن‌ السیاسی‌، ج۱، ص۷۰، بیروت‌، ۴۰۷ق‌/ ۹۸۶م‌.
۱۰۹. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۴۰.
۱۱۰. ابن‌ اعثم‌ کوفی‌، احمد، الفتوح‌، ج۱، ص۸- ۹، حیدرآباد دکن‌، ۹۶۸م‌.
۱۱۱. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۴۰.
۱۱۲. کلاعی‌ بلنسی‌، سلیمان‌، تاریخ‌ الردة، ج۱، ص۵۱، به‌ کوشش‌ خورشید احمد فاروق‌، قاهره‌، دارالکتاب‌ الاسلامی‌.
۱۱۳. نویری‌، احمد، نهایة الارب‌، ج۱، ص۴ به‌ بعد، ترجمه محمود مهدوی‌ دامغانی‌، تهران‌، ۳۶۴ش‌.
۱۱۴. ابن‌حبیب‌، محمد، «اسماء المغتالین‌ من‌ الاشراف‌»، ج۱، ص۵۱، نوادر المخطوطات‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ هارون‌، قاهره‌، ۳۷۳ق‌/۹۵۴م‌.
۱۱۵. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۳۷.
۱۱۶. مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۵۵، تهران‌، ۳۱۸ش‌.
۱۱۷. ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۱، ص۳۵، بیروت‌، دارصادر.
۱۱۸. مقدسی‌، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ‌، ج۱، ص۵۴، به‌ کوشش‌ کلمان‌ هوار، پاریس‌، ۹۱۶م‌.
۱۱۹. ابن‌ حزم‌، علی، الفصل‌، ج۱، ص۱۴، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، عکاظ، ۴۰۲ق‌/۹۸۲م‌.
۱۲۰. ابن‌ حزم‌، علی، الفصل‌، ج۱، ص۲۵، به‌ کوشش‌ محمد ابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، عکاظ، ۴۰۲ق‌/۹۸۲م‌.
۱۲۱. جاحظف عمرو، البیان‌ و التبیین‌، ص۸۰، به‌ کوشش‌ حسن‌ سندوبی‌، قاهره‌، ۳۵۱ق‌/ ۹۳۲م‌.
۱۲۲. بلاذری‌، احمد بن یحیی، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۶، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌.
۱۲۳. طبری‌، محمد بن جریر، تاریخ‌ الطبری، ج۱، ص۸۵.
۱۲۴. مسعودی‌، علی بن حسین، التنبیه‌ و الاشراف‌، ج۱، ص۷۷، لیدن‌، ۸۹۳م‌.
۱۲۵. بیهقی‌، احمد، دلائل‌ النبوة، ج۱، ص۳۵-۳۶، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌ قلعجی‌، بیروت‌، ۴۰۵ق‌/ ۹۸۵م‌.
۱۲۶. سهیلی‌، عبدالرحمان، الروض‌ الانف‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ وکیل‌، قاهره‌، ۹۶۷م‌.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اسود عنسی»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۰۶/۰۲.    
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسود عنسی»، ج۸،ص۳۵۰۵.    



جعبه ابزار