اظهار عبودیت در دعا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اظهار
عبودیت به درگاه خدا، ادبی مناسب برای
دعا کردن است.
در
سوره مبارکه
حمد اظهار عبودیت به درگاه
خدا، ادبی مناسب برای دعا کردن نمایش داده شده است:
«ایاک نعبد وایاک نستعین•
اهدنا الصرط المستقیم؛
(بار الها) تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم• ما را به راه راست هدایت فرما.»
کلمه عبد بمعنای
انسان و یا هر دارای شعور دیگریست که ملک غیر باشد، البته اینکه گفتیم (یا هر دارای
شعور) بخاطر اطلاق
عبد به غیر انسان با تجرید بمعنای کلمه است، که اگر معنای کلمه را تجرید کنیم، و خصوصیات انسانی را از آن حذف کنیم، باقی میماند (هر مملوکی که ملک غیر باشد)، که باین اعتبار تمامی موجودات با شعور عبد میشوند، و بهمین اعتبار خدای تعالی فرموده: (ان کل من فی السماوات و الارض الا آتی الرحمن عبدا، هیچ کس در آسمانها و زمین نیست مگر آنکه با عبودیت
رحمان خواهند آمد).
کلمه عبادت از کلمه (عبد) گرفته شده و علی القاعده باید همان معنا را افاده کند، و لکن چه اشتقاقهای گوناگونی از آن شده، و یا معانی گوناگونی بر حسب اختلاف موارد پیدا کرده، و اینکه جوهری در کتاب
صحاح خود گفته: که اصل عبودیت بمعنای
خضوع است،
معنای لغوی کلمه را بیان نکرده، بلکه لازمه معنی را معنای کلمه گرفته، و گر نه خضوع همیشه با لام، متعدی میشود، و میگویند: (فلان خضع لفلان، فلانی برای فلان کس کرنش و خضوع کرد)، ولی کلمه
عبادت بخودی خود متعدی میشود، و میگوئیم: (ایاک نعبد، ترا میپرستیم) از اینجا معلوم میشود که معنای کلمه عبادت خضوع نیست.
و کوتاه سخن، اینکه: عبادت و پرستش از آنجایی که عبارت است از نشان دادن مملوکیت خویش برای پروردگار، با
استکبار نمیسازد، ولی با
شرک میسازد، چون ممکن است دو نفر در مالکیت من و یا
اطاعت من
شریک باشند، لذا خدای تعالی از استکبار از عبادت
نهی نکرده، ولی از شرک ورزیدن باو نهی کرده، چون اولی ممکن نبوده، ولی دومی ممکن بوده است، لذا در باره استکبار باین عبارت فرموده: (ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین، آنهایی که از عبادت من سر میپیچند، و
تکبر میکنند، بزودی با خواری و
ذلت داخل
جهنم خواهند شد)،
و در باره شرک فرموده: (و لا یشرک بعبادة ربه احدا، واحدی را شریک در عبادت پروردگارش نگیرد)
پس معلوم میشود شرک را امری ممکن دانسته، از آن نهی فرموده، چون اگر چیزی ممکن و مقدور نباشد، نهی از آن هم لغو و بیهوده است، بخلاف استکبار از عبودیت که با عبودیت جمع نمیشود.
فرق بین
عبودیت عبد در برابر مولی و
عبودیت بندگان نسبت به خدا :
و عبودیت میان بندگان و موالی آنان تنها در برابر آن چیزی صحیح است که
موالی از
عبید خود مالکند، هر مولایی از
عبد خود بان مقدار
اطاعت و
انقیاد و بندگی
استحقاق دارد، که از شئون بنده اش
مالک است، و اما آن شئونی را که از او مالک نیست، و اصلا قابلیت ملک ندارد، نمیتواند در برابر آنها از بنده خود مطالبه بندگی کند، مثلا اگر بنده اش پسر زید است، نمیتواند از او بخواهد که پسر عمرو شود، و یا اگر بلندقامت است، از او بخواهد که کوتاه شود، اینگونه امور، متعلق
عبادت و عبودیت قرار نمیگیرد.
این وضع عبودیت عبید در برابر موالی عرفی است، و اما عبودیت بندگان نسبت به پروردگار متعال، وضع دیگری دارد، چون
مالکیت خدا نسبت به بندگان وضع علیحدهای دارد، برای اینکه مولای عرفی یک چیز از بنده خود را مالک بود، و صد چیز دیگرش را مالک نبود، ولی خدای تعالی مالکیتش نسبت به بندگان علی الاطلاق است، و مشوب با مالکیت غیر نیست، و بنده او در مملوکیت او تبعیض بر نمیدارد، که مثلا نصف او ملک خدا، و نصف دیگرش ملک غیر خدا باشد، و یا پارهای تصرفات در بنده برای خدا جائز باشد، و پارهای تصرفات دیگر جائز نباشد.
هم چنان که در عبید و موالی عرفی چنین است، پارهای از شئون عبد (که همان کارهای اختیاری او است)، مملوک ما میشود، و میتوانیم باو فرمان دهیم، که مثلا
باغچه ما را بیل بزند، ولی پارهای شئون دیگرش (که همان افعال غیر اختیاری او از قبیل بلندی و کوتاهی او است) مملوک ما قرار نمیگیرد، و نیز پارهای تصرفات ما در او جائز است، که گفتیم فلان کار مشروع ما را انجام دهد، و پارهای دیگر (مانند
کشتن بدون
جرم آنان) برای ما جائز نیست.
پس خدای تعالی مالک علی الاطلاق و بدون
قید و
شرط است، و ما و همه مخلوقات مملوک علی الاطلاق، و بدون قید و شرط اوئیم، پس در اینجا دو نوع انحصار هست، یکی اینکه
رب تنها و منحصر در مالکیت است، و دوم اینکه عبد تنها و منحصرا عبد است، و جز عبودیت چیزی ندارد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اظهار عبودیت در دعا».