اقتصاد خرد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اقتصاد خرد شاخهای از
علم اقتصاد است که به مطالعه منحصر به فرد
اقتصاد، تجزیه و تحلیل
بازار، رفتار مصرفکنندگان و خانوارها و بنگاهها میپردازد و اساس آن مدلهای ریاضی است. یعنی این رویکرد به تصمیماتی میپردازد که افراد معمولی مثل ما و شما و همینطور شرکتها میگیرند.
اقتصاد خرد توضیح میدهد که انسانها هنگام تصمیمگیری برای خرید یک
کالا یا سرمایهگذاری
پول پسانداز شده خود، چطور رفتار میکنند.
به طور سنتی علم
اقتصاد به دو شاخه اصلی
اقتصاد خرد (Micro Economic) و
اقتصاد کلان دستهبندی میشود. اولین بار پرفسور "
رنگار فریش" در سال ۱۹۲۰م آنرا به دو قسمت خرد و کلان تقسیم کرد.
خرد از کلمه «micro» گرفته شده و به معنی کوچک است. اما در اصطلاح به معنی «مطالعه چگونگی تصمیمگیری خانوارها و بنگاهها و نحوه تعامل آنها در بازارها است.»
مطالعه یک واحد
اقتصادی مثل یک
بنگاه، یک خانوار، یک کالای خاص، و یا یک بازار در حوزه
اقتصاد خرد میباشد. مانند مطالعه نحوه تعیین قیمت برنج در بازار عرضه و تقاضای برنج.
گرچه میتوان
قیمت را به عنوان موضوع
اقتصاد خرد تلقی کرد ولی قیمت از برآیند رفتار انسان به عنوان مصرفکننده و تولیدکننده و بازار به دست میآید. در نتیجه میتوان گفت
اقتصاد خرد رفتار انسان
اقتصادی به عنوان مصرفکننده و تولیدکننده و بازار به عنوان مجموعه را بررسی میکند.
هدف انسان
اقتصادی به عنوان مصرفکننده، حداکثر کردن مطلوبیت و هدف انسان
اقتصادی به عنوان تولیدکننده حداکثر کردن
سود و سرانجام رفاه جامعه است.
انسان
اقتصادی با رفتار عقلایی خود به این هدف نائل میآید. رفتار عقلایی دست کم از دو خصیصه برخوردار است:
۱: رفتار، حساب شده و سنجیده انتخاب شود؛
۲: رفتار، روشمند و پیشبینیپذیر باشد.
منابع
اقتصادی در اختیار
بشر لااقل به طور بالفعل محدود است در حالیکه خواستههای انسان نامحدود میباشد. در هر
اقتصادی باید تصمیم گرفته شود که چه کالایی تولید شود؟ به عنوان مثال در جامعهای مقدار محدود فولاد موجود است در حالیکه نیازهای جامع اسلحه، کشتی، اتومبیل و ساختمان است فولاد موجود تنها میتواند دو نیاز از این نیازها را برآرده سازد بنابراین بایستی از میان این نیازهای متعدد برخی را که اولویت بیشتری دارد انتخاب نماییم بدهی است پس از انتخاب نوع کالای مورد نیاز تخصیص منابع صورت میگیرد.
سوال دیگر، چگونگی تولید کالا است. اگرچه عوامل مختلفی در
تولید به کار میروند اما هر کالایی میتواند به روشهای مختلفی تولید شود. مثلا تولید پارچه میتواند به طور کامل با دست انجام شود یا ماشین خودکارو یا ترکیبی از این ود. در هر حال
اقتصاد میبایستی تعیین نمایبد که هر از عوامل تولید به چه نسبتی در تولید به کار رود تا حداکثر کارایی در تولید حاصل شود.
بالاخره هر
اقتصادی میبایست تعیین کند چه کسانی از کالا و خدمات تولید شده استفاده نمایند و یا به عبارت دیگر این کالا و خمات تولید شده چگونه بین افراد و خانوارها توزیع گردد.
لذا در
اقتصاد خرد به طور کلی سه سوال اساسی به شرح زیر مطرح است:
چه کالاها و خدماتی تولید و عرضه میشوند؟
چگونه تولید میشوند؟
چگونه کالاهای تولید شده توزیع میگردد؟
توضیح این که
اقتصاد خرد بر پایه مبانی فکری
اقتصاد آزاد یا
کلاسیک بنا شده و تا قبل از سالهای ۱۹۲۹ تفکر غالب در اکثر کشورها بوده است. بر اساس پایههای
اقتصاد آزاد،
جامعه همیشه در تعادل است و نیاز به دخالت هیچ عامل بیرونی حتی دولت نیست؛ اگر هر سیاستی از طرف دولت یا عامل بیرونی اعمال شود اگر چه در کوتاه مدت ممکن است بر روی برخی متغیرها تاثیرگذار باشد، اما در بلندمدت بیتاثیر است. لذا بر طبق این اصول،
اقتصاد همیشه در تعادل دائمی و اشتغال کامل است. لذا اقتصاددانان قبل از
رکود ۱۹۲۹ با نگاهی به مباحث خردی و با استفاده از مکانیسم قیمت به تبیین رفتار مصرفکننده و تولیدکننده و بازار میپرداختند.
اگرچه در این دیدگاه، موضوع مورد مطالعه فرد یا افراد و بنگاهها و گروهها بوده است ولی چنین میپنداشتند که همین افراد و گروهها و بنگاهها در سطح خرد، کل جامعه را تشکیل میدهند. لذا اگر افراد به تعادل برسند، میتوان نتیجه گرفت که کل جامعه نیز به تعادل دائمی میرسد. اما در انتهای دهه ۱۹۲۰، این عمل اتفاق نیفتاد و کشورها به دنبال اعمال یک سیاست انقباضی به تعادل دائمی خود بر نگشتند و دچار
رکود شدید شدند.
رکود به حدی پیش رفت که
تولید ناخالص ملی برخی کشورها ۳۰ %، سطح
عمومی قیمتها ۳۳ % و نرخ
بیکاری به ۲۵ % کاهش یافت. در دهه ۱۹۳۰
جان مینارد کینز پایههای
اقتصاد کلان را پایهریزی نمود. وی علاوه بر رد پایههای
اقتصاد کلاسیک، نگاه را از سطح خرد به سطح کلان تغییر داد و برای
دولت در
اقتصاد نقش ویژهای قائل شد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اقتصاد خرد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۱/۲۰.