انواء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«انواء» جمع «نوء» بر وزن نوع در
لغت به معنای
طلوع یا
غروب ستارگان است؛ ولی غالباً آن را به معنای طلوع
ستاره ذکر کرده اند، هر چند بعضی
غروب را نیز به آن افزوده و آن را از لغات
اضداد دانسته اند.
اَنْواء، جمع نوء میباشد که این واژه از اضداد است و هم به معنى برخاستن به دشواری و هم به معنى خم شدن و فرو افتادن به سبب همراه داشتن بار سنگین یا هر علت دیگر است و در
قرآن کریم نیز آمده است.
این کلمه اصطلاحى در نجوم قدیم نزد عربها، به معنى
غروب هر یک از منازل
قمر در باختر، و (یا) طلوع منزل مقابل آن در خاور، به هنگام سحرگاه پیش از سپیده دم، یعنى پیش از آنکه ستارگان در روشنایى
خورشید از دیده محو شوند بوده است. (ابنقتیبه، ۶ -۷؛ ازهری، ۱۵/۵۳۶ - ۵۳۷؛ جوهری، ۱/۷۸؛ ابن عاصم، ۱۱)
هر یک از این دو پدیده همراه با یکدیگر ۱۳
روز یک بار، و در سال ۲۸ بار روی مىدهد.
عربهای باستان هر یک از این رویدادها را عامل یا نشانة یک پدیدة جوی مانند باد، باران، گرما یا سرما مىشمردند و از آنها برای تعیین آغاز و پایان فصول سال، ترتیب و تنظیم کارهای مربوط به کشاورزی بهره مىگرفتند. در منابع دورة اسلامى دربارة این مسأله که نوء به طلوع یا
غروب ستارگان مربوط مىشود، اختلاف نظرهایى دیده مىشود. گروهى نیز برخى پدیدهها مانند باد را به طلوع ستارگان، و برخى دیگر مانند باران و سرما را به
غروب آنها مربوط مىشمردهاند (ابن قتیبه، ۷- ۸؛ قرطبى، ۳؛ ابن عاصم، همانجا؛ بیرونى، الاثار...، ۳۲۵؛ ابن اجدابى، ۹۵-۱۰۲؛ نیز نک: نالینو، ۹۲-۹۳، ۱۰۱، ۱۲۷).
باید توجه داشت که در اینجا، منظور از طلوع و
غروب منازل، پدیدار شدن و ناپدید شدن آنها در لحظات پیش از سپیده دم، یعنى هنگامى است که خورشید هنوز آنها را تحت الشعاع قرار نداده است (ابن قتیبه، ۹-۱۲؛ بیرونى، التفهیم، ۱۱۴).
از بررسى آثار و گزارشهای بر جا مانده از دورانهای کهن معلوم مىشود که هواشناسى برپایة نجوم، یعنى نظام انواء در میان بسیاری از اقوام وجود داشته (کوگلر، ۶۰-۷۰ ,۵۶ )، و ظاهراً سرچشمة اصلى آن، سرزمین بینالنهرین بوده است (اشتاین اشنایدر، ۳۸۴ -۳۷۸ ؛ هومل، ۶۱۲ -۵۹۲ ؛ کونیچ، ۲۶ -۲۱)
در زمینة رابطة میان ستارگان و حرکات آنها و وضع آنها نسبت به یکدیگر از یکسو و دگرگونیهای جوی از سوی دیگر، دو دیدگاه کاملاً متفاوت وجود داشته است. در دیدگاه نخست، مواضع ستارگان تنها نشانههای رویدادهای جویند، در حالى که در دیدگاه دوم، علت فاعلى و موجد آنها به شمار مىروند. بررسى اشعار کهن عربى دربارة انواء، نشان مىدهد که عین این دو دیدگاه در میان عربهای باستان نیز رواج داشته است. روایتى که از پیامبر(ص) در نکوهش اعتقاد به انواء، و برابری آن با ایمان به کواکب و کفر به خداوند نقل شده است، به دیدگاه دوم مربوط مىشود (بخاری، ۱/۲۰۵-۲۰۶؛ مسلم، ۱/۸۳ -۸۴؛ مالک، ۱/۱۹۲؛ ابن قتیبه، ۱۳- ۱۵؛ ابن عاصم، ۱۱-۱۲؛ مرزوقى، ۱۷۸-۱۷۹؛ ابن اجدابى، ۱۳۶).
عربهای باستان، نشانههای رویدادهای جوی را برای سهولت حفظ، در اشعار و جملات مسجع به صورت حکمت و قاعده بیان مىکردند. اینگونه اشعار، به سبب در برداشتن الفاظى نامأنوس، حتى در اوایل عصر اسلامى نیز چندان مفهوم نبودهاند. از این رو، مؤلفان کتابهای انواء، ناگزیر به شرح و توضیح دشواریهای آنها پرداختهاند (ابن قتیبه، ۷- ۸؛ بیرونى، الا¸ثار، ۳۳۷- ۳۳۸، التفهیم، ۱۰۹-۱۱۰؛ مرزوقى، ۹۴- ۹۵؛ قزوینى، ۴۸).
از اواسط سدة ۲ق/۸م تا اوایل سدة ۶ق/۱۲م دهها کتاب با عنوان الانواء یا الازمنه یا نامهای مشابه دیگری، به زبان عربى تألیف شده است؛ شماری از فرهنگ نویسان نیز بخشى از اثر خود را به موضوع انواء اختصاص دادهاند؛ اما پس از سدة ۶ق، توجه به منازل قمر و پدیدة انواء، کاهش یافت و کمتر کسى به این موضوع پرداخت (حسن، ۱۷).
مهمترین آثار برجای مانده اینهاست:
۱. الانواء، از خالد بن کلثوم (بیرونى، الا¸ثار، ۳۳۶)؛
۲. النجوم، از مالک بن انس (ابن اجدابى، ۹۵- ۹۸)؛
۳. الانواء، از مؤرج بن عمرو سدوسى (ابن ندیم، ۵۳ -۵۴)؛
۴. الانواء، از نضر بن شمیل (همو، ۵۷ - ۵۸)؛
۵. الازمنة، از قطرب نحوی (همو، ۵۸، ۹۷)؛
۶. الانواء، از ابن کناسه (همو، ۷۷؛ بیرونى، همان، ۳۲۵)؛
۷. الایام و اللیالى و الشهور، از یحیى بن زیاد فراء (قاهره، ۱۹۵۶م)؛
۸. الانواء، از عبدالملک بن قریب اصمعى (ابن ندیم، ۶۰ -۶۱؛ نیز نک: ه د، ۹/۲۷۱)؛
۹. «الازمنة و الریاح» و «السحاب و المطر»، از اجزاء مجموعة بزرگ لغوی
الغریب المصنف اثر ابوعبید قاسم بن سلام (نک: ه د، ۵/۷۰۷)؛
۱۰. الانواء، از ابن اعرابى (ابن ندیم، ۷۵-۷۶، ۹۷)؛
۱۱. الانواء، از ابوحنیفة دینوری (نک: VII/۳۴۹ )؛
۱۲. الانواء، از ابن قتیبة دینوری (حیدرآباد دکن، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م)؛
۱۳. الانواء، از عریب بن سعد قرطبى (لیدن، ۱۹۶۱م)؛
۱۴. الانواء و الازمنة و معرفة اعیان الکواکب، از عبدالله ابن عاصم (نک: مآخذ همین مقاله)؛
۱۵. الازمنة و الامکنة، از ابوعلى احمد بن محمد مرزوقى (حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق)؛ ۱۶. الازمنة و الانواء، از ابن اجدابى (نک: مآخذ همین مقاله).
ابوریحان بیرونى نیز فصلى از الاثار الباقیة را به منازل قمر و انواء اختصاص داده است (ص ۳۳۶- ۳۴۸).
مآخذ این مقاله عبارتند از: ابن اجدابى، ابراهیم، الازمنة و الانواء، به کوشش عزت حسن، دمشق، ۱۹۶۴م؛ ابن عاصم، عبدالله، الانواء و الازمنة و معرفة اعیان الکواکب، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م؛ ابن قتیبه، عبدالله، الانواء، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ازهری، محمد، تهذیب اللغة، قاهره، ۱۹۶۷م؛ بخاری، محمد، صحیح، استانبول، ۱۳۱۵ق؛ بیرونى، ابوریحان، الا¸ثار الباقیة، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م؛ همو، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایى، تهران، ۱۳۱۶ش؛ جوهری، اسماعیل، مقدمة الصحاح، بیروت، ۱۳۷۵ق؛ حسن، عزت، مقدمه بر الازمنة... (نک: هم، ابن اجدابى)؛ قرآن کریم؛ قرطبى، عریب، الانواء، به کوشش شارل پلا، لیدن، ۱۹۶۱م؛ قزوینى، زکریا، عجائب المخلوقات، تهران، ۱۳۶۹ق؛ مالک بن انس، الموطأ، قاهره، ۱۹۵۱م؛ مرزوقى اصفهانى، احمد، الازمنة و الامکنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق؛ مسلم بن حجاج، صحیح، قاهره، ۱۹۵۵م؛ نالینو، ک. آ.، علم الفلک، تاریخه عند العرب فى القرون الوسطى، رم، ۱۹۱۱م.
یکی از
اعتقادات عرب این بود که
ماه در طول گردش خود در سال ۲۸
منزل را طی می کند و هر منزلی ۱۳ روز به طول می انجامد و آغاز هر منزل با طلوع ستاره ای در
مشرق و
غروب ستاره ای در
مغرب همراه است و معتقد بودند همراه با آغاز هر منزلی دگرگونی در
هوا پیدا می شود و بارانی می بارد یا طوفانی میورزد، از این رو می گفتند: «مُطِرنا بنوء فلان» یعنی این
باران مربوط به
طلوع یا
غروب فلان ستاره بود.
این اعتقاد تدریجاً شکل خرافی و
بت پرستی به خود گرفت و عقیده آنها بر این شد که عامل نزول باران همان ستاره است و باید چشم امید به آن ستاره دوخت و نزول باران را از آن خواست.
مرحوم علامه
مجلسی در
بحارالانوار باب مشروحی تحت عنوان «فی النهی عن الاستمطار بالانواء و الطیرة و العدوی» (نهی از طلبیدن باران به وسیله انواء و اعتقاد به
فال بد و همچنین سرایت در سرنوشت انسانها) آورده و روایات متعدّدی در این زمینه ذکر می کند از جمله در حدیثی از
امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که فرمود:
«ثَلاثَةٌ مِنْ عَمَلِ الْجاهِلَیّةِ، الْفَخْرُ بِالاَْنْسابِ وَ الطَّعْنُ فِی الأَحْسابِ وَ الاسْتِسْقاءُ بِالاَْنْواءِ»؛
سه کار از اعمال
جاهلیت است؛
تفاخر کردن به
نسب خویش (بی آنکه نسب افتخارآمیزی باشد یا خود آنها چیزی از افتخار
نیاکان را داشته باشند) و اصالت دیگران را بی جهت زیر سؤال بردن یا به اندک چیزی نسبت فرزند نامشروع بودن به افراد دادن و همچنین طلب باران از انواء.
نکته مهم اینجاست که اگر کسی این مطلب را به صورت بحثی نجومی مطرح کند و بگوید: مقارن هر یک از ستارگان بیست و هشتگانه که در منزلگاههای ماه پیدا می شوند تندبادی به فرمان خدا میوزد یا بارانی می بارد، سخن خلافی نگفته و مورد نهی نیست؛ ولی عرب جاهلی پیدایش بادها و بارانها را به آن ستارگان نسبت می داد و در واقع از قبیل اعتقاد به «
ارباب انواع» بود که نوعی از
شرک است، زیرا آنان برای «ارباب انواع» تأثیر استقلالی قائل بودند.
پیام امیر المومنین ج۷، بخش سوم، شرح و تفسیر قسمتی از خطبه ۱۸۱ نهج البلاغه، ص۴۴.