اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۵۸ ه.ش)، اولین گام در اجرای
قانون اساسی ایران، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،
روز جمعه پنجم بهمن ماه سال ۱۳۵۸ هجری شمسی در
کشور ایران برگزار شد و
ابوالحسن بنیصدر به عنوان اولین رئیس جمهور ایران بعد از
انقلاب اسلامی انتخاب گردید.
انتخابات در شرایطی برگزار شد که دو ماه پیش از آن در پی
تسخیر لانه جاسوسی، دولت موقت به نخستوزیری
مهندس بازرگان، استعفا داده بود و امور اجرایی کشور با هدایت شورای انقلابی پیگیری میشد.
تعداد نامزدهای ثبتنامکننده در انتخابات ۱۲۴ نفر بودند که به ۱۰ نفر تشخیص صلاحیت داده شد، به دلایلی دو نفر کنارهگیری کردند تا اینکه انتخابات با رقابت بین هشت نفر برگزار شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اولین گامی که در اجرای قانون اساسی برداشته شد انتخابات ریاستجمهوری بود. چند روز بعد از تصویب قانون اساسی در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۵۸، که در آن نحوهی تاسیس قوای سهگانه از جمله نحوهی انتخابات رئیسجمهور مشخص شده بود، تاریخ انتخابات ریاستجمهوری از سوی وزارت کشور، ۵ بهمن ۱۳۵۸ اعلام شد. با تصویب قانون انتخابات در شورای انقلاب در تاریخ ۲۹ آذر ۵۸ و با معرفی حجةالاسلام و المسلمین
سیدمحمد موسوی خوئینیها به عنوان نمایندهی امام خمینی در کمیسیون بازرسی تبلیغات، عملا مرحله دیگری برای تثبیت نظام سیاسی کشور آغاز شد.
از آنجا که مطابق اصل ۱۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیسجمهور عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری به حساب میآمد نیروهای سیاسی ایران از نیمه دوم آذرماه ۱۳۵۸ تلاش خود را برای احراز این مقام آغاز کردند.
اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری در شرایطی برگزار شد که دو ماه پیش از آن در پی تسخیر لانه جاسوسی، دولت موقت به نخستوزیری مهندس بازرگان، استعفا داده بود و امور اجرایی کشور با هدایت شورای انقلابی پیگیری میشد.
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی افراد بسیاری برای ریاستجمهوری مطرح بودند که سرآمد همه آنها
امام خمینی بود که ایشان با قاطعیت رد کردند سپس
آیتالله طالقانی مطرح شد.
پس از آن در حول و حوش انتخابات،
دکتر بهشتی و مهندس بازرگان مورد توجه برخی از اشخاص و احزاب قرار گرفتند که دکتر بهشتی به دلیل عدم موافقت امام
و بازرگان به دلیل مخالفتهای امام و نیز اختلاف نظر در
نهضت آزادی انصراف دادند.
در اولین دورهی انتخابات ریاستجمهوری، ۱۲۴ نفر ثبت نام نمودند. قانون اساسی جمهوری اسلامی، تشخیص صلاحیت داوطلبان ریاستجمهوری را در دوره اول به عهده رهبری نهاده بود. اما امام در اینباره فرمودند: «... با اینکه در این دوره به حسب قانون اساسی مصوب از ناحیه ملت، تصدیق صلاحیت رئیسجمهور و واجد بودن شرایط او به عهده این جانب است... امر صلاحیت را از این جانب به ملت واگذار نمودم که خود سرنوشت خویش را تعیین نمایند.»
امام خمینی، همچنین در دیدار با
دانشجویان پیرو خط امام، به این تعداد زیاد نامزد اشاره کردند و با ذکر این که برخی از این افراد منحرف و ناشناس هستند، این موضوع را اخلال در ریاستجمهوری و بدنام کردن
جمهوری اسلامی و به هم ریختن مملکت دانستند.
ظاهرا از ناحیه امام، صلاحیت نامزدها مردود اعلام نگردید، اما از اینرو کمیته نظارت بر تبلیغات انتخابات به ریاست موسوی خوئینیها، با همکاری وزارت کشور با کسب اجازه از امام صلاحیت نامزدها را مورد بررسی قرار داد. در آن زمان دانشجویان پیرو خط امام مستقر در لانه جاسوسی با همیاری و گردانندگی موسوی خوئینیها، به استناد اسنادی که در سفارت امریکا بدان دست یافته بودند، افشاگری شدیدی علیه بسیاری از نیروهای سیاسی آغاز کردند، به همین دلیل در یک مرحله ۷۳ نفر از دور رقابت انتخابات به دلیل این افشاگری خارج گردیدند، تنی چند از افراد، به دلیل ارتباط با
ساواک به طور قانونی از دور رقابت کنار گذاشته شدند.
بالاخره وزارت کشور (به سرپرستی هاشمی رفسنجانی) در مجموع ده نفر را به عنوان رقبای انتخاباتی به مردم اعلام کرد که عبارت بودند از:
۱-
جلالالدین فارسی،
۲- ابوالحسن بنیصدر،
۳-
صادق قطبزاده،
۴- دریادار
سیداحمد مدنی،
۵-
کاظم سامی،
۶-
مسعود رجوی،
۷-
صادق طباطبایی،
۸-
داریوش فروهر،
۹-
حسن ابراهیم حبیبی،
۱۰-
محمد مکری.
دلیل اینکه در انتخابات هیچ چهره روحانی دیده نمیشود، سخنان امام خمینی بود که در پاسخ به اعلام نظر برخی گروهها اعلام داشته بود، روحانیون نباید رئیسجمهور شوند. به نظر امام خمینی با توجه به نفوذ روحانیون در بین عامه، کاندیدا شدن آنها را به مصلحت نمیدانست و ترجیح میداد که آنان از طریق نظارت و قانونگذاری به فعالیت در شورای انقلاب و نهادهای دیگر ادامه دهند.
به همین خاطر روحانیون طراز اول همچون دکتر بهشتی با آگاهی از نظر امام از نامزدی انتخابات پرهیز کردند.
معدود روحانیون حاضر در صحنه مانند خلخالی (به نفع بنیصدر کنار رفت)
نیز پس از انتشار مصاحبه حامد الگار با امام خمینی، از حضور در رقابت انتخاباتی منصرف شدند. امام در آن مصاحبه متذکر شده بودند: «روحانیت در حکومت نقش دارد، نمیخواهد حاکم باشد، لکن میخواهد نقش داشته باشد، در همین قضیه انتخابات ریاستجمهوری، خیلی از دانشگاهیان آمدند گفتند به دیگران اعتمادی نیست، رئیسجمهور از روحانیون باشد، من گفتم نه روحانیون باید نقش داشته باشند، کنترل باید داشته باشند، این به منزله کنترل یک ملت و مملکت است، اگر دولت بخواهد پایش را کج بگذارد، روحانیون جلویش را میگیرد، روحانیت نه میخواهد نخستوزیر و رئیسجمهور شود، صلاحشان هم نیست که اینها بشوند. لکن نقش مراقبت دارد، نقش مراقبت این است که اینها را کنترل کند والا که سررشته که ندارد.»
تلاش اعضای حزب جمهوری برای متقاعد کردن امام برای حضور روحانیون (مخصوصا بهشتی) بیثمر ماند.
در ابتدا رقابت اصلی بین جلالالدین فارسی و بنیصدر بود. افراد خاصی از جمله شیخ علی تهرانی با ارائه اسناد و مدارکی مدعی شدن که آقای فارسی ایرانی نیست. وقتی وزارت کشور از آقای فارسی توضیح خواست، وی گفت که اجدادش ایرانی هستند و حدود صد سال قبل به
ایران آمدهاند ولی با برگه اقامت زندگی میکردند و خود ایشان در
مشهد متولد شده و بعد هم به تابعیت ایران در آمده است. این مطلب در وزارت کشور مطرح شد و در جمعبندی که به عمل آمد و با در نظر گرفتن تعابیر و حالتهای مختلف ایرانیالاصل بودن، ایشان ایرانیالاصل شناخته شد. ولی مراجعات زیاد همان اشخاص به دفتر امام موجب شد که امام شخصا پرونده ایشان را از وزارت کشور بخواهند که
هاشمی رفسنجانی و آقای فارسی با پرونده وی خدمت امام رسیدند.
امام پس از شنیدن حرفهای فارسی، فرمودند که ایشان ایرانیالاصل نیست و اولین رئیسجمهور ما نباید شبهه قانونی در موردش باشد.
فارسی همانجا عرض کرد حال که صلاحدید شما این است، همین الان استعفای خود را از نامزدی اعلام میکنم.
این موضوع که ۹ روز قبل از انتخابات مطرح شد به شدت اوضاع را به نفع بنیصدر تغییر داد.
متعاقب این جریان بسیاری از گروههای انقلابی به شدت معترض تایید صلاحیت بعضی از کاندیداها که به قانون اساسی رای نداده بودند، گردید که بیشک منظور آنان رجوی به عنوان کاندیدای
سازمان مجاهدین خلق ایران بود.
فدائیان اسلام در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۵۸ با صدور نامهای سرگشاده، خطاب به شورای انقلاب حذف برخی کاندیداهای منحرف را خواستار شدند. در پایان این نامه تند و بسیار خشن آمده بود، چنانچه تا آخرین ساعت روز یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۵۸، شورای انقلاب تکلیف شرعی و قانونی خود را با صراحت و قاطعیت کامل در این مورد حیاتی انجام ندهد، سازمان فدائیان اسلام وظایف خطیر خویش را نسبت به این موضوع به مرحلهی اجرا میگذارد.
در تاریخ ۲۹ دی استفتایی از امام صورت گرفت، متن سوال درباره انتخابات ریاستجمهوری و اعتقاد آنها به قانون اساسی بود، امام در پاسخ گفتند: «کسی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رای مثبت نداده، صلاحیت رئیسجمهوری ایران را ندارد.»
به دنبال این پیام، مسعود رجوی هیچ راهی جز کنارهگیری از انتخابات را نداشت. حذف رجوی و فارسی، راه را برای پیروزی بنیصدر هموار کرد و از همان ابتدا شانس وی برای موفقیت، بیشتر از بقیه بود.
هر یک از نامزدهای انخاباتی دیدگاهی داشت که به شرح آن میپردازیم.
ابوالحسن بنیصدر متولد سال ۱۳۱۲ در باغچه از توابع
همدان، پدرش روحانی و ملاک بود. او فارغالتحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه فرانسه بود که ۲۰ سال از عمر خود را در فرانسه گذراند و در بهمن ۵۷ با هیئت همراه امام خمینی به تهران آمد و مناظرههای سیاسیاش با گروههای چپ، چهرهای شاخص شده و سخنرانیهایش در موضوع اقتصاد توحیدی، موجب جلب افکار عمومی به سمت او شد. پس از استعفای دولت موقت، بنیصدر ابتدا سرپرستی دو وزارتخانه امورخارجه و اقتصاد و دارایی را در اختیار گرفت، اما پس از حضور در عرصه رقابت و انتخابات، سرپرستی وزارت خارجه را به صادق قطبزاده واگذار کرد. از مهمترین مقاطع بروز دیدگاههای بنیصدر، مجلس خبرگان قانون اساسی بود. موضعگیری او بر خلاف اصل پنجم قانون اساسی که مربوط به
ولایت فقیه بود، تردیدهایی برانگیخت. هر چند روزنامه انقلاب اسلامی مدعی شد که بنیصدر به ولایت فقیه رای مثبت داده است. اما بعدها مدارکی به دست آمد که نشان داد بنیصدر در زمان تصویب اصل پنجم در جلسه حضور نداشته است.
او اصل ۱۱۰ قانون اساسی را تلاش روحانیت برای انحصار قدرت برمیشمرد و در مخالفت با اختیارات ولی فقیه، نتیجه این اختیارات را رئیسجمهور میداند.
او تبلیغات انتخاباتی خود را با مهارت بینظیر آغاز نمود و کاندیداتوری خود را بهجای
تهران از
قم اعلام کرد. همچنین عکسهایی از وی کنار رهبران روحانی انقلاب اثرات روانی لازم را به سودش در میان مردم گذاشت.
انتقاد از وضعیت موجود و منحصر داشتن حل مشکلات به پیگیری برنامههای خودش، شگرد دیگر تبلیغاتی بنیصدر بود.
او میگفت: «ماییم و یک بیمار فلج به اسم اقتصاد و باید به عنوان یک طبیب بر سر وقت این بیمار برویم و چه کنیم که نمیرد.»
بنیصدر در سخنرانیهای خود از اوضاع و شرایط انتقاد میکرد و خود را منجی اقتصاد ورشکسته ایران معرفی میکرد. بیشتر شعارها و برنامههای بنیصدر بیشتر ناظر بر سیاستهای مالی دولت بود و از همان ابتدا اختیارات ریاستجمهوری را برای حل مشکلات و خارج کردن کشور از وضعیت بحرانی ناکافی میدانست.
هواداران او نیز با شایعهسازی او را فرشته نجات معرفی میکردند و برخی دیگر چنین مطرح میکردند که فرانسه از سفر بنیصدر به ایران اظهار تاسف کرده است. بنیصدر نیز با عدم پذیرش مسئولیتهای اجرایی، فرصتهای بهتری برای انتقاد یافته بود. از سوی دیگر مدعی میشد از سالهای پیش میدانست
شاه رفتنی است و برای این دوران برنامهریزی کرده است.
در این رابطه میگفت: «در سال پنجاه این برنامه را تهیه کرده بودم و هشت سال قبل از انقلاب برای من کاملا روشن بود که شاه رفتنی است و باید جانشین او بتواند و بداند که وضع چگونه است و چگونه باید از عهده وضع برآید.»
او هنگام سرپرستی وزارت اقتصاد و دارایی بهره وامهای بانکی را کاهش و حذف نمود.
او هر واقعهای را توطئه علیه خود بر میشمرد و
حزب جمهوری را به تخریب و بداخلاقی و برهم زدن جلسات سخنرانی خود متهم میکرد. او سران حزب جمهوری را معروفات حزب بداخلاق مینامید.
احمد مدنی، متولد ۱۳۰۸، افسر مبارز (نیروی دریایی) و متمایل به
جبهه ملی بود که مدتی وزیر دفاع، فرمانده نیروهای دریایی و استاندار خوزستان بعد از انقلاب اسلامی بود. او با اتکا به سوابق نظامیاش بر لزوم حفظ
امنیت و اقتدار ارتش تاکید داشت. با شعار مدنی کارگزار و یار جان برکف امام، تبلیغات خود را آغاز کرد که در آن از لغو قراردادهای نظامی با امریکا در دوران حضور خود در وزارت دفاع به عنوان کارنامه درخشان خود نام میبرد.
صادق قطبزاده، متولد سال ۱۳۱۵ در تهران، و به ترتیب از هواخواهان جبهه ملی، نهضت ملی انجمن اسلامی دانشجویان، جبهه ملی دوم در امریکا، انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و نهضت مقاومت ملی فلسطین، نهضت آزادی ایران در اروپا و امریکا بود. هنگام پیروزی انقلاب همراه امام به ایران آمد و از اعضای
شورای انقلاب بود. در دولت موقت، عهدهدار سرپرستی صدا و سیما و سپس با حفظ سمت عهدهدار وزارت امورخارجه گردید. قطبزاده نامزد مستقل انتخاب بر هویت اسلامی تاکید داشت و معتقد بود ایران باید راه سوم را به بشریت نشان دهد.
دکتر کاظم ساعی، با سابقه وزارت بهداری در دولت موقت، بر طرح طب ملی تاکید داشت و از لزوم تاسیس ارتش خلقی سخن میگفت.
دکتر حسن ابراهیم حبیبی، متولد سال ۱۲۱۶ در تهران، از سال ۴۳ تا انقلاب در فرانسه به تحصیل، تدریس و تالیف اشتغال داشت. دکتری حقوق قضایی و جامعهشناسی را در این دوران اخذ کرد. از سوی امام به عضویت شورای انقلاب و سپس سخنگوی شورا منصوب شد. تدوین پیشنویس قانون اساسی از مهمترین مسئولیتهای او در این دوران است. در کابینه دولت موقت مسئولیت وزارت آموزش عالی را برعهده داشت. وی نقش اصلی رئیسجمهور را هماهنگی میان قوا میدانست. از دید او انقلاب اقتصادی و اداری گامهای بعدی انقلاب اسلامی بودند.
احزاب و جناحهای سیاسی هر کدام حامی یکی از نامزدها بودند.
حزب جمهوری اسلامی ابتدا خواستار نامزدی آیتالله بهشتی برای ریاستجمهوری بود که با مخالفت امام ثبت نام نکرد. بعد از جلالالدین فارسی حمایت نمود که با شبهه ایرانیالاصل نبودن آن و کنارهگیری او، حزب در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفت
و در نهایت بعد از بررسیهای لازم به انتشار یک اعلامیه که نشاندهنده پذیرش وضع موجود بود و ارجاع مردم به علما و
جامعه مدرسین، اکتفا نمود.
البته بعد از بحث و گفتگوهای فراوان قرار شد از دکتر حبیبی حمایت و پشتیبانی شود. البته این پشتیبانی به صورت آشکار و صریح انجام نگرفت، بلکه به صورت غیر مستقیم و با تایید نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در حمایت از دکتر حبیبی اعلام کرد.
با حذف جلالالدین فارسی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بعد از جلسات متعدد تصمیم گرفت از دکتر حبیبی حمایت نماید. به دنبال حمایت جامعه مدرسین، بسیاری از روحانیون کشور و ائمه جمعه کشور، پشتیبانی خود را از دکتر حبیبی اعلام داشتند، اما این حمایتها تا آن حد گسترده نبود که بتواند او را به عنوان کاندیدای طیف انقلاب معرفی نماید.
جریانها و شخصیتهای ملی و ملی و مذهبی سابقهدار (همچون نهضت آزادی) نیز به طور فردی و گروهی حمایت خود را از دکتر حبیبی اعلام کردند. در پی حمایت جامعه مدرسین و روحانیون، برخی از احزاب فرصتطلب مانند
حزب توده نیز دکتر حبیبی را مورد حمایت قرار دادند.
جامعه روحانیت مبارز از بنیصدر حمایت نمود
و بخشی از روحانیون مستقل و برخی گروههای سیاسی چپ و ملیگرا نیز از بنیصدر حمایت نمودند.
البته در جامعه روحانیت مبارز نیز اختلافنظر وجود داشت، عدهای طرفدار بنیصدر و عدهای طرفدار حبیبی بودند، اما اکثریت جامعه روحانیت مبارز، نظرشان به بنیصدر بود و او را به عنوان کاندیدای حزب معرفی میکردند.
با وجود حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از حبیبی، جلسه مشترک جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز برای معرفی کاندیدای مشترک به جایی نرسید.
از سوی دیگر بنیصدر حمایت جریانهای دانشجویی و برخی از روحانیون سرشناس کشور را جلب کرده بود.
آیتالله دستغیب امام جمعه شیراز و
سیدجلالالدین طاهری امام جمعه اصفهان و
آیتالله یحیی نوری و... از بنیصدر حمایت نمودند. حمایت برخی از نزدیکان امام نیز به محبوبیت مردمی بنیصدر کمک کرد.
آیتالله پسندیده برادر امام با انتشار بیانیهای بنیصدر را جهت سوابق، اصالت و سیادت خانوادگی و تحصیلات عالیه مورد تایید قرار دادند و
حجةالاسلام و المسلمین اشراقی داماد امام نیز نظر جامعه مدرسین را نشانه دیدگاه حوزه ندانسته و تلویحا از بنیصدر حمایت کردند.
حسین خمینی فرزند
حاج آقا مصطفی خمینی نیز به تبلیغ بنیصدر میپرداخت.
آنچه که در فضای انتخابات قابل تامل گردید، آهنگ تبلیغاتی کاندیداها بود، بهطوری که بین حزب جمهوری اسلامی و بنیصدر طرفداران آنها درگیری لفظی که عمدتا به مطبوعات کشیده میشد، بروز کرد و به شدت فضای جامعه را تحت تاثیر قرار میداد که در این عرصه گروههای سیاسی کم اهمیتتر دیگر نیز با حمایت و مخالفت از یکی از طرفین فضا را به جهت تامین اهداف خود متشنجتر میساختند.
در این مباحث مخالفین حزب عمدتا دکتر بهشتی دبیرکل حزب و دیگر مسولین حزب را به انحصارطلبی، قدرتطلبی و استفاده از شیوههای تخریبی برای از میدان به در بردن رقبا و تلاش برای ایجاد استبداد حزبی در کشور متهم میکردند. بنیصدر که از هر فرصتی برای تخریب حزب جمهوری و تبلیغ استفاده میکرد حتی کنارهگیری فارسی را هم تلاشی برای کنار زدن خودش عنوان میکرد. بنیصدر پیش از این هم حذف کاندیداها را اقدامی برای بیاعتبار کردن انتخابات قلمداد کرده بود.
در مقابل مسولین حزب جمهوری نیز بنیصدر را به داشتن کیش شخصیت، خود بزرگبینی، تحقیر و زدن تهمت و افترا به مخالفین، تکروی، عدم اعتقاد به ظواهر شرع مثل
حجاب و عدم اعتقاد به ولایت فقیه، حمایت از عناصر لیبرال غیر مکتبی و غربگرا متهم میکردند و معتقد بودند طیف لیبرال و مخالف ولایت فقیه با جمع شدن بر گرد بنیصدر درصدد تصاحب قدرت میباشد.
امام خمینی در اولین اظهارنظر در خصوص شرایط ریاستجمهوری مصوب، در روزهای پایانی ثبت نام فرمودند: «کسی که از همه معتقدتر به
اسلام، سوابق خوب، پیوسته به هیچ طرفی نه شرقی و نه غربی باشد، نه غربزده باشد، نه شرقزده باشد، پیرو
احکام اسلام باشد، ملی باشد، دلسوز به ملت باشد، خدمتگذار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، از خودتان باشد، در مقابل قانون اساسی خاضع است، معتقد و وفادار به ولایت فقیه باشد و... رای بدهید.»
امام خمینی همچنین، روز پیش از برگزاری انتخابات، در پیام رادیویی و تلویزیونی در بیمارستان قلب تهران، ضمن دعوت از همه ملت، خواستند بیاستثنا پای صندوقها بروند و اینگونه نباشد که اگر نامزد مورد علاقهشان رای نمیآورد در انتخابات شرکت نکنند. ایشان همچنین فرمودند: «بهتر آن است که آنهایی که میدانند نمیشوند، آنها متصل بشوند به بعضی آنهایی که میدانند میبرند، تا اینکه انشاءالله یک رای کافی تحقق پیدا کند و ما سرشکسته نشویم...»
آیتالله گلپایگانی،
مرعشی نجفی و
شریعتمداری ضمن تاکید بر لزوم شرکت در انتخابات، از کاندیدای خاصی حمایت نکردند.
علیرغم درخواست فروهر و مکری برای تعویق انتخابات، با تاکید امام انتخابات به موقع، در روز جمعه ۵ بهمن ۵۸ در سراسر کشور برگزار شد.
در
کردستان و
آذربایجان غربی به جهت درگیری گروهکهای جداییطلب، مشارکت کمتر از ۵۰ درصد بود.
نتایج انتخابات در ۸ بهمن اعلام شد. که در پی حذف برخی کاندیداهای سرشناس و به همخوردن توازن، پیروزی بنیصدر قابل پیشبینی بود.
بنیصدر توانست با وجود تعداد واجدین شرایط ۲۰/۸۵۷/۳۹۱ نفر، ۱۰/۷۰۹/۳۳۰ رای را نصیب خود کند و پیروزی انتخابات باشد. در ادامه برای ذکر نتایج انتخابات به ترتیب ابتدا نام نامزد، بعد تعداد کل آراء ماخوذه نامزد، بعد نسبت آراء به کل آراء و سپس نسبت آراء به واجدین شرایط را میآوریم.
۱- ابوالحسن بنیصدر، ۳۳۰/۷۰۹/۱۰ رای، ۷۵/۷۰ درصد، ۵۱/۳۴ درصد.
۲- سیداحمد مدنی، ۲/۲۲۴/۵۵۴ رای، ۱۵/۷۷ درصد، ۱۰/۶۷ درصد
۳- حسنابراهیم حبیبی، ۶۷۴/۸۵۹ رای، ۴/۷۷ درصد، ۳/۲۴ درصد
۴- آرای باطله ماخوذه، ۱۴۹/۶۹۸ رای، ۱/۰۵ درصد، ۰/۷۲ درصد
۵- داریوش فروهر، ۱۳۳/۴۷۸ رای، ۰/۹۴ درصد، ۰/۶۴ درصد
۶- صادق طباطبایی، ۱۱۴/۷۷۶ رای، ۰/۸۱ درصد، ۰/۵۵ درصد
۷- کاظم سامی، ۸۹/۲۷۰ رای، ۰/۶۳ درصد، ۰/۴۳ درصد
۸- صادق قطبزاده، ۴۸/۵۴۷ رای، ۰/۳۴ درصد، ۰/۲۳ درصد
۹- محمد مکری، ۲/۱۱۰ رای، ۰/۱۴ درصد، ۰/۱۰ درصد
در کل ۱۴/۱۴۶/۶۲۲ نفر رای دادند که نسبت آراء به واجدین شرایط با میزان مشارکت مردم ۸۳/۶۷ درصد بود.
امام خمینی در ۴ بهمن به دنبال عارضه قلبی در تهران بستری شدند و به همین خاطر، ۱۵ بهمن بنیصدر با حضور در بیمارستان قلب و در مقابل اعضای شورای انقلاب، اعضای جامعه روحانیت مبارز، رئیس ستاد مشترک فرماندهای نیروهای سهگانهی ارتش و نمایندگان رسانهها و... حکم ریاستجمهوری خود را از امام خمینی دریافت نمود.
امام خمینی اولین حکم ریاستجمهوری ایران را بر روی برگههایی با سربرگ بیمارستان قلب تنفیذ کردند. امام خمینی در این حکم تشریح کرده بودند: «... به حسب آنکه مشروعیت آن باید به نصب
فقیه جامعالشرایط باشد، اینجانب به موجب این حکم، رای ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودند، لکن تنفیذ و نصب اینجاب و رای ملت مسلمان ایران، محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران...»
امام در این مراسم طی سخنانی آفت مقام را به بنیصدر متذکر شدند و فرمودند: «من از آقای بنیصدر میخواهم که ما بین قبل از ریاستجمهوری و بعد از ریاستجمهوری در اخلاق روحیشان تفاوتی نباشد، تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.»
۱. عدم حضور نامزدهای روحانی به جهت منع امام خمینی.
۲. واگذاری تایید صلاحیتها به مردم.
۳. کنار ماندن نامزد (فارسی) مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی، تنها حزب رسمی کشور.
۴. کثرت تعداد نامزدهای تایید شده برای استفاده از رسانه ملی.
۵. حاکم بودن هیجانات و ناآرامیهای انقلاب بر عرصه رقابتها.
۶. نارضایتی بیشتر نامزدها از شرایط تبلیغاتی و عدم رضایت اخلاقی انتخاباتی.
(۱) فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱۳۸۰-۱۳۵۷، تهران، چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷، چاپ دوم، جلد اول.
(۲) حاج سیدجوادی، سیدفرید، روایت انتخابات، بررسی ۸ دوره انتخابات ریاست جمهوری، تهران، تسنیماندیشه، ۱۳۸۴، چاپ اول.
(۳) دارابی، علی، رفتار انتخاباتی در ایران، الگوها و نظریهها، تهران، سروش، ۱۳۸۸، چاپ پنجم.
(۴) صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم فعالیتها از ۱۳۸۴-۱۳۵۷، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، چاپ اول.
(۵) خوشزاد، اکبر، مجلس شورای اسلامی دوره اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶، چاپ اول
(۶) یوسفی اشکوری، حسن، در تکاپوی آزادی، تهران، قلم، ۱۳۷۹، چاپ اول.
(۷) صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، چاپ اول.
(۸) هاشمی رفسنجانی، اکبر، انقلاب و پیروزی، کارنامه و خاطرات سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف اسلامی، ۱۳۸۳، چاپ اول.
(۹) فارسی، جلالالدین، زوایای تاریک.
(۱۰) مظفر، محمدجواد، اولین رئیسجمهور، پنج گفتگو درباره اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران، تهران، کویر، ۱۳۷۸، چاپ اول.
(۱۱) سفیری، مسعود، حقیقتها و مصلحتها، گفتگو باهاشمی رفسنجانی، تهران، نی، ۱۳۷۸، چاپ اول.
(۱۲) خواجه سروی، غلامرضا، رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، چاپ اول.
(۱۳) حاجی بیگی کندری، محمدعلی، خاطرات عباسعلی عمید زنجانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۹، چاپ اول.
(۱۴) محمودی، عبدالحسین، موج بیداری، تهران، موجاندیشه، ۱۳۸۸، چاپ اول.
(۱۵) عظیمی دولتآبادی، امیر، منازعات نخبگان سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، چاپ اول.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۹/۱۹.