• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برزویه(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بُرزویه (یا بُرْزُوئه)، از پزشکان عصر خسرو انوشیروان (=خسرو اول، حک: ۵۳۱ـ۵۷۹) و بانی ترجمه پَنْچه تَنْتَره از سنسکریت به پهلوی ، که ترجمه فارسی آن به کلیله و دمنه معروف است.



اصطخری
[۱] ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۶۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۰.
محل تولّد برزویه را اَبَرشهر ذکر کرده که نام باستانی نیشابور است، اما در چاپ فارسی کتاب اصطخری
[۲] ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۰.
زادگاه او مرو ذکر شده است.


به گفته خود برزویه در مقدمه کلیله و دمنه،
[۳] کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، ج۱، ص۴۴، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
پدرش از لشکریان و مادرش از خاندان علمای دین زردشت بوده است.


در هفت سالگی به مدرسه رفت و پس از تکمیل آموزش مقدماتی به تحصیل طب پرداخت.

۳.۱ - سفر به هند

او، بیماران را به گفته خود به رایگان مداوا می‌کرد تا آن‌که اندک اندک شکّ‌هایی جدّی درباره دین و سوءظن‌هایی نسبت به رفتار رهبران دینی در ذهن او پدید آمد و در طلب رضایت باطنی از کار دنیا کناره گرفت؛ سپس به هندوستان رفت و در بازگشت، کتاب کلیله و دمنه و چندین اثر دیگر را با خود به ارمغان آورد.

۳.۲ - داستان سفر

داستانی ساختگی در شاهنامه
[۴] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۲۴۷ـ۲۵۵، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
و در غررالسّیَر
[۵] عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غررالسیر: المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۲۹ـ۶۳۳، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
انگیزه سفر او را چنین نقل می‌کند: برزویه در کتب هندی خواند که در کوهی در سرزمین هند گیاهی می‌روید که چون بر مردگان بپاشند آن‌ها را زنده می‌کند.
ازینرو از انوشیروان خواست تا به او اجازه سفر به هند دهد.
پس از جستجویی بیحاصل، نزد پارسایی راه یافت و او راز گیاه را بر وی آشکار ساخت : «گیاه، کلمه بود و کوه، علم و مرده، نادانی».

۳.۲.۱ - آشنایی با کلیله

پارسا از کتابی که علاج نادانی بود و کلیله خوانده می‌شد، با برزویه سخن گفت و اظهار داشت که آن کتاب در خزانه نگهداری می‌شود.
پادشاه هند به برزویه رخصت داد تا کلیله را بخواند، به شرطی که از آن نسخه بر ندارد.
برزویه شرط را پذیرفت، اما هر روز یک فصل از کتاب را به حافظه می‌سپرد و هنگامی که به حجره خود باز می‌گشت، آنچه را که آن روز به خاطر سپرده بود می‌نگاشت و بدین ترتیب نسخه‌ای از کتاب فراهم کرد و آن را به ایران فرستاد.

۳.۲.۲ - ترجمه کلیله

در ایران بزرگمهر آن را به پهلوی ترجمه کرد و به خواهش برزویه، نام او را بر باب اول کتاب گذاشت.
این افسانه که در ادبیات پهلوی داستانی مستقل است، بعدها در خداینامه وارد شد و آنگاه یکی از مترجمان خداینامه به نام شادان برزین، آن را به فارسی برگردانید.
بدین طریق، به شاهنامه ابومنصور و از آن‌جا به شاهنامه فردوسی و غررالسّیر ثعالبی راه یافت.

۳.۳ - انگیزه اصلی سفر

با مقایسه این افسانه با آنچه برزویه در «باب برزویه طبیب» اظهار داشته است نتیجه گرفته می‌شود که برزویه براساس طبّ هندی مداوا می‌کرده و سفر او نیز به همین انگیزه بوده است.
در هند پیرو عرفان هند شد و با ادبیات سنسکریت آشنایی یافت؛ در بازگشت، چندین نمونه از این ادبیات، از جمله داستان کلیله و دمنه را با خود به ایران آورد و آن‌ها را به پهلوی ترجمه کرد.


در سایر منابع اسلامی، نگارش بخش‌هایی از کلیله
[۶] ابن ندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص۳۶۴، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
یا مقدّمه آن
[۷] مجمل التواریخ والقصص، چاپ بهار (تهران، ج۱، ص۷۵، تاریخ مقدمه ۱۳۱۸ ش).
به بزرگمهر منسوب است.
به گفته گردیزی
[۸] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۳۳، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۴۷ ش.
حتی امتیاز آوردن کلیله از هند به بزرگمهر نسبت داده شده است.

۴.۱ - جعلی بودن انتساب

انتساب کلیله به بزرگمهر را باید قصه‌ای جعلی دانست که در اواخر دوره ساسانیان درباره زندگیِ وزیر دانا و معروف خسرو اول ساخته و پرداخته شده است.
در آن زمان، بسیاری از کتاب‌ها و حتی امتیاز اختراع بازی تخت نرد ، به او نسبت داده شد، که موضوعی کاملاً خیالی است.

۴.۲ - احتمالی براساس مقدمه کلیله

می توان گمان برد که خود برزویه مفتون قصه کلیله شده، به هند رفته، سنسکریت آموخته و کتاب را به ایران آورده، ولی ترجمه پهلوی آن را به دیگری واگذار کرده است؛ زیرا هیچ مدرکی گواه آن نیست که بزرگمهر سنسکریت می‌دانسته است، و حتی نمی‌توان چنین موضوعی را فرض کرد.
در کلیله و مقدّمه آن، از بزرگمهر یاد نشده، فقط در بعضی از نسخه‌های متأخر این اثر، مقدّمه به بزرگمهر نسبت داده شده است.
در واقع، از مقدمه پیداست که برزویه درباره خود اطّلاعاتی به دست می‌دهد، نه بزرگمهر درباره برزویه.

۴.۳ - نظر کریستین سن

این نظر آرتور کریستن سن که برزویه و بزرگمهر یکی هستند پایه‌ای ندارد؛ به هر حال، چنانکه کریستن سن و پیش از او یوستی تذکر داده‌اند، «برزویه» می تواند کوتاه شده اسم بُرزْمِهر باشد.
این الزاماً بدان معنا نیست که برزویه وبرزمهر دبیر خسرو اول یکی (یعنی همان بزرگمهر) باشند.


ترجمه کلیله و مقدّمه آن به ابن مقفّع ، مترجم عربی این اثر، نیز نسبت داده شده است.

۵.۱ - دیدگاه ابوریحان

این نظری بسیار قدیم است، حتی ابوریحان بیرونی (متولد ۴۴۳) براین عقیده بود که ابن مقفّع نام برزویه را به کتاب افزود تا سست ایمانان را به دین جلب کند و زمینه را برای تبلیغ مانویّت آماده سازد.
[۹] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۲۳، حیدرآباد ۱۹۵۸.

از آثار بیرونی البته چنین پیداست که نظر او از مقایسه ترجمه عربی ابن مقفّع با اصل سنسکریت ناشی شده است و چه بسا ترجمه پهلوی کلیله را ندیده باشد.

۵.۲ - صحت انتساب به برزویه

به نظر من، هم موضوع سستیِ ایمان هم تغییرات در متن، که هر دو به ابن مقفّع نسبت داده شده، باید در وهله اول به خود برزویه نسبت داده شود.
قضیّه هر چه باشد، به هر صورت، در مقدّمه کلیله چیزی نیست که انتساب آن را به ابن مقفّع اجازه بدهد، اما به برزویه ندهد، گرچه ابن مقفّع، هم از دیدگاه مذهبی و هم از نظر کارهای ادبی به برزویه شباهت داشت.
به سخنی دیگر، هر دو مترجم، یعنی برزویه و ابن مقفّع، این اثر را نه فقط ترجمه بلکه بازنگاری کرده‌اند.


کلیله پس از ترجمه به پهلوی، شهرت بسیاری یافت و چندی نگذشت که از پهلوی به سریانی و نیز چندین بار به عربی، فارسی و سایر زبان‌ها ترجمه شد.
[۱۰] ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.



در اواخر عهد ساسانی، همه بزرگان و اشرافی که کلیله می‌خواندند اندیشه‌های سلطنت در سر داشتند.
به گفته فردوسی
[۱۱] بیت‌های ۹۴، ابوالقاسم فردوسی، ج۹، ص۱۶، شاهنامه، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
[۱۲] بیت‌ ۹۸، ابوالقاسم فردوسی، ج۹، ص۱۶، شاهنامه، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
[۱۳] بیت ۳۴۹۵، ابوالقاسم فردوسی، ج۹، ص۲۱۸، شاهنامه، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
این قضیّه درباره بهرام چوبین، سردار هرمز چهارم (حک: ۵۷۹ـ۵۹۰) و شیرویه در عهد قباد دوم (۶۲۸) صادق بود.


(۱) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۲) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، حیدرآباد ۱۹۵۸.
(۳) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۰.
(۴) کتاب مسالک الممالک، ترجمه فارسی قرن پنجم و ششم هجری، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۵) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غررالسیر: المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
(۶) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
(۷) کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۸) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۹) مجمل التواریخ والقصص، چاپ بهار (تهران، تاریخ مقدمه ۱۳۱۸ ش).


۱. ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۶۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۰.
۲. ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۰۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۰.
۳. کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، ج۱، ص۴۴، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
۴. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۸، ص۲۴۷ـ۲۵۵، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
۵. عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غررالسیر: المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۶۲۹ـ۶۳۳، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
۶. ابن ندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص۳۶۴، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
۷. مجمل التواریخ والقصص، چاپ بهار (تهران، ج۱، ص۷۵، تاریخ مقدمه ۱۳۱۸ ش).
۸. عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۳۳، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۴۷ ش.
۹. محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۲۳، حیدرآباد ۱۹۵۸.
۱۰. ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
۱۱. بیت‌های ۹۴، ابوالقاسم فردوسی، ج۹، ص۱۶، شاهنامه، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
۱۲. بیت‌ ۹۸، ابوالقاسم فردوسی، ج۹، ص۱۶، شاهنامه، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.
۱۳. بیت ۳۴۹۵، ابوالقاسم فردوسی، ج۹، ص۲۱۸، شاهنامه، چاپ برتلس (و دیگران)، مسکو ۱۹۶۰ـ۱۹۷۱.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برزویه»، شماره۹۵۳.    



جعبه ابزار