بلعم باعورا (اصلی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَلعم باعورا عالمی معاصر موسی علیهالسّلام و برخوردار از آیت الهی بود که بر اثر پیروی از شیطان و هوای نفس به گمراهی و انحطاط گرایید.
بلعم باعورا، همان بِلْعام بن بِعُوْر یاد شده در تورات است.
بِلْعام را نامی عبری و به معنای خداوند مردم دانستهاند.
براساس گزارش تورات وی عالمی موحِّد،
مستجاب الدعوه،
برخوردار از علم و رؤیای الهی
و ساکن قریه فُتور در کنار رود فرات بوده
و از حوادث آینده خبر میداده است.
وی که معاصر حضرت موسی علیهالسّلام و گویا پیرو آیین ابراهیم بوده
در عصر خویش و به سبب ویژگیهای یاد شده، آوازه و جایگاه بلندی داشته است. مردم از اطراف و اکناف به نزد وی میآمدهاند تا درباره آنان پیشگویی کرده یا برای برکت یافتنِ دارایی و زندگی آنها دعا کند.
زمانی که بنی اسرائیل، همراه موسی علیهالسّلام و در ادامه جنگ با قبایل بت پرست، در دشت موآب، در شرق رود اردن و رو به روی اریحا اردو زدند، مردم موآب و مِدیان از شمار انبوه آنان به هراس افتادند. پادشاه موآب به نام «بالاق» سفیرانی را به همراه پول به نزد بِلْعام روانه کرد تا وی با نفرین بر بنی اسرائیل، زمینه شکست آنان را فراهم آورد. بِلعام با این سخن که خداوند مرا از نفرین بر بنی• اسرائیل باز میدارد درخواست آنان را رد میکند. بار دوم گروهی بزرگ تر و مهم تر و با این وعده که هرچه او بخواهد، بالاق به وی میدهد، نزد بلعام میآیند. این بار وی اجازه مییابد که به همراه سفیران بالاق برود، به شرط آنکه جز خواست خدا را بر زبان جاری نکند. به سبب خشم خدا از این کار، فرشتهای با شمشیری برآمده از نیام، سه بار راه را بر الاغ بلعام میبندد: بار نخست الاغ رم کرده، بار دوم بین دو دیوار، پای بلعام را به دیوار فشرده، بار سوم میخوابد. حیوان که هر بار از دست بلعام کتک میخورده به قدرت خدا لب به سخن و اعتراض میگشاید. بلعام پس از رسیدن به موآب، سه بار و هر بار در جایی متفاوت از دیگری درصدد نفرین بر بنی اسرائیل برمی آید؛ اما هر بار خواست خداوند مبنی بر تعریف و تمجید بنی اسرائیل و دعا برای آنان بر زبان وی جاری میشود. بالاق ناخشنود از این رویداد، او را روانه شهرش میکند.
این گزارش خالی از تناقض (قس: اعداد ۲۲: ۲۰، ۳۲-۳۴) و حذف و تحریف احتمالی به سود بنی اسرائیل نیست، زیرا بر اساس برخی گزارشهای دیگر تورات، مردم موآب و مدیان پس از ناکامی بلعام در نفرین بنی اسرائیل و با پیشنهاد وی، زنان و دختران خود را با هدف به انحراف کشاندن قوم موسی علیهالسّلام به اردوگاه آنان روانه کردند.
پس از شیوع فحشا، ۲۴۰۰۰ نفر به کیفر گناه و بر اثر بیماری میمیرند
؛ همچنین شمار فراوانی نیز که به درخواست زنان، در مراسم قربانی بتهای آنان شرکت کرده و ضمن خوردن از گوشت قربانیها، بر بتها سجده کرده بودند به سبب ارتداد و به فرمان خدا و به دست موسی و یارانش کشته میشوند.
بنابر گزارش تورات، بلعام سرانجام همراه حاکمان مِدْیان و به دست بنی اسرائیل کشته میشود.
ناکامی بلعام در نفرین بر بنی اسرائیل، تکلم الاغ او و به انحراف و ارتداد کشاندن بنی اسرائیل در عهد جدید نیز بازتاب یافته و از بلعام به عنوان نماد عالمی کذّاب، رشوه خوار ومفسد یاد شده است که موجب انحراف و گمراهی دینی مردم میشود
؛ همچنین در منابع اهل کتاب از پیدایش برخی فرقههای مذهبی یاد شده است که به پیروی از آموزههای بِلعام، زنا کرده و از گوشت قربانیان بتها میخوردهاند.
نام بَلعم باعورا در قرآن نیامده؛ اما از اَعلام غیر مصرّح آن است و همه مفسران شیعه
و سنّی
هرچند با دیدگاهی متفاوت، در ذیل آیات ۱۷۵-۱۷۶ اعراف
به گزارشی از سرگذشت وی پرداختهاند: «واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینـهُ ءایـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطـنُ فَکانَ مِنَ الغاوین• ولَو شِئنا لَرَفَعنـهُ بِها ولـکِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ واتَّبَعَ هَوهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون». در این آیات، سخن از حکایت مردی است که به سبب دست یافتن به مراتب نسبتاً بالایی از علم و معنویت، از برخی مواهب خاص الهی برخوردار بوده و میتوانسته بر اساس آن به مراتب برتری نیز دست یابد؛ اما پیروی از شیطان و خواهش نفسانی، وی را به تکذیب آیات الهی واداشت و در نتیجه او مواهب یاد شده را از دست داد و در جرگه گمراهان درآمد.
او در این آیه به سگ تشبیه شده است که در هر حال له له میزند؛ چه او را طرد کرده و برانند یا به حال خود رهایش سازند. به گفته مفسران، وی به پستترین موجود در پستترین حال آن تشبیه شده است
؛ اما در وجه شبه به اختلاف گراییدهاند؛ برخی با این توضیح که له له زدن سگ برخلاف بعضی دیگر از حیوانات، ویژگی ذاتی آن است و به زمان تشنگی، خستگی و بیماری آن اختصاص ندارد، تشبیه را کنایه از این دانستهاند که موعظه و دعوت به حق و عدم آن برای بلعم و منکرانی چون او یکسان است و آنان در هر صورت به گمراهی میروند. پستی و زبونی و نیز آزار و اذیت مؤمنان پس از گمراهی از سوی بلعم نیز به عنوان وجه شبه یاد شده است
؛ ولی تامل در آیه نشان میدهد که تشبیه یاد شده به این پرسش محتمل میپردازد که چگونه بلعم به رغم برخورداری از آیات الهی گمراه شد؟ در پاسخ باید گفت کسی که برده هوا و هوس خویش است فرجامی جز گمراهی ندارد؛ چه مانند بلعم از آیات الهی برخوردار یا از آن بی بهره باشد، زیرا وابستگی شدید به دنیا و خواهشهای نفسانی، رویگردان شدن از راه خدا را به یک ویژگی رفتاری ثابت برای او تبدیل میکند.
خداوند، هدف از یادکرد این حکایت را عبرت گرفتن کسانی میخواند که به تکذیب آیات الهی میپردازند، باشد که آنان را به اندیشه و تامل در فرجام کار خویش وادارد.
اینکه آیات یاد شده یک رخداد تاریخی و سرگذشت شخصی معین را گزارش میکند یا فقط به بیان مَثَلی برای تکذیب کنندگان آیات الهی میپردازد مورد اختلاف است، چنان که صاحبان دیدگاه نخست نیز در مورد اینکه شخص یاد شده، بلعم است یا فردی دیگر، به اختلاف گراییدهاند. بر اساس دیدگاه مشهور مفسّران شیعه
و سنی،
مورخان مسلمان
و نیز برخی احادیث اسلامی،
آیات یادشده، حکایت سرگذشت بلعم باعوراست. البته این گروه درباره نسب، زیستگاه
و سبب گمراهی بلعم و تفسیر «ءایتنا» در تعبیر «ءاتینه ءایتنا»
اختلاف دارند؛ برخی او را از بنی اسرائیل،
برخی دیگر از نوادگان لوط
و نیز داماد وی
میدانند، چنان که بعضی هم ظاهراً به سبب اشتراک در نام پدر، او را با لقمان حکیم یکی پنداشتهاند که عرب جاهلی، با حکایتهای او آشنا بوده است، در حالی که نسب لقمان و تصویر قرآنی او
با نسب و شخصیت بلعم و نیز آیات مورد بحث، کاملا تفاوت دارد.
اینکه مراد از «ءایتنا» چیست؟ برخی آن را «نبوت» پنداشتهاند که به سبب ناسازگاری با عصمت انبیا، از سوی دانشمندان شیعه
و شماری از مفسران اهل سنت،
دچار چالش جدّی شده است. تفسیر آن به «اسم اعظم»
را نیز شیخ طوسی برنمی تابد.
استجابت دعا، برخورداری از معارف تورات، علم و حجج
از موارد دیگری است که در تفسیر آن گفته شده است. سیاق آیات و تعابیر «فَانسَلَخَ مِنها» و «لَرَفَعنـهُ بِها» نشان میدهد که آیات یاد شده، از نوع «آیات نفسانی» و «کرامتهای خاص باطنی» بوده است و به گونهای راه شناخت خداوند را واضح و روشن به وی مینمایانده که هیچ شک و تردیدی در شناخت حق برایش نمیمانده است.
در مقابل، برخی چون عبداللّه بن عمر، نزول آیه را درباره امیّة بن ابی صَلْت میدانند که برخوردار از توان شعر و شاعری و آشنا با کتب آسمانی، انتظار داشته است که وی پیامبر موعود باشد، برای همین و از سر حسادت، به تکذیب پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرداخت.
این دیدگاه به احتمال زیاد برداشت ناصوابی از روایت منسوب به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است که در برخی منابع روایی اهل سنت نیز آمده است. بر اساس این روایت مرسل، بلعم بن باعورا در میان بنی اسرائیل همانند امیة بن ابی صلت در میان مسلمانان خوانده شده است.
دیدگاه سومی نیز آن را درباره ابوعامر بن نعمان بن نصرانی، بنیانگذار مسجد ضرار میداند
؛ اما معاصر بودن دو شخص یاد شده با پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و دست کم آشنایی مردمان مکه و مدینه با سرگذشت آن دو، با تعبیر «واتل علیهم نبا الذی...» سازگار نیست، زیرا دیگر کاربردهای قرآنی این تعبیر نیز در ارتباط با حکایت قضایای تاریخی و مربوط به گذشته مانند داستان هابیل و قابیل،
نوح
و ابراهیم
است و سرانجام، برخی در دیدگاهی کاملاً متفاوت و با نفی هر گونه شان نزولی خاص، آیه را در مقام تمثیل حال تکذیب کنندگان آیات الهی میدانند
؛ رشید رضا با تاکید بر این نظر، اساساً روایات وارد شده در این باره را از اسرائیلیات شمرده، مردود میداند.
این دیدگاه با ظاهر آیات که در مقام گزارش رخدادی خارجی است سازگار نیست.
چرایی و چگونگی انحراف بلعم موضوع دیگری است که روایات تاریخی و تفسیری در جزئیات آن به داستانپردازی و اختلاف گراییدهاند.
روایت مشهور همان داستان نفرین بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آنها به وسیله زنان مدیان است.
بر اساس روایت دوم، دنیاطلبی و حسادت بلعم به موسی علیهالسّلام زمینه ساز گرایش وی به فرعون شد و فرعون از او خواست برای دستگیری موسی علیهالسّلام و بنی اسرائیل دعا کند.
برخی گزارشها حاکی است که وی از علمای مشهور و مبلغان توانمند بنی اسرائیل بود که در پی وعدههای فرعون به او پیوست.
گرایش به آیین پادشاه مدیان در پی تقدیم هدایا از سوی او به بلعم که از جانب موسی علیهالسّلام برای دعوت پادشاه به آیین توحیدی رفته بود و نیز دست کشیدن از فراخوان مردم به توحید در پی رشوه دادن آنان، از روایتهای وارد شده دیگر در این زمینه است.
موقعیت ممتاز علمی، دینی و صاحب کرامت بودن بلعم، گمراهی و انحطاط وی به سبب پیروی از هوای نفس و دنیاگرایی، ارتباط وی با بنی اسرائیل، داستان خودداری الاغ وی از حرکت، از موارد مشترکی است که در گزارش تورات و منابع تفسیری، تاریخی، روایی و داستانی مسلمانان با جزئیاتی متفاوت به چشم میخورد. در برخی احادیث، الاغ بلعم درکنار ناقه صالح و سگ اصحاب کهف یاد شده است که استثنائاً وارد بهشت میشوند.
منابع:
بحارالانوار؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ حبیب السیر؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تحف العقول عن آل الرسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ دایرة المعارف الاسلامیه؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ سفینة البحار و مدینة الحکم والآثار؛ فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر؛ قاموس کتاب مقدس؛ قاموس الکتاب المقدس؛ قصص الانبیاء، نیشابوری؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المعارف؛ معالم التنزیل فی التفسیر و التاویل، بغوی؛ المیزان فی تفسیر القرآن.