بنیاهدل خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَنىْ اَهْدَل، لقب خاندان يمنىِ بزرگى كه بسياری از آنان صوفى، اديب، فقيه، شاعر، اصولى، نحوی، متكلم و مؤلف بودهاند.
اين خاندان را كه نسبشان به امام جعفر صادقع مىرسد و در جنوب غربى جزيرةالعرب ساكن بودهاند، «مهادله» نيز گفتهاند.(امين، ص۱) جد آنها، محمد بن سليمان كه تمايلات صوفيانه داشت، همراه نوادگانش از عراق به يمن رفته، و در ناحيه وادی سهام ساكن شده بود. پس از آن، يكى از نوادگان او - جد مشايخ بنى قديمى - به ناحيه وادی سردد رفت و يكى ديگر - سرسلسله باعلوی ه م - به حضرموت كوچيد.(نبهانى، ص۱۹) نخستين فرد از اين خاندان كه به «اهدل» ملقب شد، على بن عمر شم ، معروف به «قطب يمن»،از اهالى تهامه بود. (مقحفى، ص۸) جمعى از سادات اين خاندان در شهر زبيد، واقع در يمن مدفونند و به دستور مراد پاشا، وزير سلطان احمد گنبد بزرگى بر قبور آنان بنا شده است. (محبى، ص۵۵_۵۶)
مشهورترين فقيهان و محدثان اين خانواده كه صاحب آثاری نيز بودهاند، عبارتند از طاهر بن حسين د ۹۸ق/۵۹۰م، محمد بن طاهر د ۰۸۳ق/۶۷۲م، يحيى بن عمر د ۱۴۷ق/۷۳۴م، سليمان بن يحيى د ۱۹۷ق/۷۸۳م، محمد بن احمد د ۱۹۸ق/۷۸۴م و عبدالرحمان بن سليمان ۲۵۰ق/۸۳۴م.
بسياری از افراد اين خاندان، علاوه بر احاطه بر علوم متداول دارای گرايشهای عرفانى نيز بودند و برخى از آنان در منطقه يمن از جمله مشايخ به شمار مىآمدند:
۱. ابوالحسن على بن عمر بن محمد، ملقب به اهدل د اوايل سده ق/۳م. نسب وی به عون، از اعقاب امام موسى كاظمع مىرسد. (روضاتى، ص۲_۱) مورخان درباره شيخ او اختلاف نظر دارند. گروهى او را مجذوب دانستهاند و بر آنند كه شيخى نداشته است و عدهای او را از شاگردان عبدالقادر گيلانى بهشمار آوردهاند، همچنين گفته شده كه به محمد بن سنان احوزی نيز ارادت داشته است.(بعكر، ص۲۲) على بن عمر مريدان بسياری، چون شيخ ابوالغيث بن جميل (خزرجى، ص۲۰_۳۰؛ عامری، ص۸۸_۸۹) و شيخ احمد بن جعد پرورد. كرامات بسياری نيز به او - كه صاحب خلقى نيكو بود - نسبت دادهاند. (نبهانى، ص۱۹_۲۰؛ نبهانى، ص۲۶_۲۷) وی در ۰ سالگى در وادی سهام درگذشت. (عامری، ص۸۹؛ شرجى، ص۱؛ نبهانى، ص۲۷؛ بعكر، ص۲۲)
۲. ابوبكر بن على بن عمر اهدل د ۰۰ق/۳۰۱م، وی در مباحث مختلف، از جمله تصوف، تفسير، حديث، فقه، اصول، نحو و منطق سرآمد، و از مراجعِ دين بود. از جزئيات زندگى او اطلاع چندانى دردست نيست. سليمان بن يحيى را از جمله بزرگترين مشايخ او دانستهاند. (صديق حسن خان، ص۸۲) نبهانى ابوبكر را شيخِ ابوالغيث بن جميل معرفى مىكند،(نبهانى ، ص۵۹) در حالى كه در منابع ديگر على بن عمر يعنى پدر ابوبكر، شيخِ او دانسته شده است.( عامری، ص۸۹؛ شرجى، ص۱) خزرجى نيز بر آن است كه ابوالغيث بن جميل تنها در يكى از سفرهايش به ابوبكر بن على برخورده، و چندی در رباط وی اقامت گزيده است.(خزرجى، ص۷۴)
ابوبكر بن على را مؤلف كتابى موسوم به صلة الموصول بايضاح رويةالجمل لابن المقبول دانستهاند (صديق حسن خان، ص۸۲) و كرامات بسياری هم به او نسبت دادهاند. (شرجى، ص۷۴؛ نبهانى، ص۵۹_۶۰)
۳. ابومحمد بدرالدين حسين بن صديق ۵۰ -۰۳ق/۴۴۶- ۴۹۸م، صوفى، فقيه، محدث، اديب و نحوی بود. وی در «ابيات حسين»، واقع در يمن متولد شد، در همانجا پرورش يافت،(سخاوی، ص۴۴؛ عيدروسى، ص۷) سپس به شهرهای مختلف سفر كرد و از محضر استادان بسياری بهره برد. او فقه را از عالمانى چون ابوبكر بن قصيص و ابوالقاسم بن عمر بن مطير در ابيات حسين، و ابراهيم بن ابىالقاسم جمعان در مراوغه، و عمرالفتى در زبيد فرا گرفت و ادب را نزد على بن زين شرجى آموخت. استادانِ او در نحو نيز ابوبكر بن قصيص و على احمر بودند. (سخاوی، ص۴۴_۴۵؛ عيدروسى، ص۷)
بدرالدين در ۷۲ق/۴۶۷م برای گزاردن حج به مكه رفت و مجاور شد. وی در آنجا در مجالس قاضى برهانى و قاضى محيوی حاضر مىشد و سرانجام از برهانى اجازه يافت. در مدينه نيز از محضر ابوالفرج مراغى، و پس از آن در يمن از محضر يحيى عامری بهره برد. (سخاوی، ص۴۵؛ عيدروسى، ص۷) حسين بن اهدل در مكه همنشين سخاوی بود و تصانيف او را كتابت، و سپس قرائت مىكرد.(سخاوی، ص۴۵) وی همچنين از سخاوی روايت كرده، و قصيدهای نيز در مدح او سروده است. نجم بن فهد و عيدروسى اشعار بسياري از حسين بن اهدل نقل كردهاند.(سخاوی، ص۴۵؛ عيدروسى، ص۸_۹) چنين به نظر مىرسد كه حسين در اواخرِ عمر به جرگه صوفيان پيوسته، و به عرفان روی آورده بوده است.(سخاوی، ص۴۵) وی در بندر عدن از دنيا رفت و در همانجا به خاك سپرده شد. (ابنقاسم، ص۲۴)
آثار منسوب به او اينهاست:
۱. ارتياح الارواح فى ذكرالله الكريم.
۲. الفتاح، كه نسخهای از آن در رامپور موجود است.
۳. المولدالشريف، كه نسخهای از آن در كتابخانه احقاف نگاهداری مىشود. (فهرست...،ص۶) ابراهيمخليلزبيدی خلاصهای از شروح اين كتاب را گرد آورده كه نسخهای از آن در كتابخانه ظاهريه موجود است. (ظاهريه، ص۲۱)
۴. حاتم بن احمد بن موسى اهدل حسينى د ۷ محرم ۰۱۳ق/ ژوئن ۶۰۴م، صوفى و شاعر بود. از دوران كودكى و جوانىِ او اطلاع چندانى دردست نيست. تنها گفته شده است كه وی از يمن به حرمين سفر كرد و مدتى در آنجا اقامت گزيد، سپس به يمن بازگشت و در المخا ساكن شد. (نبهانى، ص۸۶) او در علوم و معارف گوناگون متبحر بود (زباره، ص۵؛ محبى، ص۹۶) عيدروسى كه شاگرد وی بوده، او را «ابن عربىِ» زمان خويش دانسته، و كرامات بسياری به او نسبت داده است، (عيدروسى، ص۴۸) همچنين مكاتبات خود با او را - كه بعضى از آنها به صورت پرسش و پاسخ است - در كتاب خود نقل كرده است.(عيدروسى، ص۴۸_۶۱) به نظر عيدروسى حاتم توانسته بوده است ميان شريعت و حقيقت سازگاری ايجاد كند و اصول طريقت را به بهترين وجه شرح دهد. يكى از شاگردان حاتم اشعار بر جای مانده از او را در ديوانى گردآورده است، (زركلى، ص۵۱) عيدورسى نيز قصيدهای در مدح پيامبر اكرم(ص) از او نقل كرده است.(عيدروسى، ص۵۱_۵۲) حاتم پس از ۷ سال زندگى، در المخا از دنيا رفت و در خانهاش به خاك سپرده شد.
آثاری كه از حاتم بر جای مانده، اينهاست:
۱. ديوان يا طوالع الجمال و مطالع الكمال، كه نسخههای متعددی از آن در كتابخانههای مختلف جهان موجود است. (سيد، ص۲۸_۲۹؛ نقشبندی،ص۸_۹)
۲. القصيدة الحاتميه، كه نسخهای از آن در كتابخانه دانشگاه هايدلبرگ وجود دارد.
۳. النصائح، كه نسخهای از آن در كتابخانه آصفيه نگاهداری مىشود.
۴. الموشح، كه نسخهای از آن در بانكيپور به شماره ۵۵۱ موجود است.
فهرست منابع:
(۱) ابنعماد، شذرات الذهب، قاهره، ۳۵۱ق/۹۳۲م؛
(۲) ابنقاسم، غاية الامانى فى اخبار القطر اليمانى، به كوشش سعيد عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۳۸۸ق/۹۶۸م؛
(۳) حسن امين، الموسوعةالاسلاميه، بيروت، ۴۰۱ق/۹۸۱م؛
(۴) عبدالرحمان بعكر، كواكب يمنيه، بيروت، دارالفكر المعاصر؛
(۵) على خزرجى، العقود اللؤلؤيه، به كوشش محمد بسيونى عسل، صنعا/بيروت، ۴۰۳ق/۹۸۳م؛
(۶) محمدعلى روضاتى، جامع الانساب، اصفهان، ۳۷۶ق/۳۳۵ش؛
(۷) محمد زباره، حاشيه بر البدر الطالع شوكانى، بيروت، دارالمعرفه؛
(۸) زركلى، اعلام؛
(۹) محمد سخاوی، الضوءاللامع، بيروت، ۳۴۹ق؛
(۱۰) سيد، خطى؛
(۱۱) احمد شرجى زبيدی، طبقات الخواص، قاهره، ۳۲۱ق/۹۰۳م؛
(۱۲) صديق حسن خان، ابجدالعلوم، به كوشش عبدالجبار زكار، دمشق، ۹۸۹م؛
(۱۳) ظاهريه، خطى؛
(۱۴) يحيى عامری، غربال الزمان، به كوشش محمد ناجى زعبى عمر، دمشق، ۴۰۵ق/۹۸۵م؛
(۱۵) عبدالقادر عيدروسى، النور السافر، بيروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م؛
(۱۶) فهرست الكتب المخطوطه بمكتبة الاحقاف بتريم، المركز اليمنى للابحاث الثقافيه، صنعا، ۹۸۸م؛
(۱۷) محمد امين محبى دمشقى، خلاصةالاثر، بيروت، ۳۹۴ق/۹۷۴م؛
(۱۸) ابراهيم احمد مقحفى، معجم المدن والقبائل اليمنيه، صنعا، ۹۸۵م؛
(۱۹) يوسف نبهانى، جامع كرامات الاولياء، به كوشش ابراهيم عطوه عوض، قاهره، ۳۹۴ق/۹۷۴م؛
(۲۰) نقشبندی، مخطوطات الادب فى المتحف العراقى، كويت، ۴۰۶ق/۹۸۵م؛