بکر بن نطاح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَکْرِ بْنِ نَطّاح، ابوالوائل (د ح ۲۰۰ق/۸۱۶م) شاعر اهل
یمامه است.
نسب او را به استناد ابیاتی از وی به عِجْل و یا حنیفه، پسران لُجَیم رسانده، و از همینرو، او را عجلی و یا حنفی خواندهاند.
اما
خطیب بغدادی او را اهل
بصره میداند.
به هر روی، بکر به روزگار
هارونالرشید در
بغداد اقامت، و در محفل ادبا آمد و شد داشت.
و با مدح دولتمردان روزگار میگذراند. از ممدوحان وی در این دوران میتوان به یزید بن مَزْیَد شیبانی و مالک بن طوق، عاملان هارون اشاره کرد. بکر نسبت به ربیعه
تعصب بسیار داشت و در قصاید خود به آنان فخر میکرد.
اما سرانجام، یکی از همین قصاید که در مدح یزید و فخر ربیعه سروده بود، هارون را به شدت خشمگین ساخت. براساس روایتی، یزید وی را فراخواند و پس از بخشیدن دو هزار درهم از او خواست تا زمانی که هارون زنده است، خود را پنهان سازد. بخش پایانی این روایت سخت مشوش مینماید، اما در ادامه روایت که از زبان خود یزید است، چنین آمده که با درگذشت هارون و بیرون آمدن بکر از نهانگاه، یزید بار دیگر نام او را در دیوان نهاد و بر سهم او از عطا افزود.
اما میدانیم که یزید بهروزگار هارون و در ۱۸۵ق/۸۰۱م درگذشته است.
به هر حال، بکر از ترس هارون از بغداد گریخت و به منطقه جبال پناه برد و ظاهراً در همین ایام، به راهزنی و
شرارت روی آورد. اما
شجاعت و جنگاوری او سبب شد تا با پایمردی مَعقِل بن عیسی، برادر ابودُلَف عجلی، عامل هارون در جبال به ابودلف بپیوندد و او بکر را در جرگه سپاهیان خود درآورد.
از آن پس، بکر پیوسته در رکاب ابودلف بود.
و به مدح او و برادرش معقل پرداخت. با این حال، براساس روایتی، بکر بر کاروان عاملان ابودلف تاخت و به قتل و غارت پرداخت، اما از آنجا که ابودلف خود را در تحریک او مقصر میدانست، از وی درگذشت و او را بار دیگر به بارگاه خویش فراخواند.
منابع متقدم در ذکر تاریخ درگذشت بکر سکوت کردهاند، اما
ابن کثیر و به پیروی از او
زرکلی درگذشت وی را در ۱۹۲ق/۸۰۸م دانستهاند، ولی
صفدی مرگ او را حدود سال ۲۰۰ق میداند.
اما اینکه
ابوالفرج گفته است که بکر پس از مرگ ابودلف ۲۲۵ یا ۲۲۶ق به مالک بن علی خُزاعی، عامل راه
خراسان پیوست و زیباترین اشعارش را در رثای او که به دست
خوارج کشته شد، سرود.
نهتنها با روایتی از خطیب بغدادی
مبنی بر رثای بکر به وسیله ابوالعتاهیه (د ۲۱۱ق/۸۲۶م) منافات دارد، بلکه سایر منابع نیز بدان اشارهای نکردهاند. آنچه این روایت را بیشتر مورد تردید قرار میدهد، آن است که مالک خزاعی در ۲۲۲ق/۸۳۷م، یعنی قبل از مرگ ابودلف درگذشته است.
که احتمالاً به همین علت درگذشت بکر را پس از ۲۲۲ق آورده است.
بکر بن نطاح در کنار شاعران بنامی چون ابونواس، ابوالعتاهیه و بَشّار در زمره نمایندگان مکتب نوخاستگان محدثون به شمار میآید و هرچند که به مرتبت ایشان نرسیده است، با اینهمه، منابع کهن او را بسیار ستودهاند. به روزگار
مأمون عباسی، او را از بهترین نوخاستگان شناختهاند.
و ابوهِفّان او را یکی از بزرگترین غزلسرایان در میان نوخاستگان دانسته است.
برای تمایز وی در میان نوخاستگان به (قالی و ضامن رجوع کنید.)
شعر او ساده، بیآلایش، و در عین حال، استوار و آکنده از ترکیبها و تعبیرهای نیکوست و همین امر، سبب شده است تا شعر او را بستایند.
و از دورترین زمانها به اشعار او در متون ادبی عرب استشهاد کنند.
و حتی گاه شعر او دستمایه اشعار بزرگانی چون
ابوتَمّام و
متنبی گردد.
با این حال، شعر او از گزند نقد در امان نمانده است.
بکر در فنون مختلف شعر دست داشت و در فخر، حماسه، مدح، رثا، غزل و هجا هنرنمایی میکرد. در میدان
مفاخره،
شجاعت و جنگاوری خویش را بسیار ستوده
و در زمینه حماسه ابیات او مورد توجه قرار گرفته، و استشهادهای فراوانی که در کتب حماسه به بعضی از ابیات او شده است، اهمیت او را از این دیدگاه نشان میدهد.
بکر به ۳ کس تغزل کرده است: رامشنه کنیز حنفی
غلام نصرانی
و از همه معروفتر، دُرّه که بیشترین غزلیات بکر به نام او سروده شده است
غزل او دست مایه آوازخوانان و موسیقیشناسان بوده است.
اما جولانگاه اصلی هنر بکر در زمینه مدح و هجاست. وی روزگاری دراز در دربار حکام به مدیحهسرایی پرداخت و از پاداشهای بسیار آنان بهرهمند شد. او ممدوح را به نسبت
جود و کرمش میستود و از همینروست که گاه با اندک تأخیر در پرداخت صله و یا ناخشنودی از میزان آن، ممدوح را آماج هجای گزنده خود میساخت. نمونه بارز آن را میتوان در مدح و هجو مالک بن طوق دید.
با اینهمه، گاه افزونطلبی شاعر، موجب رنجش ممدوح میگردید.
بلندترین قصیده شاعر در ۹۰ بیت در مدح ابودلف است که علاوه بر جنبههای ادبی، از آن روی که شامل برخی از وقایع زندگی ابودلف از جمله جنگهای اوست، ارزش تاریخی نیز دارد.
قصاید دیگر او، چنانکه گذشت، بیشتر در مدح معقل برادر ابودلف، یزید بن مزید و مالک بن طوق و نیز قُرّة بن مُحرِز حنفی که شاعر او را در
کرمان مدح گفته
سروده شده است. به بکر بن نطاح دیوانی نسبت ندادهاند و تنها
ابن ندیم به اشعار او در ۱۰۰ برگ اشاره دارد و در سالهای اخیر، حاتم صالح ضامن ۳۲۰ بیت از ابیات او را که در منابع موجود یافته، گردآورده، و براساس ترتیب حروف الفبا به چاپ رسانده است.
(۱) نصرالله ابن اثیر، الجامع الکبیر، به کوشش مصطفی جواد و جمیل سعید، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۲) ابن خلکان، وفیات الاعیان.
(۳) محمد ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۹م.
(۴) هبةالله ابن شجری، الحماسة، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق.
(۵) یوسف ابن عبدالبر، بهجة المجالس و انس المجالس، به کوشش محمد مرسی خولی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۶) ابن کثیر، البدایة و النهایه، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۷) عبدالله ابن معتز، طبقات الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، ۱۹۶۸م.
(۸) ابن ندیم، الفهرست.
(۹) حبیب ابوتمام، دیوان الحماسه، با شرح خطیب تبریزی، دمشق، مکتبة النوری.
(۱۰) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش عبدالکریم ابراهیم عزباوی، بیروت، مؤسسة جمال للطباعه.
(۱۱) علی بصری، الحماسة البصریة، به کوشش مختارالدین احمد، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۲) ابراهیم حصری، زهر الا¸داب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م.
(۱۳) احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۱۴) زرکلی، اعلام.
(۱۵) مسلم شیزری، جمهرةالاسلام، فرانکفورت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۱۶) خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۱۷) صولی، ادب الکتّاب، به کوشش محمد بهجت اثری، قاهره، ۱۳۴۱ق.
(۱۸) حاتم صالح ضامن، شعراء مقلون، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۹) عبدالله عبدلکانی، حماسة الظرفاء، به کوشش محمد جبار معیبد، بغداد، ۱۹۷۳م.
(۲۰) عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۲۱) اسماعیل قالی، الامالی، به کوشش محمد عبدالجواد اصمعی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۲۲) محمد مرزبانی، الموشح، به کوشش محبالدین خطیب، قاهره، ۱۳۸۵ق.
(۲۳) احمد مرزوقی، شرح دیوان الحماسه، به کوشش احمد امین و عبدالسلام هارون، بیروت، دارالجیل.
(۲۴) عبدالسلام محمد هارون، تعلیقات بر الحیوان جاحظ، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹م.
(۲۵) GAS.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بکر بن نطاح»، شماره۴۹۸۲.