تاجالدین تبریزی(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاجُ الدّینِ تَبْریزی، علی بن عبدالله (۶۷۷ – رمضان ۷۴۶ق/ ۱۲۷۸- ژانویۀ ۱۳۴۶م)، محدث و فقیه شافعی با گرایشهای صوفیانه. وی در اردبیل به دنیا آمد و در تبریز سکنا گزید (صفدی، ج۲، ص۲۰۷). او برخی دانشها همچون ریاضیات و فلسفه، اصول فقه، علم خلاف و نحو را به ترتیب نزد کسانی چون کمالالدین حسن شیرازی، قطبالدین شیرازی، علاءالدین نعمان خوارزمی و رکنالدین حسن استرابادی آموخت (تاجالدین، ص۲۰۷- ۲۰۸). وی در ۳۰ سالگی به دریافت اجازۀ افتا نایل آمد و از آن پس به افتا، تولیت خانقاه و تدریس در مدارس پرداخت (تاجالدین، ص۲۰۷- ۲۰۸؛افلاکی، ج۱، ص۵۰۳).
او در همان دهههای نخست، زمانی که در دیار خود به سر میبرد، به تصوف نیز گرایش یافت؛ کمالالدین احمد بن عربشاه اوحدی از شاگردان اوحدالدین کرمانی او را تلقین ذکر گفت، و تاجالدین ابراهیم، مشهور به شیخ زاهد (معصومعلیشاه، ج، ص۳۱۱) بر او خرقه پوشاند و بدینسان، به صوفیان طریقۀ سهروردیه پیوست (تاجالدین، ص۲۰۸).
به درستی دانسته نیست که او در چه زمانی اردبیل را به قصد تبریز ترک کرد؛ با این حال، با توجه به یادکرد تاجالدین از تلقین ذکر به وی در اردبیل (تاجالدین، ص۲۰۸)، به نظر نمیآید خروج از آنجا در سنین کودکی روی داده باشد. در همین دوران به مراغه، سلطانیه و شهر زور هم سفر کرد (تاجالدین، ص۲۰۸؛ ابن رافع، ص۱۴۹). به نظر میرسد در همین حدود زمانی توانسته است با کسانی چون بیضاوی ملاقات کند (تاجالدین، ص۲۰۸).
تاجالدین در حدود ۴۰ سالگی راهی بغداد شد (تاجالدین، ص۲۰۸) و ۵ سال اقامت در عراق امکان همنشینی و مناظره با عالمانی همچون علامۀ حلی را برای وی فراهم کرد و آنگاه در ۷۲۱ق/۱۳۲۱م از بغداد به قصد حج راه مکه، و سپس مصر را در پیش گرفت (تاجالدین، ص۲۰۸). از آن پس تا پایان عمر در قاهره ماند و در مدرسۀ حسامیه سکنا گزید (اسنوی، ج۱، ص۳۲۱-۳۲۲) و از محدثان بزرگ آن دیار همچون علی بن عمر وانی، یوسف بن عمر ختنی، یونس بن ابراهیم دَبوسی و بدرالدین ابن جماعه حدیث شنید (ابن رافع، ص۱۴۶). گویا بیشتر سماع حدیث وی در قاهره بوده است (ابن حجر، ج۴، ص۸۷). او در آن شهر متولی و مدرس مدرسۀ حسامیۀطُرُنطای شد و به افتا پرداخت (ابن رافع، ص۱۴۶).
تاجالدین افزون بر حدیث و فقه، در زمینۀ تفسیر هم توانا بود. ضمن آنکه داوودی نام وی را در شمار مفسران (داوودی، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۲) آورده، سبکی هم به نگارش اثری در تفسیر توسط وی (سبکی، ج۱۰، ص۱۳۸) اشاره کرده است.
شاگردی او نزد برخی مؤلفانِ آثار مشهور شرق جهان اسلام، و تقیّد وی در به دست آوردن کتابها با اهتمام به سنت اقراء کتاب نزد صاحبان نسخههای مجاز و یا راویان اصلی آنها از جملۀ دیگر اسباب شهرت وی در قاهره بوده است. برای نمونه، تاجالدین شرح مشهور رکنالدین حسن استرابادی بر کافیۀ ابنحاجب در علم نحو را از خود او (تاجالدین، ص۲۰۷)، و الحاویالصغیر نجمالدین عبدالغفار قزوینی در فقه شافعی را به واسطۀ علی بن عثمان عفیفی از مؤلف روایت میکرد (ابن قاضی شهبه، ج۳، ص۳۶). احاطۀ وی را در تدریس این کتاب فراوان ستودهاند (صفدی، ج۲، ص۲۰۸؛ اسنوی، ج۱، ص۳۲۱).
از دیگر نشانههای تأکید او بر به دست آوردن کتابها از طریق اقراء، نوشتاری از وی در آغاز نسخهای از المَنهَل الروی است که از قرائت کتاب در پی مجالساتی با مؤلف آن ابنجماعه خبر میدهد (زرکلی، ج۴، ص۳۰۶؛ تاجالدین، ص۲۰۷- ۲۰۸). افزون بر اینها، ابن رافع اشاره کرده (ابن رافع، ص۱۴۶) که وی بیشتر روایات را با سماع به دست آورده است.
در میان شاگردان وی نام بزرگانی همچون ابن رافع سلامی (ابن رافع، ص۱۴۶)، ابن هشام انصاری (ابن حجر، ج۳، ص۹۳) و ابوالفتح سُبکی (ابن حجر، ج۵، ص۲۷۵) به چشم میخورد. از دیگر شاگردان و راویان او محمد بن جنکلی ابن بابا (مقریزی، ج۵، ص۵۰۸)، برهانالدین ابن رشیدی، محبالدین ناظر الجیش، شهابالدین ابن نقیب (ابن قاضی شهبه، ج۳، ص۳۶-۳۷)، جمالالدین امیوطی (ابن تغری بردی، ج۱، ص۱۶۱)، و موسی بن کُجَک (ابن حجر، ج۶، ص۱۴۵) نامبُردارند.
با وجود شهرت تدریس او، نسبت به آگاهیهای وی در دانش حدیث دید خوشبینانهای حاصل نگشته است. برای نمونه، ابن حجر (ابن حجر، ج۴، ص۸۷) از صفدی نقل کرده که تاجالدین در علوم حدیث از آگاهی کافی برخوردار نبوده است؛ اما به برخی دیدگاههای فقهی و ادبی وی، دست کم تا یک سدۀ بعد استناد میشده است (عراقی، ص۱۰۳؛ شربینی، ج۱، ص۴۲۲).
گزارش افلاکی (افلاکی، ، ج۱، ص۵۰۳-۵۰۴) از شیوۀ رویارویی و بیان نقادانۀ تاجالدین نسبت به معاصران خویش در تبریز، و تعابیر افلاکی برای یاد کرد وی در ضمن این رویدادها، حکایتگر ستیزههای او با دیگر صوفیان است. افزون بر این، گفتهاند: به سبب دوری گزیدن وی از مردم و بدبینی نسبت به ایشان، در قاهره نیز بدنام گشت (اسنوی، ج۱، ص۳۲۱). صفدی (صفدی، ج۲، ص۲۰۸) هم به تعریض گفته است: «گرچه شایعاتی بیپایه دربارۀ وی رواج یافت، این بار از مصر خارج نشد». از مجموع این گزارشها میتوان تصور کرد که وی برخوردار از روحیهای ستیزهجویانه و خویی انزواگر بوده است؛ روحیهای که شاید با فراوانی سفرها در حدود میانسالی، و هم دوری گزیدن وی از اصحاب سیاست که اشاراتی دربارۀ آن در برخی منابع بازتاب یافته است (اسنوی، ج۱، ص۳۲۱)، بیارتباط نباشد.
تاجالدین در قاهره از دنیا رفت و همانجا نزدیک خانقاه دُوَیداریه به خاک سپرده شد (اسنوی، ج۱، ص۳۲۲).
آثـار: ۱. القسطاس المستقیم فی الحدیث الصحیح القویم، که نسخهای از آن در کتابخانۀ موزۀ توپکاپی سرای موجود است. آنچنان کهخود در مقدمۀ این اثر یادآور شده، در اینکتاب روایـات صحیح و حسن را گرد آورده است. الموضوع، رسالهای است دربارۀ موضوع، مبادی و مسائل علوم مختلف که نسخهای از آن به شمارۀ ۱۸۰۵ در کتابخانۀ شهید علی پاشا در استانبول موجود است (ششن، ج۱، ص۲۳۰). ۳. الکافی فی علوم الحدیث، موجود در کتابخانۀ موزۀ توپکاپیسرای. شاید این کتاب همان خلاصهای است که از مقدمۀ ابن صلاح تهیه کرده است (ابن قاضی شهبه، ج۳، ص۳۶). ۴. المعیار السقیم للاحادیثِ المُعَلَّلة، در مجموعهای از برخی احادیث موضوعه در ۲ جلد که براساس آنچه او خود در مقدمۀ القسطاس یادآور شده، پیش از نگارش این کتاب، گرد آورده است (ابن قاضی شهبه، ج۳، ص۳۶؛ ابن حجر، ج۴، ص۸۷؛ حاجیخلیفه، ج۱، ص۶۲۶؛ ؛ حاجیخلیفه، ج۲، ص۱۳۷۵؛ بغدادی، ج۱، ص۷۱۹).
گفتههایی مختصر نیز از تاجالدین دربارۀ زندگیاش در منابع مختلف نقل شده است که ابن رافع ضمن نقل قسمتهایی از آن (تاجالدین، ص۱۴۶- ۱۴۹)، گزارش میدهد که این مطالب را در نوشتاری به خط خود وی دیده بوده است.
منابع:
(۱)ابن تغـری بردی، المنهـل الصافی، به کـوشش محمـد محمدامین، قاهـره، ۱۹۸۴م؛
(۲) احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م؛
(۳) محمد ابن رافع سلامی، تاریخ علماء بغداد، به کوشش عباس عزاوی، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م؛
(۴) ابوبکر ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیمخان، بیروت، ۱۴۰۷ق؛
(۵) عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م؛
(۶) احمد افلاکی، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۷) بغدادی، هدیه؛
(۸) علی تاجالدین تبریزی، «زندگینامۀ خودنوشت»، ضمن ج ۲ اعیان العصر (نك : هم ، صفدی)؛
(۹) حاجیخلیفه، کشف؛
(۱۰) محمد داوودی، طبقات المفسرین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
(۱۱) زرکلی، اعلام؛
(۱۲) سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبرى، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م؛
(۱۳) محمد شربینی، مغنی المحتاج، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م؛
(۱۴) رمضان ششن، نوادر المخطوطات العربیة، بیروت، ۱۹۷۵م؛
(۱۵) خلیل صفدی، اعیان العصر، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م؛
(۱۶) عبدالرحیم عراقی، التبصرة و التذکرة، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۱۷) معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش؛
(۱۸) احمد مقریزی، المقفی الکبیر، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م؛