• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاریخ‌ نگاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تاریخ‌نگاری در شبه‌قارۀ هند
گستردگی سرزمین شبه‌قاره و نقش و تأثیر بزرگی که در تکوین و رشد بسیاری از وجوه فرهنگ‌اسلامی ـ ایرانی داشت، بررسی‌مستقل تاریخ‌نگاری در این سرزمین را ایجاب می‌کند. ورود اسلام به شبه‌قاره که تغییرات اجتماعی و سیاسی را به دنبال داشت، به تبیین تاریخی نیاز داشت، چنان‌که در اندونزی و مالزی چنین بود (دربارۀ اسلام در شبه‌قاره، نک‌ ‌ (مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۸، ص۵۶۲-۵۸۰؛
[۱] ER، ج۷، ص۳۹۰-۴۰۴..
برای اطلاعات تفصیلی، نک‌
[۲] شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
که جامع‌ترین و عالمانه‌ترین کتاب در این زمینه همراه با کتاب‌شناسی کامل است)) افزون بر ایجاد فضای نوین سیاسی و اجتماعی، موجد تحولات عمیق فرهنگی نیز بود.
[۳] a Tara Chand، Influence of Islam on Indian Culture، ج۱، ص۸۹-۱۲۹، Allahabad، ۱۹۴۶.
نیز نک‌ ‌: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۸، ص۵۶۲-۵۸۰)
یکی‌ازمهم‌ترین‌جلوه‌های این‌تحولات، ایجادسنت تاریخ‌نگاری پس از ظهور و تداوم حضور دولتها و سلسله‌های حکومتی مسلمان در این سرزمین بزرگ بود که نگارش تاریخ این دولتها و تبیین حضور و فعالیت آن‌ها را ایجاب می‌کرد. گستردگی و گوناگونی‌نوشته‌های تاریخی، فراوان‌تر از آن است که بتوان همۀ آن‌ها را در یک‌جا گرد آورد. جدا از سال‌شماریهای سیاسی، نوشته‌ها و ادبیات غیرسیاسی از انواع مختلف وجود دارد: آثار شعری، نوشته‌های عرفانی ـ ملفوظات، مکتوبات و رساله‌های عمومی، روایتهای جغرافیایی، زندگی‌نامه‌هایی به قلم خود اشخاص (اتوبیوگرافیها)، تذکره‌ها، و کلیاتی دربارۀ دین، رساله‌هایی علمی مانند اشارات ابن‌سینا، ترجمه‌ها و غیره. زبان عمدۀ این نوشته‌ها فارسی است.
وجه غالب در تاریخ‌نگاری هندِ عصر اسلامی که نگارش مقاله‌ای مستقل دربارۀ آن را، ضروری می‌گرداند، سیطرۀ زبان فارسی و دیدگاههای تاریخ‌نگارانۀ ایرانی برآن است. با این‌همه، نبایـد از زبانهای‌ عربی ــ دست‌ کم تا سدۀ ۵ق ــ و ‌ترکی ــ از استیلای‌گورکانیان برشبه‌قاره ــ دربرخی‌اززمینه‌های‌تاریخ‌نگاری غفلت کرد. (نک‌ ‌: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۸، ص۵۷۰-۵۷۲)
برخی کوشیده‌اند از دو سنت تاریخ‌نگاری عربی و ایرانی در شبه‌قاره سخن گویند.
[۴] Nizami، K A، ج۱، ص۱، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
[۵] Nizami، K A، ج۱، ص۶، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
[۶] Nizami، K A، ج۱، ص۸-۵۲، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.

در حالی که بی‌گمان، و چنان‌که در بخشس اول اشاره شد، تاریخ‌نگاری عربی ـ اسلامی، بیشتر مبتنی‌بر تألیفات و نگرشهای ایرانی است.
به هر حال، تاریخ‌نگاری در شبه‌قارۀ هند را به عنوان فرایندی منسجم و قابل مطالعه، باید از سدۀ ۵ق/۱۱م پی‌گیری کرد. این فرایند به‌ویژه از دورۀ حاکمیت دهلی وارد مرحله‌ای نوین شد و منابع اصلی تاریخ هند عصر اسلامی در قرون میانه از همین دوره پدید آمد (دربارۀ مورخان و تاریخ‌نگاری در این دوره، نک‌ : «مورخان هند میانه۳»). پس می‌توان گفت که تاریخ‌نگاری در شبه‌قاره نسبت به دیگر سرزمینهای اسلامی متأخرتر است. در این عرصه عواملی چون ضرورتهای تاریخی و فرهنگی و سیاسی، جلب رضای حاکمان و حامیان یا توجیه اندیشۀ مشیت الاهی، هدفها و انگیزه‌های مورخان بوده است
[۷] سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۱ بب‌، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۸] Hasan، M، ج۱، ص۵، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
[۹] مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۲۳۱، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۰] مسکوب، شاهرخ، هویت ایرانی و زبان فارسی، ج۱، ص۹۷، تهران، ۱۳۷۳ش.
که خود عامل تغییر در تاریخ‌نگاری به‌شمار می‌رود و بحث از آن‌ها معنای دقیق‌تر تاریخ‌نگاری را روشن می‌سازد،
[۱۱] سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۱، تهران، ۱۳۸۰ش.
اما برای درک آن لازم است قدری به گذشته برگشت تا بتوان منشأ، شیوه‌ها، دیدگاهها و روشهای تدوین روایات و نوشته‌های تاریخی را بیان داشت.
مورخان سده‌های‌میانۀهند، دیدگاهی‌عالمانه وعالی‌تر از تاریخ داشتند، امابیشترآنان به‌دربار وابسته بودند، یا مانند منهاج سراج، حسن‌ نظامی، امیرخسرو و ضیاءالدین برنی به ‌خانواده‌ای اشرافی تعلق داشتند و درعصر غلبۀ دین بر ذهن و زبان به سر می‌بردند. از این‌رو، می‌کوشیدند روایات تاریخی را نوعی جذابیت بخشند و حاکمان سده‌های میانه را به عنوان مبارزان اسلام مطرح کنند.
[۱۲] Hasan، M، ج۱، ص۵، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
درواقع بررسی تاریخ‌نگاری این دوران محتاج مطالعات سبک‌شناسانه و حتی مردم‌شناسانه است تا در پرتو آن بتوان از سطح زبان لفّاظ به عمق دیدگاهها و مفاهیم دست یافت. (برای اطلاعات بیش‌تر دربارۀ تاریخ‌نگاری و مردم‌شناسی، نک‌
[۱۳] i Evans،Pritchard، E E، ج۱، ص۵۲، Essays in Social Anthropology، London، ۱۹۶۰.
[۱۴] ER، ج۶، ص۳۷۷.
[۱۵] Robins، H R، ج۱، ص۱۳۴، A Short History of Linguistics، New York، ۱۹۸۰.
)
با استقرار اسلام در شمال غرب هند، تألیفات تاریخی، به عنوان شاخه‌ای از ادبیات در شبه‌قاره رو به توسعه گذاشت و همۀ شاخه‌های ادبیات فارسی، به‌خصوص شاخۀ تاریخ‌نگاری آن‌که در دکن شکوفا شد، مورد بررسی قرار گرفته است.
[۱۶] شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۱۲، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
نخستین نوشته‌های تاریخی در ناحیۀ سند، در زمان حکومت ناصرالدین قباچه در سدۀ ۷ق تهیه و تدوین شد. چنین می‌نماید که نخستین نوشتۀ تاریخی که آن را می‌توان آغاز مرحلۀ تاریخ‌نگاری اسلامی در شبه‌قاره قلمداد کرد، با ترجمۀ اثری به زبان فارسی رقم خورد. اطهر علی تاریخ تدوین آن را دست‌کم در سدۀ ۳ق/ ۹م جست‌وجو می‌کند.
[۱۷] EI۲، ج۱۰، ص۲۹۵.
به‌نظر شیمل، این اثر تاریخی، احتمالاً اقتباسی از اثر گمشدۀ مداینی (د ۲۲۵ق/۸۴۰م) با عنوان فتوح الهند و السند بوده است.
[۱۸] شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۱۸، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.

با استقرار دولت غوریان، تاریخ‌نویسی ایرانی، توسط دانشمندان خراسان آن روز به هند انتقال یافت
[۱۹] میرحسین شاه، علایق در تاریخ‌نویسی افغان و هند، ج۱، ص۵۲، ادب، کابل، ۱۳۵۴ش، س ۲۳، شم‌ ۴.
و جنبش تاریخ‌نگاری به زبان فارسی شکل گرفت.
گفته‌اند که تاریخ‌نگاری فارسی در این سرزمین با اثر بسیار متکلف حسن نظامی ــ تاج المآثر ــ آغاز می‌شود (
[۲۰] EI۲، ج۱۰، ص۲۹۵.
دربارۀ جایگاه مؤلف و چند و چون راه یافتن مضامین و مسائل ادبی به این اثر تاریخی، نک‌ :
[۲۱] شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۱۹، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
) به‌رغم تقدم این کتاب، صاحب‌نظران، نخستین اثر مهم در تاریخ‌نگاری فارسی را طبقات ناصری منهاج سراج می‌دانند که در ۶۵۷ق/ ۱۲۵۹م در دهلی و هم‌زمان با تألیف تاریخ جهانگشای جوینی نوشته شد. طبقات ناصری اثری است در تاریخ عمومی با نثری ساده و استوار و به دور از تکلف که از منابع معتبر تاریخ سلاطین مسلمان و افغان هند به‌شمار می‌آید. (
[۲۲] میرحسین شاه، علایق در تاریخ‌نویسی افغان و هند، ج۱، ص۵۴، ادب، کابل، ۱۳۵۴ش، س ۲۳، شم‌ ۴.
دربارۀ طبقات‌نویسی نزد مسلمانان، نک‌ ‌
[۲۳] سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۷۶ بب‌، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۲۴] سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۳۵ بب‌، تهران، ۱۳۸۰ش.
)
با توجه به این واقعیت که تاریخ‌نگاری در هند با تألیف طبقات ناصری روندی منظم‌تر یافت
[۲۵] سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۸۰ش.
و بسیاری از مورخان بعدی از او تأثیر پذیرفتند و سبک استوار و روان مؤلف را پیروی کردند، اما مورخی که به رهیافت ابوریحان بیرونی در تاریخ‌نگاری توجه ویژه داشت، رشیدالدین فضل‌الله بود که بخشی از جامع التواریخ او را تاریخ‌هند تشکیل می‌دهد
[۲۶] رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۲۷] Prakash، B، ج۱، ص۱-۱۱،» Fazlullah Rashid-ud Din Abul Khair «، ibid.
) گذشته از رویکرد تعدیل یافتۀ مؤلف در تحلیل تاریخیِ برخی از حوادث
[۲۸] رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۲۹] ترکمنی آذر، پروین، رشیدالدین‌فضل‌الله‌همدانی‌ و جامع‌التواریخ، ج۱، ص۲۰۶ بب‌، پژوهش‌نامۀ دانشکدۀ‌ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۸۱ش، شم‌ ۳۴.
) و اهمیت اثر او که آن را «تاریخ راستین جهان»
[۳۰] روزنتال، فرانتس، تاریخ تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۷۰، ترجمۀاسدالله‌آزاد، مشهد، ۱۳۶۵ش.
و دائرةالمعارف بزرگ تاریخی و بی‌نظیر در سده‌های میانه
[۳۱] بارتولد، و و، ترکستان‌نامه، ج۱، ص۱۲۸، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۲ش.
دانسته‌اند، اهتمام مؤلف در کاربستِ رهیافت ابوریحان بیرونی در تاریخ‌نگاری بسیار قابل تأمل است. چه، او بررسی تطبیقی را برای درک بهتر رویدادها مهم می‌دانست
[۳۲] رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۴۴۳، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
و همین شیوه را پیش از او ابوریحان بیرونی در نوشتن تاریخ پادشاهان هند به‌کار بسته بود.
[۳۳] ترکمنی آذر، پروین، رشیدالدین‌فضل‌الله‌همدانی‌ و جامع‌التواریخ، ج۱، ص۲۰۰، پژوهش‌نامۀ دانشکدۀ‌ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۸۱ش، شم‌ ۳۴.

آثار این مورخان و نیز دیگر مورخان، تصویر گویایی از اوضاع هند در دوره‌های نخستین اسلامی عرضه می‌دارند، اما آن‌ها را نباید تنها منابع موجود در این‌باره به حساب آورد. اشعار سرایندگانی‌مانند امیرخسرودهلوی (۶۵۱-۷۲۵ق/۱۲۵۳-۱۳۲۵م)، بزرگ‌ترین شاعر هند میانه نیز متضمن اطلاعاتی در تاریخ اجتماعی است،
[۳۴] شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۲۶، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۳۵] Askari، S H، ج۱، ص۱۲-۲۷،» Amir Khusrau «، ibid.
چنان‌که منظومۀ فتوح السلاطین، معروف به شاهنامۀ هند از خواجه عبدالملک عصامی، تاریخ شبه‌قاره از سلطان محمود غزنوی تا سلطان محمد تغلق را در بر دارد. (
[۳۶] Hardy، P، ج۱، ص۱۱۰، Historians of the Medieval India، Studies in Indo-Muslim Historical Writing، London، ۱۹۶۰.
دربارۀ تأثیر شاهنامۀ فردوسی بر تواریخ منظوم، نک‌
[۳۷] آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۰، لاهور، ۱۹۸۶م.
)
اما ضیاءالدین برنی و تاریخ فیروزشاهی او، آغازگر مرحله‌ای تازه در تاریخ‌نگاری شبه‌قاره به‌شمار می‌رود. برنی تاریخ را علم می‌دانست: علم نظم اجتماعی که بنیان آن نه بر دین یا سنت، بلکه بر مشاهده و تجربه استوار است.
[۳۸] Habib، M، ج۱، ص۱۲۵، The Political Theory of the Delhi Sultanate.
[۳۹] Nizami، K A، ج۱، ص۲۸-۴۴، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
دیدگاهی که برنی دربارۀ علم حدیث و علم تاریخ عرضه می‌دارد، موجب شده است تا هاردی رهیافت تاریخی او را در اصل کلامی بداند، حال آن‌که نظامی نظر او را مردود می‌داند. (
[۴۰] Nizami، K A، ج۱، ص۳۰، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
دربارۀ نقد آراء هاردی، نک‌
[۴۱] Nizami، K A، ج۱، ص۴۰، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
)
برنی تحت‌تأثیر محیط خانوادگی و اجتماعی به‌نگرش ویژه‌ای دست‌یافت. به‌نظر نظامی، وی‌ مفهوم جامعه را در زندگی سلطنتی و طبقـات بالاتر اجتمـاع جست و مواد ایدئولوژیک ایـن نگرش را از آرمـانهای تاریخ‌نگاری ایرانـی اقتباس کرد. سلطنت به دیدۀ برنـی حاوی همۀ مفاهیـم قدرت و عظمت بـود، چنان‌که پیامبـر اسلام (ص) را نیـز «سلطان پیامبران» می‌خواند.
[۴۲] Nizami، K A، ج۱، ص۳۲، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.

در این دوره تاریخ‌نگاری محلی، خاصه در کشمیر رواج و اهمیتی یافت. اهمیت کشمیر در تاریخ‌نگاری در آن است که از یک‌سو ظاهراً تنها ولایت هندوستانِ پیش از اسلام است که نوشته‌های تاریخی در آن‌جا پدید آمد و آخرین وقایع‌نامۀ هند به سنسکریت در کشمیر نوشته شد
[۴۳] Hasan، M، ج۱، ص۴۵-۵۱، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
و از سوی دیگر، انبوهی نوشته‌های تاریخی، به‌ویژه به فارسی در آن‌جا پدید آمد. چه، گذشته از سنت نیرومند تاریخ‌نگاری، سنتهای فرهنگی ایرانی توسط بسیاری از اهل فکر و قلم از ایران و ترکستان به این سرزمین منتقل شد. این آثار آگاهیهای سودمند دربارۀ گسترش اسلام در این دوره به‌دست می‌دهند، گواینکه پرتوی بسیار بر زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم نمی‌افکنند. (برای تفصیل، نک‌
[۴۴] Hasan، M، ج۱، ص۴۸-۵۱، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
)
افزون بر تواریخ کشمیر، تواریخ ارزشمند محلی دیگری نیز دردست است، همچون مرآت سکندری دربارۀ تاریخ گجرات و به‌خصوص سلاطین آن
[۴۵] Misra، S C، ج۱، ص۶۳-۷۲،» Shaikh Sikandar «، ibid.
بهارستان دربارۀ تاریخ بنگال (برای کشف این اثر و ترجمۀ انگلیسی آن، نک‌
[۴۶] Ahmad، Q، ج۱، ص۷۳-۸۷،» Mirza Nathan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
) و تواریخ دکن و تواریخ سلسلۀ قطب شاهی مانند تاریخ فرشته، نوشتۀ مورخی ایرانی که یکی از مهم‌ترین سال‌شماریهای دورۀ میانۀ تاریخ هند است که بر تاریخ‌نگاری پس از خود مؤثر بود، سزاوار ذکرند. (دربارۀ آنها، نک‌
[۴۷] a Sherwani، H K، ج۱، ص۸۸-۱۰۲،» Histories of the Qutb Shahi Dynasty «، ibid.
)
قلمرو تیموریان هند با برخی از امپراتوریهای هند باستان
قابل مقایسه بود، اما از نظر ساختار درونی به کلی با آن‌ها تفاوت داشت؛ چه، بر کنترل شدید درآمد ارضی و گسترش نظامی‌گری استوار بود.
[۴۸] Kulke، H and D Rothermund، ج۱، ص۷، A History of India، London/New York، ۱۹۹۸.
عصر تیموری در سده‌های ۱۰ تا ۱۲ق از نظر حجم نوشته‌های تاریخی که بیش‌تر به فارسی بود، مهم‌ترین اعصار تاریخ‌نگاری شبه‌قاره است (دربارۀ منابع تاریخ‌نگاری این دوره، نک‌
[۴۹] a Athar Ali، M، ج۱، ص۳۶۱-۳۷۳،» The Use of Sources in Mughal Historiography «، JRAS، ۱۹۹۵، vol V.
دربارۀ روابط فرهنگی میان هندوستان وایران در طول سدۀ ۱۰ق، نک‌
[۵۰] i Najafī Barzegar، K، ج۱، ص۱۶۵-۲۲۸، Mughal-Iranian Relations During Sixteenth Century، Delhi، ۲۰۰۰.
)
مورخان این دوره، تاریخ‌نگاری خود را بر ۳ عنصر اصلی: تاریخ‌نگاری ایرانی، یافته‌های تاریخ‌نگاری دورۀ حاکمیت دهلی، و دستاوردهای تاریخ‌نگاری هند پیش از اسلام از رهگذر ترجمه در دورۀ اکبرشاه (۹۶۳-۱۰۱۴ق) استوار ساختند.
[۵۱] آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۲۶، لاهور، ۱۹۸۶م.
در این دوره، افزون بر مورخان ایرانی و افغانی،
[۵۲] آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۲۶-۲۷، لاهور، ۱۹۸۶م.
مورخان هندو نیز به نگاشتن تاریخ همت گماشتند. آفتاب اصغر معتقد است که به‌رغم خالی نبودن از شائبۀ تعصب قومی، این آثار مهم‌ترین اطلاعات تاریخی را دربارۀ تیموریان به‌دست می‌دهند.
[۵۳] آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۲۹، لاهور، ۱۹۸۶م.

در عصر تیموری، تحولی در کیفیت نوشته‌های تاریخی نیز پدید آمد. این تحول با ابوالفضل علامی آغاز شد و در تاریخ الفی تبلور یافت (دربارۀ این کتاب، پدیدآورندگان و نقش آن در تاریخ‌نگاری شبه ‌قاره، نک‌ (ه‌ د، تتوی؛
[۵۴] i Rashid Husain، S، ج۱، ص۱-۱۷،» Tarikh-i Alfi «، Indo-Iranica، Calcutta، ۱۹۹۲، vol XLV.
[۵۵] Rizvi، A A، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۸،» Tarikh-Alfi «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
) گفته‌اند که پدیدآورندگان تاریخ الفی نقدگرایی بر پایۀ عقل و منطق را در گزینش موثق‌ترین گزارشها به کار بستند
[۵۶] Elliot، H M and J Dowson، ج۵، ص۱۵۶، The History of India as Told by its own Historians، Lahore، ۱۹۷۶.
و این خود موجد تحولات کیفی در تاریخ‌نگاری هند شد که ابوالفضل علامی مورخ و ادیب و اندیشمند فارسی‌زبان در آن نقشی بزرگ دارد
[۵۷] Hasan، M، ج۱، ص۷، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
دربارۀ او و آثارش، نک‌ (ه‌ د، ابوالفضل علامی.) برای جایگاه او در تاریخ‌نگاری، نک‌ ‌
[۵۸] Siddiqi، NA، ج۱، ص۱۲۹-۱۴۸،» Shaikh Abul Fazl «، ibid.
) بی‌شک کار او کاستیهایی دارد: مانند بَرَنی و بدائونی بسیار ذهن‌گرا ست، اما برخلاف آن‌ها روح زمانه‌اش را منعکس نمی‌سازد؛ با این‌همه، در برابر شیوۀ پذیرفته شدۀ تاریخ‌نگاری سنت‌شکنی کرد و طرحی نو درانداخت.
[۵۹] Siddiqi، NA، ج۱، ص۱۲۹-۱۴۸،» Shaikh Abul Fazl «، ibid.
او نخستین مورخ شبه‌قاره است که عقلانیت و سکولاریسم را در بررسی تاریخی به کار برد و نوعی روش‌شناسی جدید برای گردآوری حقایق و مرتب کردن آن‌ها بر پایۀ تحقیق انتقادی و اصول تحقیق تاریخی بنیان نهاد.
[۶۰] Siddiqi، NA، ج۱، ص۱۳۰،» Shaikh Abul Fazl «، ibid.
نزد او تاریخ هند، نتیجۀ تقابل میان هندوها و مسلمانان نیست، بلکه مواجهۀ میان نیروهای ثبات (حکومت تیموریان هند) و بی‌ثباتی و از هم‌گسیختگی (فئودالها) است. وی دیدگاه سنتی پیشینیان خود را دایر بر این‌که تاریخ هند باید فقط به دستاوردهای حاکمان مسلمان بپردازد، مردود می‌شمارد و بر این باور است که افزون بر آن، باید به تاریخ، فلسفه و دین هندوها نیز پرداخت. دستاوردهای او در مقام مورخ، با هر معیاری به راستی درخور توجه است. شیوۀ او در تاریخ‌نگاری توسط عبدالحمید لاهوری و خوافی‌خان و دیگر مورخان سده‌های ۱۱ و ۱۲ق/۱۷ و ۱۸م دنبال شد، گو این‌که سهم قابل توجه در تاریخ‌نگاری نداشتند.
[۶۱] Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.

تاریخ‌نگاری سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م: آثار مکتوب تاریخی و دیدگاههای تاریخ‌نگارانۀ این دوره حائز اهمیت بسیار است. مطالعات تاریخی در دانشگاههای هند در خلال این سده دنبال شد و بررسی تاریخی تحت تأثیر علوم انسانی ــ که پایه و مایۀ آن بر نقد و نقدگرایی استوار است ــ قرار گرفت
[۶۲] Malik، Z، ج۱، ص۱۴۹،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
و از سوی دیگر، تاریخ‌نگاری به روش جدید توسط نویسندگان انگلیسی آغاز شد (نک‌ ‌: «فرهنگ مورخان۱»، ۲۰۶) شاید در هیچ دوره‌ای از تاریخ هند به اندازۀ این قرن، نوشته‌های تاریخی با مضامین دینی، سیاسی، اجتماعی و بازرگانی پدید نیامد.
[۶۳] Malik، Z، ج۱، ص۱۵۰،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
مضمون اصلی این نوشته‌ها سیاست بود و موضوعاتی با مشخصۀ جدایی دین از سیاست اهمیت بسیار یافت. مورخان این‌سده، باوجودآگاهی هوشمندانه از اساس مادی تمدن مغول، نیروهای اجتماعی و عوامل اقتصادی دخیل در روند سقوط آن را، چندان تحلیل نمی‌کردند.
[۶۴] Malik، Z، ج۱، ص۱۵۳،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.

اثر خوافی‌خان یکی‌از مورخان تاریخ سیاسی این دوره (دربارۀ او و نوشته‌هایش، نک‌
[۶۵] Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۶۴-۱۷۲.
) بازسازی سال‌شمارانه و درخشان رویدادها ست. وی مفهومی از تداوم تاریخ تیموری را در ذهن داشت و شاید تنها نویسنده‌ای باشد که شرحی منسجم و دقیق از اصلاحات به عمل آمده در زمانهای متفاوت برای سامان‌دهی دربارۀ نظام منصبداری عرضه می‌دارد
[۶۶] Malik، Z، ج۱، ص۱۵۰،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
[۶۷] Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۶۶
[۶۸] Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۷۱-۱۷۲.
مورخی دیگر که در این عصر، یعنی دورۀ توطئه‌های درباری، سیاست جناحی و دودستگیهای اشراف و به‌طورکلی سقوط سریع‌اقتصادی‌و سیاسی امپراتوری تیموریان هند فعالیت می‌کرد، محمدقاسم است که این صحنۀ تاریخی را مانند خوافی‌خان، اما با رویکردی دیگر بررسی کرده است.
اجمالاً می‌توان گفت که هر دو، عوامل اصلی زوال امپراتوری مغول را به‌طور انتقادی بررسی کرده‌اند و دربارۀ این‌که دسته‌بندیهای درباری، عامل اصلی این انحطاط بود، اتفاق نظر دارند، اما محمدقاسم نگاه منتقدانه‌تری به قضایا دارد، حال آن‌که خوافی‌خان سبک سنتی تاریخ‌نگاری را دنبال کرد و بیش‌تر به وصف صرف جزئیات جنگها و کشمکشها همت گماشت.
بررسی تطبیقی این دو مورخ نشان می‌دهد که برخوردهای سیاسی و خصومتهای جناحی بر رهیافت مورخان بی‌تأثیر نبود.
[۶۹] Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۶۴.
[۷۰] Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۷۱-۱۷۲.

مطلب دیگری که در تاریخ‌نگاری سدۀ ۱۲ق قابل توجه است، اختلاف‌نظر‌مورخان دربارۀ نقش‌اشراف هنگام تهاجم نادرشاه‌به‌هند است (دربارۀ نادرشاه از نظر نویسندگان، مثلاً نک‌ ‌
[۷۱] هنوی، ج، زندگی نادرشاه، ترجمۀ ا دولتشاهی، تهران، ۱۳۴۶ش.
) چنین می‌نماید که این مورخان از حس انتقادی برای بررسی‌حقیقت و تشخیص‌اهمیت عینیت در گردآوری و استفاده از مواد تاریخی بی‌بهره بودند
[۷۲] Malik، Z، ج۱، ص۱۵۸،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
و عقیده بر آن است که نوشته‌های‌این‌سده را نباید با معیارهای تاریخ‌نگاری جدید‌ارزیابی کرد‌. (
[۷۳] Malik، Z،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
دربارۀ‌ تاریخ‌نگاری‌جدید هند، ‌ نک‌
[۷۴] Bayly، C A، ج۱، ص۶۷۷-۶۹۱،» Modern Indian Historiography «، Companion to Historiography، ed M Bentley، London/New York، ۱۹۹۷.
)
مرحلۀ گذر به تاریخ‌نگاری جدید در شبه‌قاره با مطالعات تاریخی در زبان‌شناسی اواخر قرن ۱۲ق که به کشف قرابت میان سنسکریت و سایرزبانهای هندو آریایی انجامید، همراه شد و مطالعات هندشناسی که مبنا را بر مطالعه و تدوین تاریخ فرهنگی این سرزمین نهاد، باتقدم انگلیسیها و آن‌گاه هندشناسان آلمانی شکل گرفت (نک‌ ‌: «فرهنگ مورخان»، همانجا) منبع دوم تاریخ‌نگاری جدید، گزارشهای کمپانی هند شرقی است.
[۷۵] Bayly، C A، ج۱، ص۶۷۷-۶۹۱،» Modern Indian Historiography «، Companion to Historiography، ed M Bentley، London/New York، ۱۹۹۷.
این مطالعات نخستین کوششهای جدی برای بازسازی تاریخ قوم هندی به‌شمار می‌آید؛ هرچند که روش روایی تا مدتها بر تاریخ‌نگاری شبه‌قاره سایه افکنده بود
[۷۶] Bayly، C A، ج۱، ص۲۰۶-۲۰۷،» Modern Indian Historiography «، Companion to Historiography، ed M Bentley، London/New York، ۱۹۹۷.
نویسندگان و محققان‌ انگلیسی، متأثر از روشها، گرایشها و دیدگاههای تاریخ‌نگاری معاصر انگلیس بودند. به نظر محب‌الحسن، هرچند آنان برتری نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی غرب را مسلم می‌انگاشتند، اما رهیافت آنان همدلانه بود.
[۷۷] Hasan، M، ج۱، ص۷، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.

نخستین دانشمندان انگلیسی و اروپایی که توجه خود را به مطالعۀ دورۀ میانۀ تاریخ هند، یعنی حاکمیت مسلمانان معطوف ساختند، مطالعات خود را بر تواریخ سال‌شمار فارسی استوار کردند.
[۷۸] Sharan، P، ج۱، ص۱۷۳،» Writings in Rajasthan and Gujarat «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
حوزۀ این سال‌شماریها به‌طور تحسین‌برانگیزی هدف نویسندگان غربی را برآورده می‌ساخت، گواینکه تصویر جامعه‌ای که عرضه می‌کرد، ناقص بود.
[۷۹] Sharan، P، ج۱، ص۱۷۳،» Writings in Rajasthan and Gujarat «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
بررسیهای به ‌عمل‌ آمده در برخی‌ معابد و مجموعه‌ها و اسناد راجستان که اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و هنری و سایر موضوعات جالب توجه را نشان می‌دهند، امروز پرده از ابهامات بسیاری برمی‌دارند.
[۸۰] Sharan، P، ج۱، ص۱۷۳-۱۸۳،» Writings in Rajasthan and Gujarat «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
آنندا کوماراسوامی کاشف راستین هنر راجپوت و مورخ هنر نیز از رهگذر بررسی تاریخ نقاشی و مکاتب متعدد، آگاهیهایی دربارۀ تاریخ سیاسی و اندیشه در هند عرضه می‌دارد.
[۸۱] a Goswami، B N، ج۱، ص۱۹۳-۲۰۶،» Ananda Coomaraswami «، ibid.

بررسی ‌تاریخ هنر هند از اواسط سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م توسط‌ دانشمندان غربی که هنجارها و روش تحقیق اروپایی را به کار بستند، آغاز شد. («فرهنگ هنر۱»، XV/۲۱۰-۲۱۳)
مورلند نخستین دانشمندی بود که به بررسی همه‌جانبۀ نظام ارضی تیموریان‌هند همت گماشت و آثار پیشگامانۀ او راه‌گشای پژوهندگان تاریخ اقتصادی هند شد.
[۸۲] Grover، B R، ج۱، ص۲۰۷-۲۱۳،» W H Moreland «، ibid.

هرچند همۀ مورخان انگلیسی را که دربارۀ تاریخ هند میانه کارکرده‌اند. (دربارۀ این‌مورخان و ویژگیهای کار آنان، نک‌
[۸۳] Grewal، J S، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۲،» Early British Historians «، ibid.
) نمی‌توان در یک مکتب تاریخ‌نگاری انگلیسی قرار داد، اما گرایشهای عمده به آن سوی، آشکارا در نوشته‌هایشان منعکس است.
[۸۴] Grewal، J S، ج۱، ص۲۱۶،» Early British Historians «، ibid.
در آثار اینان رابطۀ نزدیک تاریخ‌نگاری باجریان گسترش حاکمیت‌انگلیس در هند و نیز برتر دانستن فرهنگ غربی به چشم می‌خورد.
مرحلۀ نخست تاریخ‌نگاری انگلیسیها در هند (اواخر سدۀ ۱۸ و اوایل سدۀ ۱۹م) با کار الکساندر داو، نخستین مورخ عمومی سیاست هندی ـ اسلامی آغاز شد که فقط مترجم تاریخ فرشته یا گلشن ابراهیمی تلقی شده است.
[۸۵] Grewal، J S، ج۱، ص۲۲۰،» Early British Historians «، ibid.
آخرین مورخ عمومی هند میانه در این مرحله از تاریخ‌نگاری، الفینستن بود که تحلیل و تفسیر او ازتاریخ ‌هند میانه مورد قبول الیت قرار نگرفت.
[۸۶] Grewal، J S، ج۱، ص۲۲۲،» Early British Historians «، ibid.
درواقع با الفینستن، مرحلۀ لیبرال یا آزاد ـ اندیشانۀ تاریخ‌نگاری انگلیسیها در شبه‌قاره پایان می‌یابد.
[۸۷] Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.

مرحلۀ دوم تاریخ‌نگاری آنان با الیت آغاز می‌شود که ظاهراً طرح تدوین تاریخ‌عمومی هندرا بافرضیات و نیات‌کاملاً متفاوت با الفینستن پی‌ریزی‌کرده بود. در طرح او، مفهوم هند «اسلامی»، یا به تعبیر او «محمدی»، تبلور یافته، و یک بررسی تخصصی به دورۀ میانه اختصاص یافته است. به نظر محب‌الحسن، طرح الیت توسط‌مورخان‌بعدی که ــ گرایشها و روشهای‌اصلح تاریخ‌نگاری اروپایی را نادیده انگاشتند ــ دنبال شد.
[۸۸] Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
از آن‌جا که بیش‌تر این مورخان، مجریان و مأموران حکومت انگلیس بودند، قلمرو تاریخ را به سیاست و ادارۀ مملکت محدود کردند و از سایر جنبه‌های زندگی و جامعۀ انسانی غفلت ورزیدند. آنان به نوشته‌های تاریخی فارسی و سفرنامه‌های جهانگردان اروپایی تکیه کردند و آن‌ها را حجت دانستند. از اواسط تسلط انگلیسیها بر هند، ترجمۀنوشته‌های فارسی به اردو صورت‌گرفت
[۸۹] a Habibullah، A B M، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳،» Historical Writing in Urdu: A Survey of Tendencies «، Historians of India، Pakistan and Ceylon، ed C H Philips، London، ۱۹۴۱.
و تقریباً مهم‌ترین‌ منابع‌ فارسی، بنابرسیاست فارسی‌زدایی، به انگلیسی ترجمه شد.
مورخان روسی در دورۀ اتحاد جماهیر شوروی علاقۀ عمیقی به هندشناسی دورۀ معاصر نشان دادند؛ اما برای شناخت و تحلیل مسائل هند انگلیسی، به حیات اقتصادی هند در دورۀ تیموریان توجه خاص مبذول کردند. آنان مطالعات خود را بر طیف وسیعی از منابع اولیه استوار ساختند و از این روی، کارشان درخور اعتنا ست، گو این‌که در استخراج مواد محلی محدودیتهایی داشتند (
[۹۰] Gopal، S، ج۱، ص۲۲۳-۲۳۷،» Soviet Historians of Mughal India «، ibid.
دربارۀ نقد پژوهشهای مورخان روسی در شبه ‌قاره، نک‌
[۹۱] Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
)
تاریخ‌نگاری به زبان اردو: تألیف آثار تاریخی دربارۀ هند میانه به زبان اردو در نیمۀ اول سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م آغاز شد. اما نخستین کار جدی با تألیف آثار صنادید در ۱۸۴۹م توسط سید‌احمد خان، بنیان‌گذاردانشگاه‌ علیگره، صورت‌گرفت‌ که‌ الگوهایش آثار مورخان هند میانه بودند.
[۹۲] Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
فعالیتهای سیداحمدخان (۱۸۱۷- ۱۸۹۸م) هم به لحاظ احیای علاقۀ مردم به گذشتۀ مسلمانان در هند و خارج از هند، و هم از نظر تأثیری که بر شبلی نهاد، درخور توجه است.
[۹۳] Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۴-۱۹۲،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
شبلی یکی از همکاران او بود که علاقۀ‌عمیق او به ‌ادبیات، تاریخ و الاهیات، به تاریخ‌نگاری اردو هدف و جهت مشخص داد.
[۹۴] Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۴،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
آثار صنادید که درواقع با طرز تفکر شبلی هماهنگ بود، آشکارا از طرح روزنتال درطبقه‌بندی‌تاریخ محلی بهره جست.
[۹۵] Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۵،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
آثار وی دیگران را بر آن داشت تا به اهمیت روش‌شناسی غربی در نوشتن تواریخ موثق پی ببرند. شبلی شاید تنها مورخ مسلمان روزگار خود باشد که آراء مشخص در باب تاریخ‌نگاری عرضه داشته است.
[۹۶] Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
وی در پیش‌گفتار اثر مشهورش، یعنی الفاروق به ستایش از نخستین مورخان بزرگ اسلام، مانند ابن قتیبه، واقدی، بلاذری، طبری و مسعودی پرداخته است، اما کار مورخانی را که ازآغازسدۀ۵ق از آنهاپیروی و تقلید کردند، تأسف‌بار می‌داند و منتقد جدی همۀ آنها، به استثنای ابن خلدون است. به نظر شبلی، تاریخ‌نگاری بر دو نکته استوار است: ۱. در نظر گرفتن همۀ رویدادها و شرایط دورۀ موردنظر، یعنی فرهنگ و جامعه و سیاست؛ ۲. اهتمام در کشف زنجیرۀ علت و معلول در همۀ رویدادها. وی مدعی است که تواریخ اولیه فاقد این روش‌شناسی‌اند، زیرا آن مورخان عموماً با فلسفه و علوم عقلی ناآشنا بودند و از علوم مختلف مرتبط با رویدادهای تاریخی غافل ماندند و از این‌رو، غالباً به روایت صرف رویدادهای سیاسی، نبردها، ظهور و سقوط سلسله‌ها پرداخته‌اند. البته شبلی خود این اصول را در تاریخ‌نگاری به کار نبست.
[۹۷] Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۷،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
تاریخ نزد او بیش‌تر تاریخ تحولات فرهنگی و روشن‌فکری بود تا پیشرفت مادی و اجتماعی جامعۀ بشری
[۹۸] a Habibullah، A B M، ج۱، ص۴۷۸،» Historical Writing in Urdu: A Survey of Tendencies «، Historians of India، Pakistan and Ceylon، ed C H Philips، London، ۱۹۴۱.
با این حال، باید اذعان داشت که شبلی دربارۀ گذشتۀ اسلام در خارج از مرزهای هند بیش‌تر نگاشت، تا دربارۀ اسلام در هند.
گفتنی است تاریخِ تاریخ‌نگاری، پژوهش قابل توجهی است که در تاریخ‌نگاری شبه‌قاره آثار فراوانی دربارۀ آن دردست است. نخستین اثر نقادانه در این‌باره که خصوصاً به تاریخ هند میانه می‌پردازد و از جامعیت موضوع و منابع برخوردار است کتاب سرکار۱ است. (دربارۀ آن، نک‌
[۹۹] رزم‌آرا، مرتضی، «معرفیهای اجمالی: تاریخ تاریخ‌نگاری در هند میانه»، ج۱، ص۹۸-۱۰۲، آیینۀ پژوهش، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۱۶، شم‌ ۱.
)
منابع:
۳:۱۳
(۱) آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور، ۱۹۸۶م.
(۲) بارتولد، و و، ترکستان‌نامه، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۳) ترکمنی آذر، پروین، رشیدالدین‌فضل‌الله‌همدانی‌ و جامع‌التواریخ، پژوهش‌نامۀ دانشکدۀ‌ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۸۱ش، شم‌ ۳۴.
(۴) رزم‌آرا، مرتضی، «معرفیهای اجمالی: تاریخ تاریخ‌نگاری در هند میانه»، آیینۀ پژوهش، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۱۶، شم‌ ۱.
(۵) رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۶) روزنتال، فرانتس، تاریخ تاریخ‌نگاری در اسلام، ترجمۀاسدالله‌آزاد، مشهد، ۱۳۶۵ش.
(۷) سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۸) شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۹) مسکوب، شاهرخ، هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۰) مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۱) میرحسین شاه، علایق در تاریخ‌نویسی افغان و هند، ادب، کابل، ۱۳۵۴ش، س ۲۳، شم‌ ۴.
(۱۲) هنوی، ج، زندگی نادرشاه، ترجمۀ ا دولتشاهی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۳) Ahmad، Q،» Mirza Nathan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۱۴) Askari، S H،» Amir Khusrau «، ibid.
(۱۶) a Athar Ali، M،» The Use of Sources in Mughal Historiography «، JRAS، ۱۹۹۵، vol V.
(۱۷) Bayly، C A،» Modern Indian Historiography «، Companion to Historiography، ed M Bentley، London/New York، ۱۹۹۷.
(۱۸) i The Blackwell Dictionary of Historians، New York، ۱۹۸۸.
(۱۹) ii The Dictionary of Art، ed J Turner، New York، ۱۹۹۶.
(۲۰) EI۲.
(۲۱) Elliot، H M and J Dowson، The History of India as Told by its own Historians، Lahore، ۱۹۷۶.
(۲۲) ER.
(۲۳) i Evans-Pritchard، E E، Essays in Social Anthropology، London، ۱۹۶۰.
(۲۴) Faruqi، Z H،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۲۵) Gopal، S،» Soviet Historians of Mughal India «، ibid.
(۲۶) a Goswami، B N،» Ananda Coomaraswami «، ibid.
(۲۷) Grewal، J S،» Early British Historians «، ibid.
(۲۸) Grover، B R،» W H Moreland «، ibid.
(۲۹) Habib، M، The Political Theory of the Delhi Sultanate.
(۲۹) a Habibullah، A B M،» Historical Writing in Urdu: A Survey of Tendencies «، Historians of India، Pakistan and Ceylon، ed C H Philips، London، ۱۹۴۱.
(۳۰) Hardy، P، Historians of the Medieval India، Studies in Indo-Muslim Historical Writing، London، ۱۹۶۰.
(۳۱) Hasan، M، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۳۲) id،» Writings in Medieval Kashmir «، ibid.
(۳۳) Kulke، H and D Rothermund، A History of India، London/New York، ۱۹۹۸.
(۳۴) Malik، Z،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۳۵) Misra، S C،» Shaikh Sikandar «، ibid.
(۳۶) i Najafī Barzegar، K، Mughal-Iranian Relations During Sixteenth Century، Delhi، ۲۰۰۰.
(۳۷) Nizami، K A، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
(۳۸) id،» Ziya-ud-Din Barani «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۳۹) Prakash، B،» Fazlullah Rashid-ud Din Abul Khair «، ibid.
(۴۰) i Rashid Husain، S،» Tarikh-i Alfi «، Indo-Iranica، Calcutta، ۱۹۹۲، vol XLV.
(۴۱) Rizvi، A A،» Tarikh-Alfi «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۴۲) Robins، H R، A Short History of Linguistics، New York، ۱۹۸۰.
(۴۳) Sharan، P،» Writings in Rajasthan and Gujarat «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
(۴۴) a Sherwani، H K،» Histories of the Qutb Shahi Dynasty «، ibid.
(۴۵) Siddiqi، NA،» Shaikh Abul Fazl «، ibid.
(۴۶) a Tara Chand، Influence of Islam on Indian Culture، Allahabad، ۱۹۴۶.
(۴۷) Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. ER، ج۷، ص۳۹۰-۴۰۴..
۲. شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
۳. a Tara Chand، Influence of Islam on Indian Culture، ج۱، ص۸۹-۱۲۹، Allahabad، ۱۹۴۶.
۴. Nizami، K A، ج۱، ص۱، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
۵. Nizami، K A، ج۱، ص۶، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
۶. Nizami، K A، ج۱، ص۸-۵۲، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
۷. سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۱ بب‌، تهران، ۱۳۸۰ش.
۸. Hasan، M، ج۱، ص۵، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹. مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۲۳۱، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۰. مسکوب، شاهرخ، هویت ایرانی و زبان فارسی، ج۱، ص۹۷، تهران، ۱۳۷۳ش.
۱۱. سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۱، تهران، ۱۳۸۰ش.
۱۲. Hasan، M، ج۱، ص۵، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۱۳. i Evans،Pritchard، E E، ج۱، ص۵۲، Essays in Social Anthropology، London، ۱۹۶۰.
۱۴. ER، ج۶، ص۳۷۷.
۱۵. Robins، H R، ج۱، ص۱۳۴، A Short History of Linguistics، New York، ۱۹۸۰.
۱۶. شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۱۲، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
۱۷. EI۲، ج۱۰، ص۲۹۵.
۱۸. شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۱۸، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
۱۹. میرحسین شاه، علایق در تاریخ‌نویسی افغان و هند، ج۱، ص۵۲، ادب، کابل، ۱۳۵۴ش، س ۲۳، شم‌ ۴.
۲۰. EI۲، ج۱۰، ص۲۹۵.
۲۱. شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۱۹، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
۲۲. میرحسین شاه، علایق در تاریخ‌نویسی افغان و هند، ج۱، ص۵۴، ادب، کابل، ۱۳۵۴ش، س ۲۳، شم‌ ۴.
۲۳. سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۷۶ بب‌، تهران، ۱۳۸۰ش.
۲۴. سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۳۵ بب‌، تهران، ۱۳۸۰ش.
۲۵. سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۸۰ش.
۲۶. رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
۲۷. Prakash، B، ج۱، ص۱-۱۱،» Fazlullah Rashid-ud Din Abul Khair «، ibid.
۲۸. رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
۲۹. ترکمنی آذر، پروین، رشیدالدین‌فضل‌الله‌همدانی‌ و جامع‌التواریخ، ج۱، ص۲۰۶ بب‌، پژوهش‌نامۀ دانشکدۀ‌ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۸۱ش، شم‌ ۳۴.
۳۰. روزنتال، فرانتس، تاریخ تاریخ‌نگاری در اسلام، ج۱، ص۱۷۰، ترجمۀاسدالله‌آزاد، مشهد، ۱۳۶۵ش.
۳۱. بارتولد، و و، ترکستان‌نامه، ج۱، ص۱۲۸، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۲ش.
۳۲. رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۴۴۳، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
۳۳. ترکمنی آذر، پروین، رشیدالدین‌فضل‌الله‌همدانی‌ و جامع‌التواریخ، ج۱، ص۲۰۰، پژوهش‌نامۀ دانشکدۀ‌ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۸۱ش، شم‌ ۳۴.
۳۴. شیمل، آنه ماری، ادبیات اسلامی هند، ج۱، ص۲۶، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۷۲ش.
۳۵. Askari، S H، ج۱، ص۱۲-۲۷،» Amir Khusrau «، ibid.
۳۶. Hardy، P، ج۱، ص۱۱۰، Historians of the Medieval India، Studies in Indo-Muslim Historical Writing، London، ۱۹۶۰.
۳۷. آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۰، لاهور، ۱۹۸۶م.
۳۸. Habib، M، ج۱، ص۱۲۵، The Political Theory of the Delhi Sultanate.
۳۹. Nizami، K A، ج۱، ص۲۸-۴۴، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
۴۰. Nizami، K A، ج۱، ص۳۰، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
۴۱. Nizami، K A، ج۱، ص۴۰، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
۴۲. Nizami، K A، ج۱، ص۳۲، On History and Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۳.
۴۳. Hasan، M، ج۱، ص۴۵-۵۱، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۴۴. Hasan، M، ج۱، ص۴۸-۵۱، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۴۵. Misra، S C، ج۱، ص۶۳-۷۲،» Shaikh Sikandar «، ibid.
۴۶. Ahmad، Q، ج۱، ص۷۳-۸۷،» Mirza Nathan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۴۷. a Sherwani، H K، ج۱، ص۸۸-۱۰۲،» Histories of the Qutb Shahi Dynasty «، ibid.
۴۸. Kulke، H and D Rothermund، ج۱، ص۷، A History of India، London/New York، ۱۹۹۸.
۴۹. a Athar Ali، M، ج۱، ص۳۶۱-۳۷۳،» The Use of Sources in Mughal Historiography «، JRAS، ۱۹۹۵، vol V.
۵۰. i Najafī Barzegar، K، ج۱، ص۱۶۵-۲۲۸، Mughal-Iranian Relations During Sixteenth Century، Delhi، ۲۰۰۰.
۵۱. آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۲۶، لاهور، ۱۹۸۶م.
۵۲. آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۲۶-۲۷، لاهور، ۱۹۸۶م.
۵۳. آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، ج۱، ص۲۹، لاهور، ۱۹۸۶م.
۵۴. i Rashid Husain، S، ج۱، ص۱-۱۷،» Tarikh-i Alfi «، Indo-Iranica، Calcutta، ۱۹۹۲، vol XLV.
۵۵. Rizvi، A A، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۸،» Tarikh-Alfi «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۵۶. Elliot، H M and J Dowson، ج۵، ص۱۵۶، The History of India as Told by its own Historians، Lahore، ۱۹۷۶.
۵۷. Hasan، M، ج۱، ص۷، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۵۸. Siddiqi، NA، ج۱، ص۱۲۹-۱۴۸،» Shaikh Abul Fazl «، ibid.
۵۹. Siddiqi، NA، ج۱، ص۱۲۹-۱۴۸،» Shaikh Abul Fazl «، ibid.
۶۰. Siddiqi، NA، ج۱، ص۱۳۰،» Shaikh Abul Fazl «، ibid.
۶۱. Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۶۲. Malik، Z، ج۱، ص۱۴۹،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۶۳. Malik، Z، ج۱، ص۱۵۰،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۶۴. Malik، Z، ج۱، ص۱۵۳،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۶۵. Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۶۴-۱۷۲.
۶۶. Malik، Z، ج۱، ص۱۵۰،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۶۷. Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۶۶
۶۸. Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۷۱-۱۷۲.
۶۹. Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۶۴.
۷۰. Umar، M،» Muhammad Qasim and Khafi Khan «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.، ص۱۷۱-۱۷۲.
۷۱. هنوی، ج، زندگی نادرشاه، ترجمۀ ا دولتشاهی، تهران، ۱۳۴۶ش.
۷۲. Malik، Z، ج۱، ص۱۵۸،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۷۳. Malik، Z،» Persian Historiography in India During the ۱۸th Century «، Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۷۴. Bayly، C A، ج۱، ص۶۷۷-۶۹۱،» Modern Indian Historiography «، Companion to Historiography، ed M Bentley، London/New York، ۱۹۹۷.
۷۵. Bayly، C A، ج۱، ص۶۷۷-۶۹۱،» Modern Indian Historiography «، Companion to Historiography، ed M Bentley، London/New York، ۱۹۹۷.
۷۶. Bayly، C A، ج۱، ص۲۰۶-۲۰۷،» Modern Indian Historiography «، Companion to Historiography، ed M Bentley، London/New York، ۱۹۹۷.
۷۷. Hasan، M، ج۱، ص۷، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۷۸. Sharan، P، ج۱، ص۱۷۳،» Writings in Rajasthan and Gujarat «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۷۹. Sharan، P، ج۱، ص۱۷۳،» Writings in Rajasthan and Gujarat «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۸۰. Sharan، P، ج۱، ص۱۷۳-۱۸۳،» Writings in Rajasthan and Gujarat «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۸۱. a Goswami، B N، ج۱، ص۱۹۳-۲۰۶،» Ananda Coomaraswami «، ibid.
۸۲. Grover، B R، ج۱، ص۲۰۷-۲۱۳،» W H Moreland «، ibid.
۸۳. Grewal، J S، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۲،» Early British Historians «، ibid.
۸۴. Grewal، J S، ج۱، ص۲۱۶،» Early British Historians «، ibid.
۸۵. Grewal، J S، ج۱، ص۲۲۰،» Early British Historians «، ibid.
۸۶. Grewal، J S، ج۱، ص۲۲۲،» Early British Historians «، ibid.
۸۷. Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۸۸. Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۸۹. a Habibullah، A B M، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳،» Historical Writing in Urdu: A Survey of Tendencies «، Historians of India، Pakistan and Ceylon، ed C H Philips، London، ۱۹۴۱.
۹۰. Gopal، S، ج۱، ص۲۲۳-۲۳۷،» Soviet Historians of Mughal India «، ibid.
۹۱. Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹۲. Hasan، M، ج۱، ص۸، introd Historians of Medieval India، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹۳. Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۴-۱۹۲،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹۴. Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۴،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹۵. Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۵،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹۶. Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹۷. Faruqi، Z H، ج۱، ص۱۸۷،» Sir Sayyid and Maulana Shibli «، Historians of Medieval India، ed M Hasan، New Delhi، ۱۹۸۲.
۹۸. a Habibullah، A B M، ج۱، ص۴۷۸،» Historical Writing in Urdu: A Survey of Tendencies «، Historians of India، Pakistan and Ceylon، ed C H Philips، London، ۱۹۴۱.
۹۹. رزم‌آرا، مرتضی، «معرفیهای اجمالی: تاریخ تاریخ‌نگاری در هند میانه»، ج۱، ص۹۸-۱۰۲، آیینۀ پژوهش، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۱۶، شم‌ ۱.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۵۷۰۷.    



جعبه ابزار