تحریف عهدین(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تحریف عهدین از دیدگاه قرآن: بحث تحریف در عهدین پیشینهای طولانی دارد و قدمت آن به نخستین گامهای قوم یهود در تدوین تورات باز میگردد. مطالعۀ نخستین اسفار عهد عتیق نشان میدهد که دو روایت متفاوت از «ده فرمان»، یعنی کهنترین عبارات وحیانی آن متون وجود دارد (عهد عتیق،خروج، ۱:۲۰؛عهد عتیق،خروج،۱۰:۳۴). اینگونه موارد به یقین موجب و نیز ناشی از اختلاف نظر میان عالمان بوده است. در این زمینه، بازتابی از کشمکشهای انبیاء بنی اسرائیل و مخالفان آنها را میتوان در کتاب «ارمیای نبی» مشاهده کرد که در آن، او ذیل خطابهای متذکر میشود که عدهای کلام خداوند را تغییر میدهند و سخنان خویش را به عنوان کلام الاهی بر مردم عرضه میدارند (عهد عتیق،خروج،۳۳:۲۳-۳۶). این موضوع با ظهور انبیاء دروغین که در تاریخ یهود نظایر پرشماری دارد، شدت گرفت (عهد عتیق، حزقیال، ۱:۱۳). علاوه بر آن، گونهای رسائل مبتنی بر کشف و شهود نیز در دورۀ موسوم به «بینالعهدین»۱ به وجود آمد که در مجموع متون مکاشفهای۲ خوانده میشوند. پارهای از این مکتوبات بهرغم انتساب مشکوکشان به برخی انبیاء یهود، در سدۀ ۳قم، از عبری به یونانی ترجمه شد و همراه با متونی دیگر، ضمیمۀ عهد عتیق گردید. البته غالب یهودیان هیچگاه این ضمائم را که بعدها به «متون آپوکریف» شهرت یافت، به رسمیت نشناختند، زیرا آنها را فاقد منزلت وحیانی، و حتى تهدیدی برای ایمان درست میدانستند.
پس از ظهور مسیحیت از درون یهود، تعارضات تازهای میان پیروان این دو دین رخ نمود. یهودیان مسیحیان را همچون فرقهای بدعتگذار میدانستند که با تفاسیری نادرست از
عهد عتیق و افزودن دستنوشتههایی نامعتبر به آن، سعی در مشروع جلوه دادن اعتقادات خویش دارند. در مقابل، مسیحیان نیز یهود را به برداشت اشتباه از تورات، یا حذف نشانههای مرتبط با ظهور عیسى(ع) از عهد عتیق متهم میکردند.
مباحثات مربوط به تحریف بعدها بر سر عهد جدید نیز ادامه یافت و در فرآیند پذیرش انجیلهای رسمی نزد آباء کلیسا و در شوراهای نخستین، و طرد اناجیل مجعولی چون انجیل مارسیون رخ نمود. البته بحث تحریف عهد جدید هیچگاه مفهوم و جایگاه تحریف عهد عتیق را نیافت و این امر به میزان تقدس آن دو بازمیگشت، زیرا همگان میدانستند که عیسى(ع) خود به زبان آرامی سخن میگفت، در حالی که اناجیل و سایر بخشهای عهد عتیق، پس از وی به زبان یونانی و توسط کسانی تألیف شده بود که او را ندیده بودند.
اما یکی از چالشهای مهمی که عهدین در زمینۀ تحریف با آن روبهرو شدند، ظهور اسلام و نزول قرآن بود، زیرا آیات متعددی دربارۀ تحریف تورات و انجیل در قرآن آمده بود که در کنار گفتار پیامبر
اکرم(ص)، فصل جدیدی را در روابط اسلام با یهود و مسیحیت میگشود.
در آغاز بررسی مقولۀ تحریف عهدین از دیدگاه قرآن، لازم است تا تلقی قرآن از دو کلمۀ تورات و انجیل روشن شود. با در نظر گرفتن فحوای ایرادات قرآن به دعاوی یهود و مسیحیت، و نیز تفاسیر مربوط به آن ایرادات، ۳ رویکردِ متفاوت را میتوان تشخیص داد: نخست اینکه تورات و انجیلِ نازل شده به موسى و عیسى(ع) کاملاً از میان رفتهاند و آنچه به نام آنها باقی مانده، بیاعتبار است؛ دوم آنکه منظور از تورات و انجیل صرفاً اسفار پنجگانه و احتمالاً گزیدهای از اناجیل چهارگانه است؛ سوم اینکه مقصود قرآن از تورات و انجیل، همان عهد عتیق و عهد جدید موجود در صدر اسلام بوده است. باید افزود که هر ۳ موردِ یاد شده در میان محدثان، مفسران و متکلمان مسلمان طرفدارانی دارد، اما چنین به نظر میرسد که مدافعان دیدگاه سوم از اکثریت برخوردارند. البته این عجیب نیست، زیرا به عنوان نمونه خود یهودیان نیز گاه کلمۀ تورات را به مفاهیمی وسیعتر از اسفار پنجگانه بهکار میبردند.
رهیافت قرآن به موضوع تحریف عهدین چنان است که نخست بر وحیانی بودن تورات و انجیل تصریح میکند (انعام:۹۱؛ مائده:۴۳-۴۷) و حتى خود را مصدق آن دو میخواند (آلعمران:۳) و سپس با طرح مسئلۀ تحریف، موارد غیر وحیانیِ آن را برمیشمرد. با این وصف، آیات مربوط به این موضوع را میتوان چنین تقسیمبندی کرد: ۱. آیاتی که صرفاً به تحریف تورات و انجیل، اشاره دارند؛ ۲. آیاتی که روشهای ایجاد تحریف را بازگو میکنند؛ ۳. آیاتی که نمونهها و مثالهای تحریف را برمیشمارند؛ ۴. آیاتی که اهداف تحریفکنندگان را بیان میدارند؛ ۵. آیاتی که به عواقب عمل تحریف میپردازند.
۱. از گروه نخست میتوان به مواردی اشاره کرد که در آنها یهود و نصارى به تحریف آگاهانۀ کتاب آسمانی خویش متهم
شدهاند (بقره:۷۵؛بقره:۷۹؛ مائده:۱۳). در زمینۀ شیوههای ایجاد تحریف در عهدین نیز، قرآن ۳ روشِ کتمان، تغییر و تلبیس را برمیشمارد. منظور از کتمان حذف یا پنهان داشتن برخی از عبارات در هنگام خواندن یا نوشتن است. اما چنانچه کلیت آیهای حفظ شود و تنها موضع یا صورت کلماتی از آن دگرگون، یا کم و زیاد گردد، تغییر صورت گرفته است (نساء/۴/۴۶؛ مائده/۵/۱۳). این تغییر میتواند با قرائت ناصحیح اِعراب کلمات نیز ایجاد شود (آل عمران/۳/ ۷۸؛ مائده/۵/۱۳). تلبیس هم به معنای پوشاندن جامهای از تفاسیر نامربوط بر صورت آیات مکتوب است (بقره:۴۲؛بقره:۷۹؛ آل عمران:۷۱؛زمخشری، ج۱ ص۵۴). البته مفسران و متکلمان تحریف را ذیل دو نوعِ لفظی و معنوی نیز طبقهبندی کردهاند و تحریف لفظی را ناظر بر کتابت و ظاهر آیات، و تحریف معنوی را مربوط به تفسیر و تأویل آنها دانستهاند (فخرالدین، ج۱، ص۵۷۵؛ شهرستانی، ج۱، ص۲۱۲).
نمونۀ روشن اشاره به تحریفِ مبتنی بر کتمان، آیهای از قرآن است که یهود را متهم میکند که آیات تورات را در اوراقی نگاشتهاند و برخی را به میل خود آشکار و برخی را پنهان میسازند (انعام:۹۱). قرآن در مورد تغییر نیز از ایشان چنین انتقاد میکند: با چرخش زبان خویش الفاظ را چنان بیان میدارند که معنای دیگری بدهد (نساء:۴۶)؛ به اغراق و غلو در دین خویش مبادرت میورزند (نساء:۱۷۱)؛ تفاسیر ناموثق احبار و ربانیون را بر تورات حمل میکنند و معنای حقیقی کلام الاهی را با آن تفاسیر میپوشانند (بقره:۷۹؛ آل عمران:۷۱؛رضا، ج۱، ص۳۶۱).
اکنون باید دید که مصادیق تحریف در عهدین کداماند، یا به عبارت بهتر، در نظر قرآن چه آیاتی از تورات و انجیل دچار تحریف شدهاند. از آنجا که قرآن مسلمانان را به ایمان به تورات و انجیل میخواند (بقره:۲۸۵)، دانستن اینکه چه مواردی از این متون شأن وحیانی ندارند، دارای اهمیت بسیار است. در این زمینه، برخی گفتههای یهود که در قرآن نادرست شمرده شده از این قرار است: عدم مداخلۀ خداوند در هستی، پس از خلقت (مائده:۶۴)؛ حذف مطالب مربوط به آخرت (بقره:۷۰-۷۵)؛ تقلیل عذاب یهود به مدت چند روز (بقره:۸۰؛ آل عمران:۲۴)؛ قول به رابطۀ پدر و فرزندی قوم یهود با خداوند (مائده:۱۸)؛ کتمان بشارت ظهور پیامبر اسلام و تغییر اوصاف وی که در تورات موجود بوده است (اعراف:۱۵۷؛طبرسی، ج۱، ص۲۹۱)؛ پسر خدا دانستن عُزَیر (عزرا) (توبه:۳۰)؛ ربوبیت قائل شدن برای احبار (توبه:۳۱)؛ اخذ ربا (نساء:۱۶۱)؛ حلال کردن مال غیریهود بر یهود (آل عمران:۷۵)؛ تعطیل حکم رجم زانیه (آل عمران:۲۳؛طبرسی، ج۲، ص۳۲۷)؛ اخذ فدیه برای آزادی اسیر (بقره:۸۵)؛ تهمت زدن به مریم مادر عیسى(ع) (نساء:۱۵۶).
برخی از ادعاهای نادرست مسیحیان از دیدگاه قرآن نیز شامل این موارد است: تصور رابطۀ پدر و فرزندی نصارى با خداوند (مائده:۱۸)؛ پسر خدا شمردن مسیح(ع) (توبه:۳۰)؛ باور به تثلیث (مائده:۷۳؛ نساء:۱۷۱)؛ قائل شدن به الوهیت عیسى(ع) و مادرش (مائده:۱۱۶؛مائده:۱۷؛مائده:۷۲)؛ مصلوب شدن عیسى(ع) (آلعمران:۵۵؛نساء:۱۵۷)؛ کتمان بشارت عیسى(ع) به ظهور پیامبر اسلام(ص) (اعراف:۱۵۷؛ بقره:۱۴۶).
روشن است که برخی از موضوعات یاد شده بین یهود و مسیحیت، یا به عبارت دیگر، میان عهد عتیق و عهد جدید مشترک است. در عین حال، باید افزود که در قرآن عنوان تحریف لزوماً همۀ این موارد را شامل نمیشود، بلکه گاه برخی از آنها به عنوان مدعیات و اعتقادات نادرست اهل کتاب مورد انتقاد قرار گرفتهاند. اما باتوجه به آن که بیشترِ این موارد به نوعی در عهدین یافت میشوند، اگر منظور قرآن از تورات و انجیل را همین عهدین موجود بدانیم، این موارد را نیز میتوان در زمرۀ تحریف بهشمار آورد.
حال باید دید که ایرادات قرآن با مطالب موجود در عهدین تا چه میزان همخوانی دارد. نخست به داعیۀ فرزندی خداوند میپردازیم. مصداق این مدعا در عهدین، فرازهایی است که در آنها یهودیان یا مسیحیان به عنوان فرزندان خداوند معرفی شدهاند (خروج، ۴: ۲۳؛ ارمیا، ۳۱: ۹؛ هوشع، ۱۰:۱؛ یوحنا، ۱۲:۱). مورد دیگر، وجود نام و نشان پیامبر اسلام در تورات و انجیل است (اعراف:۱۵۷). چند گزینۀ اصلی که از سوی مسلمانان دربارۀ اوصاف وی در عهد عتیق مطرح شده، اینهاست: نام شیلو در سفر پیدایش (عهد عتیق، سفر پیدایش،۱۰:۴۹؛داوود، ص۵۴)؛ عبارتی از سفر تثنیه که در آن به آمدن پیامبری بعد از موسى بشارت داده شده است (عهد عتیق، سفر تثنیه، ۱۸: ۱۸)؛ بخشهایی از کتاب اشعیا که برخی از یهودیان صدر اسلام هم آنها را در وصف پیامبر(ص) میدانستند. به این موضوع در تفاسیر نیز اشاره شده است که یهودیان اوصاف پیامبر(ص) در تورات را تغییر دادند و آیات مربوط به آن را به گونهای دگرگون کردند که خصوصیات فرد دیگری از آنها استنباط شود (ابوالفتوح، ج۲، ص۲۷؛ طبرسی، ج۱، ص۲۹۱).
در مورد عهدجدید، میان متفکران مسلمان اتفاقنظر وجود داشت که نام پیامبر بهشکلکلمۀ «فارقلیط» ــ معرب لغتیونانی «پاراکلیتوس» به معنای تسلیدهنده و شفیع (هاکس، ص۲۵۶) ــ در انجیل یوحنا آمده است (عهد جدید، یوحنا، ۱۶:۱۴- ۱۷؛عهد جدید، یوحنا،۱۴: ۲۶؛؛عهد جدید، یوحنا، ۷:۱۶). آنها برآن بودنـد که این واژه، تحریف یافتۀ کلمۀ «پریکلتـوس» به معنای ستـایش شده یا همان «احمد» است، زیرا در نسخههای آرامی اناجیل، واژههای «مِحَمْده» یا «حَمیده» که معـادل پاراکلیتوس بهکار رفته، مترادف با «محمد» و «احمد» عربی است (داوود، ص۲۳۹؛ وات، ص۵۷). از سوی دیگر باید افزود که بهرغم وجود شواهد کافی برای مواردی چون فرزند خداوند نامیدن عیسى(ع) در عهد جدید (عهد جدید،یوحنا، ۸: ۲۸)، برای برخی مطالب همچون الوهیت مریم، مادر عیسى(ع)، هیچ قرینهای در عهدین وجود ندارد و از اینرو، چنین مواردی را یا باید در زمرۀ اعتقادات نامکتوب و شفاهی دانست، و یا از جمله مطالبی بهشمار آورد که احتمالاً روزگاری در عهدین یا دیگر متون دینی وجود داشته، و بعدها به دلیلهایی حذف شده است. برای نمونه میتوان به عباراتی در برخی متون نخستین مسیحی اشاره کرد که در آنها نام مریم(ع) به جای روحالقدس و به عنوان سومین شخص تثلیث آمده است. الوهیت عُزیر (عَزرا) نیز ازجمله مواردی است که در عهد عتیق یافت نمیشود و ظاهراً باید آن را جزو اعتقادات گروهی محدود از یهود بهشمار آورد، زیرا بنا بر گزارش منابع، تنها عدهای از صدوقیان ساکن یمن چنین منزلتی برای عَزرا قائل بودند.
دستۀ دیگری از آیات قرآن به بیان عوامل، انگیزهها و اهداف اهل کتاب در تحریف متون مقدس پرداختهاند. در جمعبندی این آیات، به نظر میرسد که از دیدگاه قرآن غالباً عمل تحریف به این دلیلها صورت میگرفته است:
تأثیر گفتار و آراء پیشینیان بر یهودیت و مسیحیت (توبه:۳۰؛ مائده:۷۷)؛ خودخواهی و تکبّر (بقره:۸۷)؛ تکیه بر گمانهای باطل (بقره:۱۱۱؛بقره:۷۸)؛ تعدی به حقوق دیگران (بقره:۲۱۳)؛ اخذ هدایا از مردم بابت آسان کردن شریعت و تبدیل حرام به حلال و برعکس (توبه:۳۴؛زمخشری،:۵۴؛ فخرالدین،:۵۸۰؛ عیاشی، ج۲، ص۸۶)؛ ایجاد تردید در حقانیت پیامبر(ص) و بازگردانیدن مسلمانان از اسلام (بقره:۱۰۹)؛ جلب کمکهای مالی مشرکان مکه و مدینه (بقره:۱۷۴؛ابوالفتوح، ج۴، ص۳۹۶).
بهرغم اشارۀ قرآن به پیروی اهل کتاب از کفار دوران گذشته، تقریباً هیچیک از منابع اسلامی آن را به
تأثیر فلسفۀ یونانی بر اعتقادات یهودی و مسیحی ــ ازجمله باور به لوگوسِ از پیش موجود و یکی دانستن آن با مسیح و نسبت فرزندی او با خداوند ــ تفسیر نکرده است. البته شایان ذکر است که نقطۀ مقابل این عقاید، یعنی تلقی انسانی از مسیح که در قرآن نیز به آن اشاره شده، پیش از آن در تفکر گروهی از «ابیونیها» (یکی از فرقههای آغازین مسیحی) و برخی اندیشمندان نخستین مسیحی سابقه داشت.
چنانکه پیشتر اشاره شد، قرآن دربارۀ عواقب تحریف نیز آیات متعددی دارد که در آنها با بیان تحریفهای گذشته و نتایج آن، علمای اهلکتاب را از تحریف بیشتر برحذر میدارد. از جمله عواقب یاد شده میتوان به ایجاد تفرقه و عداوت میان مردمان (آلعمران:۱۰۵؛مائده:۱۴) و گرفتاری بهلعنت و غضب خداوند و نزولبلایا اشاره کرد (بقره:۱۵۹؛عیاشی، ج۲، ص۸۶).
از نظر تاریخی، طرح موضوع تحریف
تأثیرات عمیقی در شکلدهیِ روابط یهودیت، مسیحیت و اسلام داشته است. غالب سورههای مشتمل بر آیات تحریف در مدینه نازل شدهاند و دلیل آن را باید در وجود اجتماعات یهودی و مسیحی در این ناحیه، و برخوردهای گوناگون پیامبر(ص) و مسلمانان با ایشان دانست. گرچه مسلمانان پیش از نزول قرآن نیز با عهدین و تعالیم آنها آشنا بودند، زیرا در کنار مراوده با یهودیان و مسیحیان، ترجمۀ عربی بخشهایی از عهدین هم در دسترس ایشان قرار داشت، اما با نزول آیات تحریف و آیاتی که مسلمانان را به محاجه با اهل کتاب ترغیب میکرد (بقره:۲۱۱)، موج جدیدی از نگرش انتقادی به تعالیم عهدین آغاز شد که به مباحثات و مشاجرات بسیاری منجر گردید. مباهلهای که میان پیامبر(ص) و مسیحیان نجران بر سر تثلیث و الوهیت عیسى(ع) صورت گرفت، نشانگر اوج این جریان بود (آل عمران:۶۱؛ابوالفتوح، ج۴، ص۳۶۲-۳۶۳؛ عیاشی،:۱۷۶). هرچند مضامین مشترکی میان قرآن و عهدین وجود داشت، اما صورت گرفتن این مناظرات، مسلمانان را به دانستن جزئیات بیشتری از آموزههای یهود و مسیحیت نیازمند میساخت و شاید همین فوریت باعث شد که پیامبر(ص) یکی از صحابه به نام زیدبن ثابت را رسماً به یادگیری زبان و تعالیم دینی یهود مأمور کند. البته در کنار آن، برخلاف تحذیرهای قرآن و پیامبر(ص) از مراودات ناسنجیده با علمای اهل کتاب (مائده/۵/۵۱؛ نک : بخاری، ۷/۱۶۰)، عدهای نیز به قصد کسب اطلاعاتِ بیشتر به فراگیری تعالیم ایشان پرداختند و ناخواسته موجب ورود مطالبی به مجموعۀ معارف اسلامی شدند که بعدها به اسرائیلیات شهرت یافت (دیاری، ص۲۸-۳۰)
مباحثات مربوط به تحریف، در شکلگیریِ علم کلام اسلامی نیز نقش بسزایی داشت، زیرا از سدۀ ۲ق/ ۸م تألیف کتابهای مستقل دربارۀ این موضوع و یا برپاییِ مجالس رسمی مناظره بین ادیان آغاز گردید. اینگونه حرکتها اغلب به تشویق امرای وقت صورت میگرفت که برخی از نمونههای برجستۀ آن، مباحثۀ میان مهدی، خلیفۀ عباسی و مارتیموتی، جاثلیق کلیسای سریانی شرقی در ۱۶۵ق/۷۸۲م، و مناظرۀ امام رضا(ع) با علمای یهود و نصارى در حضور مأمون، خلیفۀ عباسی بود (ابن بابویه، ص۴۱۷). امام رضا(ع) (د ۲۰۳ق/۸۱۸م) در مباحثات خویش، جایی به نام «فاران» را که در عهد عتیق به آن اشاره شده است (عهد عتیق، پیدایش، ۲۱:۲۱)، همان محل مبعـوث شدن پیـامبر اسلام ــ یعنی کوههای اطراف مکه ــ میداند (ابن بابویه، ص۴۲۷- ۴۲۸) و به موضوع فارقلیط نیز میپردازد (مجلسی، ج۱۶، ص۹۰). پس از او، ابوعیسى وراق (د ۲۴۷ق/۸۶۱م) در رسالۀ الرد علی الاتحاد، موضوعاتی چون تجسد، الوهیت و مصلوب شدن عیسى(ع) را به نقد کشید (تامس، ۸۶-۸۷, ۱۱۶). تقریباً همزمان با او، ابن ربّن طبری (د ۲۵۱ق/۸۶۵م) نیز به ترغیب متوکل عباسی کتابهایی به نامهای الرد علی النصارى و الدین و الدوله را در توصیف آموزههای یهودیت و مسیحیت و اثبات رسالت پیامبر اسلام(ص) نوشت (ابن ربن، ص ۱۶۸- ۱۸۴). در اواسط سدۀ ۳ق/ ۹م ابن قتیبه (د ۲۷۶ق/ ۸۸۹م) رسالههایی با عنوان دلائل النبوة و عیون الاخبار را نوشت و در آنها ضمن اثبات رسالت پیامبر اسلام(ص)، اندکی نیز به تعالیم اهل کتاب و بحث تحریف پرداخت (ابن قتیبه، ج۱، ص۲۸۶؛ابن قتیبه، ج۱، ص۲۸۸). پس از او، یعقوبی (د ۲۹۲ق/۹۰۵م) در کتاب تاریخ خود، از نگاه یک تاریخنگار، ضمن بیان مختصری از پیشینۀ یهودیت و مسیحیت، مواردی از تحریف چون اختلاف اناجیل و مصلوب شدن عیسى(ع) را مطرح کرد (یعقوبی، ج۱، ص۹۶- ۹۸). محمد بن جریر طبری (د ۳۱۰ق/۹۲۲م) مورخ برجستۀ دیگر نیز در بخشی از کتاب بزرگ خود به نام تاریخ الرسل و الملوک با استناد به آیات قرآن، تاریخ بنی اسرائیل را بازسازی نمود و در ضمن آن، برخی از موضوعاتِ مطرح شده در عهد عتیق همچون استراحت خداوند پس از آفرینش عالم (عهد عتیق، پیدایش، ۲:۳) را مورد انتقاد قرار داد (طبری، ج۱، ص۱۲). پس از او، ابوحاتم رازی (د ۳۲۲ق/۹۳۴م) در کتابی به نام اعلام النبوه به ذکر ادلۀ رسالت پیامبر(ص) از تورات و انجیل پرداخت (رازی، ص۱۹۵-۱۹۶).
در نیمۀ نخست سدۀ ۴ق/۱۰م، مسعودی (د ۳۴۵ق/۹۵۶م) نیز در دو کتاب خود به نامهای التنبیه والاشراف و مروج الذهب به موضوعاتی چون تحریف، وجود نسخههای دیگری از تورات(مسعودی،التنبیه، ص۱۹۳)، و تثلیث اشاره کرد (مسعودی، مروج، ص۸۱-۸۲). تقریباً در همان هنگام، ابونصر مقدسی (د ۳۵۵ق/۹۶۶م) در کتاب البدء والتاریخ به از میان رفتن آیاتی از تورات اشاره کرد (مقدسی، ج۴، ص۳۴-۳۵) و عقیدۀ تثلیث مسیحیت را به نقد کشید (مقدسی، ج۴، ص۴۲-۴۳). پس از آن، باقلانی (د ۴۰۳ق/۱۰۱۲م) در کتاب التمهید خود به موضوعاتی همچون تثلیث پرداخت (باقلانی، ص۱۳۴) و دینشناس بزرگ ایرانی، ابوریحان بیرونی (د ۴۴۲ق/۱۰۵۰م) نیز در
اثر مشهور خود آثارالباقیه، از وجود نسخ متعدد تورات نزد یهود سخن به میان آورد (ص ۳۴). اما شاید پرکارترین نویسندۀ مسلمان در این زمینه، ابن حزم اندلسی (د ۴۵۶ق/۱۰۶۴م) باشد که به دلیل قرار گرفتن در محیط فرهنگی اسپانیای آن روزگار و نزدیکی با یهودیان و مسیحیان، چندین کتاب مرتبط با مقولۀ تحریف عهدین نوشت که از آن جمله میتوان الاصول و الفروع، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، اظهار تبدیل الیهود و النصارى للتـورات و الانجیـل و الرد علی النغزیلة الیهودی را نام بـرد. وی بهویژه در الفصل سندیت تورات و انجیل را مورد تردید قرار داده است.
در سدۀ ۵ق/۱۱م، محمد غزالی (د ۵۰۵ق/۱۱۱۱م) نیز در این زمینه رسالهای مختصر به نام الرد الجمیل لالٰهیة عیسى بصرح الانجیل نوشت و ضمن آن به شیوهای منسجم و مبتنی بر متن اناجیل به اثبات عدم الوهیت عیسى پرداخت (غزالی، ص۹-۱۱). ابن تیمیه (د ۷۲۸ق/ ۱۳۲۸م) نیز کتابی به نام الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح را منحصراً در باب تحریفات عهد جدید تألیف کرد. او در این
اثر به موضوعاتی چون الوهیت مریم(ع)، حذف احکام مربوط به حرمت گوشت خوک و لزوم ختان در اناجیل پرداخت (ابن تیمیه، ج۳، ص۱۲۳؛ابن تیمیه، ج۳، ص۱۹۳). در حدود همان دوره، ابن قیم جوزیه (د ۷۵۱ق/۱۳۵۰م) در نوشتهای با عنوان هدایة الحیارى فی الرد علی الیهود و النصارى موضوعاتی همچون وجود نام و نشان پیامبر
اکرم در تورات و انجیل، واژۀ فارقلیط را مورد بحث قرار داد (جوزیه، ص۶۵-۶۷؛جوزیه، ص۸۳).
متونِ یادشده تنها بخشی از تألیفاتی استکه توسط مسلمانان در نقد یهود و نصارى نوشته شده است. در عین حال، باید اشاره کرد که اندیشمندان یهودی و مسیحی نیز در برابر سیل انتقادات مبتنی بر تحریف عهدین، سکوت اختیار نکردند و در تعامل و تقابل با همتایان مسلمان خود رسالهها و کتابهای متعددی تألیف نمودند. واکنشهای این متفکران را میتوان در ۳ نوعِ پذیرش و تسلیم، مدافعۀ همراه با اصلاحات، و رد و انکار دستهبندی کرد.
گروه اول آنان که دعاوی قرآن را پذیرفتند و مسلمان شدند (مائده:۸۳). شمار این افراد بهویژه در صدر اسلام قابل توجه بود و روایات بسیاری به ذکر اسامی ایشان اختصاص دارد (ابوالفتوح، ج۲، ص۲۱). آنان دیگر همکیشان خویش را نیز به قبول اسلام فرا میخواندند و البته همواره مورد ملامت اهل کتاب بودند (طنطاوی، ج۱، ص۹۱). نکتۀ درخور توجه اینجا ست که برخی از آثار انتقادی دربارۀ عهدین، بهوسیلۀ متفکرانی از میان این اشخاصِ تازه مسلمان نوشته شده است. به عنوان مثال میتوان به مغربی (د ۵۷۰ق) صاحب کتاب بذل المجهود فی افحـام الیهود اشاره کـرد که موضوع بشارت ظهور پیامبر اسلام در تورات را در تألیف خویش بررسی کرده است (مغربی، ص۳۲-۳۳).
گروه دوم برخی مواردِ ذکر شده در بحث تحریف را ازجملۀ نقاط ضعف عهد عتیق یا عهد جدید بهشمار میآوردند و ضمن دفاع از دیگر تعالیم دین خود، در اصلاح یا حذف آن نقاط ضعف میکوشیدند. برای نمونه، این تصور همواره در میان یهود وجود داشت که ایرادات قرآن بیشتر متوجه متون آپوکریف، مِدراشیم (تفاسیر تورات) و حتى متون سود اِپیگرافا۱ ست. از اینرو، عدهای برآن شدند تا با حذف مطالبِ یاد شده از متون مقدس، از اصالت آنها دفاع کنند. فرقۀ قرائیم که در سدۀ ۲ق/ ۸م در عراق و میان یهودیان شکل گرفت، برآیند این تفکر بود. ایشان کلیۀ روایات شفاهی را به کناری نهادند و تمامی احکامی را که در تورات ذکر نشده بود، طرد کردند.
گروه سوم که همواره اکثریت مسیحیان و یهودیان را شامل میشد، کسانی بودند که از همان ابتدا کلیۀ دعاوی قرآن و حتى سندیت خود آن را انکار میکردند. در نظر آنان قرآن کلامی بشری بود (یونس:۳۸) که بهوسیلۀ فردی مبتدع
ــ پیامبر(ص) ــ در قالب نظمی آهنگین عرضه شده بود و در این حال، مشابهتهای آن با عهدین نیز جز اقتباسی ناشیانه بهشمار نمیآمد. به بیان دیگر، این گروه در مقابل اتهام قرآن مبنی بر تحریف عهدین، خود قرآن را متنی تحریف شده از عهدین میدانستند (دیاری، ص۶۲-۶۴). گفتنی است که نوشتههای گروه سوم دربارۀ نفی تحریف عهدین و در عوض، رد اصالت قرآن، پرشمار است، اما از آن میان میتوان به کتاب ابن کمونه (د ۶۸۳ق/۱۲۸۴م) با عنوان تنقیح الابحاث للملل الثلاث اشاره کرد که در آن از منظری یهودی سعی در اثبات موضوعاتی چون اصالت تورات فعلی شده است (ابن کمونه، ص۲۹-۳۰).
از بین مدافعان مسیحیت نیز یوحنای دمشقی(د پیشاز ۱۳۷ق/۷۵۴م) را میتوان نام برد که یکی از نخستین آثار از اینگونه را به نام «مناظرۀ مسلمان و مسیحی» در دفاع از مسیحیت نوشت. وی در کتاب خود، در مباحثهای خیالی میان یک مسیحی و یک مسلمان، فرد مسلمان را وادار به اعتراف به الوهیت عیسى میکند.
منحنی سیر تاریخی توجه به بحث تحریف تحت
تأثیر عوامل بسیاری ازجمله برخوردهای فیزیکی میان پیروان ادیان، حرکتهای استعماری و جنبشهای تبشیری بوده، و با تغییر آنها دچار نوسان شده است، بهطوری که در سدههای ۱۲-۱۳ق/ ۱۸-۱۹م با افزایش فعالیتهای استعماری غرب مسیحی در برخی کشورهای اسلامی و نیز افزایش فعالیت جریانهای تبشیری در کنار آنها، دفاعیات مسلمانان نیز در حوزۀ فرهنگی گسترش یافت و توجه به مسئلۀ تحریف فزونی گرفت. در اواخر سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م نیز، با شکلگیریِ رویکرد نقد تاریخی در عرصۀ تحقیقات دینی که حاصل آن تقدسزدایی از بسیاری از کتب دینی بود، خیزش بزرگی در این منحنی ایجاد شد، زیرا شواهد تاریخیِ بهدست آمده از تحقیقات علمی دربارۀ عهد عتیق و عهد جدید، دست منتقدان مسلمان را در اثبات هرچه بیشتر اتهام تحریف عهدین باز مینمود. ازجمله کسانی که با این روش به موضوع تحریف عهدین پرداختهاند، میتوان به خلیل الرحمان هندی در کتاب اظهارالحق (قاهره، ۱۹۸۶م)، محمدجواد بلاغی در کتاب الهدى الى دین المصطفى (قم، ۱۳۴۴ش) و عبدالاحد داوود در کتاب محمد(ص) در تورات و انجیل اشاره کرد. با اینهمه، انتظار میرود که با جایگزینی رویکرد پدیدارشناسی در مطالعات ادیان، این خیزش در دوران معاصر نیز تا حد زیادی فروکش کند و به دنبال آن بحث تحریف نیز از منظر جدیدی مطرح گردد.
منابع:
(۱) قرآن
کریم؛
(۲)محمد ابن بابویه، التوحید، به کوشش هاشم حسینی طهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق؛
(۳) احمد ابن تیمیه، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، به کوشش علی سیدصبـح مدنی، قاهـره، مطبعةالمدنـی؛
(۴) علـی ابن حـزم، الفصـل، بیـروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
(۵) علی ابن ربن، الدین والدولة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
(۶) عبدالله ابن قتیبه، عیون الاخبار، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
(۷) محمد ابن قیم جوزیه، هدایةالحیارى، به کوشش سیفالدین کاتب، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م؛
(۸) سعد ابن کمونه، تنقیح الابحاث، بیروت، دارالانصار؛
(۹) احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۹۷ق/۱۳۵۶ش؛
(۱۰) ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و مهدی ناصح، مشهد، ۱۳۷۲ش؛
(۱۱) محمد باقلانی، التمهید، به کوشش محمود محمد خضیری و محمد ابوریده، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م؛
(۱۲) محمد بخاری، صحیح، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۱۳) ابوریحان بیرونی، آثارالباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، ۱۳۲۱ش؛
(۱۴) عبدالاحد داوود، محمد(ص) در تورات و انجیل، ترجمۀ فضلالله نیک آیین، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۱۵) محمدتقی دیاری، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، تهران، ۱۳۷۹ش؛
(۱۶) محمدرشید رضا، تفسیرالمنار، بیروت، ۱۳۴۲ق؛
(۱۷) محمود زمخشری، کشاف، مطبعةالشرقیه؛
(۱۸) محمد شهرستانی، الملل و النحل، به کوشش محمد سیدکیلانی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛
(۱۹) فضل طبرسی، مجمع البیان، تهران، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م؛
(۲۰) محمد طبری، تاریخ، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۵۲ش؛
(۲۱) محمد طنطاوی، الجواهر، قاهره، ۱۳۵۰ق؛
(۲۲) عهد جدید؛
(۲۳) عهد عتیق؛
(۲۴) محمد عیاشی، تفسیر، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۳۸۰ق؛
(۲۵) محمد غزالی، الردالجمیل لالٰهیه عیسى بصرح الانجیل، استانبول، ۱۹۸۶م؛
(۲۶) فخرالدین رازی، التفسیرالکبیر، استانبول، ۱۳۰۷ق؛
(۲۷) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
(۲۸) علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۵ش؛
(۲۹) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۶م؛
(۳۰) یحیى مغربی، بذل المجهود فی افحام الیهود، به کوشش محمد احمد شامی، قاهره؛
(۳۱) مطبعةالفجالة الجدیده؛
(۳۲) مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۰۷م؛
(۳۳) ویلیام مونتگمری وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۷۳ش؛
(۳۴) جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، تهران، ۱۳۸۰ش؛
(۳۵) احمد یعقوبی، تاریخ، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، ۱۳۴۷ش؛