تحولات جدید در عصر پهلوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با وجود
فساد و لامذهبی آشکار در زمینههای مختلف در
عصر پهلوی، تحولات و نوآوریهای زیادی نیز با گذشت
زمان در
ایران روی داد که از ابداعات و اختراعاتی که در
قرن بیستم در
دنیا اتفاق افتاد تاثیر میپذیرفت. در اینجا به نمونههای از این تحولات اشاره میشود.
در پایان سالهای ۱۹۲۰ و سالهای ۱۹۳۰ چند فقره اصلاحات در زمینه
آموزش و پرورش،
فرهنگ و زندگی مردم انجام گرفت. قانونها و تصویب نامههایی درباره آموزش عمومی و اجباری رایگان ابتدائی و دبیرستان و آموزش عالی و همچنین تاسیس شبکه آموزش غیرمذهبی دولت و حتی آموزشگاهها و دانشکدههای علوم تربیتی وضع شدند. تمامی امور اجرائی مدارس، مانند برگزاری امتحانات، تهیه برنامههای درسی و آموزشی و تشخیص صلاحیت علمی و اخلاقی معلمان، به شورای عالی معارف واگذار شد. به سفارش شورای عالی معارف مقرر شد با بررسی نظام آموزش و پرورش کشورهای اروپائی، الگوئی برای نظام آموزشی کشور انتخاب گردد. سرانجام سیستم آموزشی مدارس فرانسه به عنوان الگوی مدارس ایرانی پذیرفته شد.
یکی از جنبههای بسیار امیدوارکننده اصلاحات نظام آموزشی در دوران
رضاشاه و زیر نظر مستقیم وزارت معارف، این بود که به آلمانیها امکان داده شد تا به راستی خدمت با ارزشی را به ایرانیان ارزانی دارند. مدارس فنی توسط وزارتخانههای مختلف گشایش یافت تا به آموزش کادر فنی در داخل کشور بپردازد. دانشکدههای دامپزشکی و کشاورزی که با یاری استادان فرانسوی تاسیس شدند، بعدا در دانشگاه تهران ادغام شدند.
پس از تاسیس دارالفنون که نخستین دانشگاه ایرانی به سبک جدید است، کوششهایی در ایجاد مدرسههای عالی در زمینههای مختلف علوم و فنون به منصه ظهور رسید تا ایجاد دانشگاه تهران فهرست این مدارس به ترتیب تاریخی از این قرار بودند:
مدرسه علوم سیاسی، مدرسه فلاحت، مدرسه طب، دارالمعلمین و دارالمعلمات، مدرسه حقوق، مدرسه عالی فلاحت، مدرسه تجارت، دارالمعلمین عالی و مدرسه دامپزشکی.
فکر تاسیس دانشگاه تهران از ۱۳۰۷ خورشیدی وجود داشت، تا اینکه وزیر دربار وقت، عبدالحسین تیمورتاش از طرف رضاشاه، دکتر عیسی صدیق را مامور کرد که در سال ۱۳۱۰ خورشیدی به آمریکا سفر کند و پس از مطالعه در «تاسیسات علمیدنیای جدید» طرحی برای تاسیس دانشگاه برای کشور به دولت تقویم نماید. طرح دکتر صدیق مورد قبول کفالت وزارت معارف وقت، علی اصغر حکمت، قرار گرفت و سرانجام در هشتم خرداد ماه ۱۳۱۳ به تصویب مجلس رسید و در ۱۵ بهمن همان کلنگ تاسیس دانشگاه تهران توسط رضاشاه در زمینهای شمال غربی تهران آن روزگار، به نام جلالیه بر زمین زده شد و روز
جمعه۲۴ اسفندماه رسما دانشگاه تهران تاسیس شد و کفیل وزارت معارف، ریاست دانشگاه را نیز متقبل گردید.
مدرسههای عالی که پیش از این تاریخ وجود داشتند به اضافه چند دانشکده جدیدالتاسیس در همان سال چون دانشکده فنی، دانشکده ادبیات، دانشکده علوم، همه ضمیمه دانشگاه تهران شدند. افزون بر استادان ایرانی استادان خارجی نیز در رشتههای مختلف پزشکی، حقوق و علوم سیاسی از
فرانسه،
انگلستان، آلمان، سوئد، سوئیس و
آمریکا جهت تدریس دعوت شدند.
در سال دوم نخست وزیری فروغی در سال ۱۳۱۳ به دستور رضاشاه یک سلسله اقدامات فرهنگی انجام گرفت که اهم آن عبارت است از تصویب قانون اجازه تاسیس دانشسرای عالی به منظور تربیت دبیر و آموزگار.
یکی دیگر از نهادهایی که مروج و مبلغ گرایشهای ناسیونالیستی در
ایران بود، انجمن آثار ملی نام داشت. این انجمن که در سال ۱۳۱۲ با فکر تعمیر و ترمیم آثار باستانی و تاریخی ایجاد شد، با تاسیس اداره باستانشناسی در سراسر ایران، تلاشهایی را در این زمینه انجام داد. نخستین گام در این راه، ایجاد بنیاد آرامگاه
فردوسی، تغییر شکل آرامگاه
حافظ و ارائه طرحهای تازهای برای سایر شعرای ملی ایران بود.
در همین سال آرامگاه
خیام نیز به صورت آبرومندی درآمد.
قبر حافظ و
سعدی در
شیراز به صورتی زیبا و با ارزش بنیاد گرفت.
در اوائل سال ۱۳۱۴ برای توسعه و تکمیل
زبان فارسی و وضع واژههای جدید فارسی و جایگزین نمودن آنها به جای لغات بیگانه سازمانی به نام فرهنگستان تاسیس یافت و نخبه دانشمندان در رشتههای مختلف عضویت آن را پذیرفتند.
بخش بزرگی از نظام آموزشی شاه که به عنوان یک وسیله دست یافتن بر هدف استفاده از تحصیلات به کار رفت، شایان تقدیر است؛ اما خواه ناخواه، به تحولاتی انجامید که فراتر از هدفهایی رفت که شاه آن را مد نظر داشت. شاه این امکان را برای مردم کشورش فراهم کرد تا از
جهل و برخی اندیشههای کهنه پرستانه برهند.
تشکیل جمعیت نسوان و جمعیت تمدن نسوان و کانون بانوان در راستای آزادی دادن به
زنان در زمینههای مختلف از دیگر اقدامات فرهنگی رضاشاه بود.
دولت ایران از سال ۱۲۷۳ق چندین بار امتیاز خط آهن سرتاسری را به شرکتها و اتباع خارجی داده بود؛ اما تا سال ۱۳۰۰ق هیچ خط آهنی در ایران کشیده نشد. در این سال یک فرانسوی با گرفتن امتیاز خط آهن تهران ـ رشت و
تهران ـ
خلیج فارس، فقط توانست راهآهن شش کیلومتری تهران ـ
حضرت عبدالعظیم را بسازد. در ۱۳۰۸ق حاج محمدحسن امینالضرب خط آهن میان شهر آمل و بندر محمود آباد به طول ۱۶ کیلومتر کشید. در دوران
جنگ جهانی اول، مهندسان نظامی انگلیس قسمتی از راهآهن هندوستان را از نقطه مرزی میرجاوه با زاهدان به طول ۱۶۷ کیلومتر امتداد دادند. روسها نیز هنگام
جنگ با عثمانی در شمال غربی ایران شعبهای از خط آهن قفقاز را از طریق
خاک ایران به شهر بایزید در خاک
ترکیه رساندند.
از سال ۱۳۰۴ش دولت ایران تصمیم گرفت که با احداث یک خط آهن سرتاسری
دریای خزر را به خلیج فارس متصل کند. از اینرو در ۹ خرداد ۱۳۰۴ش، قانون مربوط به آن از تصویب مجلس گذشت. برای این منظور مقرر شد که راهآهن ایران بدون کمک خارجی ساخته شود و هزینه آن با گرفتن دو ریال
مالیات از هر سه کیلو
قند و
شکر و چایی که به ایران وارد میشود یا در کشور تولید میگردد، برای ساختمان راهآهن سراسری تامین گردد و بقیه مصارف راهآهن از بودجه عمومی کشور تامین گردد.
خط شمال از بندر امام خمینی در ساحل جنوب شرقی دریاچه خزر آغاز شد و از بین دشت و با عبور از
جنگل به
شهر ساری رسید و در ادامه مسیر از دره تنگ تالار گذشت. این خط، گدوک، نزدیک فیروز کوه را با ارتفاعی حدود ۲۰۱۰ متر طی کرد و با پشت سر گذاشتن جلگه خوار و ورامین به ایستگاه تهران ختم شد. خط منتهی به جنوب نیز از بندر شاهپور آغاز و تا صالح آباد از لابلای دشت و از روی پلهای متعدد بویژه پل کارون عبور کرد و به بخش کوهستانی رسید. در نهایت با ورود و خروج از تونلهای پی در پی وارد فلات مرکزی شد و بدین وسیله ساختمان یکی از طولانیترین راهآهنهای آسیا که در نوع خود در
جهان بینظیر بود، در طی یازده سال و با هزینه سی میلیون لیره انگلیسی با موفقیت به پایان رسید.
در سال ۱۳۴۳ش
محمدرضاشاه، وزرای فرهنگ کلیه کشورها را برای برگزاری کنگره جهانی مبارزه با بیسوادی به تهران دعوت کرد
و هزینه یک روز از بودجه نظامی ارتش ایران را برای مبارزه با بیسوادی در اختیار یونسکو گذارد. تشکیل سپاه دانش برای ریشهکن کردن بیسوادی و گسترش تحصیل در روستاهای کشور، تشکیل کمیته ملی پیکار با بیسوادی به منظور بسیج تمام نیروهای مالی و معنوی در راه ریشهکن کردن بیسوادی و اضافه کردن اصل «انقلاب اداری و آموزشی» به اصول نه گانه انقلاب در ۱۴ مهر ۱۳۴۶ همه از برنامههای حکومت محمدرضاشاه برای گسترش سواد در جامعه بود.
در سال ۱۳۴۷ش کنفرانس «انقلاب آموزشی» رامسر تشکیل شد و منشور انقلاب آموزشی را مدون ساخت.
اجرای قانون خدمات اجتماعی بانوان، نظام تعلیمات عشایری، طرح تغذیه رایگان در مدارس و تاسیس مراکز دانشسراهای راهنمایی در استانها به منظور تربیت معلم مورد نیاز برای مدارس از مهمترین طرحها جهت اجرای این انقلاب آموزشی بود.
افزایش مراکز تحصیلات عالی، بستر مناسبی برای رشد طبقه متوسط جدید بود. از آغاز دهه ۱۳۴۰ش، تحولاتی اساسی، چه در رشد تعداد مراکز آموزش عالی و چه در کیفیت آموزش، پدید آمد و به منظور تامین نیروی لازم برای انجام برنامههای توسعهای، دانشگاهها نیز تغییر کرد و نظام فرانسوی جای خود را به نظام آمریکایی داد.
بدین ترتیب، شهرنشینی و سواد و آموزش و نیز وسایل ارتباط جمعی که بر اثر بالا رفتن درآمدهای نفتی بویژه در اواخر دوره پهلوی گسترش پیدا کرده بود، صورت نوینی به زندگی اجتماعی بخشید و طبقه متوسط جدید شهری را افزایش داد.
توسعه اجتماعی و اقتصادی بیشتر به واسطه درآمدهای روزافزون نفت عملی شد. میزان درآمد
نفت ایران که در سال ۱۳۴۲، ۵۵۵ میلیون دلار بود، در سالهای بین۱۳۵۳-۱۳۴۲ به ۱۳ میلیارد دلار و از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ به ۳۸ میلیارد دلار رسید. بدین ترتیب در برنامههای عمرانی طرحهای زیر بنائی از جمله سیتم حمل و نقل و بخش کشاورزی بویژه اصلاحات ارضی و طرحهای بزرگ آبرسانی مورد نظر بود. برنامههای عمرانی بعدی هم به صنعت، معدن و منابع انسانی اختصاص یافته بود. برنامههای عمرانی تاثیر بیشتری بر جمعیت شهرنشین داشت، و با تخصیص بیش از ۵/۲ میلیارد به صنعت دو هدف بلند پروازانه دنبال میشد، تولید کالاهای مصرفی مورد نیاز بازارهای داخلی و تشویق و رشد صنایع مادر و واسطهای، بنابراین ایران به دنبال سرمایهگذاریهای دولتی هنگفت در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵ شاهد انقلاب صنعتی کوچکی بود و رشد صنعتی سالانه از ۵ به ۲۰ درصد افزایش یافت.
پیامد این انقلاب صنعتی، تولید فزاینده برخی مواد و کالاهای مهم بود؛ مثل زغال سنگ، سنگ آهن، کاغذ، انواع خودروها و...
از آنجا که مدارس جدید امکانات بهداشتی و کارخانههای صنعتی اغلب در شهرها متمرکز شده بود، توسعه اقتصادی و اجتماعی سالهای مدنظر تاثیر عمیقی بر جمعیت شهری گذاشت. به طور کلی در این دوره جمعیت شهری به سرعت افزایش یافت.
شاه هر چند ساختار اجتماعی و اقتصادی را نوسازی کرد و در نتیجه طبقه متوسط و طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد؛ اما نتوانست در حوزه دیگر یعنی حوزه سیاسی، نوسازی نماید. شاه به جای نوسازی سیاسی، قدرتش همانند پدرش بر روی سه ستون نیروهای مسلح، شبکه حمایتی دربار و دیوانسالاری گسترده دولتی قرار داد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تحولات جدید در عصر پهلوی» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۰۳.