تعریب خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَعریب ، عربی کردنِ کلمه غیرعربی و به ساختار عربی در آوردن آن میباشد( صفی پوری ، ذیل «عرب »). کلمه عربی شده را مُعَرَّب خوانند، در مقابلِ معدود کلمات غیرعربی که به صورت اصلی خود وارد زبان میشوند و به کلمات دَخیل شهرت دارند (ابن منظور، ذیل «دخل »). تعداد قابل توجهی از مفردات غیرعربی که در زبان عربی به کار رفته است ، یکی از این دو نوع میباشد.
گاهی معرّب را دخیل نیز نامیدهاند (ابن سیده ، ج۵، ص۸۷؛ جوالیقی ، ص۱۰۵؛ سیوطی ، ج۱، ص۲۶۹؛ مغربی ، ص۲۶؛ محمدحسن عبدالعزیز، ص۲۴۷). ابن منظور (ابن منظور، ذیل «دخل ») دخیل را لفظی دانسته که عربی نیست و وارد کلام عرب شده است . احمد مطلوب (احمد مطلوب، ص۷۹ـ۸۰) دخیل را لفظی خوانده که در دوره اخیر از زبانهای دیگر گرفته شده و به همان شکل خود یا با کمی تغییر تلفظ میشود. او بین معرّب و دخیل تفاوتهایی قائل شده است : یکی آنکه ساختار کلمات معرّب شبیه اوزان کلمات عربی است ، اما وزن کلمات دخیل ربطی به اوزان عربی ندارد؛ دوم آنکه استفاده از کلمات معرّب سابقهای طولانی دارد ولی کاربرد واژههای دخیل به دورههای متأخر بر میگردد.
عبدالقادر مغربی (مغربی، ص۱۱۷) کلمات مستعمل در زبان عربی را به عربی محض و دخیل ، و واژههای دخیل را به معرّب و مولّد و محْدَث یا عامی تقسیم کرده و هریک را براساس دوره استعمال آن تعریف نموده است . به نوشته او، معرّب را اهل زبان ، قبل از اسلام وارد کردند، مولّد را مولّدون قرون اولیه اسلامی ساختهاند و بعد از این دو دوره ، شاعران متأخرتر از مولّدون (محدَثون )، از واژههای مُحدَث استفاده کردند (مغربی ، ص۱۰۳ـ۱۱۷).
در اینکه مولّد لفظی عربی است یا خیر، اختلاف نظر هست ( سیوطی ، ج۱، ص۳۰۴ـ۳۲۰). عدهای از علما، از جمله سیوطی (سیوطی، ج۱، ص۳۰۴) و خفاجی (محمدحسن عبدالعزیز، ص۲۴۷)، لغاتی را که عربها در دورههای متأخر معرّب ساختهاند، مولّد به شمار آوردهاند و مرتضی زبیدی (مرتضی زبیدی، ذیل «ولد») مولّد را لفظی دانسته که در اصل زبان نبوده است . بر اساس تعریف مجمع اللغة العربیه مصر (فرهنگستان زبان عربی )، مولّد لفظی است که مولّدون ، بدون آنکه در زبان عربی سابقه داشته باشد، به کار بردهاند و بر دو قسم است : قسم اول الفاظی که با ضوابط و معیارهای کلام عرب تطبیق دارد، مانند اصطلاحات علوم و صنایع ، و قسم دوم الفاظی خارج از معیارهای زبان عربی ، شامل واژههای غیرعربی که مردم عرب قدیم آن را به کار نبردهاند و واژههای تحریف شده و واژههای بر ساخته ( مجمع اللغة العربیه ، ۱۳۵۳، ص۳۳ـ۳۴؛ مجمع اللغة العربیه، ۱۳۵۴، ص۸). المعجم الوسیط (المعجم الوسیط، ج۱، مقدمه ، ص۱۶) هریک از این اصطلاحات را جداگانه تعریف کرده است : دخیل ، واژهای بیگانه است که بدون تغییر، وارد زبان عربی شده است ؛ محدث ، لفظی است که در دوره جدید به کار میرود و در زبان عامه شایع است ؛ مولَّد، کلمهای است که بعد از دوره روایت (دوره بنی عباس ) به کار رفته است ؛ و معرّب ، لفظی غیرعربی است که مردم عرب آن را پذیرفته و به شکلهای مختلف تغییر دادهاند.
شوقی امین اطلاق اصطلاح مولّد را بر واژههای معرّب درست نمیداند و هر آنچه را که از قدیم و جدید مورد استفاده قرار گرفته ، چه تغییری در آن صورت گرفته باشد چه نگرفته باشد، معرّب مینامد (محمدحسن عبدالعزیز، ص۲۴۷).
مباحث تاریخی . سیبویه (متوفی ۱۸۰)، و به تبع او علمایی چون مرزوقی (قرن چهارم )، ابن سیده (متوفی ۴۵۸)، ابن بَرّی (قرن ششم )، ابوحیّان (متوفی ۷۴۵)، سیوطی ، خَفاجی (متوفی ۱۰۶۹) و عبدالقادر بغدادی (متوفی ۱۰۹۳)، هر گونه استعمال لفظ عجمی در زبان عرب را تعریب دانستهاند (مانند اِبریسَم )، و علمایی چون فَرّاء (متوفی ۲۰۷)، ابن جِنّی (متوفی ۳۹۲؛
به نقل از استادش ابوعلی فارسی ، متوفی ۳۷۷)، جوهری (متوفی ۳۹۶)، حریری (متوفی ۵۱۶) و زمخشری (متوفی ۵۲۸) ساختار (وزن و قالب ) عربی دادن به واژه دخیل را از شروط تعریب شمردهاند، مانند دِینار بر وزن فِعْلال (ابن جنّی ، ج۱، ص۳۵۷؛جوهری ، ذیل «عرب »؛حریری ، ص۱۳۱؛زمخشری ، ج۴، ص۲۸۲؛
جوالیقی ، ص۹؛سیوطی ، ج۱، ص۲۶۸، سیوطی ، ج۱، ص۲۹۲؛خفاجی ، ص۳؛محمد شوقی امین ، ص۲۰۳ـ ۲۰۶؛سیبویه ، ج۳، ص۲۳۴؛سیبویه ، ج۴، ص۳۰۳ـ۳۰۴).
از بررسی واژههای معرّب به نظر میرسد قانون و قاعدهای برای تعریب کلمات دخیل در میان مردم عرب نبوده است و، چنانچه مشهور است ، آنان کلمات بیگانه را هر طور که تلفظ آنها را آسانتر و مناسبتر با زبان خود مییافتند، به کار میبردند («اَعْجَمیٌّ فَالْعَبْ به م'ا شِئتَ»؛
رضی الدین استرآبادی ، ج۱، ص۱۳۲؛محمد شوقی امین ، ص۲۰۷؛محمدی ، تاریخ و فرهنگ ایران ، پیوستها، ص۸۱؛سیبویه ، ج۳، ص۲۳۴ـ ۲۳۵؛ سیبویه ، ج۳، ص۶۲۰ـ۶۲۱؛ سیبویه ، ج۴، ص۳۰۳ـ۳۰۷؛عبدالحامد عبدالقادر، ص۲۱). علمای لغت بر این نکته نیز تأکید کردهاند که تعریب سماعی است ( مجله مجمع اللغة العربیة الملکی ، ص۶). در عین حال ، سیبویه ( سیبویه ، ج۴، ص۳۰۴ـ۳۰۷) کوشیده است قواعد ابدال کلمات دخیل را که به شکل
طبیعی بر زبان مردم جاری بوده است تدوین کند ( مغربی ، ص۲۹؛محمدی ، تاریخ و فرهنگ ایران ، پیوستها، ص۸۱ ـ۸۳). اهمّ این قواعد عبارتاند از: تبدیل یک حرف به حرف دیگر، اضافه یا کم کردن یک حرف ، تغییر حرکت ، اسکان متحرک و حرکت دادن به حرف ساکن (جوالیقی ، ص۶؛سیبویه ، ج۴، ص۳۰۴ـ۳۰۷؛ثعالبی ، ص۳۲۵ـ۳۲۷؛سیوطی ، ج۱، ص۲۷۰ـ۲۷۵؛عزام ، ص۴۶ـ۴۷).سیبویه (سیبویه، ج۴، ص۳۰۳ـ۳۰۴)، بر این اساس ، واژههای معرّب را به چهار گروه تقسیم کرده است : ۱) کلماتی که بدون تغییر در حروف ، ساختار عربی دارند، مانند خُرَّم ؛
۲) با تغییر در حروف ، ساختار عربی گرفتهاند، مانند دِرْهَم و دِین'ار؛
۳) بدون تغییر در حروف و بدون ساختار عربی مانند قَهْرمان ؛
۴) با تغییر در حروف و بدون ساختار عربی ، مانند آجُرّ و اِبْریسَم .
ابوحیّان (متوفی ۷۴۵) و ابن امّقاسم (متوفی ۷۴۹ یا ۷۵۵) کلمات معرّب را به سه دسته تقسیم کردهاند: دستهای که عرب با تغییر در آن ، بدان ساختار عربی میدهد؛
دستهای که تغییر میکند و اما ساختار عربی ندارد، و دسته سوم که نه تغییر میکند و نه ساختار عربی میپذیرد (سیوطی ، ج۱، ص۲۶۹؛ابن کمال پاشا، ص۴۸ـ ۴۹). ابن کمال پاشا (ابن کمال پاشا، ص۴۷ـ ۴۸) و بغدادی (محمد شوقی امین ، ص۲۰۶) نیز همان تقسیمبندی سیبویه را آوردهاند. احمدمحمدشاکر در مقدمة المعرّب (جوالیقی ، ص۲۰) اسمهای بیگانه را به دو دسته تقسیم کرده است : با ساختار عربی و تغییر در حروف ، بدون ساختار عربی و به شکل اصلی خود.
سیوطی (سیوطی، ج۱، ص۲۶۸) از جهتی دیگر به موضوع توجه کرده و معرّب را لفظی دخیل دانسته است که مردم عرب ، آن را به همان معنایی که در اصل وضع شده ، به کار بردهاند اما ابن کمال پاشا (ابن کمال پاشا، ص۵۲ ـ۵۳) و خفاجی (خفاجی، ص۳) استفاده از لفظ غیرعربی را حتی در غیر معنای اصلیش از مقوله تعریب دانستهاند، مانند کاربرد شَهْر به معنای «ماه » مأخوذ از واژه «شهر» به معنای شهرت و آشکاری (جوالیقی ، ص۲۰۷).
از نظر علمای لغت و نحو، چه آنانکه در تعریف تعریب ساختار عربی را لحاظ کردهاند چه آنانکه قید ساختار را در نظر نگرفتهاند، چون مردم عرب از کلمه معرّب استفاده کردهاند و کلمه معرّب با لغات عربی آمیخته و همچنین احکام و اصول عربی بر آن جاری شده ، عربی است (ازهری ، ج۲، ص۳۶۰، ذیل «عرب »؛
ابن جنّی ، ج۱، ص۳۵۷؛حریری ، ص۱۳۱؛زمخشری ، ج۴، ص۲۸۲؛جوالیقی ، ص۵؛جوالیقی ، ص۸ ـ۹؛ مقدمه احمد محمدشاکر، ص۱۱؛سیوطی ، ج۱، ص۲۶۹؛محمد شوقی امین ، ص۲۰۳ـ ۲۰۷).
سیبویه (سیبویه، ج۳، ص۲۳۴ـ ۲۳۵؛سیبویه، ج۳، ص۶۲۰ـ۶۲۱؛ سیبویه،ج ۴، ص۳۰۴) در باب اسمهای عجمی به نمونههایی از اجرای احکام صرفی بر کلمه معرّب اشاره کرده است ، از جمله تعریف و تنکیر (معرفه و نکره )، قبول «ال » (حرف تعریف )، منع صرف (منصرف و غیرمنصرف بودن )، تصغیر و جمع بستن (عزام ، ص۴۵ـ۴۶). وی در جمع بستن ، شیوه پیشنهادی استاد خود، خلیل بن احمد (متوفی ۱۷۵)، را ذکر کرده است (سیبویه ، ج۳، ص۶۲۰). جوالیقی (جوالیقی،ص ۵) فقط به نحوه «ال » گرفتن کلمات معرّب اشاره کرده و سیوطی (سیوطی، ج۱، ص۲۸۷ـ۲۹۳) علاوه بر ذکر بعضی از موارد یادشده ، بحث ترخیم و تثنیه معرّب را نیز آورده است .
از دیگر مباحث صرفیِ مطرح در باب کلمات معرّب ، اشتقاق از آنهاست که علما در جواز آن اتفاق نظر نداشتهاند. ابن جنّی ( ابن جنّی، ج۱، ص۳۵۸ـ۳۶۰) و سیوطی (سیوطی، ج۱، ص۲۸۷ـ ۲۸۸) به تعدادی از لغات عربی اشاره کردهاند که از اسمهای عجمی مشتق شده (مانند لِجام ، معرّب لِگام ) و از آنها در عربی ، فعل و اسم ساخته شده است (مثلاً اَلْجَمَ و مُلْجَم ). عدهای نیز با ذکر دلایلی اشتقاق را در این باب رد میکنند (جوالیقی ، ص۳ـ۴؛سیوطی ، ج۱، ص۲۸۷؛سیوطی ، ج۱، ص۲۹۲؛محمد شوقی امین ، ص۲۰۵). ابوعُبَیدة مَعمربن مُثَنّی (متوفی ۲۰۹)، ابن فارِس (متوفی ۳۹۵)، فخرالدین رازی (متوفی ۶۰۶) و دیگران منشأ این اختلاف نظر را وجود الفاظ مشترک در عربی و فارسی و دیگر زبانها دانستهاند مانند اسحاق که عجمی است ولی در عربی افعالی از همین ریشه به کار رفته است ؛
اَسْحَقَ، یُسْحِقُ (جوالیقی ، ص۱۴، مقدمة عبدالوهاب عزام ، ص۳؛سیوطی ، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۷؛ سیوطی ، ج۱، ص۲۹۲). ثعالبی (ثعالبی،ص ۳۲۵) فهرستی از این واژهها را گرد آورده است . خویشاوندی زبان عربی با دیگر زبانهای سامی (آرامی ، آشوری ، سریانی ، کلدانی ، عبرانی ، فینیقی و حبشی ) و ورود برخی الفاظ از این زبانها به زبان فارسی ، قبل از اسلام ، و حتی معلوم نبودن سابقه و خاستگاه بعضی واژهها، به جهت قدمت زبان عربی (ابن درید، ج۱، ص۴؛
جوالیقی ، مقدمه عبدالوهاب عزام ، ص۴؛ مقدمه احمد محمدشاکر، ص۱۳؛محمدی ، تاریخ و فرهنگ ایران ، پیوستها، ص۳۸ـ۴۰؛مغربی ، ص۳۰ـ۳۷؛سامرائی ، ۱۹۶۶، ص۳۰ـ ۴۸؛سامرائی ،۱۹۷۸، ص۹۶ـ۱۰۴)، در این بحث حائز اهمیت است ، گرچه گاهی از آن غفلت شده است .
بنا بر قول شافعی (متوفی ۲۰۴) غالب کلمات معرّب ، اسم جنس و اسم خاص (عَلَم )اند، مانند اسمهای ابزارها و خوردنیها و آشامیدنیها و لباسها، از جمله دیباج ، زنجبیل (جوالیقی ، مقدمه احمدمحمد شاکر، ص۱۱ـ۱۲؛سیوطی ، ج۱، ص۲۸۶ـ۲۸۷؛جواد، ص۲۰۹؛عبدالحامد عبدالقادر، ص۲۰ـ۲۱؛حمزاوی ، ص۳۴۵).
در بحث تعریب ، از دیرباز این مسئله نزد لغت شناسان و اهل ادب مطرح بوده است که چه نیازی به تعریب هست . برخی معتقد بودهاند که در زبان عربی آنچه برای بیان مقصود لازم است وجود دارد. ابن فارس در این باره توضیح داده که به ازای همه مفاهیم و معانی ، ریشههایی در زبان عربی در نظر گرفته شده و فقط کافی است به روش قیاسی ، از این ریشهها واژههای نو بسازیم . به تعبیر او زبان امر توقیفی است (ابن فارس، ص۳۱ـ۳۴؛ابن فارس، ص۶۷؛زَیّات ، ص۱۱۲ـ۱۱۵؛
طائی ، ص۱۹۲).
عدهای دیگر، تعریب را مولود نیاز میدانند و عواملی چون کمبود واژگان و همسایگی و معاشرت مردم عرب با اقوام یونانی ، نبطی ، آرامی ، عبری ، حبشی ، هندی و بویژه ایرانی و رومی که تمدنی کهن داشتند و نیز گسترش قلمرو اسلام ، در امر تعریب مؤثر بوده است و عامه مردم ، بازرگانان ، صنعتگران و پس از آن ادبا و شعرا بتدریج و ضرورت ، واژههای معرّب را به کار گرفتهاند (مغربی ، ص۴۴ـ۴۷؛ مغربی ، ص۵۱ ـ۵۲؛عبدالحامد عبدالقادر، ص۹، ۲۲؛عَزّاوی ، ص۴۷؛حمزاوی ، ص۳۴۱؛محمدی ، ۱۳۷۴ ش ، ص۱۳۷؛ محمدی ،تاریخ و فرهنگ ایران ، پیوستها، ص۳۹). اشعار جاهلی ، آیات و احادیث و اصطلاحات دیوانی نیز مؤید رواج کاربرد واژههای معرّب است (خوارزمی ، ص۸۱ ـ ۱۰۰؛جوالیقی ، ص۳؛سیوطی ، ج۱، ص۲۶۹؛محمدحسن عبدالعزیز، ص۲۵ـ ۴۵؛محمدحسن عبدالعزیز، ص۳۰۳ـ۳۲۹؛محمدحسن عبدالعزیز، ص۳۳۱ـ ۴۰۸). گاهی نیز شعرا برای ایجاد هماهنگی و زیبایی قافیه ، در اشعار خود از لغات عجمی استفاده کردهاند (جوالیقی ، ص۹ـ۱۰).
در واقع ، الفاظ ، مقاصد هر ملتی را بیان میکنند و مقاصد، متغیر و پایان ناپذیرند (زیّات ، ص۱۱۴). بر این اساس ، ورود کلمات خارجی به زبان عربی و اجرای اصول و احکام این زبان درباره آنها یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل پیشرفت و حیات زبان عرب بوده است ( محمدی ، ۱۹۶۶، ص۱۸ـ۱۹). به تعبیر دیگر، تعریب باعث گسترش زبان شده و استفاده از کلمات معرّب از قدر و منزلت زبان و همچنین فصاحت و بلاغت آن نکاسته است (مغربی ، ص۸؛مغربی ، ص۴۱؛مغربی ، ص۴۸؛مغربی ، ص۷۶).
در دوره جدید، با تأسیس مدارس مسیحی در لبنان و حمله ناپلئون به مصر، مردم سرزمینهای عرب زبان با مظاهر تمدن غرب آشنا شدند و اصطلاحات جدید غربی در میانشان رواج یافت . در پی آن ، بحث بر سر معادل سازی برای واژههای خارجی در رشتههای گوناگون علمی یا به کار بردن همان واژهها، با رعایت حروف عربی و بدون تغییر در ساختار (مثلاً اوتوموبیل ، تلغراف ، بروجرام ، تیاتر) مطرح شد. در این میان ، نظریه سیبویه و اتباع او در تعریف تعریب بیشتر به کار آمد و گفته شد که با توجه به عدم تأسیس مجمع اللغه (فرهنگستان ) پذیرش واژههای بیگانه بلامانع است ، هر چند نباید در این کاربرد زیاده روی شود (محمدی ، تاریخ و فرهنگ ایران ، پیوستها، ص۶۳ـ۶۴؛مغربی ، ص۶۶ـ۶۷؛محمد شوقی امین ، ص۲۰۴؛محمدحسن عبدالعزیز، ص۲۷۲ـ۲۸۰).
با اینهمه ، عدهای معتقد بودند که عواملی مانند کمی دانش در نسل جدید، کوتاهی علما، ضعف مترجمان ، شدت انس با زبان بیگانه و نیز نوعی احساس افتخار در استفاده از لغات غربی در ورود و رواج واژههای بیگانه دخیلاند (جواد، ص۲۰۷؛عزاوی ، ص۷۷). در هر صورت ، تأسیس فرهنگستانهای زبان در کشورهای عربی از جمله فرهنگستان مصر (مجمع اللغة العربیه )، عراق (المجمع العلمی العراقی ) و دمشق (المجمع العلمی العربی ) با این هدف صورت گرفت که این مراکز مسئول وضع مصطلحات باشند تا در چارچوب خاص و به طور هماهنگ در تمامی کشورهای عربی اجرا شود ( مجمع اللغة العربیه ، ۱۳۵۳ ب ، ص۲۲؛المجمع العلمی العراقی ، ص۳ـ۴؛عزاوی ، ص۸۲ ـ ۸۳؛المجمع العلمی العربی ، ۱۳۵۴، ص۲۷۶ـ ۲۷۷؛المجمع العلمی العربی ، ۱۳۶۲، ص۲۷۸؛مجله المجمع العلمی العربی ، ص۳۱۷).
فرهنگستان اردن (مجمع اللغة العربیة الاردنیه ) نیز از بدو تأسیس به این اصل پایبند بوده است (مجله مجمع اللغة العربیة الاردنی ، ص۱۸۶؛مجله مجمع اللغة العربیة الاردنی ، ص۱۹۴ـ ۱۹۵).
از بدو تأسیس این فرهنگستانها در خصوص تعریب در غیر اوزان عربی ، بحث و اختلاف بوده و تاکنون مصوبه صریحی در خصوص آن صادر نشده است ، بلکه بنا بر مصوبه مجمع اللغة العربیه قاهره ، استعمال لغت عجمی ، به ضرورت و استفاده از آن به روش عرب بلامانع است (مجمع اللغة العربیه ، ۱۳۵۳ الف ، ص۳۳؛
محمد شوقی امین ، ص۲۰۴؛محمدحسن عبدالعزیز، ص۲۹۷). مراد از «عرب » در مصوبه این مجمع ، عربِ شهرنشین شبه جزیره عربستان تا پایان قرن دوم و عربِ بادیه نشین همین منطقه تا اواسط یا اواخر قرن چهارم است (زیّات ، ص۱۱۱؛محمد شوقی امین ، ص۲۰۶).
در مصوبات مجمع اللغة العربیه قاهره ضوابط کتابت اَعلام بیگانه به حروف عربی و تغییراتی که در آن داده میشود نیز آمده است ( مجمع اللغة العربیه ، ۱۳۵۶ الف ، ص۳۲ـ ۳۸؛ مجمع اللغة العربیه ،۱۳۵۶ ب ، ص۱۸ـ۲۱؛ مجمع اللغة العربیه ،۱۳۶۷، ص۹ـ۱۲؛محمدی ، ۱۹۶۴، ص۷ـ ۳۶؛ملائکه ، ص۱۱۰ـ ۱۱۳).
با گسترش رشتههای علمی جدید در کشورهای عربی که معمولاً استادان آنها در کشورهای غربی تحصیل کرده بودند، مناقشاتی جدّی در باب وضع اصطلاحات عربی در برابر واژههای بیگانه و نیز نگارش آثار علمی به زبان عربی به جای زبانهای اروپایی صورت گرفت که از آن با عنوان «تعریب تعلیم » یاد میشود (محمدحسن عبدالعزیز، ص۲۷۲ـ۲۸۰).
از نمونههای دیگر تعریب ترجمه اَعلام ، خصوصاً اعلام جغرافیایی (مانند: میان رودان = بین النهرین ، ده نمک = قریة الملح ) بوده است که به گفته محققان گاه موجب انقطاع اطلاعات تاریخی شده است ( محمدی ، تاریخ و فرهنگ ایران ، ج۲، مقدمه ، ص۱۶ـ۲۲). ثعالبی (ثعالبی، ص۳۲۳ـ۳۲۴) به ذکر نمونههایی از این اعلام پرداخته است .
علاوه بر تعریب لغت ، اقسام دیگری نیز برای تعریب مطرح است (محمدی ، تاریخ و فرهنگ ایران ، ج۱، مقدمه ، ص۲۰ـ۳۹).
فهرست منابع :
(۱) ابن سیده ، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغه ، قاهره ۱۳۷۷ـ ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳؛
(۲) ابن منظور، لسان العرب؛
(۳) موهوب بن احمد جوالیقی ، المعرّب من الکلام الاعجمیّ علی حروف المعجم ، چاپ احمدمحمد شاکر، قاهره ۱۹۴۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۶؛
(۴) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، المزهر فی علوم اللغة و انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی ، علی محمد بجاوی ، و محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره ؛
(۵) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷؛
(۶) مجمع اللغة العربیه ، «افتتاح دورالانعقاد الثانی »، مجله مجمع اللغة العربیه الملکی ، (صفر ۱۳۵۴)؛
(۷) مجمع اللغة العربیه ، «قرارات المجمع »، (رجب ۱۳۵۳)؛
(۸) محمدحسن عبدالعزیز، التعریب فی القدیم و الحدیث ، قاهره ?( ۱۴۱۱/۱۹۹۰ ) ؛
(۹) محمد بن محمدمرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهر القاموس ، چاپ عبدالکریم عزباوی ، کویت ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷؛
(۱۰)محمد بن محمدمرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهر القاموس ، چاپ عبدالستار احمد فراج ، کویت ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱، چاپ افست بیروت ؛
(۱۱) احمد مطلوب ، «التنمیة اللغویه »، مجله المجمع العلمی العراقی ، (۱۴۱۱/ ۱۹۹۰)؛
(۱۲) المعجم الوسیط ، تألیف ابراهیم انیس و دیگران ، ( قاهره ) : دارالدعوه ، ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛
(۱۳) عبدالقادر مغربی ، کتاب الاشتقاق والتعریب ، مصر ۱۹۰۸.
(۱۴) ابن جنّی ، الخصائص ، چاپ محمدعلی نجار، ( قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۷ ) ، چاپ افست بیروت ؛
(۱۵) ابن درید، کتاب الاشتقاق ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، بغداد ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹؛
(۱۶) ابن فارس ، الصاحبی فی فقه اللغة و سنن العرب فی کلامها ، چاپ مصطفی شویمی ، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳؛
(۱۷) ابن کمال پاشا، رسالة فی تحقیق تعریب الکلمة الاعجمیه ، چاپ محمد سواعی ، دمشق ۱۹۹۱؛
(۱۸) محمد بن احمد ازهری ، تهذیب اللغه ، چاپ محمدعلی نجار، قاهره ؛
(۱۹) عبدالملک بن محمد ثعالبی ، فقه اللغه و سرّ العربیه ، چاپ سلیمان سلیم بواب ، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛
(۲۰) مصطفی جواد، «مبحث فی سلامة اللغة العربیه »، مجله المجمع العلمی العراقی ، (۱۳۷۱/ ۱۹۵۱)؛
(۲۱) اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغه و صحاح العربیه ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش ؛
(۲۲) قاسم بن علی حریری ، درّة الغوّاص فی اوهام الخواص ، چاپ هاینریش توربکه ، لایپزیگ ۱۸۷۱، چاپ افست بغداد ؛
(۲۳) محمد رشاد حمزاوی ، اعمال مجمع اللغة العربیه بالقاهره ، بیروت ۱۹۸۸؛
(۲۴) احمد بن محمد خفاجی ، شفاء الغلیل فیما فی کلام العرب من الدخیل ، چاپ محمد بدرالدین نعسانی ، ( قاهره ) ۱۳۲۵، چاپ افست ؛
(۲۵) محمد بن احمد خوارزمی ، مفاتیح العلوم ، چاپ ابراهیم ابیاری ، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛
(۲۶)محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی ، شرح الرضی علی الکافیه ، چاپ یوسف حسن عمر : جامعة قاریونس ، ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸؛
(۲۷) زمخشری ؛
(۲۸) احمدحسن زیات ، «الوضع اللغوی و هل للمحدثین حق فیه »، مجله مجمع اللغة العربیه ، (۱۹۵۵)؛
(۲۹) ابراهیم سامرائی ، «فی التعریب بین ماضیه و حاضره »، مجله المجمع العلمی العراقی ، (۱۳۹۸/ ۱۹۷۸)؛
(۳۰) ابراهیم سامرائی، «نظرات فی , المعرب من الکلام الاعجمی ، »، الدراسات الادبیه ، سال ۸ ، ش ۱ و ۲ (ربیع و صیف ۱۹۶۶)؛
(۳۱) عمرو بن عثمان سیبویه ، کتاب سیبویه ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره ?( ۱۳۸۵/ ۱۹۶۶ ) ، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱؛
(۳۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، المزهر فی علوم اللغه و انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی ، علی محمد بجاوی ، و محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره؛
(۳۳) فاضل احمد طائی ، «التعریب : الاسالیب و المشاکل و الحلول »، مجله المجمع العلمی العراقی ، ج۳۰ (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹)؛
(۳۴) عبدالحامد عبدالقادر، تأثیر زبان فارسی در عربی ، ترجمه فیروز حریرچی ، تهران ( ۱۳۴۷ ش ) ؛
(۳۵) عبدالوهاب عزام ، «الفارسیة فی کتاب سیبویه »، مجله مجمع اللغة العربیه ، (۱۹۶۱)؛
(۳۶) عباس عزاوی ، «المعربات و المصطلحات »، مجله المجمع العلمی العراقی ، (۱۳۸۰/ ۱۹۶۱)؛
(۳۷) مجله المجمع العلمی العربی ، ش ۵ و ۶ (صفر و ربیع الاول ۱۳۵۴)؛
(۳۸) مجله مجمع اللغة العربیه الاردنی ، سال ۲، ش ۳ـ۴ (صفر ـ جمادی الاولی ۱۳۹۹)؛
(۳۹) مجله مجمع اللغة العربیه الملکی ، (صفر ۱۳۵۴)؛
(۴۰) المجمع العلمی العراقی ، «نظام المجمع العلمی العراقی »، مجله المجمع العلمی العراقی ، سال ۱، ش ۱ (ذیقعده ۱۳۶۹)؛
(۴۱) المجمع العلمی العربی ، «الاوضاع الجدیده و الاصطلاحات الفنیه »؛
(۴۲) مجله المجمع العلمی العربی ، ش ۵ و ۶ (صفر و ربیع الاول ۱۳۵۴)؛
(۴۳) مجله المجمع العلمی العربی ، «قانون المجمع العلمی العربی »، ش ۵ و ۶ (۱۳۶۲)؛
(۴۴) مجمع اللغة العربیه ، «قرارات المجمع »، مجله مجمع اللغة العربیه الملکی ، (رجب ۱۳۵۳ الف )؛
(۴۵) مجمع اللغة العربیه ، «قرارات المجمع فی هذه الدوره »، مجله مجمع فؤاد الاول للغة العربیه ، (ذیحجّة ۱۳۶۷)؛
(۴۶) مجمع اللغة العربیه ، «قرارات فی کتابة الاعلام الیونانیه و اللاطینیة بحروف عربیه »،(شعبان ۱۳۵۶ الف )؛
(۴۷) مجمع اللغة العربیه ، «قرارات کتابة الاعلام الاعجمیه بحروف عربیه »،(شعبان ۱۳۵۶ ب )؛
(۴۸) مجمع اللغة العربیه ، «لائحة لمجمع اللغة العربیه الملکی »، مجله مجمع اللغة العربیه الملکی ،(رجب ۱۳۵۳ ب )؛
(۴۹) محمدحسن عبدالعزیز، التعریب فی القدیم و الحدیث ، قاهره ?( ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰ ) ؛
(۵۰) محمد شوقی امین ، «جواز التعریب علی غیر أوزان العرب »، مجله مجمع اللغة العربیه ، (۱۹۵۹)؛
(۵۱) محمد محمدی ، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی ، تهران ، ۱۳۷۲ ش ؛
(۵۲) محمد محمدی ، «چند نکته درباره دگرگونیهای کلمات فارسی در زبان عربی »، الدراسات الادبیه ، سال ۶، ش ۱و۲ (ربیع و صیف ۱۹۶۴)؛
(۵۳)محمد محمدی ، «درباره جستجوی کلمات فارسی در زبان عربی »، سال ۸ ، ش ۱و۲ (ربیع و صیف ۱۹۶۶)؛
(۵۴) محمد محمدی ، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی ، تهران ۱۳۷۴ ش ؛
(۵۵) عبدالقادر مغربی ، کتاب الاشتقاق و التعریب ، مصر ۱۹۰۸؛
(۵۶) جمیل ملائکه ، «المصطلح العلمی و وحدة الفکر»، مجلة المجمع العلمی العراقی ، ش ۳ (۱۴۰۳/ ۱۹۸۳).