تفکیکگروی در دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقالات تلاش ما بر این امر معطوف است که نحوه دینورزی بیان شود و نشان داده شود که آیا آنچه توده مردم به نام
دین انجام میدهند، ارتباط وثیق و جامعی با حقیقت آموزههای دینی دارد و تا چه اندازه برآیند
فکر خود آنان یا حوزههای غیردینی و ورود ما خارج عن الدین فی الدین است؟
ارکان دینورزی عوام و نقد اولین رکن آن یعنی «تفکیک گروی» در
دین، پرچمدار این نحوه تلقی از دین، همان گروه
مرجئه است که اعتقاد داشتند
ایمان از عمل جدا است و میتوان با اظهار قول به ایمان، از لوازم عملی آن معاف بود و بااینحال باز هم اهل ایمان و
قبله به شمار آمد. در سایه این تفکر بسیاری از مردم میپندارند که هرگاه کسی
شهادتین را بر زبان آورد، در تمام عمر در دایره مربوط به این شهادت (ایمان) باقی میماند و هرچه بگوید و خرکاری انجام دهد، بازهم از این دایره خارج نمیشود؛ مگر اینکه صریحاً به
خدا و
رسول او و دینی که این پیامبر آورده است
کفر بورزد.
بدین ترتیب بزرگترین شکاف معرفتی دینورزی عوام، رخ مینماید؛ بهطوریکه میتوان سایر آفات و آسیبهای مندرج در
دینداری آنان را ناشی از این شکاف یا مترتب بر آن دانست؛ چنانکه تصورات ناروای معرفتی عظیمی را میتوان در این وادی گنجاند که هر یک از آنان بهتنهایی برای نابودی بخشی از بنیادهای دین در ذهن مردم یا ایجاد بخشی غیردینی در دینورزی آنان کافی و وافی است.
نمونههایی از تفکیک گروی در دینورزی عوام عبارت است از: ۱- تفکیک
عقیده از
شریعت؛ ۲- تفکیک ایمان از عمل؛ ۳- تفکیک
دین از
دنیا.
ازجمله آثار مندرج بر تفکیکگروی در دین میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ۱.
شریعتگریزی؛ ۲.
سکولاریزاسیون؛ ۳.
بنیادگرایی؛ ۴.
زهدگرایی افراطی.
یکی از بارزترین پیامدهای عوامزدگی دین و
معرفت دینی، گریز و تنفر مردم و بهویژه نسلهای بعدی یا جوانی است که در شرایط و مقتضیات زمانی و مکانیای که با زمینههای پیدایش دینورزی عوام تفاوت و اختلاف دارد. طبیعی است که نسل جوان هر
ملت و امتی، توسعهیافتهتر از نسل قبلی خود است. در ضمن، در زمان نشو و نما و
بلوغ نسل جوان، بسیاری از آفات ضمنی و مندرج در تعالیم نسل قبلی، تجلی و ظهور مییابد و این فرصت برای نسل جوان مهیا میشود که عیناً با نتایج عملی و دستاوردهای مکتب آبا و اجداد خود مواجه شوند و طبیعی است که با آنچه درباره نمادها و بنیادهای دینورزی عوام گفته شد، نسل جوان از این نحوه تلقی از دینگریزان باشد؛ تازه اگر از کل دین متنفر و بیزار نشوند، شاهکار است.
جزئینگری و عدم درک شمول و عموم قواعد دین، خودبهخود نقطه اشتراکی را میان این نحوه دینورزی و
سکولاریسم پدید میآورد؛ زیرا سکولاریسم هم به یک معنا، خواستار محدود ساختن دین به حوزه
عبادات فردی و اعمال و مناسک مربوط به اوقات و اماکن خاص است و میکوشد به هر طریقی دین را از حوزههای کلی و کلان جامعه دور سازد یا اگر خودبهخود دور است (مانند این نحوه دینورزی)، آن را در همان حالت باقی گذارد.
مرگاندیشی، آخرتطلبی، زهدگرایی افراطی و فرار از
دنیا و مسئولیتهای آن، زمینه خوب و حاصلخیزی را برای حاکمان مستبد و خودکامهای فراهم میآورد تا در سکون و آرامش تمام، به همه برنامهها و خواستههای ناروا و ناصواب خود نائل شوند و اتفاقاً گاه در سلک مریدان حلقهبهگوش اینگونه دینداران و بهویژه شیوخ و پیران این نحلهها درمیآیند و با مالومنال فراوانی که از راههای مختلف انباشتهاند، انبارهای آذوقه اینگونه فراموشخانهها را انباشته میسازند تا مبادا سر از جیب
تدبر و
تفکر بردارند و خدایناکرده آفتی متوجه عوالم وهم و خیال گردد! و... و چه بستری مناسبتر از این، برای سکولاریسم!؟
افراط و
غلو و بهویژه
تعصب شدید به رأی و نظر خاصی، که در صورت تعلق و التزام به آن جایی برای هیچگونه گفتگو و هماندیشی با دیگران فراهم نمیسازد، مقتضیات زمان و مکان و از آن مهمتر، اهداف دین و مقاصد
شارع را در نظر نمیآورد و میکوشد نه تنها خودش سختکیش باشد، دیگران را نیز به این فاجعه ناروا وادارد و حتی در صورت حصول زمینه برخورداری و بهرهگیری از «رخصت» شرعی، آن را فروگذارد و از عمل به آن سرباز زند و...، برای برشمردن بنیادگرایی بهمثابه یکی از پیامدها و تبعات دینورزی عوام کافی و وافی است؛ زیرا مگر بنیادگرایی چیزی غیرازاین است؟
واضح است که آفات و آسیبهایی که میتوان آنها را بهعنوان پیامدها و تبعات دینورزی عوام به شمار آورد، فقط به این چند مورد خلاصه و محدود نمیشود و چهبسا آفات پیدا و پنهانی که در صورت تدبر و تأمل بیشتر در این مقوله، میتوان آنها را بهعنوان پیامدهای این نحوه تدین برشمرد.
دنیازدگی، عدم توجه به
علم و دانش،
فقر وفاقه فراگیر و همهجانبه، نیازمندی همهجانبه به دیگران، و... تنها برخی از پیامدهای بدیهی این نحوه دینداری است؛ به همین خاطر از بررسی بیشتر این موارد پرهیز میکنیم تا شاید دست و قلم دیگری به این وجه از قرائت عوام از دین و اصول آن اقدام کند.
درباره زهدگرایی و میزان صحت انتساب آن به
اسلام و قواعد مسلم دینی درجاهای مختلفی به همین قلم سخنانی آمده است. بااینحال تا آنجا که به این بحث مربوط میشود، زهدگرایی افراطی بهعنوان یکی از پدیدههای مسلم تزریق معانی نادرست ذهنی برخی افراد و گروهها است که در اثر برخی عوامل محیطی (
سیاست و
اقتصاد و...)، تربیتی، دینی و... پدید میآید.
بااینحال در دینورزی عوام اشکال این موضوع بیشتر از این لحاظ است که عده زیادی از این افراد فکر میکنند، «هرچه زاهدتر، دیندارتر» درحالیکه این امر با توجه به آفات زیادی که دارد، هرگز نمیتوان با
دین تا این حد مرتبط باشد. بهطوری که بتوان گفت: هرچه کم زهدتر، کم دینتر و... بهعلاوه زهدگرایی افراطی، ازآنجاکه راه را برای سکولاریسم و حتی
بنیادگرایی باز میگذارد، هرگز نمیتواند موردقبول دین باشد.
دنیاگریزی، فرار از مسئولیتهای خرد و کلان اجتماعی و حتی خانوادگی و فردی، عدم اعتقاد به قوانین علی - معلولی، و... نمونههای بارزی از آفات این طرز رفتار است.
بهعلاوه زهدگرایی افراطی، ازآنجاکه راه را برای سکولاریسم و حتی بنیادگرایی بازمیگذارند، هرگز نمیتواند موردقبول دین باشد. با نگاهی به عناوین این پیامدها به نظر میآید این عناوین تا حد زیادی ناهمگون و نامتناسبند؛ زیرا
زهد افراطی کجا و سکولاریسم کجا؟ بنیادگرایی کجا و شریعتگریزی کجا؟ بااینحال واقعیت این است که همه اینها زاده بذر ناصوابی است که در ذهنی نامستقیم درباره امری عظیم کاشته شده است و طبیعی است که «از کوزه همان برون تراود که در او است.
سایت پژوهه قم، برگرفته از مقاله «شریعت گریزی، سکولاریزاسیون عوام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۳.