• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تولی و تبری در علم کلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَوَلّا وَ تَبَرّا، یا تولی و تبری (در عربی: تَوَلّی و تَبَرُّء)، دو اصطلاح در کلام اسلامی می‌باشد.



در لغت تولّی و تبرّء مصادر باب تَفَعُّل، از ماده «و ل‌ ی» و «ب ر ء» هستند. «وَلِیَ»، به ‌رغم مشتقات و کاربردهای متعدد آن، در اصل به معنای پیوستگی و یکرنگی است و از این‌رو، بر مفاهیمی هم‌چون نزدیکی در نیت و اعتقاد، در دوستی و در دین اطلاق می‌شود. تولّی هرگاه «بنفسه» یا با «الی» متعدی شود، معنای «ولایت»، نزدیکی و روی‌آوری، و آن‌گاه که با «عن» متعدی گردد، به معنای دوری جستن و روی‌گردانی می‌آید. کسی را تولّی کردن، به معنای او را به دوستی برگرفتن، از وی پیروی کردن، و بدو بسنده کردن آمده است.
«بَرَءَ» و «تَبرَّءَ» به معنای جدایی و دوری جستن از آنچه ناخوشایند است، همچون بیماری و بدهی.


تولّی و تبرّء، در آیات متعددی از قرآن کریم به‌کار رفته، و از آن‌جا وارد حوزۀ فقه و کلام شده است. در این دسته از آیات، از تولّای شیطان، کافران، غیرمؤمنان، آنان که مغضوب خدایند، و کسانی که بر سر دین با مؤمنان می‌جنگند، نهی، و به تولّای خداوند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مؤمنان توصیه شده است؛ نیز آمده است که خداوند، صالحان را تولی می‌کند.
افزون بر آنچه در معنای تولا ذکر شد، مفسران در موارد بسیاری، آن را به معنای نُصرت، و گاه اطاعت و فرمان‌بری ‌دانسته‌اند. به نظر می‌رسد در این موارد، ساخت‌های متنوعی از مادۀ وَلِیَ، در باب‌های تفعُّل (تولّی)، تَفعیل (تَولیه)، مفاعله (وِلاء، مُوالاة)، ثلاثی مجرد (وَلْی، ولایه)، و به‌صورت مفرد (ولیّ) و جمع (اولیاء) عیناً در یک معنا به‌کار برده شده است.
[۱۵] طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۹، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.
[۱۶] فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۱۵، ص۲۱۰- ۲۱۱، ۲۰۰۰م.

زمخشری در تفسیر آیۀ «لایَتَّخِذِ الْمؤمِنونَ الْکافِرینَ اَولیاءَ مِن دونِ الْمؤمنینَ»، «محبت» و «بغض» در راه خدا را اصلی از اصول ایمان دانسته، و گفته است هر کس که کافران را دوست بدارد، هیچ بهره‌ای از محبت (ولایت) خداوند ندارد.
[۲۰] زمخشری، محمود، الکشاف، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹، بیروت، دارالمعرفه.

شیخ طوسی به استناد همین آیه، هر گونه نرم‌خویی با کافران را رد کرده، و از لزوم سخت‌گیری و نارواداری با آنان، سخن به میان آورده است. با این همه، مؤمنان می‌توانند با پدران و برادرانِ کافرکیشِ خود پیوند داشته باشند و به ایشان نیکی کنند.
به گفتۀ فخرالدین رازی، بر این موالات مؤمن با کافر، اگر به مفهوم خشنودی به کفر او و دوستداریِ او، از آن رو که کافر است، باشد، ممنوع است، اما معاشرتِ نیکو با کافران، بر مقتضای انتظام حیات دنیوی و بر طبق ظواهر، ممنوع نیست.
در مورد تولایِ خداوند در حق مؤمنان، ۳ وجه تشخیص داده شده است: آنان را یاری می‌کند تا در استدلال بر آیینِ خود چیره گردند، یا ایشان را در جنگ پشتیبانی می‌کند تا پیروز شوند، یا آن‌ها را بر بندگی و فرمان‌بری‌شان پاداش می‌دهد.
در تفسیر معنای تبرا، گاه به مضمون آیۀ چهارم از سورۀ ممتحنه ارجاع می‌شود، آنجا که حکایت می‌کند: ابراهیم و پیروانش به مردم خود گفتند ما از شما و آنچه می‌پرستید برائت می‌جوییم. همچنین در قرآن آمده است که در روز قیامت، رهبران نابحق و پیروان آنها، هر یک از دیگری تبرا می‌جویند.
بنابراین، قدر جامع معنای تبرا را در قرآن کریم دشمنی (عداوت) گرفته‌اند و آن را در برابر تولا گذارده‌اند. معنای تبرایِ خداوند از مشرکان آن است که آن‌ها را از رحمت خود دور می‌کند، و تبرای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آنها، بدان معناست که دشمنانه، از جایگاه آنان که خیرخواهشان است، دورشان سازد، و پیوند میان خود و ایشان را ببُرد، و به وقت حاجت از یاری‌شان دریغ کند.
[۲۹] طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۶۸، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.
مؤمنان نیز به تبعیت از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به برائت از کافران و منافقان مامور شده‌اند. برخی از عالمان مسلمان، برای آن کس که به اسلام درمی آید، مستحب دانسته‌اند که در ابتدا، همراه با ادای شهادتین، از هر دینی جز اسلام تبری کند؛ و شافعی بر این موضوع تصریح کرده است.


۱. خوارج: از ابوبیهس هیصم بن جابر، رئیس فرقه بیهسیه، نقل شده است که معتقد بود یکی از شرایط اسلام، ولایت اولیای خدا و برائت از دشمنان اوست؛ و هیچ‌کس بدون آن مسلمان نیست. چنین اعتقادی از پیروان شبیب نجرانی یا گروهی از عوفیه (یا عونیه)، زیر‌مجموعه بیهسیه، نیز گزارش شده است یزید بن انیسه، رئیس یزیدیه، اعتقاد به ولایتِ آن کسان از اهل کتاب داشت که به نبوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شهادت می‌دادند، هر چند مسلمان شده باشند.
[۳۸] بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۷۸، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.

نظر عموم عجارده حکم به برائت از اطفال است؛ تا که در زمان بلوغ، نسبت خود را با اسلام مشخص کنند.
[۳۹] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۹۴، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۴۰] بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۷۳-۷۴، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
در مقابل، ثعلبة بن مشکان (یا عامر)، رئیس ثعالبه از زیر‌مجموعه‌های عجارده اعتقاد به تولای اولاد مسلمانان داشت، چه طفل و چه غیر طفل؛ تا آن‌گاه که انکار حق و رضا به ستم از آنان سر بزند (در این باره، تعبیر مشهور شهرستانی از اعتقاد وی، کاملاً روشنگرانه است: «اِنّ اَطفالَ المؤمنین مؤمنون، و اَطفالَ الکافرین کافرون»). همچنین از او نقل شده است که خصلت ولایت یا عداوت را نمی‌توان بر طفلی حمل کرد.
خازمیه (یا حازمیه)، از زیرمجموعه‌های عجارده، و گروهی از شیبانیه، زیر مجموعه ثعالبه اصولاً می‌پنداشتند ولایت و عداوت دو صفت ذات، و نه فعل خداست.
[۴۶] ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
[۴۷] بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ص۷۱، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
این بدان معناست که خداوند همواره با اولیای خود دوستی، و با دشمنان خود کین می‌ورزد. مُکرَمیه، زیرمجموعه ثعالبه، قائل بودند که تولا و تبرای خداوند نسبت به بنده‌اش، بر اساس علم وی به عاقبت و سرانجام کار اوست. زیرا شخص اگر تا نهایت عمر، بر اعتقاد خویش پایدار نمانده باشد، نمی‌توان به ایمان وی وثوق داشت و تولا کرد.
[۵۱] ابوتمام حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۲۷، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
[۵۳] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۵۴] بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ص۷۷، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۷] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۰، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.

در واقع، همان‌طور که آیات ناظر به تولا و تبرا در قرآن، بعدها به طرح مسائل بسیاری در زمینه مباحث نظری و علم کلام انجامید، رخدادهای سال‌های پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منشا رواج کاربردهای مصداقیِ آن شد. از این میان، خوارج و نیز شیعه، بیش از هر فرقه دیگر، تولا و تبرا را وارد ادبیات سیاسی و مناسبات فرقه‌ای خود کردند.
[۶۲] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۶۳] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۲۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.

گفته می‌شود نخستین بار، نافع بن ازرق، سرکرده ازارقه یا عبدالله بن وضین از آن گروه از خوارج که در جنگ علی (علیه‌السّلام) و معاویه شرکت نکردند (قَعَده)، برائت جستند. با این همه، ازارقه از خوارجِ سلف که معتقد به تولای «قعده» بودند، برائت نجستند.
[۶۶] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۳۰، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۶۷] ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
[۶۹] بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۶۳، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
عجارده و صُفریه به تولای آن دسته از قعده قائل بودند که آن‌ها را به دین‌داری می‌شناختند. حمزة بن ادرک، رئیس حمزیه بر موالات قعده بود؛ اما کسانی را که با وی در جنگ با اهل دیگر فرقه‌های اسلامی همراهی نکردند، تکفیر کرد.
[۷۱] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۹۸، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۷۲] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
همچنین، یک گروه از عوفیه از کسانی که تسلیم شدند و «قعود» اختیار کردند، برائت جستند، در حالی که گروه دیگر قائل به تولای آن‌ها شدند.
[۷۴] مبرد، محمد، الکامل، ج۳، ص۱۶۴، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبه نهضة مصر و مطبعتها.

اکثریت اباضیان معتقد به تولای کسانی بودند که در صفین رای به حکمیت میان علی (علیه‌السّلام) و معاویه دادند (المُحَکّمة الاولی)، مگر گروهی که پس از آن خروج کردند. یزید بن انیسه هم، موافق اباضیان، و قائل به تولای محکّمۀ نخستین بود و از خوارجِ بعد از آنان برائت می‌جست. البته بنا به روایت دیگری، او معتقد به تولای محکّمۀ نخستین تا نافع بن ازرق بود و از ما بعد اینان برائت جست. گفته می‌شود اباضیه در برابر او دو گروه شدند و بیشترین، از وی تبری جستند.
[۷۷] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۸۱-۸۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.

خوارج در تعامل با دیگر فرق و اقامتگاه‌های آنان ــ که «دار تقیه» می‌نامیدند ــ نیز تولا و تبرا را دستاویز قرار داد‌ند. اشعری تصریح کرده است که ازارقه و صفریه، این اماکن را «دارِ کفر و شرک» می‌دانستند
[۸۰] ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۲۱، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
[۸۱] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۴۹، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۸۲] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۱، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
اخنسیه، زیرمجموعۀ ثعالبه، دربارۀ همۀ اهل اسلام در دارتقیه قائل به توقف بودند، مگر آنان که بر ایمانشان واقف باشند و تولایشان کنند، یا کفرشان را بشناسند و برائت جویند
[۸۳] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۸۴] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
بغدادی، الملل، ص۷۳-۷۴؛ .
[۸۵] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۸۶] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۸، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
[۸۷] نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۲، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.

اباضیه اجماع داشتند که مخالفانشان از مسلمانان دیگر فرق ــ که لقب «کفّار این امت» گرفته‌اند ــ هم از شرک و هم از ایمان بری هستند، و بر آن‌ها احکامی دیگر جاری می‌کردند.
[۸۸] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
برخی از اباضیه برائت از شرک و ایمان را همان نفاق می‌دانستند.
[۸۹] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
البته به روایتی دیگر، اباضیان اقامتگاه‌های مخالفان خود را «دار توحید» می‌خواندند، مگر لشکرگاه سلطان که آن را «دار بغی» می‌دانستند
[۹۰] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۱، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
[۹۱] نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۳، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
نجدیه در دار تقیه قائل به استحلال خون و مال ساکنان آن‌جا بودند و از کسانی که نظر بر حرمت خون و مال آنان داشتند، برائت می‌جستند.
[۹۲] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۹۳] بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۶۷، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۹۴] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۴۹، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۹۵] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۲، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.

از میان عوفیه، گروهی گفته‌اند: از کسانی که از مواطن خارجیان (دار هجرت) و از جهاد با اهل کفر و اهل دار تقیه کناره‌گیری کرده‌اند، باید برائت جست.
[۹۶] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۹۷] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۹۸] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
نافع بن ازرق و بیش‌تر پیروان وی نیز بر آن بودند که از اهل تقیه باید تبری جست؛ هر‌چند بر سر این موضوع، اقلیتی از پیروان وی از خود او برائت جستند.
[۹۹] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
در مجموع، مواردی بسیار از اعلام برائت خوارج از یکدیگر را، بر سر مسائل اعتقادی و حتی فقهی در منابع می‌توان سراغ گرفت.
تبرا اغلب موجب تکفیـر هم بود. خوارج دو گونه حکم به کفر، دربارۀ مخالفان صادر می‌کردند: کفر شرک و کفر نعمت. همچنین زیاد بن اصفر قائل بود که دوگونه برائت هست: برائت از اهل حدود یعنی اهل فرق دیگر مسلمانان،
[۱۰۰] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۱، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
که سنت است، و برائت از اهل انکار که واجب است.
[۱۰۱] ابن‌سلام، اباضی، بدء الاسلام، ج۱، ص۹۳-۹۴، به کوشش ورنر شوارتس و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۰۲] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۳، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
[۱۰۳] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۲۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۰۴] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۲۸، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۰۵] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۴۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۱۰۶] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۱۰۷] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
[۱۰۸] نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۳، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
[۱۰۹] نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۶، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.


۳.۱ - معتزله

مفاهیم ولایت و عداوت نزد معتزله، چنان که انتظار می‌رود، بیش از آن‌که جنبه‌های اطلاقی و کاربردی یافته باشد، با مباحث نظری تنیده شده است.
معتزله همگی انکار کرده‌اند که مُحب و مُبغض دو وصف ازلی خداوند باشد. آنها اجماع دارند که امثال این اوصاف، از صفات فعل خدای‌اند؛ زیرا، در صفات افعال جایز است خداوند، اگر به یکی توصیف شد، به ضد آن هم توصیف شود.
[۱۱۰] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۱۱] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۷۳-۱۷۴، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۱۲] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۳۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.

از عبدالله بن کُلّاب نقل شده، خداوند راضی است از آن کس که می‌داند با ایمان خواهد مرد، اگر چه بیش‌تر عمر خود را کافر بوده باشد، و خشمگین است ازکسی که می‌داند کافر خواهد مرد، هر چند در بیش‌تر عمر با ایمان بوده باشد
[۱۱۳] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۲۲۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۱۴] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۰۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
بشر بن مُعتمِر اعتقاد داشت که خداوند موالی هیچ مؤمنی در حال ایمان او و دشمن هیچ کافری در حال کفر او نیست. این قول را خیّاط چنین تفسیر کرده است که خداوند، فرد مطیع را نه در اولْ حالِ اطاعت، بلکه در حالتی که بعد از آن می‌آید، موالی خواهد بود؛ و کافر را در حالت ثانوی که پس از تحقق کفر او می‌آید، دشمنی خواهد کرد؛ وگرنه لازم می‌آمد که مؤمن را در حین اطاعت پاداش دهد و کافر را در حین کفرورزی اش عقاب کند؛ در حالی که تاخیر ثواب و عقاب از زمان عمل، ضروری و واجب است.
[۱۱۵] خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، ج۱، ص۶۲-۶۳، به کوشش نیبرگ، قاهره، ۱۳۴۴ق/۱۹۲۵م.
[۱۱۶] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.

بغدادی افزوده است که اهل سنت این موضوع را تجویز کرده‌اند، زیرا معتقدند که خداوند همواره بر موالات آن کس است که علم دارد اگر او را پدید آورد، ولیِّ خدا خواهد بود، و بر معادات کسی است که علم دارد اگر او را بیافریند و بعد بمیراند، بر کفر خواهد مرد. به نقل بغدادی، سلفِ معتزلیان بر آن بوده‌اند که خداوند موالی عبد است در آن هنگام که از وی طاعت، و معادی او ست آن گاه که از وی نافرمانی سر زند. همو گوید بنا بر این، بِشر قولی مغایر با اهل سنت و اکثریتِ اهل اعتزال در میان آورده، و پنداشته است که خداوند، از پسِ حصول طاعت و از پسِ تحقق کفر، بنده را تولی یا تبری می‌کند.
[۱۱۷] بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۱۸] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.

نظّام افزوده است که آن محبت و ولایت که خداوند در این دنیا نسبت به مؤمنان روا می‌دارد، ثواب نیست، بلکه از آن رو ست که ایمانشان برافزاید و سپاسشان را بیازماید؛ زیرا ثواب الٰهی فقط در آخرت محقق می‌شود. اما سایر معتزله بر آن‌اند که ثواب، گاه، در دنیا نیز هست؛ و ولایت و خشنودی خداوند در حق مؤمنان، خود ثواب است.
[۱۱۹] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.

بر این اساس، اکثر معتزلیان ولایت را به احکام شرعی، مدح مؤمنان و الطافی که خداوند در حق آنان «اِحداث» کرده، تفسیر کرده‌اند و عداوت را به ضد آن. آنها دربارۀ رضا و سخط نیز چنین گفته‌اند؛ در حالی که اهل فرق دیگر، ولایت و عداوت و رضا و سخط را از صفات ذات دانسته‌اند
[۱۲۰] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۲۱] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۳۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.

ابوهذیل و چند تن از سران مکتب اعتزال، راجع به جنگ میان علی (‌ع) و طلحه و زبیر و عایشه گفته‌اند ما تنها می‌دانیم که اجمالاً یکی از این دو گروه برحق، و دیگری بر باطل است، بنا بر این هر کدام از دو طرف را منفرداً تولی می‌کنیم؛ زیرا مشخصاً دانسته نیست کدام برخطا و کدام بر راه راست بوده است. به عبارت دیگر، ولایت و عدالت هر یک، به اجماع ثابت شده است و فقط با اجماع هم زائل خواهد شد.
[۱۲۲] سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ج۱، ص۱۲، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
[۱۲۳] نوبختی، حسن، فرق الشیعة، ج۱، ص۱۳، به کوشش ه‌ ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
[۱۲۴] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۳۰، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۲۵] بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۱، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
ابوهذیل میان عثمان و آنان‌که در قتل وی کوشیدند نیز چنین موضعی داشت، اما جبایی و فرزند او رای بر موالات عثمان و برائت از آن دستۀ دیگر داده‌اند.
[۱۲۶] بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
اهل اعتزال دربارۀ غیر عثمان، بر تولای صحابه اجماع داشتند.
[۱۲۷] ابن‌مرتضی، احمد، المنیة و الامل، ج۱، ص۲۶، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۱۲۸] ابن‌مرتضی، احمد، المنیة و الامل، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.


۳.۲ - اشاعره

تلقی اشاعره از دو مقولۀ تولا و تبرا، و کارکردی که از موارد اطلاق آن‌ها در میان ایشان شکل گرفت، بر خلاف خوارج، نشان از همگرایی میان گرایشهای متکثر در درون این مکتب، و سرانجام، نوعی اتفاق قول در مواجهه با دیگر فرق اسلامی داشت. بغدادی به صراحت می‌گوید که اهل سنت یکدیگر را تکفیر نمی‌کنند، و اختلاف میان آن‌ها در حدی نیست که موجب تبرا و تکفیر شود؛ و این ویژگی را از مزایای آنان نسبت به مخالفانشان می‌داند.
[۱۲۹] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۶۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
همو پس از برشمردن برخی از گرایش‌های فکری در میان مسلمانان ــ که آنان را «اهل اهواء» می‌خواند ــ می‌گوید: ما اینان را تکفیر می‌کنیم، همان‌طور که آن‌ها ما را تکفیر می‌کنند.
با این همه، بغدادی در میان احکام فقهی‌ای که برای این گروهها و گروه‌های دیگری که آن‌ها را «کافرانِ برآمده در دولت اسلام» نامیده، برمی‌شمرد، تفاوت محسوسی مشاهده می‌شود. بغدادی می‌گوید: حکم فرقه‌هایی همچون غُلات و باطنیه و نیز یزیدیه و میمونیه از خوارج، حکم مرتدان از دین است، و نمی‌توان شهروندی آن‌ها را، حتی در عوض پرداخت جزیه، در «دار الاسلام» پذیرفت.
[۱۳۰] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۸، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۱۳۱] بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۱۸۹، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.

اشاعره بر لزوم یقین به ایمانِ آن گروه از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در غزوۀ بدر، احد و بیعت رضوان شرکت داشتند، همسران و اهل‌بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، و ائمۀ مکاتب فقهیِ اهل سنت اجماع داشته، و بر موالات آنان و ترک نسبت فسق به ایشان تاکید ‌کرده‌اند. آنها همچنین معتقد به تولای‌ کسی هستند که بر موالات هر که بر دین اسلام بمیرد و بدعتی از آن‌گونه که اهل فرق ضاله می‌آورند، نیاورده باشد.
[۱۳۲] بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۵، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
[۱۳۳] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۱۳۴] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۶۰- ۳۶۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.

اشاعره در رویکرد عمومی خود، اصولاً از گرایشهای فکری فرق دیگر مانند معتزله، مرجئه، روافض و خوارج تبری می‌جستند، و اجماع داشتند بر این‌که که خواندن نماز به اقتدا یا بر اموات آنان باطل است.
[۱۳۵] بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۱۸۹، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
[۱۳۶] بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۳۰۷، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
[۱۳۷] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۸-۱۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۱۳۸] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۱۳۹] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۶۰-۳۶۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.


۳.۳ - شیعـه

از میـان غالیـان ــ کـه معمولاً جزو فرق شیعه طبقه‌بندی می‌شوند ــ ابو منصور عجلی، رئیس فرقۀ منصوریه، قائل به تاویلی نو بود. به اعتقاد او، نام‌های محرّمات در قرآن کریم در حقیقت نام‌های کسانی است که خداوند ولایت آن‌ها را حرام کرده، و به برائت و لعنشان فرمان داده است، و گر نه خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب و امثال آن‌ها نمی‌تواند حرام باشد. همچنین بر آن بود که اسامی واجبات، نام‌های چند تن است که خدا به معرفت و ولایتشان امر کرده است. جناحیه، از همین فرقه، نیز عقیده داشتند عبادات کنایه‌اند از کسانی از اهل بیت که موالات آن‌ها واجب، و محرّمات کنایه‌اند از کسانی که بغض‌ورزی به آن‌ها واجب است
[۱۴۰] سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۱-۵۲، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
[۱۴۱] سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۶-۵۸، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
که مشابه چنین عقایدی را با تفصیل بیش‌تر به اصحاب ابوخطّاب که مُخَمَّسه می‌خوانَدشان، نسبت می‌دهد؛
[۱۴۲] نوبختی، حسن، فرق الشیعة، ج۱، ص۳۸، به کوشش ه‌ ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
[۱۴۳] کشی، محمد، الرجال، ج۲، ص۸۰۲- ۸۰۴، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۴ق.
[۱۴۴] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۷۴-۷۵، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۴۵] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
بغدادی، اصول، ص۲۳۲-۲۳۳؛
[۱۴۶] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۱۴۷] نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۶۹، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
[۱۴۸] ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۷۷، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
[۱۴۹] ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۱۰۸، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
[۱۵۰] شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
باطنیان نیز، در تاویل ارکان شریعت، نماز را به موالات امام، حج را به زیارت و مداومت در خدمت کردن به او، روزه را به پرهیز از افشای سرّ امام، و زنا را به فاش کردن اسرار فرقۀ خود تاویل کرده‌اند.
[۱۵۱] بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۹۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
[۱۵۲] اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۱۵۳] ابن‌مرتضی، احمد، المنیة و الامل، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.

برائت در دستگاه فکری اسماعیلیان فاطمی، به‌عنوان مکمل ولایت و بلکه پیش‌شرط آن بوده است. التزام به برائت، نخستین ویژگی است که یک اسماعیلی (مستجیب) باید نسبت به آن متعهد باشد. چنین فردی پس از این، قادر خواهد بود که به مرتبۀ «توبه» و سپس «ایمان» قدم گذارد.
[۱۵۴] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷.
مطابق تعالیم این مکتب، مستجیب باید نخست از شرک و کفر تبری کند که این به معنای اقرار به توحید و علوّ بی‌حد ذات الٰهی است. اظهار چنین برائتی، در حکم تبری جستن از مشرکان، کافران و منافقان خواهد بود. اسماعیلیان همچنین اصطلاحی با عنوان «تجدید برائت» در پیش کشیده‌اند که از جمله، دربارۀ فرد منافق مصداق می‌یابد. طبق این آموزه، منافق بر دو گونه است: یکی آن‌که با اوامر شارع مخالفت می‌ورزد، اما به دو اصل ولایت و برائت التزام دارد. آنها چنین فردی را نه مؤمن به شمار می‌آورند و نه کافر. اگر این شخص بخواهد که توبه کند، اظهار برائت برای وی مستحسن قلمداد می‌شود نه واجب. منافق از گونۀ دوم، کسی است که به‌زبان از شارع، اما در عمل از دشمنان او پیروی می‌کند. چنین شخصی، از نظرگاه اسماعیلیه، کافر است و برای توبۀ وی، اظهار برائت شرط الزامی است.
[۱۵۵] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸.

در میان زیدیان، کارکرد تولا و تبرا به‌طور مشخص دربارۀ جانشینان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مصداق یافته است. زید بن علی ــ که این فرقه منسوب به او ست ــ اگرچه علی (علیه‌السّلام) را از سایر صحابیان برتر مـی‌شمرد، به تولای ابوبکر و عمر قائل بود. سلیمان بن جریر زیدی حتی حکایت کرده است که گروهی از امامیان می‌پندارند که علی (علیه‌السّلام)، خود ابوبکر و عمر را تولا کرده، و انتخاب آن‌ها را پذیرفته است. دربارۀ عثمان، نقل شده است که حسن بن صالح، رئیس بُتریه و نعیم بن یمان، رئیس نعیمیه، از وی تبری می‌جستند. نعیمیه همچنین از کسانی که با علی (علیه‌السّلام) جنگیدند، تبری می‌کردند و آن‌ها را کافر می‌دانستند.
[۱۵۶] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۵۷] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۳۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۵۸] اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۵۹] نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۵۵، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.

در میان شیعه امامیه، برائت از دشمنان خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان (علیه‌السّلام)، شرط اسلام تلقی شده است. شیخ صدوق در تفسیر آیه‌های ۱۸-۱۹ از سورۀ هود با انطباق «سبیل‌الله» بر علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) ظالمان را ملعون و برائت از آن‌ها را واجب دانسته است. او به آیات و روایات دیگری که یکی از اَشکال ریشۀ «ظَلَمَ» در آن‌ها به کار رفته، استناد می‌کند و می‌افزاید ادعای امامت بناحق یا اعتقاد به امامت فرد نااهل ظلم است؛ و هرکس ظالمی را تولا کند، خود ظالم است.
[۱۶۱] ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، به‌کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۳۷۱ش/۱۴۱۳ق.

شیخ مفید به استناد منابع فقهی و روایی خود، برآن است که هرکس، حتی اگر در بُرهه‌ای، به معرفت خداوند نائل شده، و به او ایمان آورده باشد، ناگزیر تا زمان مرگ بر ایمان خود خواهد بود. پس هر که بر کفر بمیرد، هیچ‌گاه به خداوند ایمان نداشته‌است. او نتیجه می‌گیرد که ولایت خداوند در حق فرد مؤمن، در حال ایمانِ وی هم تحقق می‌یابد؛ چنان که عداوت او در حق کفار، در حال کفرشان نیز می‌تواند محقق شود.
[۱۶۲] مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۳۲، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۲ش/۱۴۱۳ق.
[۱۶۳] مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۵۵، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۲ش/۱۴۱۳ق.

شاید چندان روشن نباشد که تولا و تبرا، در چه زمان در مجموعۀ عقاید امامی، از ساختار و پشتوانۀ کلامی برخوردار شده است،
[۱۶۴] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۵.
اما هر دو اصطلاح، در ابتدا، از ارکان اسلام (یا اجزاء ایمان) برشمرده شده‌اند. یکی از مشهورترین احادیث مورد استناد شیعه، بخشی از خطبۀ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در غدیر خم است: «... اللٰهمّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ». در حدیثی دیگر از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است که محکم‌ترین ستون ایمان، دوستی‌ورزیدن در راه خدا و دشمنی‌ورزیدن در راه او، پیوند با دوستان خدا و گُسست از دشمنان او ست.
[۱۶۵] کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۱۲۵‌بب‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
از سوی دیگر، در مکتب امامیه تاکید شده است که ولایت به تنهایی کافی نیست، و هر آینه اگر با برائت همراه نباشد، نشانۀ ضعف ایمان است. بنابراین، حکم شده است که نماز در پشت امامی که به تولای علی (علیه‌السّلام) قائل است، اما از دشمنان او برائت نمی‌جوید، جایز نیست. عدم التزام از ذکر برائت، فقط در ضرورت تقیه پذیرفتنی است.
[۱۶۶] طوسی، محمد، النهایة، ج۱، ص۱۲۵، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۱۶۷] طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۹، به کوشش محمدجواد فقیه و یوسف بقاعی، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
[۱۶۸] طوسی، محمد، الخلاف، ج۱، ص۵۴۹، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۶۹] ابن‌بابویه، محمد، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۸۰، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه.

برائت در سنت امامیه هم، دارای مراتب بوده است؛ مثلاً دربارۀ دارندگانِ برخی عقاید، حکم شده است که «از بیمارانشان عیادت مکن، در تشییع‌جنازه‌هایشان شرکت مجو، و بر مُردگانشان نماز مگذار».
[۱۷۰] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۶۷، به کوشش عباس قوچانی، بیـروت، ۱۹۸۱م.
تبرا از کسانی که با اعتقادات شیعی مخالفت می‌ورزیدند، شامل طردکردن به لحاظ اجتماعی هم بود. این نحوه تعامل، در امتناع از پرداخت زکات اموال، عدم واگذاری نیابت در اجرای عبادات و مناسک، منع به‌جا آوردن نماز به اقتدای آنها، و عدم قبول شهاداتشان، مصداق می‌یافت
[۱۷۱] ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، ج۱، ص۱۱۲، به‌کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۳۷۱ش/۱۴۱۳ق.
[۱۷۲] ابن‌بابویه، محمد، الهدایة، ص۴۸-۵۰، قم، ۱۴۱۸ق.
[۱۷۳] ابن‌بابویه، محمد، الامالی، ص۲۴۶، به‌کوشش محمدمهدی موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
[۱۷۴] ابن‌بابویه، محمد، التوحید، ص۸۹، چ سنگی ۱۳۲۱ق.
[۱۷۵] کشی، محمد، الرجال، ج۲، ص۷۵۶، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۴ق.

دایرۀ کاربرد تبرا، گاه شامل گرایش‌هایی از بطن تشیع نیز بود. این گرایشها را می‌توان تحت ۴ عنوان دسته‌بندی کرد: ۱. افرادی که از الگوی پایبندی به باورهای سنتی شیعه پیروی نمی‌کردند‌ و به آرائی دیگر، از آن گونه که در میان غیرشیعه می‌توان یافت، باور داشتند. در این زمینه، اخباری دربارۀ برخی اصحاب امامان محمد باقر و جعفر صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است. ۲. اعضای کج‌رو از اهل‌بیت. گفته می‌شود عبدالله، فرزند دوم امام صادق (علیه‌السّلام)، اجازه داد تا از سوی فَطَحیّه به‌عنوان امام هفتم معرفی شود. روایاتی دالّ بر برائت امام از عبدالله نقل شده است. ۳. افرادی که پیش‌تر از امامیان محسوب می‌شدند، اما بعد به‌سبب عدم اتفاق بر تعیین هویت امام جدید، از این صف بیرون رفتند. در این باره می‌توان از گروه مَمطوره نام برد که اعلان کردند موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) آخرین امام است؛ اعتقادی که آن‌ها را در اردوی «واقفیه» جای می‌داد. نقل می‌شود که امامان باقر و صادق (علیه‌السّلام)، ظهور ممطوره را پیش‌بینی، و امر کرده بودند که از آن‌ها برائت جویند. این دسته از اخبار، مخاطراتی را که احساس می‌شد رواج این‌اندیشه می‌توانست متوجه جامعۀ شیعیان کند، به خوبی نشان می‌دهد. پس از شهادت امام موسی کاظم (علیه‌السّلام)، امر به لعن بر ممطوره و برائت‌جویی از آنان، در روایاتی از امامان علی نقی و حسن عسکری (علیه‌السّلام) نیز نقل شده است. ۴. غُلات. برائت از شیعیان افراطی (غُلات) و دیدگاههایشان، در آثار امامی مضمونی مکرر است. طبق روایات، ائمه کسانی را که خواسته‌اند ایشان را به مقام الوهیت، یا پایۀ ایشان را به مرتبۀ انبیا برسانند، قاطعانه از خود طرد کرده‌اند. در برخی از این روایات، از سران جریانهای غالی به صراحت نام برده شده است.
[۱۷۶] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۵۸-۱۶۷.

با این همه، برخی اخبار، به کاربرد غیرمسئولانۀ برائت توجه نشان داده، و نسبت به آسیبهایی که می‌تواند در جامعه تشیع به‌بار آورد، هشدار داده‌اند. در خبری که تحت عنوان «النهی عن البراءة» نقل شده است، از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده‌اند که به اصحاب خود گفت: «این چه کسبی است که در پیش گرفته‌اید و هر یک از آن ‌یکی تبری می‌کنید؟ رفتار شما همچون رفتار خوارج است که عقاید خویش را چنان تنگ‌نظرانه مرزبندی کرده‌اند که هر کدام، از دیگری برائت می‌جوید. ما طیفی از عقاید را تجویز می‌کنیم که وسعت آن به‌اندازۀ مسافت میان آسمان و زمین است؛ آیا اگر از کسی نفرت دارید، باید از وی برائت هم بجویید؟ »
[۱۷۷] کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۴۰۵، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
در بخشی از یک روایت، منقول از امام صادق (علیه‌السّلام) آمده است که شما را به تبرا چه‌کار، که از همدیگر تبری می‌کنید؟ برخی از مؤمنان برتر از برخی دیگرند، برخی بیش‌تر از دیگران نماز می‌گزارند، و برخی بصیرت بیش‌تر دارند
[۱۷۸] کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۴۲-۴۵، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
[۱۷۹] ابن‌بابویه، محمد، الخصال، ج۱، ص۴۱۶ بب‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش/۱۴۰۳ق.

وجهی دیگر از طرز تلقی برائت در میان امامیه، در کتاب عُدة الاصول شیخ طوسی، مورد مداقّه قرار گرفته است. شیخ طوسی در بحث از اختلاف دیدگاه‌های فقهی در میان عالمان امامی، امری شایع دانسته، و گفته است وقتی یک عالم بر طبق مفاد حدیثی بخصوص عمل کند و عالمی دیگر، مطابق حدیثی دیگر، تعارض ادلّه نباید به پاره شدن رشته‌های پیوند و برائت‌جویی منتهی شود. به زعم شیخ طوسی، تبرا باید فقط در پی ارتکاب قطعی یکی از گناهان کبیره تحقق یابد. اگر هر عالمی اصرار بورزد که تکالیف انجام شده بر اساس احادیثی که وی آن‌ها را رد می‌کند، گناهان کبیره شمرده شوند، پس همۀ آحاد جامعۀ امامیان، بر اساس این یا آن دیدگاه، از مرتکبان کبائر خواهند بود.
[۱۸۰] طوسی، محمد، عدة الاصول، ج۱، ص۵۶ بب‌، به‌کوشش حسین بن اسماعیل صراف، چ سنگی، تهران، ۱۳۱۷ق.
به‌هرتقدیر، شیخ طوسی برائت را از اهل تجسیم، غُلات و هرکس که از به رسمیت شناختن امام برحق سر باز زند، تایید ‌کرده است.
[۱۸۱] طوسی، محمد، عدة الاصول، ج۱، ص۵۷، به‌کوشش حسین بن اسماعیل صراف، چ سنگی، تهران، ۱۳۱۷ق.
[۱۸۲] طوسی، محمد، عدة الاصول، ج۱، ص۶۱ بب‌، به‌کوشش حسین بن اسماعیل صراف، چ سنگی، تهران، ۱۳۱۷ق.

برائت نسبت به مردگان هم سرایت پیدا می‌کندکه در این صورت به معنای طرد شدن از جمع مؤمنان در روز جزا، محرومیت از شفاعت، و نفرین‌زدگیِ گسست‌ناپذیر است. برائت دربارۀ زندگان، علاوه بر همۀ این موارد، شامل حکم تکفیر در این جهان نیز خواهد بود.
[۱۸۳] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۴.

معمولاً در زمان حضور امام (علیه‌السّلام)، جریان تبرا به واسطۀ وی آغاز می‌شد. گاه نیز محرک اولیه برخی از شاگردان امام بودند که در این صورت او مختار بود از قبول سر باز زند یا آن را با درجۀ متفاوتی از شدت بپذیرد. در دورۀ غیبت صغری، حکم به برائت، اغلب از سوی نایبان صادر می‌شد و مورد حمایت جامعۀ شیعیان، و یا حتی با صدور توقیعات، مورد تایید شخص امام غائب قرار می‌گرفت. البته بسیار معمول بود که شماری از افراد تاثیرگذار، آغازگر جریانی از تبری‌جویی باشند که متعاقباً از سوی نایبان هم تایید می‌شد. با شروع دورۀ غیبت کبری، حق اعلام برائت، طبیعتاً به فقها و عالمان موکول شد.
[۱۸۴] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۴.

روشهایی گوناگون برای اعلان برائت وجود داشته است، مانند اظهار برائت از سوی امام در حضور جمع، یا به واسطۀ یک فرستاده و به‌ طریق خصوصی، به شخصی که برائت متوجه او ست. ممکن بود که پیغام شفاهی یا کتبی باشد؛ شکل نخست را از امامان پیشین، و شکل دوم را امامانی که بیش‌تر عمر خود را در زندان می‌گذراندند، و نایبان آن‌ها ترجیح می‌دادند. این نایبان معمولاً به مکتوبات رسمی تمایل نشان می‌دادند که توزیع آن‌ها در اجتماع شیعیان رایج بود، اما گاه مستقیماً به سوی شخص مورد نظر ارسال می‌شد. این حالت، از دغدغۀ نایبان ناشی می‌شد که در پی کسب اطمینان بودند تا ذهنیت تودۀ پیروان، با افکار ارتدادآمیز، مغشوش نشود.
[۱۸۵] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۴.

برائت (جمع آن: براءات یا براوات) به معنای سند مکتوب نیز آمده است؛ و اصطلاح «البراءة من النار» (به معنای رهایی، یا نامۀ رهایی از آتش جهنم) در مجامع حدیثی امامی کاملاً شیوع داشت. در میان احادیثی که به «نامۀ اعمال» بندگان می‌پردازند، دو گونه را می‌توان مورد توجه قرار داد: گونۀ اول روایاتی هستند که گویند امامیانِ معتقد، نامۀ رهایی از جهنم دریافت می‌کنند و بر پل صراط می‌گذرند
[۱۸۶] کلینی، محمد، الکافی، ج۳، ص۱۳۱بب‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
ابن‌ بابویه، فضائل...، ص۴) پیام گروه دوم کاملاً متفاوت است. مضمون مشترک آن‌ها قولی است از امام، مبنی بر این‌که او هیچ‌گونه سند رهایی از این قبیل، در اختیار ندارد. روایات گونه دوم، بر این رای مبتنی‌ است که ولایت به تنهایی کافی نیست و به‌ خودی خود، ضامن رستگاری نخواهد بود؛ بلکه عمل صالح نیز از مکلف طلب می‌شود
[۱۸۷] کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۷۴-۷۶، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
[۱۸۸] ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، ج۱، ص۱۱۲ بب‌، به‌کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۳۷۱ش/۱۴۱۳ق.
[۱۸۹] ابن‌بابویه، محمد، الامالی، ج۱، ص۵۵۹ بب‌، به‌کوشش محمدمهدی موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
[۱۹۰] ابن‌بابویه، محمد، صفات الشیعه و فضائل الشیعه، ص۵۴ به بعد، ترجمه حسین فشاهی، تهران، ۱۳۴۲ش.
به نظر می‌رسد این دسته روایات، در تقابل با دیگر احادیث امامی قرار دارند که بنا به مضمون آن‌ها ولایت، بنفسه، برائت از جهنم در پی خواهد داشت. این تقابل، البته در برخی مرویات از امامان، دال بر این‌که آن‌ها هیچ نامۀ متضمن برائت از جهنم، حتی در مورد خودشان، در دست ندارند، شدتی بیش‌تر می‌گیرد. به استناد این احادیث، امامان هم مانند انسان‌های معمولی در روز قیامت، باید پاسخگوی اعمال خویش باشند. کاملاً محتمل است که این بیان، متوجه جماعت غُلات باشد که به مقام خدایی رساندن اشخاص عادت آن‌هاست؛ برای مثال، امام صادق (علیه‌السّلام) از این گزاره در ردّ بر آراء مغیرة بن سعید استفاده کرده است.
[۱۹۲] Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۳.

تولا و تبرا امروزه در ضمن مجموعه‌ای شامل ۸ عنوانِ فقهی دیگر (نماز، روزه، حج، خمس، زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر)، جزو فروع دین (یا فروع مذهب تشیع اثنا‌عشری) محسوب می‌شوند. این طبقه‌بندی، به ناگزیر، باید ناظر به کارکردهای عملی این دو اصطلاح بوده باشد. منشا این طبقه‌بندی را می‌توان در متون احادیث شیعه امامی یافت. در حدیثی از امام باقر (علیه‌السّلام)، ۱۰ خصلت شرط ورود به بهشت معرفی شده است: شهادت به توحید الٰهی، نماز، روزه، زکات و حج، شهادت به رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اقرار به آنچه از سوی خدا آمده، ولایت‌ورزی در حق اولیای خدا، برائت‌ از دشمنان خدا و اجتناب از مسکرات. در حدیثی دیگر، به‌جای ۵ مورد اخیر، از جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، جماعت و عصمت نام برده شده است. همچنین باید افزود که این فهرست، در روایات مختلف با کاستی و افزونی‌های متنوعی نقل شده است،
[۱۹۷] طوسی، محمد، الامالی، ج۱، ص۱۷۹، قم، ۱۴۱۴ق.
تا آن‌جا که شاید بتوان چنین استنباط کرد که صورت فعلی آن، ضمن این‌که عناصر مشترکِ آن روایات را در خود حفظ کرده، بر گونه‌ای پالایش و ترتیبی تازه‌تر استوار است.


(۱) ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، به‌کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۳۷۱ش/۱۴۱۳ق.
(۲) ابن‌بابویه، محمد، الامالی، به‌کوشش محمدمهدی موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
(۳) ابن‌بابویه، محمد، التوحید، چ سنگی ۱۳۲۱ق.
(۴) ابن‌بابویه، محمد، ثواب الاعمال، تهران، ۱۳۷۵ق.
(۵) ابن‌بابویه، محمد، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش/۱۴۰۳ق.
(۶) ابن‌بابویه، محمد، صفات الشیعه و فضائل الشیعه، ترجمۀ حسین فشاهی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۷) ابن‌بابویه، محمد، «فضائل الشیعه»، همراه صفات الشیعه (نک‌: هم‌، ابن بابویه).
(۸) ابن‌بابویه، محمد، من لایحضره الفقیه، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه.
(۹) ابن‌بابویه، محمد، الهدایة، قم، ۱۴۱۸ق.
(۱۰) ابن‌سلام، اباضی، بدء الاسلام، به کوشش ورنر شوارتس و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۱) ابن‌فارس، احمد، مقاییس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره، ۱۳۶۶-۱۳۷۱ق.
(۱۲) ابن‌مرتضی، احمد، المنیة و الامل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۳) ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
(۱۴) ابوالبقاء، کفوی، الکلیات، به کوشش عدنان درویش و محمد مصری، دمشق، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م.
(۱۵) ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
(۱۶) اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۱۷) اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۱۸) برقی، احمد، المحاسن، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۳ق.
(۱۹) بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
(۲۰) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
(۲۱) بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۲۲) زبیدی، مرتضی، تاج العروس.
(۲۳) خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش نیبرگ، قاهره، ۱۳۴۴ق/۱۹۲۵م.
(۲۴) راغب، اصفهانی حسین، المفردات فی غریب القرآن، به کوشش محمد احمد خلف‌الله، قاهره، ۱۹۷۰م.
(۲۵) زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت، دارالمعرفه.
(۲۶) سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
(۲۷) شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۲۸) طوسی، محمد، الامالی، قم، ۱۴۱۴ق.
(۲۹) طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.
(۳۰) طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش محمدجواد فقیه و یوسف بقاعی، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۳۱) طوسی، محمد، الخلاف، قم، ۱۴۰۷ق.
(۳۲) طوسی، محمد، عدة الاصول، به‌کوشش حسین بن اسماعیل صراف، چ سنگی، تهران، ۱۳۱۷ق.
(۳۳) طوسی، محمد، النهایة، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۳۴) فخرالدین، رازی التفسیر الکبیر، بیروت، ۲۰۰۰م.
(۳۵) قرآن کریم.
(۳۶) کشی، محمد، الرجال، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۳۷) کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
(۳۸) مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبه نهضة مصر و مطبعتها.
(۳۹) مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۲ش/۱۴۱۳ق.
(۴۰) نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، به کوشش عباس قوچانی، بیـروت، ۱۹۸۱م.
(۴۱) نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
(۴۲) نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش ه‌ ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
(۴۳) Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII؛


۱. ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۴۱، به کوشش عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره، ۱۳۶۶-۱۳۷۱ق.    
۲. زبیدی، مرتضی، تاج‌العروس، ج۴۰، ص۲۴۱.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۵۳۳، به کوشش محمد احمد خلف‌الله، قاهره، ۱۹۷۰م.    
۴. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۴۰، ص۲۴۶.    
۵. ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره، ۱۳۶۶-۱۳۷۱ق.    
۶. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱، ص۱۴۵.    
۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۵، به کوشش محمد احمد خلف‌الله، قاهره، ۱۹۷۰م.    
۸. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۶۵.    
۹. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۵۴.    
۱۰. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۹۴، بیروت، ۲۰۰۰م.    
۱۱. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۱۵، بیروت، ۲۰۰۰م.    
۱۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۵۳۳، به کوشش محمد احمد خلف‌الله، قاهره، ۱۹۷۰م.    
۱۳. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۱.    
۱۴. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۵۷، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.    
۱۵. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۹، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.
۱۶. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۱۵، ص۲۱۰- ۲۱۱، ۲۰۰۰م.
۱۷. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۱.    
۱۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۱۹. زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۶، بیروت، دارالمعرفه.    
۲۰. زمخشری، محمود، الکشاف، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹، بیروت، دارالمعرفه.
۲۱. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۳-۴۳۴، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.    
۲۲. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۹۵، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.    
۲۳. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۱-۱۲، بیروت، ۲۰۰۰م.    
۲۴. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.    
۲۵. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۲۶. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۵-۶۶، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.    
۲۷. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۸، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.    
۲۸. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۸۱، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.    
۲۹. طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۶۸، به کوشش احمد حبیب قصیر، نجف، مکتبه الامین.
۳۰. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۱۶، ص۱۳۱، ۲۰۰۰م.    
۳۱. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۱۶، ص۲۰۸، ۲۰۰۰م.    
۳۲. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۱۲، ص۱۷۹، ۲۰۰۰م.    
۳۳. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۳۴. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۵، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۳۵. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۳۶. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۶، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۳۷. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۳۸. بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۷۸، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۳۹. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۹۴، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۴۰. بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۷۳-۷۴، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۴۱. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۴، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.    
۴۲. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۹، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۴۳. نشوان، حمیری، الحور العین، به کوشش کمال مصطفی، ج۱، ص۱۷۱، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.    
۴۴. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۶، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۴۵. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ص۹۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۴۶. ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
۴۷. بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ص۷۱، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۴۸. نشوان حمیری، الحور العین، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.    
۴۹. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۵۰. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۵۱. ابوتمام حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۲۷، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
۵۲. نشوان حمیری، الحور العین، به کوشش کمال مصطفی، ج۱، ص۱۷۲- ۱۷۳، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.    
۵۳. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۵۴. بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ص۷۷، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۵۵. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۸، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.    
۵۶. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۵، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۵۷. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۰، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۵۸. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۷، ص۱۸-۲۲، ۲۰۰۰م.    
۵۹. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۱۲، ص۱۸-۳۲، ۲۰۰۰م.    
۶۰. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ج۲۴، ص۱۷۳، ۲۰۰۰م.    
۶۱. نشوان حمیری، الحور العین، به کوشش کمال مصطفی، ج۱، ص۱۷۸، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.    
۶۲. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۶۳. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۲۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۶۴. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۶۵. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۶۶. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۳۰، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۶۷. ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
۶۸. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۰، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۶۹. بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۶۳، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۷۰. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۷۱. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۹۸، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۷۲. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۷۳. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۶، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۷۴. مبرد، محمد، الکامل، ج۳، ص۱۶۴، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبه نهضة مصر و مطبعتها.
۷۵. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۷۶. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۷۷. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۸۱-۸۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۷۸. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۸، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.    
۷۹. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۳۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.    
۸۰. ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۲۱، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
۸۱. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۴۹، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۸۲. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۱، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۸۳. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۸۴. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۸۵. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۸۶. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۸، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۸۷. نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۲، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
۸۸. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۸۹. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۹۰. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۱، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۹۱. نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۳، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
۹۲. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۹۳. بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۶۷، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۹۴. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۴۹، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۹۵. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۲، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۹۶. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۹۷. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۹۸. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۹۹. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۰۰. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۱، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۱۰۱. ابن‌سلام، اباضی، بدء الاسلام، ج۱، ص۹۳-۹۴، به کوشش ورنر شوارتس و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۱۰۲. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۳، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۱۰۳. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۲۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۰۴. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۲۸، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۰۵. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۴۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۱۰۶. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۵۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۱۰۷. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۱۰۸. نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۳، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
۱۰۹. نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۷۶، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
۱۱۰. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۱۱. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۷۳-۱۷۴، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۱۲. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۳۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۱۳. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۲۲۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۱۴. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۰۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۱۵. خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، ج۱، ص۶۲-۶۳، به کوشش نیبرگ، قاهره، ۱۳۴۴ق/۱۹۲۵م.
۱۱۶. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۱۷. بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸، به‌کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۳م.
۱۱۸. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۱۹. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۲۰. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۲۱. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۳۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۲۲. سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ج۱، ص۱۲، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
۱۲۳. نوبختی، حسن، فرق الشیعة، ج۱، ص۱۳، به کوشش ه‌ ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
۱۲۴. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۱۳۰، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۲۵. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۱، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۱۲۶. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۱۲۷. ابن‌مرتضی، احمد، المنیة و الامل، ج۱، ص۲۶، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۱۲۸. ابن‌مرتضی، احمد، المنیة و الامل، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۱۲۹. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۶۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۳۰. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۸، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۳۱. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۱۸۹، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۱۳۲. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۵، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۱۳۳. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۳۴. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۶۰- ۳۶۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۳۵. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۱۸۹، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۱۳۶. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۳۰۷، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۱۳۷. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۸-۱۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۳۸. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۳۹. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۶۰-۳۶۱، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۴۰. سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۱-۵۲، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
۱۴۱. سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۶-۵۸، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
۱۴۲. نوبختی، حسن، فرق الشیعة، ج۱، ص۳۸، به کوشش ه‌ ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
۱۴۳. کشی، محمد، الرجال، ج۲، ص۸۰۲- ۸۰۴، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۴ق.
۱۴۴. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۷۴-۷۵، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۴۵. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۴۶. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۱۴۷. نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۶۹، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
۱۴۸. ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۷۷، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
۱۴۹. ابوتمام، حبیب، باب الشیطان من کتاب الشجرة، ج۱، ص۱۰۸، به کوشش مادلونگ، لیدن، ۱۹۹۸م.
۱۵۰. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹، به‌کوشش محمد بن فتح‌الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۱۵۱. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۹۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
۱۵۲. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۱۵۳. ابن‌مرتضی، احمد، المنیة و الامل، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۱۵۴. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷.
۱۵۵. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸.
۱۵۶. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۵۷. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۳۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۵۸. اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۱۵۹. نشـوان حمیری، الحور العین، به کـوشش کمال مصطفـی، ج۱، ص۱۵۵، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
۱۶۰. هود/سوره۱۱، آیه۱۸-۱۹.    
۱۶۱. ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، به‌کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۳۷۱ش/۱۴۱۳ق.
۱۶۲. مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۳۲، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۲ش/۱۴۱۳ق.
۱۶۳. مفید، محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۵۵، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۲ش/۱۴۱۳ق.
۱۶۴. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۵.
۱۶۵. کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۱۲۵‌بب‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
۱۶۶. طوسی، محمد، النهایة، ج۱، ص۱۲۵، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۴۲ش.
۱۶۷. طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۹، به کوشش محمدجواد فقیه و یوسف بقاعی، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
۱۶۸. طوسی، محمد، الخلاف، ج۱، ص۵۴۹، قم، ۱۴۰۷ق.
۱۶۹. ابن‌بابویه، محمد، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۸۰، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه.
۱۷۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۶۷، به کوشش عباس قوچانی، بیـروت، ۱۹۸۱م.
۱۷۱. ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، ج۱، ص۱۱۲، به‌کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۳۷۱ش/۱۴۱۳ق.
۱۷۲. ابن‌بابویه، محمد، الهدایة، ص۴۸-۵۰، قم، ۱۴۱۸ق.
۱۷۳. ابن‌بابویه، محمد، الامالی، ص۲۴۶، به‌کوشش محمدمهدی موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
۱۷۴. ابن‌بابویه، محمد، التوحید، ص۸۹، چ سنگی ۱۳۲۱ق.
۱۷۵. کشی، محمد، الرجال، ج۲، ص۷۵۶، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۴ق.
۱۷۶. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۵۸-۱۶۷.
۱۷۷. کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۴۰۵، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
۱۷۸. کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۴۲-۴۵، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
۱۷۹. ابن‌بابویه، محمد، الخصال، ج۱، ص۴۱۶ بب‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش/۱۴۰۳ق.
۱۸۰. طوسی، محمد، عدة الاصول، ج۱، ص۵۶ بب‌، به‌کوشش حسین بن اسماعیل صراف، چ سنگی، تهران، ۱۳۱۷ق.
۱۸۱. طوسی، محمد، عدة الاصول، ج۱، ص۵۷، به‌کوشش حسین بن اسماعیل صراف، چ سنگی، تهران، ۱۳۱۷ق.
۱۸۲. طوسی، محمد، عدة الاصول، ج۱، ص۶۱ بب‌، به‌کوشش حسین بن اسماعیل صراف، چ سنگی، تهران، ۱۳۱۷ق.
۱۸۳. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۴.
۱۸۴. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۴.
۱۸۵. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۴.
۱۸۶. کلینی، محمد، الکافی، ج۳، ص۱۳۱بب‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
۱۸۷. کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص۷۴-۷۶، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۴ق.
۱۸۸. ابن‌بابویه، محمد، الاعتقادات، ج۱، ص۱۱۲ بب‌، به‌کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۳۷۱ش/۱۴۱۳ق.
۱۸۹. ابن‌بابویه، محمد، الامالی، ج۱، ص۵۵۹ بب‌، به‌کوشش محمدمهدی موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
۱۹۰. ابن‌بابویه، محمد، صفات الشیعه و فضائل الشیعه، ص۵۴ به بعد، ترجمه حسین فشاهی، تهران، ۱۳۴۲ش.
۱۹۱. کشی، محمد، الرجال، ج۱، ص۲۲۳.    
۱۹۲. Kohlberg، E،» Barā’a in Shī‘ī Doctrine «، Journal Studies in Arabic and Islam، ۱۹۸۶، vol VII، ج۱، ص۱۷۳.
۱۹۳. برقی، احمد، المحاسن، ج۱، ص۷۷، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۳ق.    
۱۹۴. ابن‌بابویه، محمد، ثواب الاعمال، ج۱، ص۱۵، تهران، ۱۳۷۵ق.    
۱۹۵. ابن‌بابویه، محمد، الخصال، ج۱، ص۴۴۷، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش/۱۴۰۳ق.    
۱۹۶. ابن‌بابویه، محمد، الخصال، ج۱، ص۴۳۲، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش/۱۴۰۳ق.    
۱۹۷. طوسی، محمد، الامالی، ج۱، ص۱۷۹، قم، ۱۴۱۴ق.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۱۸۹.    






جعبه ابزار