جامعه سیاسی و تولد انواع جدید (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامعۀ سیاسی و تولد انواع جدید، یکی از مباحث مطرح شده در فقه سیاسی است.
تولد دولتها و کشورها به دنبال یک سلسله عوامل مختلف رخ میدهد و همهجا به یک شکل، و به روال واحد نیست.
بهطور معمول دولتهای جدید به صورت یکی از اشکال زیر به وجود میآید:
هنگامیکه ملتهای دربند از اسارت رهایی مییابند و با حرکتی ضد استعماری کشور یا کشورهای سلطهگر را ناگزیر به قبول واقعیتها و تجدید نظر در موقعیت خود میکنند و به دنبال مبارزهای بیامان مقررات و سرنوشت خود را به دست میگیرند و به استقلال میرسند، جامعۀ سیاسی جدیدی متولد و دولتی شکل میگیرد.
اکنون اگر پیشفرضهای تعریف شناسایی دولتها را در رابطه با چنین دولت نوبنیاد جدید مطالعه کنیم، پرسشهای طرحشده، بعد تازهای پیدا میکند. زیرا جریان تولد چنین دولت نوبنیادی اغلب بر خلاف اراده و منافع دولتهای سلطهگر قدیمی و عوامل و متحدان آنهاست و در عمل هم همین قدرتهای استکباری بزرگ هستند که مایه اصلی استعمار، و هم اساس تشکیلاتی عناصر یاد شدهاند. بدیهی است که در چنین شرایطی، مسئلۀ شناسایی دولت جدید با مشکلاتی مواجه میشود که بیشتر مربوط به همان عناصری است که در تعریف به عنوان پیشفرض منظور شده است.
گرچه در موارد متعدد دیده شده که یک دولت استعماری به دلیل مصالح خاص سیاسی و چرخشها و جهشهای سیاسی یا اقتصادی و یا تبلیغی ناگزیر به اعطای استقلال به مستعمرات خود شده، اما چنین پدیدهای باید در رابطه با علل و عوامل خاص خود مطالعه شود، زیرا مسئلۀ شناسایی نیز دقیقا به همان شرایط و دلائل خاص مرتبط میشود. اینگونه جریانهای پیچیده سیاسی در رابطه با برخی از کشورهای افریقایی تازه به استقلال رسیده، قابل مطالعه است، زیرا این شرایط و دلائل، بیشک در اعطای استقلال به الجزائر و گینه، که هر دو توسط فرانسه انجام شده، فرق دارد. همین تفاوت است که مسئلۀ شناسایی را تبیین میکند و ابعاد مختلف سیاسی یک جریان حقوقی را روشن میکند، و بدین گونه مسئلۀ شناسایی به یک حربۀ سیاسی تبدیل میشود و در سرکوب دولتهای جدید الولاده انقلابی، و یا اعطای مشروعیت ضمنی به دولتهای پوشالی به کار میرود.
پدیده تجزیه طلبی که اغلب بر اثر فشار عوامل خارجی و استعماری و ضعف حاکمیت سیاسی داخلی و مسائل اقتصادی و نارساییهای مختلف دیگر، گریبانگیر کشورهای ضعیف میشود، در شرایطی خاص به تولد جامعه سیاسی جدید و ایجاد کشوری نوبنیاد منتهی میشود که طرح مسئلۀ شناسایی به دنبال این پدیده را نمیتوان بدون لحاظ عوامل مؤثر در موضوع شناسایی نادیده گرفت.
در رابطه با این نوع ولادت دولت جدید نیز، هر کدام از عناصر یادشده تعریف، قابل بررسی و مناقشه است. نمونۀ اینگونه تولد دولت جدید را میتوان در مورد تجزیۀ هند و تولد پاکستان، و سپس تجزیۀ پاکستان و تولد بنگلادش مطالعه کرد.
بدیهی است در هر دو مورد، کشور تجزیه، استقلال و موجودیت خود را حفظ کرد و دولت جدیدی پس از تجزیه یا به وجود نهاد.
در تاریخ سیاسی جهان گاه تحولات ناشی از تقسیم غنائم جنگی و شرایط ناشی از آن، موجب تقسیم یک کشور و انحلال حاکمیت موجود، و تشکیل دو دولت مستقل جدید شده، و بر اثر این تحول، استقلال و حاکمیت کشور تجزیه شده از میان رفته و دو دولت جدید جایگزین کشور واحد و مستقل قبلی شده است، مانند آلمان که پس از جنگ بینالمللی دوم، و کره بعد از جنگ و ویتنام قبل از شکست امریکا در این کشور، هر کدام به دو کشور تبدیل شدند.
در رابطه با این نوع تولد جامعۀ سیاسی جدید نیز مسئلۀ شناسایی و ارکان و عناصر یاد شده در تعریف شناسایی، قابل مطالعه و بررسی است، به ویژه از نقطهنظر مشروعیت عوامل شناسایی و بهایی که برای ملتها داده میشود، بسی جای مناقشه است.
اتحاد دو یا چند دولت، و تشکیل دولت واحد جدید که گاه بر اساس خواسته ملتها و گاه به دلیل فشارهای خارجی و عوامل استکباری انجام میشود و شرایط جدیدی را در جامعه بینالمللی به وجود میآورد که موجب طرح مسئلۀ شناسایی از طرف دولتهای قدیم نسبت به دولت جدید میشود.
از قبیل آنچه در ویتنام گذشت و اتحاد دو کشور ویتنام شمالی و ویتنام جنوبی به دنبال یک سلسله جنگهای طولانی ناخواسته که سالها بر ملت ستمدیده ویتنام تحمیل شد و به دنبال آن ویتنام تجزیه شده و دوباره به صورت کشور واحد پا به وجود گذارد.
تاسیس دولت غاصب صهیونیستی اسرائیل در فلسطین اشغالی، نوع دیگری از تولد جامعۀ جدید سیاسی است که بر اساس تصمیمگیری و رای سازمان ملل متحد به وجود آمد و مسائل بغرنج و مشکلات پیچیدهای را در سیاست بینالمللی به دنبال آورد.
ملتی از سرزمین خود آواره شد و استقلال و حاکمیتش سلب شد، و دولت فلسطین از جغرافیای جهان محو شد، و مهاجران یهودی از کشورهای مختلف رو به سرزمین ملت دیگری آورد و در سرزمینی که متعلق به ملت دیگری بود، دولت تشکیل داد. و سازمان ملل متحد بر خلاف هدف و فلسفۀ وجودیش زمینه را فراهم کرد تا دولت جدید غاصب در سرزمین فلسطین پا بگیرد، و سپس به عنوان موجودیتی که نمیتوان آن را انکار کرد، ابتدا توسط قدرتهای بزرگ استکباری که منافعشان با موجودیت این دولت جدید گره خورده بود، مورد شناسایی قرار گرفت، و ناظران سیاسی جریان را به صورت یک امر طبیعی تلقی کردند، و دولتهای معترض نیز به تدریج به وضعیت تحمیلی خو گرفتند و سرانجام پس از یک چنین تمهیدات و در چنین شرایطی، تاسیس دولت اسرائیل توسط سازمان ملل متحد اعلام میشود.
و در بسیاری از موارد نیز، با وجود اینکه تغییر قدرت در کشوری بهطور مردمی و قانونی و مشروع به وجود میآید، و بر اثر یک انقلاب ریشهای و مردمی، دولت جدیدی پا به عرصه وجود میگذارد، دولتهای قدیمی به لحاظ منافع خود از شناسایی چنین دولت انقلابی و مردمی خودداری میکنند.
در روند عمل شناسایی، گاه ثبات سیاسی دولت جدید نیز به عنوان یک ملاک، در عمل شناسایی مورد استناد قرار نمیگیرد، و در عمل شناسایی دولت جدید، تابع سیاستهای روزمره دولتها و بر اساس منافع و مصالح، ارزیابی میشود.
سیاسی کردن عمل شناسایی از این نظر قابلقبول است که اظهار نظر در مورد مشروعیت دولتها، خارج از قلمرو اراده دولتهای قدیمی بوده و امری صددرصد مربوط به وضعیت داخلی مردم دولت جدید و مغایر با اصل حاکمیت دولتهاست.
بیشک شناسایی به معنای اعلام موجودیت و صرف مفروض الوجود گرفتن، یک عمل صددرصد سیاسی است که تابع مصالح و منافع دولتهای قدیمی است.
در صورتی که اگر بر اساس مادۀ یک منشور سازمان ملل متحد، اصل گسترش روابط دوستانه را به عنوان یک قاعده حقوقی مبنا قرار دهیم، شناسایی را در مورد دولت جدیدی که واجد عناصر مشروعیت است، باید الزامی و یک امر حقوقی بدانیم و شناسایی دولت جدیدی را که شرایط لازم برای مشروعیت را فاقد است، عملی غیر قانونی و مردود بشماریم.
با این حال، دکترین حاکم و روند شناسایی دولتها، نظریۀ شناسایی بر اساس ثبات سیاسی و مسلط شدن بر اوضاع و تحقق حاکمیت است و به همین دلیل است که اغلب شناسایی را به دو صورت «دو فاکتو» به معنای موقت و محدود، و «دو زوره» به معنای شناسایی کامل تقسیم کردهاند.
حالت «دوفاکتو» هنگامی است که دولتهای قدیمی تردیدی در مورد اثبات سیاسی دولت جدید داشته باشند؛ و در چنین موردی شناسایی به صورت موقت و محدود و موکول به بررسی و تصمیم گیری نهایی خواهد بود. در حالی که شناسایی «دو ژوره» نوعی شناسایی کامل و قطعی است.
دولت امریکا و انگلستان در ۱۹۴۸ م. دولت اسرائیل را نخست بهطور «دو فاکتو» به رسمیت شناختند، و سپس آن را تبدیل به شناسایی «دو ژوره» کردند.
برخی شناسایی «دوژوره» را نوعی شناسایی ایجادی، و «دو فاکتو» را اعلامی، تفسیر کردهاند.
• عمید زنجانی، عباسعلی، جامعۀ سیاسی و تولد انواع جدید، ج۱، ص۱۰۳.